اصفهان مكتب فيلسوف
مير ابوالقاسم انديشههاي و نوشتهها زندگي ، به نگاهي
فندرسكي
وديدگاههاي روش از نيز و است دست در او از كه آثاري از
كه ميشود معلوم آنان تاليفات و او شاگردان فلسفي و فكري
ابنسينا كتب و بوده حكمتمشاء استادان از تعليم كار در مير
است ميكرده تدريس را
و دانشمند فيلسوف ، فندرسكي ، مير ابوالقاسم:جستارگشايي
مكتب بنام استادان از و (شاهعباس) صفويه عهد سراينده
سرزمينآيينها ، هندوستان ، به سفري جواني دوران در اصفهان ،
و فرهنگي همينروتاثيرات از و داشت مذهبي فرقههاي و دينها
در ميرفندرسكي.پذيرفت سامان آن از بسياري انديشهاي
صاحب كيميا ، هندسهو فلسفه ، ازجمله خود زمان دانشهاي
افكار مبتنيبر اوبيشتر فلسفي ديدگاههاي.بود نظر و انديشه
اين ولي بوده ابنسينا مشاييازجمله انديشمندان و فيلسوفان
بر راهگشايي و جدي انتقادات كه آننبوده از مانع وابستگي
و انديشهها و آثار بر گريزي و نسازد فلسفهوارد بزرگان
از نشان زير ، سروده چنانكه نزند ، فلسفي دبستانهايديگر
احتجاجات عليرغم -افلاطون ثل-م از او تاثيرانديشههاي
وخوش نغز اختران اين با چرخ:دارد -آن با وي ومخالفتهاي
به كه زير مطلب بالاستي در آنچه دارد زير در صورتي زيباستي
علمي و انديشههايفلسفي و زندگي ، نوشتهها در پژوهش
از مجتبايي دكترفتحالله استاد نوشته پرداخته ، ميرفندرسكي
خوانندگان توجه ازايشان سپاس ضمن.است شناس دين اساتيد
استاد:معارفنوشته گروه.جلبميكنيم جستار اين به را گرامي
به معروف فندرسكي ، مير ابوالقاسم مجتبايي فتحالله دكتر
دانشمند و حكيم ،(م 1640-1563/ ق ح 9701050) فندرسكي
از او پدران.اصفهان مكتب بنام استادان واز صفوي دوره
در ميرصدرالدين جدش و بودند استرآباد بزرگانسادات
بعداز و بود املاكي صاحب استرآباد قراي از ناحيهفندرسك
پدرشميرزابيك پيوست ، او بهدربار (ق 966) اول جلوسشاهعباس
.بود موردتكريم و ميكرد خدمت شاهعباس دستگاه در نيز
را مقدماتعلوم "ظاهرا و شد زاده فندرسك قصبه در ابوالقاسم
به ادامهتحصيل براي"بعدا ولي گرفت ، فرا نواحي همان در
از خود كه (د1041) تبريزي بيك چلبي علامه نزد و اصفهانرفت
و حكمت تحصيل به اصفهانيبود ، تركه محمد افضلالدين شاگردان
ولي شد ، مشغول تدريس به همانجا در سپس ويپرداخت علوم
آزاديطلب روحيه با روزگار آن علمي و محيطفكري "ظاهرا
چلبيبيك استادش چون نيز او و نبود سازگار او وتقيدناپذير
عازم وهنر عرفان و ادب و علم اهل از ديگر بسياري و تبريزي
خاص منش و روش سبب به دوران آن در هندوستان.شد هندوستان
و اقتصادي رونق ازلحاظ هم او ، "كل صلح" وسياست اكبرشاه
و ميكشيد خود سوي به را ديگر نقاط مردمان امنيتاجتماعي
مذهبي تعصبات از دوري و آيينها و اديان تنوع لحاظ هماز
.دلخواهبود و امن جايگاهي آزادانديش مردمان براي وفرقهاي
همراهياوحدي به و ق در 1015 هند به مير اول سفر "ظاهرا
گفته به.است بوده (العاشقين عرفات تذكره موءلف) بلياني
جعفر دستگاهميرزا به رسيد ، هند به مير كه هنگامي اوحدي
هند به و ايرانيبود اديبان و شاعران از خود كه آصفخان
نزديك بود ، وزارترسيده و صدارت به آنجا در و كرده مهاجرت
به را او بازگشت او ، وسايل احوال رعايت با آصفخان.شد
سفر عازم دوباره مير كه ديرينگذشت ولي نمود ، فراهم ايران
در اوحدي.رفت دكن به آنجا واز گجرات به نخست شد ، هند
فاصله در يعني -بوده نوشتنعرفاتالعاشقين مشغول كه هنگامي
هند جانب به مكرر مير كه مينويسد -ق تا1024 سالهاي 1021
عراق به باز آمده ، هند به نيز ازمنه اين ودر كرده سفر
اين از بعد ميرفندرسكي.است هند در باز و مراجعهنموده
و ميكرده سفر هند به همواره عمر اواخر تا تاريخنيز
به ق در 1046 ديگر بار و ق در 1037 يكبار"ظاهرا
پادشاه آن با جهان شاه وزير اصفهاني ، معرفيابوالحسن
تكريم مورد نيز ايران دربار در ميرفندرسكي.است ملاقاتكرده
اصفهان به هند از كه هنگامي نصرآبادي بهگفته و بود
در ق در 1050 او وفاترفت ديدنش به شاهصفي بازگشت ،
در همانجا در و (خاتونآبادي ، 514) رويداد اصفهان
و فولاد تخت به امروز كه محلي در مقبرهباباركنالدين ،
باز فضاي در او مزارشد سپرده خاك به است ، معروف تكيهمير
كه نهادهاند بزرگي سنگيكپارچه او خاك روي بر و دارد قرار
سال به مورخ برجسته ثلث خط كتيبهايبه آن غربي جانب بر
صناعيه رسالت نسخه پايان در است ، ولي شده نوشته ق 1050
شده قيد مير 1049 وفات تاريخ قدس ، كتابخانهآستان در موجود
مقبره.است آمده تاريخ ماده بهصورت رباعي آخريك درمصراع و
مردم زيارتگاه و داشته خاص حرمت اصفهان در ميرهميشه
اوبه كتابهاي وصيتش طبق وي مرگ از پس كه گفتهاند.بودهاست
شخصياو زندگاني از.شد منتقل صفي شاه سلطنتي كتابخانه
.كسانيبودهاند چه او اعقاب كه نيست معلوم و نميدانيم چيزي
كه است بيكمعروف ميرزا ميرابوطالببن تنها او نوادگان از
و است بوده وشاعر فاضل مردي و مجلسي ، علامه شاگردان از
اواخر همين تا اينخاندان ، بازماندگان و دارد فراوان آثار
از ميرفندرسكي.استرآبادبودهاند منطقه محترم سادات از
مدرسان از تن وچندين بوده بهايي شيخ و ميرداماد معاصران
محمدباقر اردستاني ، چونملاصادق عصر ، آن معروف حكماي و علوم
شيخ و نائيني رفعاي ميرزا حسينخوانساري ، آقا سبزواري ،
موءلفان از بعضي.بودهاند او ازشاگردان تبريزي رجبعلي
شمار در نيز را صفوي عصر بزرگ شيرازي ، حكيم صدرالدين
خود آثار از يك هيچ در صدرالدين ولي.اوآوردهاند شاگردان
اصول بر شرح مقدمه در كه درصورتي نميبرد ، اونامي از
تجليلو با شيخبهايي و ميرداماد خود ، ديگر استاد دو كافياز
از دور روي هيچ به اينهمه ، با.ميكند ياد فراوان تكريم
و فكري محيط از وي كه تاثيراتي و افكارمير كه نيست احتمال
مسائل در تامل از كه دريافتهايي و هندپذيرفته فرهنگي
و مباحثات طريق از نوعي به بود ، كرده هنديحاصل فلسفي
انگيزه و راهيافته ايران فرهنگي مجامع به مذاكراتعلمي
كتابدبستان نويسنده گفته به.باشد شده تفكرات و برخيتاملات
آزار وترك داشت مصاحبت آذركيوان شاگردان با مير مذاهب ،
او از چون بودو گرفته پيش كيوان شاگردان صحبت از جاندار
براي:داد جواب !حجنميروي به چرا استطاعات با" كه پرسيدند
اين در "كشت بايد خود دست گوسپنديبه آنجا كه نميروم آن
نزديكان و دوستان از نيز ازآذركيوانيان تن چند كتاب
شاگردان با ميرفندرسكي ارتباط.شمردهشدهاند ميرفندرسكي
از وي اينكه ولي نيست ، احتمال از دور درهند آذركيوان
بهنظر درست باشد ، پذيرفته تاثير آراءآذركيواني و افكار
است ، دست در وي از كه آثاري در "اولا نميرسد ، زيرا
واژگان و اصلاحات از و آذركيواني افكار از هيچگونهتاثيري
آثار از هيچيك در "ثانيا نميشود ، ديده گروه خاصآن
ميرفندرسكينيامده نام به اشارهاي گروه اين ديگر وتاليفات
نيست ، دست در فراواني آثار مير از كه هرچنداست
ديده او مزار سنگ كتيبه بر كه القابي و ليكنعبارات
خواص درنظر حيات دوران در وي كه دارد آن از ميشود ، حكايت
وعلوم حكمت در نهتنها و است داشته خاص عزت و حرمت وعوام
را او عرفانينيز سلوك و سير و الهي معارف در بلكه رسمي ،
و شهرت بر ديگر دليل.ميدانستهاند بلند بس مقامي داراي
كرامتهاي و غريب روزگارداستانهاي آن مردم نزد او منزلت
آنجا تا شهرت اين و نسبتدادهاند او به كه است گوناگوني
را بهايي شيخ و او مجلس به آمدنشير داستان كه است بوده
رفتن داستان و ميكردهاند نقش برقلمدانها و پرده بر نقاشان
ملااحمد طاقديس در دلكش منظومهاي موضوع معبدكفار به او
عزتنفس ، تيزهوشي ، درباره كه حكاياتي.است نراقيشده
خردهگيريهاي به گفتن پاسخ در او وبيپروايي حاضرجوابي
قوت دقتنظر ، از حاكي نيز كردهاند ، نقل وشاهان اميران
گفتهاند.اوست آزادمنشي و وارستگي اخلاقي ، ذهن ، شجاعت
نظرخواجه بنابر هندسه علم از مسالهاي او مجلس در كهروزي
و آورد آن باب در مير ، برهاني.شد مطرح نصيرالدينطوسي
نه ، :گفتند !است كرده ذكر را اينبرهان خواجه آيا كه پرسيد
برهان هر پي در و اقامه باب همان در برهانديگر چندين سپس
شنيده اولبار كه بود همان جواب و كرد راتكرار پرسش همان
به رجال كتب و تذكرهها در كه كوتاهي اشارات از.بود
از آنكه عين در وي كه ميشود معلوم است ، شده احوالاو
زندگانيشخصي در بوده ، تكريم مورد عرفاني و علمي لحاظكمالات
مقاماتصوري و شهرت از ميزيسته ، بيتكلف و ساده بسيار
با ازآميزش و نداشته اعتنايي امور ظواهر به بوده ، گريزان
.است پرهيزنميكرده اوباش ، و اجامر حتي بازار ، و كوچه مردم
لباس اكثر" وي كه ميگويد او احوال بيان در واله
در ميداشت ، صحبت اجامره و اوباش با و نمدميپوشيد
بغل زير در خروسي شده ، حاضر بازان خروس حلقهمعركه
گفتوگويمير معروف داستان سخن ، اين پي در واله ".خودميگرفت
بهاعتراض را او صريح و بيباكانه جواب و عباس شاه با
-است نيزآمده ديگر كتابهاي در كه -شاه موءدبانه و پوشيده
و هندسه در "خصوصا خود زمان علوم در مير.ميكند نقل
اين از پارهاي در و بوده صاحبنظر وكيميا رياضيات
دست در او از كه آثاري از.است منسوب او به موضوعاتآثاري
او شاگردان فلسفي و فكري ديدگاههاي و روش از نيز استو
ازاستادان تعليم كار در مير كه ميشود معلوم آنان وتاليفات
ولي.است تدريسميكرده را ابنسينا كتب و بوده مشاء حكمت
ابن درباره تلخ وتعريضات طعنآميز اشارات از گاه گه "ظاهرا
مكتب اين بزرگان از دو هر كه-طوسي نصيرالدين خواجه و سينا
معروف قصيده از بيتي در او.است خوددارينميكرده -بودهاند
با و ميكند منسوب "ظاهري فهم" به را وابنسينا فارابي خود
به قول مشائيان شيوه به خود فلسفي آثار از دربرخي آنكه
را خود معروف قصيده اما.ميداند باطل را مثلافلاطوني
مثاليآغاز برزخ به صعود و افلاطوني مثل به مربوط باتصورات
زير در زيباستيصورتي و خوش و نغز اختران اين با چرخ:ميكند
معرفتبررود نردبان با اگر زيرين بالاستيصورت در آنچه دارد
چند ميرفندرسكي از:همتاستيآثار خود اصل با همان بالا
و حواشي مقداري فلسفي ، علميو موضوعات در مختصر رساله
قطعههاي و اشعار بعضي و بسشتهندويي جوگ ترجمه بر توضيحات
فارسي رساله مير اثر مهمترين -است1 مانده برجاي منظوم
شهرت نيز الصنايع حقايق عنوان به استكه صناعيه به معروف
و گسترده بسيار مفهومي به را صناعت اينرساله در وي.دارد
و ظهور به آدمي عامله و عاقله قواي از كه هرچيز معني به
بيان به خاتمه يك و باب در 24 و گرفته حصولپيوندد
فايده هم ، با مختلف صناعات ارتباط آن ، انواع حدصناعت ،
ومحل سهم و آنها خست و شرف و سودمندي درجات هريك ، وغايت
ترتب و وترتيب پرداخته جامعه در صنايع و حرف اهل از يك هر
است غائي غايت كهخود صناعتي تا غايت و شرف برحسب را صنايع
قواي رساله اين درنمودهاست تعيين نيست ، غايتي آن براي و
عمل و وظيفه و (صغير عالم)انساني پيكر اندامهاي و نفساني
و هستي عالم عناصر و بااجزاء سو يك از آنها از يك هر
قرارداده موازي و برابر (انسانكبير) نفوس و عقول عوالم
اعضاي و افراد و جامعه مختلف باطبقات ديگر سوي از و شده ،
و همانند اجتماعي هيات در آنها از يك وظيفههر و سهم و آن
فلسفي و علمي مطالب رساله اين در مير.است گرفتهشده همسان
و احاديث و آيات با آميخته فصيح و روشن بازباني را دقيق
يكبار صناعيه رساله.است داشته بيان حكما و اقوالبزرگان
سنگيطبع چاپ به مجلد يك در ناصري اخلاق با (ق 1267) درهند
1317) درتهران شهابي اكبر علي كوشش به دوم بار و شد نشر و
از گزيدههايي آشتيانينيز جلالالدين.است رسيده طبع به (ش
حكماي آثار از مجموعهمنتخباتي در سودمند حواشي با را آن
طوسي نصيري تقي محمد.كردهاست درج (6381) ايران الهي
قرار خود اصغر ناموس كتاب راجزء صناعيه رساله عربي ترجمه
دارد ادامه.است داده
|