كتابها كتاب جستجوي در...
گمشده فرزند
كوتاه داستان
كتابها كتاب جستجوي در...
آثارش آيينه در بورخس
تصوير به را بزرگي كتابخانه خود معروف بسيار قصههاي از يكي در بورخس
در ((شود بيان ميتواند زبانها همه در كه را آنچه هر)) كه ميكشد
نمادهايي قصههايش ديگر در وي.((چيز همه حاوي كتابخانه))يعني برميگيرد
خود ، بورخس ، زيراهستند تخيلي اغلب كه ميآورد را كتابخانههايي از
آثار از مملو و فاخر كتابخانه در را جوانياش و كتابخانههاست انسان
آيرس بوئنوس در عمومي كتابخانه يك در آنگاه.گذراند پدرش انگليسي
.بود آرژانتين ملي كتابخانه رييس بازنشستگي از تاقبل و شد كار به مشغول
JORGE LUIS بورخس لوئيس خورخه
ژنو سال 1986در در و آمد دنيا به آيرس بوئنوس در سال 1899 در BORGES
.بود روشنفكر و ثروتمند بورژواي خانواده يك به وابسته وي.درگذشت
و گرفتند عهده به نوجواني در را او پرورش انگليسي و فرانسوي زن مربيان
وي به نيز را انگليسي و فرانسوي اسپانيولي ، يعني مادرياش زبان بر علاوه
آنجا در تا شد منتقل سوئيس به خانوادهاش همراه سال 1914 در او.آموختند
فرانسه به را دبيرستان امتحانهاي سوئيس در نوجوان بورخس.گزيند اقامت
.برد بهرهها آلمان ادبيات گنجينه از و راآموخت آلماني زبان دادو
و ULTRAISME گرايي افراط مرحله اوج در سال 1921 تا سال 1919 از بورخس
وارد فراوان اشتياق با وي.گزيد اقامت اسپانيا در داداييسم جنبش شكوفايي
شماره هيچ كه شد جملههايي و عجيب آزاد ، استعارههاي شعر ماجراجوييهاي
را اينها همه كوشيد آرژانتين ، ميهنش به بازگشت هنگام.نداشت سجاوندي يا
دوره در او فكري آموزگار.كند پياده مجله و نوشته و كتاب چندين روي
گفت بعدها وي.بود /نيوفرناندث ماثيدو /اسپانيايي نويسنده گرايي ، افراط
.بود جواني هوسهاي از برخاسته اشتياق ، و شور آن همه كه
بوئنوس ملي كتابخانه مدير عنوان به سال 1955 در كه بود جواني بورخس
اين.داشت عهده به كامل نابينايي هنگام تا را پست اين و شد انتخاب آيرس
متنوع كه او آثار.نشد آمريكا و اروپا مختلف كشورهاي به وي سفر مانع امر
درجه در بورخسشد منتشر اروپا و لاتين آمريكاي در است انگيز حيرت و
همه اين با هست نيز پژوهشگر و قصهنويس حال عين در اما است شاعر يك اول
خاصي كاملا شيوه بورخس زيرا نيست ، او خور در عنوانها ، اين از يك هيچ
و جهاني نويسندهاي وي سو يك از.دارد پژوهش و قصه شعر ، نگارش و فهم در
كشور شيفته و آيرس بونئوس شهرش عاشق ديگر سوي از و است ارزيابي غيرقابل
و است برخوردار عاطفي -غنايي حالتي از بورخس اوليه آثار.است خويش
بوئنوس شوق)شعر مجموعههاي از ميتوان ميان آن از.شوق و شور از آكنده
.برد نام (آرژانتين ، 1928 اهل زبان) ،(مارتان ، 1929 سان دفتر) ،(آيرس ، 1923
و او آثار بقيه در ميهن ، به اشتياق از سرشار عاطفي -غنايي حالت اين
ژانر سال 1925 از بورخس.ميشود ديده نيز بعدياش قصيدههاي در ويژه به
.رسيد شهرت به ((تحقيقات)) كتاب با كه كرد پايهريزي را ((پژوهش قصه))
از بسياري به كه ميبريم نام را وي كتابهاي از عمدهاي بخش اينجا در
فرومايگي ، جهاني تاريخ) ،(بحث 1932):است شده ترجمه دنيا زنده زبانهاي
تخيلات)، (فرعي ، 1941 راههاي باغ) ،(ابديت ، 1936 تاريخ) ،(1935
.(ديگر ، 1960 چندمتن و موءلف) و (L1949, ALEPHالف) (شگفتانگيز ، 1944
چه و باشد تاريخ چه حال كرد ، جدا بقيه از را آثارش از يك هيچ نميتوان
هستي اينميدهد تشكيل را بورخس ويژه ((هستي))اينها همه.كوتاه پژوهشهاي
متافيزيكي و تصنع از و است شگفتانگيزي هستي گفتيم ، كه طور همان
احتمالا مگر ديد جهان ادبيات در رانميتوان آن نظاير كه است برخوردار
را خود مقاله كه بزرگي كتابخانه به بازگرديم.آلنپو ادگار ((هستي)) در
تخيلات كتاب قصههاي مشهورترين از قصهاي در.كرديم آغاز آن با
به را كتابخانهاي بورخس دارد ، نام ((بابل كتابخانه)) كه شگفتانگيز
است ممكن كه را كتابهايي انواع همه و است مرز بيحدو كه ميكشد تصوير
كه است كتابهايي آنها جمله از.دربرميگيرد باشد داشته وجود جهان در
انساني انگيز ، تامل كابوس اين در.شدهاند نوشته كتابها آن درباره
.ميشود گم كتابخانه سرسراهاي ميان در ((كتابها كتاب)) دنبال به نگران
براي جستجو اين.دهد پاسخ چيستانها همه به بايد كه است كتابي همان اين
چنين كردن پيدا از انسان وقتي و مييابد ادامه طولاني بسيار مدتهاي
بورخس اينجا در.ميسوزاند را كتابخانهها از بسياري ميشود نوميد كتابي
((كتابها كتاب)) سترگ كتاب اين شايد ميداند ، كسي چه:ميپرسد خود از
كتاب يك خود خودي به موجود ، كتاب هر زيرا باشد؟ داشته وجود هم هنوز
.است بينظير
و مجازي نوع از اوست آثار قصههاي كاملترين از يكي كه كوچك قصه اين
عرصههايي و هزارتوها وارد را ما ديگر قصههاي.است آثار اين همه نماد
-باشد داشته وجود اگر -را آن ((جمعمن -منها)) نميتوان كه ميكند
از ((دايرهاي ويرانههاي)) قصه همچون مجهول خدايي كه اين يا بازشناخت
.ميبيند را آنها خواب ،((شگفتانگيز تخيلات)) كتاب
قرن آغاز در ((پييرمنارد)) نام به واقعي شخص يك بورخس ((تحقيقات)) كتاب در
اسپانيولي زبان به ((دنكيشوت)) كتاب بازنويسي به را خود عمر بيستم
پيشين دنكيشوت با كنوني دنكيشوت مقايسه به بورخس.ميگذراند
.هستند هم شبيه كاملا دو اين گرچه ;ميپردازد
از -حافظهاي چنان از فونيس دين ((شگفتانگيز تخيلات)) از ديگر قصه يك در
براي را روز يك ميشود مجبور كه است برخوردار -گستردگي و رشد نظر
از هزارتويي در بورخس آثار سان بدين.كند صرف پيش روز حوادث يادآوري
آيا كه نميكند درك خواننده و ميشود سرگيجه باعث كه ميرود فرو سفسطه
.است برخوردار ماوراءالطبيعه ژرفاي از يا است كلامي صرفا امر يك اين
و ((تحقيقات)) از نوع اين تا كنند مجبور را ما نبايد فلسفي eعمده منابع
نيست فيلسوف يا پژوهشنويس بورخس ، .بگيريم يكي هم با را ((فلسفي تحقيقات))
كاينات و اصول با ميكند ميخكوب و سرمست را ما كه چيزي واسطه به او بلكه
نظر به و است تشريفاتي و سرد فاخر ، شيوهاي داراي وي.ميكند بازي
خواننده به را آميز جنون تاملات كه دارد محكمي منطق بورخس كه ميرسد
كه ميگيرد قرار ((عادي)) زندگي از فاصلهاي در تاملات اين.ميسازد منتقل
.است بينهايت خود
پژوهشهايش و قصهها شگفتانگيزترين در و زمان درهر ديگر ، بورخس اما
نوستالژي همانا كه ميشود ديگري گمگشتگي گرفتار بار اين كه ميشود ظاهر
منظور اينجا در.ندارد وجود ديگر احتمالا كه است ملي يا شخصي گذشته به
آن حومه و مردم خانهها ، خيابانها ، آيرس ، بوئنوس بورخس ديگر ، بورخس از
بورخس آثار اساس براين.ميشوند گم -پامپا -بزرگ سرسبز دشت در كه است
كند جادويش گرفتار يا سازد سرشار نگراني از را بافرهنگ خواننده ميتواند
اين كه است بديهي.كند جادويش هم و نگران هم قابليتش ، و سرشت برحسب يا
ژرفكاوي از نشانههايي داراي آثار اين.عاميانه نه و است ساده نه كار
نتوانست بورخس.دارد غلبه صناعت آنها از برپارهاي و است فرهنگي
دور كتابخانه اين رو اين از ;بخواند كامل طور به را ((بابل كتابخانه))
سفيد بورخس ، اعمال.است تهي حوادث و جسم از ميآيدو نظر به واقعيت از
را زيبايي صفحات نابينايي از پس نويسنده ، خود كه است تناقضآميز و وسياه
يكي سرپرست به ميتوان جمله آن از ;است نگاشته آنها درباره
.نمود اشاره قصههايش از يكي در ازكتابخانهها
صحبت بورخس (HEDONISM) خوشيپرستي فلسفه و ((زيباييهوش))از ناقدان
رد را تقسيمبنديها و تعاريف اين همه او هزارتوي انديشه اما كردهاند
صدفهايي خود دور به كه است دريايي نرمتنان از برخي همانند او.ميكند
مطلقا را كارهايشان و حركتها ميكنند ايجاد شگفت پيچيدگيهاي با
.ميكند فهم غيرقابل
شكل به سال 1964 در بورخس سالهاي 19231958 شده سروده شعرهاي
((پلنگان طلاي)) دفترشعر سال 1974 در آنگاه.شد منتشر و چاپ آثار مجموعه
بقيه از را بورخس شعر نميتوان گفتيم كه گونه همان.كرد منتشر را
هزارتويي ، و گمگشتگي:دربرميگيرد را موضوعها همان زيرا كرد جدا آثارش
سيرت يا انسان هر سيرت تطابق من ، بطلان ارواح ، جهان ، جابهجايي مرج و هرج
.حافظه و ابدي بازگشت تناسخ ، انسانها ، همه
انسان و بودن قصار كلمات به مجهز روشنفكر ميان نوسان او ، شعر در نيز
كه ميافتد ((ريودولاپلاتا)) ياد به ناگهان كه ميبينيم را نوستالژي داراي
دشت شگفتانگيز گستره ياد به يا است آيرس بوئنوس حومههاي از حومهاي
اين جا ، اين در.ميگيرد الهام آنها از و ميافتد ((پامپا)) بزرگ و سرسبز
.ميشود ديگرتكرار ديوان به ديواني از و ديگر شعر به شعري از موضوعها
فراوان تلاش -فرم نظر از -آن تدوين در و نوشته سوناتهايي شاعر واقع در
قصههايش و شعرها تا كرد مجبور را او چشمانش شدن نابينا.است كرده
.بهرهگيرد ((شفاهي)) و تودهاي و ساده بسيار شكلهاي واز كند راديكته
قصه همانند -آرژانتين ادبي سنتي قصههاي به وي قصههاي سان بدين
.شد نزديك -هوراتيوكيروگا
يعني خودش از كوچكتر اديب ويژه به و كشورش ادبيات بر بورخس لوئيس خورخه
وي بيهمتايي -بيگمان -اما نهاد سترگي تاثير (19141984)كورتاسار خوليو
نويسان رمان ميان در ميرسد نظر به.باشد نداشته خلفي تا شد باعث
در بورخس هستند ، سياسي و اجتماعي واقعيتهاي به متعهد كه آرژانتيني
ديدگاههاي بيگمان.است شده منجمد خود الهامهاي و انديشهها ابديت
.نيافتهاند بازتاب كتابهايش در كارانهاش محافظه
متهم لاتين آمريكاي واقعيتهاي با بيگانگي و وطني جهان به -گاهي -بورخس
نداشت توجهي آن ملتهاي و لاتين آمريكاي اسطورههاي به وي گرچه.است شده
سلتي اسطورههاي تدريس رغم به اين و ماند باقي لاتيني آمريكاي هميشه اما
دركي با وي.است آيرس بوئنوس دانشگاههاي در وي توسط شمالي و جرماني و
و زمان سترگ گسترههاي مفهوم و غرايب و عجائب مفهوم و هستي مفهوم از كه
اگر نيست دشوار مثلا.ميرود شمار به لاتيني آمريكاي دارد ، مكان
;بيابيم وي نزد را گارسياماركز گابريل دلمشغوليهاي همانند دلمشغوليهايي
ديگر با وي وطني جهان.دارند هم با فراواني تفاوتهاي دو اين آثار گرچه
بزرگ شهر آيرس ، بوئنوس شهروندي بورخس شهروندي:نيست يكسان شهرونديها
اقيانوس با نيز و باز آمريكا و اروپا روي به حال همان در كه است مهاجران
.جداست آمريكا و اروپا از ((پامپا)) وسيع دشت و اطلس بزرگ
داراي بورخس)):است گفته او درباره فرانسوي ناقد و اديب (CASSOU)كاسو ژان
زنداني روش يك در وجه هيچ به را نبوغ اين وي اما است روشمند نبوغي
خستهكننده بعدي هيچ در و هيچگاه اما است شيطاني او روشمندي.نميكند
ميكند گيج را ما وي روشهاي بلكه ندارد تعارض ما روش با او روشنيست
ما به را اشياء نظام كه نمودهايي در بورخس.نميرسد نظر به بيهوده اما
و برميانگيزد درما را اضطراب و نگراني وبيرحمانه ، همواره مينماياند
واژگون مرگ و بازندگي را ما رابطه نيز و مكان و زمان با را ما پيوند
((.ميكند
المعرفه:منبع
بنيطرف عزيزي يوسف:ترجمه
گمشده كوتاهفرزند داستان
از بعد.ميدانند همه ((ياتاپالكا خنين)) در بگويم ميخواهم كه را قصهاي
اسارت به را او سرخپوستها قرار از.شد گم كوچكي بچه پسر سرخپوستها حمله
اما.گشتند او دنبال سالها اشكبار چشمان با بچه مادر پدرو.بودند برده
.نداشت فايدهاي
سرخپوستان بين گفت آنها به برميگشت ماموريت از كه سربازي بعد سال چندين
.باشد آنها گمشده بچه ميداد احتمال و است آبي چشمهايش كه ديده را يكي
توي معمولا.كردند پيدا را مرد تا زدند در آن و در اين به مادر و پدر
كه را چيزي ندارم دوست هم من.نميكنند ذكر را دقيق تاريخ روايات اين
به او.دارد آشنايي بوي شدند متوجه و كردند پيدا را مرد.بگويم نميدانم
را مادرياش زبان و بود كرده خو بومي افراد و وحشي طبيعت ميان در زندگي
آنها همراه زير سربه و آرام ديد را مادرش و پدر وقتي.بود برده ياد از
به گنگ و گيج.ايستاد بقيه همراه هم او رسيدند در جلوي وقتيافتاد راه
سرسراي از.سرداد شوق فرياد و سرخماند ناگهان بعد.كرد نگاه درخانه
دست.رساند مطبخ به را خود و گذشت دوان دوان خانه دراز دالان و ورودي
كودكي در كه كشيد بيرون را شاخي دسته چاقوي و اجاق سياه دودكش توي كرد
مطمئن حالا كه مادر و پدر.ميزد برق شادي از چشمهايشبود كرده مخفي
كسي.فشاندند شوق اشك و كردند شادماني يافتهاند را بچهشان بودند شده
چشمآبي سرخپوست.بود رسيده او ذهن به هم ديگري خاطرات شايد نميداند ،
.بماند محصور ديوارها در نميتوانست بود شده بزرگ طبيعت آزادي در كه
حال و گذشته كه لحظهاي آن در نميدانم.زد بيرون خانه از روزي سرانجام
به يكبار لحظه آن در گمشده فرزند شايد.داشت حسي چه بود آميخته هم به
نشانهاي سگي يا بچهاي مثل ميخواست فقط هم شايد.مرد هم بعد آمد دنيا
.ميشناسد را خانهاش و مادر و پدر كه دهد دست به
بورخس لوئيس خورخه
|