نويد هفتهنامه پرونده بررسي
بر نظارت هيات در اصفهان
مطبوعات
"عصرما" نشريات مسئول مديران
مسئولي مدير از موقتا "صبح" و
شدند محروم نشريه
مشقت با زندگي ادامه اگر
...باشد همراه
نويد هفتهنامه پرونده بررسي
بر نظارت هيات در اصفهان
مطبوعات
روز جلسه در مطبوعات بر نظارت هيات:اجتماعي گروه
دستور در را "اصفهان نويد" هفتهنامه پرونده دوشنبهخود
بررسي را نشريه اين مطالب و فعاليت روند و داد كارقرار
.كرد
هيات اعضاي مطبوعات بر نظارت هيات دبيرخانه گزارش به
و فعاليت بررسي به "عمدتا خود ديروز جلسه در
جاري سال طي ويژه به "اصفهان نويد" هفتهنامه مطالب
.پرداختند
بيشتر تحقيق و بررسي به نياز مباحث اين كه اين به توجه با
نظارت جلسههيات دستور در كماكان موضوع داشت ، گستردهتر و
.ماند باقي
آقاي پرونده گذشته هفته اصفهان روحانيت ويژه دادستاني
را اصفهان نويد هفتهنامه مسئول مدير صلواتي فضلالله
اكاذيب نشر طريق از كشور داخلي امنيت عليه اقدام"اتهام به
و گروهها از ترويج و تبليغ و عمومي اذهان وتشويش
در "اسلامي جمهوري نظام مباني با مخالف و جرياناتمعاند
حكم دادستاني.پرداخت آن رسيدگي به و مطرح يك دادسرايشعبه
دادگاه در پرونده اين به رسيدگي زمان تا دادهاست
آن محل و متوقف "موقتا نشريه انتشار مركز ويژهروحانيت
.شود تعطيل "نيزموقتا
اسلامي ارشاد و فرهنگ وزارت مجلس امور و حقوقي معاونت
قوانين مفاد به اشاره با نامهاي طي اقدام اين قبال در
است كرده تاكيد مطبوعات قانون و اساسي قانون جمله از كشور
و صالح دادگاههاي" در بايد مطبوعاتي و سياسي جرائم كه
قرار رسيدگي مورد "منصفه هيات حضور با و علني بهصورت
.گيرد
مدير به وارده اتهامات است شده عنوان همچنين
اذهان تشويش اتهام بالاخص اصفهان نويد هفتهنامه مسئول
است مطبوعاتي جرم بارز مصاديق از مطبوعات وسيله به عمومي
.باشد منصفه هيات حضور با و صالح دادگاه در كهبايد
"عصرما" نشريات مسئول مديران
مسئولي مدير از موقتا "صبح" و
شدند محروم نشريه
بطورموقت صبح و عصرما نشريات مسئول مديران:اجتماعي سرويس
دادگاهعمومي شعبه 1410.شدند محروم نشريه مسئولي مدير از
ارگان "عصرما"نامه هفته دو مسئول مدير سلامتي محمد تهران
رسمي غير گروه دليلآنكه به را اسلامي انقلاب مجاهدين سازمان
اصحاب" و "بازار انصار"خود نشريه در را حزبالله انصار
و نقدي جزاي ريال ميليون پرداختسه به بود ناميده "انحصار
.كرد محكوم ماه مدت 6 به مسئولينشريه مدير از محروميت
به صبح نشريه مسئول مدير نصيري همچنينمهدي حكم اين براساس
ريال ميليون سه پرداخت به وكيلي علي نسبتبه افتراء دليل
.شد محكوم نشريه مسئولي مدير از محروميت و 4ماه نقدي جزاي
مشقت با زندگي ادامه اگر
...باشد همراه
زنان حرج و عسر مساله به نگاهي
.مستاصل و تنها.شده هميشه از درماندهتر اينبار زن
به كارد.ميگردد كور بيشتر روز هر زندگيش گره گويا
روي دندان نميتواند ، هم آبرو ترس از ديگر.رسيده استخوانش
يا مرجع كدامين !ببرد بايد كجا به راه.جگربگذارد
به را انسانياش حق نه ، كه قانوني حق توانست ، محكمهخواهد
...بياعتنايي بيمسئوليتي ، سوءظن ، فحاشي ، !ويبازگرداند
اين بهاستناد.نيست محكمهپسند دلايلي اينها نه"
زندگيت و سرخانه به.شوي جدا همسرت از دلايلنميتواني
".برگرد
گريست خود بيپناهي و مظلوميت بر و شنيد اينگونه بار هر او
چرا؟.نكرد حمايت او از هم قانون حتينبرد جايي به راه و
به كه زني به راحتي به قانون كه است آن واقعيت
همسرش با مشترك زندگي ادامه به مايل -موجه هرچند-دلايلي
به مرد كه است درحالي اين.نميدهد طلاق نيست ، اجازه
خويش همسر موجه دليل بدون حتي است ، قادر مدني استنادقانون
.نمايد رامطلقه
مورخ اصلاحي) مدني قانون ماده 1130 استناد به تنها زن
.كند طلاق تقاضاي و مراجعه دادگاه به ميتواند (14/8/70
زوجيت دوام كه صورتي در..":است آمده ماده دراين
مراجعه شرع حاكم به ميتواند ، وي باشد ، زوجه موجبعسروحرج
محكمه در مذكور عسروحرج چنانچه.نمايد طلاق وتقاضاي
و نمايد طلاق به اجبار را زوج ميتواند ، دادگاه ثابتشود ،
شرع حاكم اذن به زوجه نباشد ، همسر اجبار درصورتيكه
".ميشود طلاقداده
در دادگستري قضات از چيست؟يكي عسروحرج از منظور
با را زندگي ادامه كه امري هر":ميگويد عسروحرج تعريف
بهوجود ناهنجاري طبيعيزندگي روند در و سازد مواجه مشقت
".ميشود قلمداد عسروحرج آورد ،
تعيين ازپيش و چارچوبدار پديده يك عسروحرج":ميافزايد وي
است ، نتوانسته قانونگذار هم امر همين به باتوجه.نيست شده
".كند پيشبيني قانون در را آن مصاديق
بلكه نيست ، مشخص طبيعي حقوق يك عسروحرج قاضي اين بهعقيده
با فرد تطبيق درجه اجتماع ، فضاي به بستگي كه است پديدهاي
در فرد وضعيت مكاني ، و زماني موقعيتهاي جامعه ، فرهنگ
مختلف موقعيتهاي در و دارد زن شخصيت و تحصيلات خانواده ،
زن مرددر بياعتنايي حتي مواردي در بسا چه و است متفاوت
كه درحالي.كند مشقت ايجاد وي براي و شود روحي بيماري سبب
قرار شرايطمشقتبار در همسرش ضربوشتم بهدليل ديگري زن
.گيرد
مجموعه عسروحرج از منظور:گفت بايد كلي طور به
يك به نتواند شرايط آن تحت زن كه است مشقتباري شرايط
حيثيتي مالي ، جاني ، بهلحاظ و دهد ادامه سالم و زندگيطبيعي
.گيرد قرار خطر معرض در...و
تعريف در دانشگاه استاد و دادگستري قاضي كشوري عيسي
"تقريبا كه است عربي لغت دو عسروحرج":ميگويد واژه اين
".تنگناست و سختي دشواري ، آن فارسي ترجمه و معادليكديگرند
لازم بحث اين به پرداختن از قبل":ميافزايد وي
اول دسته.داريم قواعد دوگونه ما كه كنم يادآوري است ،
ميگوييم ، ما اگراخلاقي قواعد ديگر دسته و حقوقي قواعد
زن براي را طلاق موجبات زندگي در سختي و مشقت وجود
بايد اخلاقي باحكم همراه را قاعده اين فراهمميآورد ،
است اين قانونگذار منظور آيا ديد ، بايد يعني.درنظرگرفت
درحال و شده ورشكسته "مثلا دلايلي به شوهرش كه هرزني كه
ميبرد ، بسر سختي در زن اقتصادي بهلحاظ و است حاضربيكار
"كند؟ طلاق تقاضاي و برود بهدادگاه
بهلحاظ كار اين اگرچه كه است طبيعي":ميافزايد سپس كشوري
كه است ناپسند عملي اخلاقي ازنظر اما است ، امكانپذير حقوقي
".نيست معمول نيز ما عرف در
عسروحرج ، سختيها از قانون اين منظور":ميگويد ادامه در وي
ريشه و تلقيميشود ضداخلاقي اعمالي "عموما كه است مشقاتي و
و ميگردد مرتكبجرمي مردي مثال بهعنوان.دارد بديها در
طويلالمدت حبس وبه نميكند را خود خانوادگي شئونات رعايت
و ميكند بداخلاقي همسرخود با "دائما اينكه يا.ميشود محكوم
براي كار اين كه بهطوري;ميدهد قرار شتم و ضرب مورد را وي
مشكل را زناشويي دوامزندگي و درميآيد عادت بهصورت وي
"...و اخلاقي اعتياد ، بيبندوباريهاي مانند.ميسازد
ميگيرد؟ قرار مشقت در زن شرايطي چه در
ضروري نكته يك يادآوري عسروحرج مصاديق به پرداختن از قبل
.است
در سالهاي 7062 اصلاحات از پيش مدني قانون ماده 1130
به طلاق بهمنظور كه بود داده اجازه زن به مورد سه
.كند مراجعه دادگاه
نكند وفا را زن واجبه حقوق ساير شوهر كه مواردي در -1
.نباشد ممكن ايفا بر هم او واجبار
با را زن زندگي ادامه كه بهحدي شوهر معاشرت سوء -2
.سازد غيرقابلتحمل او
زندگي دوام صعبالعلاج مسريه امراض بهواسطه كه درصورتي -3
.باشد مخاطره موجب زن براي زناشويي
گذشت ، كه شرحي به اصلاح از قبل فوق ماده بنابراين ،
نموده پيشبيني زن طلاق درخواست براي را مشخصي "ضوابطنسبتا
منوط طلاق براي زن تقاضاي فعلي ، متن در كه درصورتيبود
مانند نيز عسروحرج.است دادگاه در عسروحرج بهاثبات
بيان مبهم و كلي بسيار قانوني الفاظ و عبارات بسيارياز
و ابهام همانا قانوني ماده اين محاسن از يكي.است شده
و بيقيد بهاختيار كه است عسروحرج مصاديق و عدمتصريحموارد
منجر زن سختي و مشقت احراز و تشخيص در شرطدادگاه
با آن انطباق قابليت سبب واژه اين كليت زيرا.ميگردد
قانون زيرا.است شده جامعه امروزي نيازهاي متعددو مصاديق
اما.بازميگذارد حكم صدور و رسيدگي براي را دستقاضي فعلي
ازجمله.است آورده بهوجود را اشكالاتي عمل در اينامور
بدرفتاري علت به مثال بهطور و فوق ماده بهاستناد زنانيكه
ميكنند ، به طلاق تقاضاي دادگاه از شوهر اعتياد يا و ياكاهلي
قادر موارد دراكثر آنكه اول.نميشوند موفق دليل دو
است آن دوم مساله.نيستند محكمهپسند دليل بهارائه
در قاضي شخص دخالت موجب به نيز دليل ارائه كهدرصورت
دليل قضات از بعضي كه ميشود ديده عسروحرج ، احرازمصاديق
براي را زن تقاضاي و ندانسته عسروحرج موجب را ارائهشده
مورد در دادگاه ديگر شعبه كه درحالي.ردميكنند طلاق
با.مينمايد صادر را طلاق حكم و احراز را مشابهعسروحرج
براي كه ميرسد بهنظر صحيح آيا شده ، مطرح موارد توجهبه
نمود؟ تعيين را مصاديقي مفهومعسروحرج
برشمردن "اصولا":ميگويد پرسش اين به پاسخ در كشوري عيسي
كه دارم اعتقاد من و است مشكلي كار عسروحرج مصاديق همه
باز را قاضي دست و نمايد ذكر بايد را مهم موارد قانون
بود عنواننشده قانون در كه شد پيدا مصاديقي اگر تا بگذارد
قاضي را گواهيطلاق بود ، مشقت در "واقعا وضعيت آن در زن و
".نمايد خلاص را زن و صادر
عسروحرج مصاديق و موارد تعيين" كشوري عيسي عقيده به
عمل قدرت بلكه نميكند ، حل را مشكلي نهتنها قانون در
".مينمايد محدود نيز قاضيرا
.ميشود عديدهاي مشكلات سبب خود واژه اين بودن مبهم و كلي
و ميخورند كتك همسرشان از بهكرات كه زناني بسيارند ، چه
از نميكنند ، بلكه مطرح دادگاه در را خود شكايت نهتنها
مطرح نزديكاننيز و اقوام با را خود مشكل حتي آبرو ترس
و ميآيند شوهربهستوه مظالم شدت از كه هنگامي و نمينمايند
ادعايشان شهود ، بهدليلنداشتن ميكنند ، مراجعه دادگاه به
.نميشود واقع قبول مورد
تقاضاي كه خانمي بود ، شده نوشته جرايد از يكي در پيش چندي
:بود قاضيگفته به خود عسروحرج اثبات براي بود ، كرده طلاق
گفته درپاسخ قاضي و ".است شكسته را بينيام و دست شوهرم"
رسيدگي شكايتشما به است ، گذشته به مربوط موضوع چون":بود
".تازهباشد بايد ضربوجرح و شكستگي آثار.نميكنيم
جرحو و ضرب متعدد آثار كه كرديم مشاهده را ديگري زن باز و
ميگفت ، شوهرم او.داشت وجود بدنش و دستها صورت ، روي كبودي
نيروي ميكنمو شكايت وقتي بعد و ميزند بهشدت مرا بار هر
خود مدتي ميدهدتا ارجاع قانوني پزشكي به را موضوع انتظامي
در من و شود ضرباتبرطرف و كبوديها آثار تا ميكند مخفي را
.نداشتهباشم ادعايم اثبات براي دليلي دادگاه
همسرش حقه حقوق ندادن براي مردي كه باشيم شاهد بايد كي تا
تمام و شود خسته وي تا بكشاند دادگاه به را او پاي آنقدر
ببخشد؟ را حقش
بايدعلاوهبر ميخواهي طلاق اگر بگويد ، خود همسر به ديگري مرد
بدهي؟ باج قدر فلان من به...و مهريه بخشش
رنگ موهايت تا نميدهم طلاقت آنقدر بگويد ، همسرش به !مردي و
واقعيت اين بيانگر مفاهيمي چنين آيا...و !شود دندانهايت
است؟ نارسا زنان از حمايت در ما قوانين كه نيست
و نداريم قانوني مشكل اينخصوص در ما كشوري عيسي اعتقاد به
گوناگون و فراوان مصاديق تمام كه عام است حكمي فعلي قانون
پيوند داريم ، ما كه مشكلي.داد جاي آن دل در ميتوان را
ماده 1130قانون حكم.است گذشته سنتهاي با پاگير و دست
است وتازه نو حكمي (زن ازسوي عسروحرج اثبات مورد در) مدني
.است شده سنتها و تنگناها درگير كه
افتاده جا اينطور ما جامعه در":ميسازد خاطرنشان وي
اراده از خارج طلاق و است مرد دست به كل بهطور طلاق كه
از بسياري و است بازنكرده را خود جاي اذهان در هنوز مرد
ما مشكل پس.ميكنند مقاومت مساله اين برابر در قضاتما
بايد.است قانون اجراي در بلكه نيست ، قانون درنبود
ماده 1130 حكم كه بيفتد جا قضات جامعه در اينمساله
مدني قانون ماده 1133 مانند نيز (زن سوي از اثباتعسروحرج)
".لازمالاجراست و شرعي حكمي (مرد ازسوي طلاق طرفه حقيك)
كند؟ طلاق تقاضاي ميتواند مواردي چه در زن
كه است امر اين به منوط زن طلاق شد ، ذكر كه همانطور
وي يعني.كند اثبات دادگاه در را خود عسروحرج بتواند وي
كه دارد قرار شرايطي تحت وي زندگي كه نمايد ثابت بهقاضي
.نيست نظر مورد شخص با زندگي ادامه به قادر اوديگر
امر همين اثبات كه است ضروري نكته اين يادآوري البتهباز
امكانپذير بهسادگي -مشقتبار شرايط در زندگي-نيز
زنان حقوق از حمايت بهمنظور و كار سهولت براي پس.نميباشد
بهامضاي "معمولا و شدهاند درج ازدواج سند در شرايطيكه
زندگي ادامه كه صورتي در و آينده در زوجينميرسد ،
(مرد و زن) هردو امضاي به مذكور شروط و امكانپذيرنباشد
ادعاي اثبات در تا كند كمك زنان به باشد ، ميتواند رسيده
.شوند روبهرو بامشكل كمتر خود
تقاضاي دادگاه از مورد حسب ميتواند ، زن كه مواردي
:است زير بهشرح بنمايد ، طلاق اجازه صدور
ماه مدت 6 به زن نفقه ازدادن شوهر استنكاف" -1
و نفقه تاديه به او الزام عدمامكان و بههرعنوان و
بهمدت 6 را زن واجبه حقوق ساير شوهر كه مواردي همچنيندر
اين در ".نباشد ممكن هم ايفا به او اجبار و نكند ماهوفا
پرداخته نخست.ميخورد بهچشم موضوع دو عقدنامه بنداز
حقوق ساير شوهر كه است مواردي دوم و شوهر ازسوي نشدننفقه
.نكند ايفا را واجبزن
مسكن البسه ، و پوشاك خوراك ، مخارج ، زن نفقه از منظور
تمكين خود همسر از وي كه درصورتي كه است زن...و
تعلق وي به (باشد شوهرش جنسي خواستهاي پاسخگوي) نمايد
خودداري زناشويي وظايف انجام از زن كه هنگامي.ميگيرد
بهلحاظ كه گويند "ناشزه" را وي و "نشوز" را عملوي ورزد ،
.نخواهدبود نفقه دريافت مستحق "ناشزه"زن حقوقي ،
همان نيز نكند ايفا را زن واجبه حقوق ساير شوهر كه مواردي
.مرد جانب از اينبار اما دربردارد ، را "نشوز" مفهوم
زن براي تنها را نشوز اصطلاح آنكه برخلاف يعني
اگر پساست صادق نيز مرد ازجانب نشوز ميدانند ، صادق
ميتواند زن نكند ، ايفا را زناشويي وظايف و تكاليف مرد
.نمايد طلاق درخواست و مراجعه دادگاه به
زندگيرا ادامه كه حدي به زوج معاشرت سوء يا رفتار سوء" -2
ومرد زن ميان معاشرت حسن ".نمايد تحمل قابل غير زوجه براي
دينمبين در كرات به كه است مواردي از يكي متقابل احترام و
قانون ماده1103 در كهحتي جايي تا بدانتاكيدشدهاست اسلام
معاشرتبا حسن به مكلف شوهر و زن":است آمده مدني
كند ، بدرفتاري زنش با مرد كه شرايطي در "يكديگرند
طلاق درخواست نباشد ، اصلاحپذير مرد كه صورتي در زنميتواند
.كند
زناشويي دوام كه نحوي به صعبالعلاج امراض به زوج ابتلاي" -3
شرط اين عبارت و الفاظ از "باشد مخاطرهآميز زوجه براي
دوم و صعبالعلاجبوده "اولا بايد مرد بيماري كه ميشود مشخص
.باشد خطر با همراه زن براي مشترك زندگي ادامه آنكه
و صعبالعلاجند بيماريهاي از دو هر سرطان و ايدز مثال براي
مردي كه صورتي در و است مسري ميدانيم ، كه همانطور "ايدز"
بيماري بهاين همسرش ابتلاي امكان باشد ، بيماري اين به مبتلا
بودن ، وجودصعبالعلاج با سرطان بيماري اما.است محتمل بسيار
.نيست مسري
دارد ادامه
|