|
جامعهشناختي تعاريف بر نقدي
دين
ترنر برايان:نويسنده
بهرامپور محدثي ، شعبانعلي حسن:ترجمه
اشاره
سوي به را علمي محافل غرب ، بحرانهاي و بنبستها
اين مايلند آنان جهت بديناست كشانده جهان معناداري
تعابير نقد با جامعهشناختي نظر از بهويژه را معناداري
دانشمندان اين از يكي ترنرنمايند وتبيين تعريف گذشته ،
.است
به دارد سعي دوركيم و وبر هاي ديدگاه از جستن سود با وي
ايجاد نتيجه در و خدا فراموشي از ناشي كه معنايي خلا
وي رو اين از.بپردازد است فرهنگي -ادبي ازلحاظ وانهادگي
ضد و تقليلگرايي تفاوتهاي به اشاره زيربا مقاله در
تمايز به ديني ، شناخت و معنادار ونظم دين تقليلگرايي ،
جديدي نظري جنبش آن با كه ودنيوي قدسي امر بين دوركيم
پرداخته ، ندارد وجود كاذب آندين مبناي بر و گرديد ايجاد
طريق از حيات وجودي بهمعضلات پاسخي دين ، كه ميدهد نشان
ديني فرهنگهاي توسط استكه مرگ و بيماري و مناسك و تجربه
را متفاوتي نظمهاياجتماعي و يافته سو و سمت و ساخت
.است نموده بنيانگذاري
مقالات گروه
رشد در مهمي نقش دين تعريف مساله دين ، جامعهشناسي در
ترجيح "غالبا(Parson,1994) است كرده ايفا رشته اين كلي
بحثهاي شيوه به نظري مسائل گونه اين به كه ميشود داده
فيلسوفان ، ديرباز از اگرچه.شود پرداخته ذاتي و تجربي
بحث دين ماهيت مساله درباره ومتالهين جامعهشناسان
هنوز (دين تعريف يعني)فكري گره اين ، اين باوجود كردهاند ،
.است مانده ناگشوده
دين ، تعريف به مربوط بحثهاي كه گفت ميتوان كلي طور به
اساسي تفاوتي مثال براي.شدهاند تنظيم چند مسائلي حول
اولي.دارد وجود تقليلگرا ضد و تقليلگرا بينديدگاههاي
ثانوني پديدهاي مثابه به را دين تمايلدارد
و پايا خصوصيات از نمودي يا يعنيانعكاس ،(epiphenomenon)
چون نويسندگاني.بگيرد نظر در وجامعه ، انساني رفتار اساسي
ذهني انعكاس يا محصول را دين وانگلس فرويد لنين ، پارتو ،
طبقاتي محروميت تجربه يا نيازهايزيستي اقتصادي ، منافع
با كه دارد دلالت امر اين بر تعريفتقليلگرايانه.دانستهاند
ديني اعتقادات اثباتي ، معيارهاي يا معيارهايعلمي به توجه
تفكر معيارهاي به توجه با ديني بهاعتقادات وباور كاذبند
است اين "اثباتي تقليلگرايي" ديگر دلالت.نيست عقلاني منطقي ،
است فرد ذهني و شناختي فعاليت نوعي همهچيز ، از قبل دين كه
را اجتماعي و واقعي زندگي حقيقي گوناگونماهيت علل به كه
تعريف"دين ، قرننوزدهمي كلاسيك تعريف(GOOd 1951)نميكند درك
موجودات به اعتقاد" يعني تايلور.بي.ادوارد مشهور "حداقلي
فيلسوفان" تلاشهاي نتيجه دين (1891p,424) است "روحاني
ذهني تجربههاي به كهميخواستند است (p,428) "كهن بدوي
دين ، از چنيني اين بنابراين ، تعريف.ببخشند معنا خودشان
به تعريف اين.است وعقلگرايانه شناختي فردگرايانه ، تعريفي
توجه اجتماعي سازمان با درارتباط ديني عمل و نمادگرايي
درست "كاملا را غربي معيارهايعلم و نميدهد نشان خاصي
.ميپذيرد مبنايعقلانيت تنها عنوان به را آن و دانسته
امرقدسي و دوركيم
از جداي را ، دين جامعهشناسي تاريخ بنابراين ،
در ديني مناسك اهميت فهم به مربوط اثباتي تقليلگرايي
اثباتي علم اينكه به آگاهي از جداي و اجتماعي سازمان
مثابه به ميتوان نيست ، دين عقلانيت سنجش براي مناسبي مقياس
تغيير اين انسانشناسي ، در.داد توجهقرار مورد نظري جنبشي
مقياس اثباتي علم اينكه به يعنيپيبردن را ديدگاه در
مرتبط زير برهان با -نيست عقلانيتدين سنجش براي مناسبي
و جادو بين بارزي تمايز مردم"ابتدايي جامعه"در:دانستهاند
ساختيابي در را مهمي جادوكاركرد ;ميشوند قائل تكنولوژي
1948) ميكند ايفا وخطر ، پيشبيني غيرقابل موقعيتهاي
از مشخص فاصلهگيري جامعهشناسي ، در ( Malinowski,
و قدسي بين دوركيم كه تمايزي در "اوليه ، غالبا اثباتگرايي
رويكردهاي اغلب كه تمايزي ;ديدهميشود شده ، قائل دنيوي
تحتالشعاع دين تعريف به مسائلمربوط زمينه در را معاصر
سال 1912 در كه ديني حيات صورابتدايي در.است داده قرار
:است شده تعريف صورتزير به دين شده ، منتشر
با مرتبط اعمال و اعتقادات از يكپارچهاي نظام [دين]
و يافته حرمت كه اموري يعني ;[است] امورقدسي
به موسوم اخلاقي اجتماع يك كه اعمالي و اعتقادات-ممنوعهاند
متحد هم با معتقدند ، آنها به كه كساني همه كليسارا ، يعني
كه است اين تعريفي چنين مزيت( Durkheim, 1961p,62)"ميكند
با ;ميپذيرد ديني اعتقاد به نسبت را ديني محوريتعمل
را تطبيقي تحقيق امكان الحادگرايانه ازرويكرد اجتناب
حاشيه در را فردي اعتقادات بودن كاذب ومساله ميكند فراهم
وجود كاذب دين دوركيم نظر به درحقيقت.ميدهد قرار
يك هر حقيقياند ، خودشان خاص نحو به [ اديان] همه":ندارد
پاسخ انساني حيات معين شرايط به گوناگون بهشيوههاي
(Durkheim, 1961p,15)"ميدهند
نهفته دوركيم تعريف در گرايي اثبات نوعي اين ، وجود با
مهم اجتماعي كاركردهاي برخي چون دين دوركيم نظر از.است
اعمال طريق از مشترك باورهاي باحفظ انجامميدهد ، را
جامعهشناختي حقيقتي دين ، حقيقت.ماند مناسكيپابرجاخواهد
جامعه خود بلكه نيست ، توتمي خداي ديني نمادهاي ومبناي است
بوده اشتباه موءمنان اعتقادات واقع ، در دوركيم ازنظر.است
بنابراين.بود اجتماعي گروه پرستش ، حقيقي چونكهمقصود است
معيارهاي برتري زمينه در را گرايانه عقل دوركيمالتزامي
:ديني اعتقادات دوركيم نظر در زيرا ميكند ، حقيقتحفظ علمي
كه واقعيتي تجربياند ، واقعيتي شده تحريف بازنمودهاي"
اين و است ميسر تجربي علمي طريق از آن دقيق امكانتحليل
.(Parsons, 1973p,420), "است همانجامعهشناسي علم
اينكه از بحث با آمده ، عمل به دوركيم از "اخيرا كه نقدي
تصوري هرگونه براي بشري فوق موجودات به اعتقاد عمل ، در
اعتبار و كليت است ، اساسي بودائيسم جمله از "دين"از
1960).است برده سوءال زير را دنيوي / تمايزقدسي روششناختي
در كه است اين دوركيم نظريه به ايراداصلي اما.1960spiro
قدسي واقعيت تجربه و خودكنشگر ذهني اعتقاد نهايتنميتواند
را دين دين ، پديدارشناسي دليل همين به.كند جمع باهم را
1929Wach,1971),ميكند تعريف قدسي امر عنوانتجربه به
ذهني پاسخ اهميت بر دين ، پيتربرگر درجامعهشناسي.(Otto;
بيني جهان يك ساختار در آشفتگي و مرگ خطر اجتماعيبه كنشگر
اين در.(Berger, 1969) ميكند تاكيد (قدسي جهان) ديني
ساختار ويژه به و"معنا مساله" وبردرباره نظر ديدگاه ،
دوركيم تمركز براي بديلي(Weber,ديني تئوديسيهاي
.است آورده فراهم امرقدسي اجتماعي بركاركردهاي
معنادار نظم و دين
در است داشته كه نظري بسط و نقد وجود با دوركيمي ديدگاه
دين جامعهشناختي تعريف مساله به مربوط اكثررويكردهاي
به وبري توجه با "نوعا ديدگاه اين اما ;است همچنانذينفوذ
دين اجتماعي ، كنشگر نظر در.است شده تلفيق مسالهمعناداري
نظير مسائلي ويژه به انساني حيات وجودي بهمعضلات پاسخي
ديني فرهنگهاي توسط فينفسه پاسخ اين اما ;مرگاست و بيماري
تاثير كه فرهنگهايي ميشود ، مشخص آن سوي و وسمت يافته ساخت
جمعهاي در يكديگر با افراد دادن پيوند اجتماعيايهمچون
.است ثمرهآنها انساني ،
دو اين دين ، مشهور تعاريف از برخي معاصر جامعهشناسي در
:كردهاند تلفيق هم با را بعد
حالتها ايجاد (2)جهت در كه نمادهاست از نظامي (1)"دين
از (3)انسانها ديرپادر و فراگير نيرومند ، انگيزشهاي و
هستي و كلي نظم به راجع برداشتهايي تنظيم و تدوين طريق
ميكند عمل واقعيت ، از هالهاي با برداشتها اين پوشاندن(4)و
به منحصر گونهاي به انگيزشها و حالتها اين(5) كه بهطوري
(Geertz, P19660.4)"ميرسند نظر به فردواقعگرايانه
اصلي پرسشهاي به منسجم پاسخهاي از است مجموعهاي" دين
دستهبندي يا ميشود مواجه آنها با انساني گروه هر وجوديكه
براي كه (Creedal) اعتقادي شكل يك در پاسخهاست كردناين
كه است شعائري بزرگداشت ;است معنادار و طرفدارانشمهم
فراهم ميكنند مشاركت درآن كه بينكساني عاطفي پيوندي
آن در كه را كساني كه است دستگاهينهادي ايجاد و ;ميكند
موجبات و ميآورد گرد اجتماع دريك سهيماند بزرگداشت و آيين
"ميكند فراهم ديگر نسل نسليبه از را شعائر اين تداوم
.(Bellm 1980pp-4333)
قدسي جهاني آن براساس كه است انساني اقدامي" دين
(cosmization)شدن جهاني دين ديگر ، بياني بهايجادميشود
كيفيت و ويژگي اينجا در قدسي از مراداست قدسي بهشيوهاي
در و انسان از غير قدرتي است ، مهيب و آلود راز نوعيقدرت
در قدرت اين كه است براين اعتقاد ;او با حالمرتبط عين
قرار تجربه مورد آدمي سوي از كه اشيائي)اشياء از برخي
به قدسي عالم اين با انسان...گرفتهاست جاي (ميگيرند
مواجه خويش از جداي و بياندازهقدرتمند واقعيتي عنوان
ميكند نزديك انسان به را واقعيتخود اين حال ، درعين.ميشود
)".مياندازد جريان به غايتمعنادار به نظمي در را حياتش و
.( Berger, 1969; p,26
جهات بسياري از و كارآمد جامع ، تعاريفي تعاريف ، اين
با را دين ;ندارد وجود مداري قوم آنها در.كنندهاند قانع
تجربه و برمناسك كافي حد به ;ندانستهاند مساوي كليسا
منافع زيستي ، نيازهاي به دينرا اينكه بدون دارندو تاكيد
جدي آنرا دهند ، تقليل غيرعقلاني ياسائقههاي اقتصادي
.گرفتهاند
دين
ملاحظه مورد را ماترياليستي ديدگاه دين مطالعه براي من
ابزار توليد" مساله دو با كه ديدگاهي ام ، داده قرار
دارد سروكار "انسانها مثل توليد"و "معيشت
به نسبت را دين شان ديدگاهماترياليستي (Engels,n.d,P(6 ،
افراد مثل توليد با ودرارتباط اقتصادي توليد مادي شرايط
دين از دوركيمي تعريف ازبسياريجهات ، .ميدهد قرار توجه مورد
تعهد يا التزام نوعي دين.است شده نزديك موضوعات اين به
انضباط اجتماعي ، بهكاركردهاي دين شناختي ريشه معناي ;است
كه برآنم مورد دراين من بويژه.دارد اشاره الزام ، و
دادن پيوند تاريخيكاركرد لحاظ به دين غربي ، مسيحي درجوامع
را شوهران با وهمسران مادران با دختران پدران ، با پسران
محافظت جهت در (بدن)جسم درآوردن انضباط به.است كرده ايفا
.گشت معطوف سياسي و اقتصادي قدرت مادي
بنيادي مسائل برخي به پاسخي را دين كه ازوبر من همچنين
كه نميگيرم مفروض را اين اما كردهام ، تاسي ميداند معنا
با و واحد شيوهاي به را جامعه اعضاي همه ،"مسالهمعنا"
فرض اين اين ، بر علاوه.ميسازد مشغول بهخود نيرويييكسان
طريق از ميتوان را وجودي مسائل كه رانميپذيرم
عنوان به "صرفا را معنا كه شناختي ، نوعيتقليلگرايي
مسائل.كرد تحليل ميدهد ، قرار توجه مورد فعاليتيشناختي
جسم وجود يعني) ما جسم نگارانه زيست درتاريخ ما وجودي
من خرد مسالهدارد ريشه (جهان از وجداي جهان در بشري
مكان و زمان در بدنها كلان مساله از بدنبخشي معناي درباره
اما است من نوع ازتجربيات بخشي من كهتجربيات طوري به است ،
"منسجم پاسخهاي".غيره و سن جنسي ، طبقه ، هويت ميانجي به
پاسخها اين بلكه نيستند ، جسم از ذهنبريده پاسخهاي دين ،
در بدن) بدنم طريق از كه هستند جسمانيمن تجربه از بخشي
تجربه به[ (است يافته ساخت لحاظاجتماعي به كه جهاني درون
اسطورههاي كه) ابراهيمي اديان كيفيتجسماني.]درآمدهاند
غسل تطهير ، مناسك مقدس ، مردان رستاخيز ، ابوتالهي ، تجسد ،
افراد بدن و آتش ، و آب نمادگرايي رباني ، عشاء و تعميد
جسماني شناسي جامعه نوعي براي (آناست از نشانههايي منتخب
چنين مشكل.ميكند فراهم توجيهديني كافي قدر به دين
آن تاريخي خاص كيفيت دين ، همهتعاريف مشكل همچون رويكردي ،
گفت بايد پذيرفت ، را دين دنيويشدن بتوان كه آنجا تا.است
در ما كلي طور به.است مدرندشوار جامعه در دين تعريف كه
معاني دخيل حائل بدون وبدنها اشياء كالاها ، مادي جهان معرض
به را [انسانهايغربي]ما فراموشيخدا ، گرفتهايم قرار ديني
.است وانهاده صورتعريان به فرهنگي و ادبي لحاظ
|
|