!شما نظرات نقطه داشتن با رابطه در
نوشتاري ادبيات و فرهنگ در زبان آلودگيهاي پيرامون بحثي
فارسي گفتاري و
:اشاره
آب به نياز كردن زندگي تندرست و ماندن زنده براي انسان
تا دارد نشده آلوده زمينهاي نيز و پاك هواي سالم ،
مصرف و توليد آلودگيها از بهدور را خود غذاي بتواند
را همينها حيات ، ادامه براي نيز گياهان و جانوران.كند
خود ، انساني زندگي ادامه براي انسان اما.دارند نياز
نيازهاي ميتوان را نيازها اين.دارد نيز ديگري نيازهاي
.است انسان ويژه غيرمادي ، نيازهاي.ناميد مادي غير
باعث و جانوران بر انسان برتري عامل بودن ، انديشمند
انتقال براي متفكر ، انساناوست غيرمادي نيازهاي
ديگران انديشه دريافت نيز و ديگران به خود انديشههاي
گفتن سخن قدرت همان كه زبان ، ابراز.دارد زبان به نياز
خداوند كه است نعمتهايي از انديشيدن قدرت مانند است ،
گفتن صورت دو به زبان.است گذاشته بشر اختيار در "منحصرا
انسانها كه است طريق دو اين از و مييابد نمود نوشتن و
و هوا آب ، اگرميكنند برقرار انديشه ارتباط يكديگر با
مادي زندگي يابد ، ادامه آنها آلودگي و شوند آلوده خاك
شود آلوده ملتي گفتار و زبان چنانچه.ميافتد خطر به بشر
با نيز ملت آن غيرمادي زندگي يابد ، گسترش آن آلودگي و
.شد خواهد روبهرو مشكل
بين مفاهيم انتقال وسيله كه اين بر علاوه محاوره ، زبان
.هست نيز ملي همبستگي مهم بسيار عامل است ، جامعه افراد
و حرمت حفظ و گفتار و زبان داشتن نگه منزه رو ، اين از
جامعه افراد يكايك ملي وظيفه آن ثغور و حدود از پاسداري
فساد عوامل برخي مقاله اين در.است فرهيختگان گروه بويژه
براي و شده برشمرده فارسي گفتار و زبان كننده آلوده و
و جملات واژهها ، از مثالهايي بهتر نتيجهگيري
شنيده دم به دم و يافته رواج روزها اين كه عبارتهايي
است شده ذكر ميآزارد ، را هوش گوش و ميشود
كدامند؟ زبان آلايندههاي
مجموعه رعايت آن ، بردن بهكار در كه جملهاي يا واژه هر
زبان آلاينده نشود ، فارسي زبان ساختار و مقررات و قوانين
كه هستند مضر حدي به زبان هر آلايندههاي.است فارسي
اتفاقي اينكنند نابود را زبان آن نهايت در ميتوانند
براي جا اين در.است داده رخ بارها تاريخ در كه است
.ميكنيم اشاره آلايندهها اين از مورد چند به نمونه ،
به لطمهاي آنها حذف كه واژههايي:غيرضروري واژههاي -1
اغلب اينها.هستند غيرضروري نميزند ، آن مفهوم و گفتار
و شنونده و گوينده وقت اتلاف گفتار ، شدن طولانيتر باعث
اين كه "Serie سري" واژه مانند.ميشوند سخن نازيبايي
تكرار خاصيت واژهها اين.است شده شايع شدت به روزها
بردن بهكار.ميافزايد آنها عيب به خود كه دارند شونده
به نيز گاهي.است عادت سر از بيشتر غيرضروري ، واژههاي
گسيخته هم از جملات و كلمات بين پركردن براي ملات منزله
.ميروند بكار
جايي در كه هستند واژههايي اينها:بيجا واژههاي -2
عبارت به.ميروند بهكار خود ، شده تعريف جاي از غير
شود ، استفاده ديگر واژهاي جاي به واژه يك از اگر ديگر
بيجا ، واژههاي بهكارگيريبيجاست حالت آن در واژه آن
از او ناآگاهي و نويسنده يا گوينده بيدقتي نتيجه گاهي
اين از ما انگيزه" جمله كه وقتي مانندواژههاست معني
و ميرود بهكار "برسيم نتيجه فلان به كه است اين كار
يا "محرك" نه است "هدف" همان "انگيزه" از گوينده منظور
"عمدا گاهي بيجا ، واژههاي بردن بهكار."برانگيزاننده"
بهرهكشي حالت اين در و ميرود بهكار آگاه افراد توسط و
شود ، فراگير كار اين اگر و است آن توان از بيش واژه يك از
واژه مانند.مييابد تغيير واژه آن معني رفته رفته
به امروز ولي بوده ، "زخمي" معني به فقط زماني كه "خسته"
.ميرود كار به "كار بسياري از ناتوان و وامانده" معني
جملاتي و كلمات اينها:ترجمهاي عبارات و واژهها -3
خارجي جملات و كلمات لفظ به لفظ ترجمه نتيجه كه هستند
.ميروند بهشمار زبان آلودگيهاي مهمترين از و بوده
.بزنند هم به را زبان ساختار اينها ميرسد بهنظر زيرا
تاثير" يا "داشتن سهم" منظور كه "داشتن نقش" عبارت مانند
در يا) "با ارتباط در" يا.است "داشتن دست" يا "داشتن
"خصوص در" يا "درباره" يا "مورد در" جاي به كه (با رابطه
داشته را شما نظر" جمله نظير جملاتي يا.ميرود بهكار
نظر دريافتن يا دانستن يا شنيدن گوينده منظور كه "باشيم
.آن داشتن نه است ، مخاطب
ما گفتاري زبان كنوني وضعيت
گفتوگوهاي حتي و مصاحبهها سخنرانيها ، به دقت به اگر
.است اسفانگيز وضعيت كه ديد خواهيم فرادهيم ، گوش افراد
گويي كه ميشود شنيده آنقدر ترجمهاي عبارات و لغات
.است خارجي متن يك كلمه به كلمه كردن ترجمه حال در گوينده
گونه اين از مورد چند به مثال ، عنوان به جا اين در
آلودگيهاي مهمترين از كه ترجمهاي عبارات و واژهها
.ميشود اشاره است ، گفتاري
ارزش يا بها قيمت ، معني به فارسي در نرخ:"نرخ" واژه -1
و روزنامهها در حتي و ميگويند سخنرانيها در.است چيزي
مرگ نرخ جمعيت ، رشد نرخ بيكاري ، نرخ مينويسند كتابها
عاقلي انسان هر كه درحالي.عبارات قبيل اين از و ومير
همه.ندارند قيمت مرگومير و جمعيت بيكاري ، كه ميداند
واژه يك كه است مترجماني ناشيانه ترجمه حاصل اينها
.دادهاند مردم تحويل و كرده ترجمه غلط به را انگليسي
اگر پنداشتهاند ، مترجماني كه شده ناشي اينجا از مشكل
در بدهد ، نرخ معني جا يك در Rate واژه انگليسي زبان در
كلمه يك كه ، اين از غافلداد خواهد را معني همين همهجا
بايد ترجمه هنگام و بدهد معني چندين است ممكن زبان يك در
واژه جاي به بالا مثالهاي در.كرد توجه آن محل به
،"درصد" واژههاي از جمله تناسب به ميتوان نرخ ، نابجاي
.كرد استفاده كاهش يا افزايش "نسبت" و "آهنگ"
و پيشه كار ، معني به فارسي در كلمه اين:"صنعت" واژه -2
با كه است كارهايي معني به بيشتر امروزه و است هنر
يا كالا توليد براي پيشرفته ابزارآلات و كارخانهها
صنعت يا فولادسازي صنعت مانند.ميگيرد صورت دستگاهي
صنعت" ميگويند كه ميشنويم حال اين با.خودروسازي
در مترجمان."توريزم صنعت" بدتر ، آن از يا "جهانگردي
واژه اگر پنداشتهاند و شده اشتباه دچار نيز اينجا
نيز ديگر هرجاي داد ، صنعت معني جايي در Industry انگليسي
فقط صنعت و نيست چنين كه صورتي در.ميدهد را معني همين
كنار در واژه اين كه هنگامي.است واژه اين معاني از يكي
ربطي صنايع و صنعت به ديگر گرفت ، قرار جهانگردي واژه
.ميدهد "فعاليت" معني و ندارد
آن ، مشابه عبارت نيز و عبارت اين:"با رابطه در" عبارت -3
فارسي زبان ساختار با "مطلقا كه ،"با ارتباط در"
به كلمه ترجمه ميشنويم ، بارها روز هر و نيست همآهنگ
in relation ياIhconnection with:انگليسي عبارت كلمه
فارسي زبان آلاينده عبارت اين يافتن رواج گناه.است to
عبارت يا جمله ترجمه براي كه است مترجماني گردن به نيز ،
ترجمه يكي يكي را كلمات و شده لغات فرهنگ دامن به دست
اغلب عبارت اين بدبختانهدادهاند قرار هم كنار و كرده
را گفتار و ميرود بهكار باشد ، داشته ضرورت اينكه بدون
چنين مفهوم بردن بهكار اگرميكند ملالآور و آلوده
از محل تناسب به ميتوان باشد ، داشته هم ضرورت عبارتي
"خصوص در" يا "مورد در" يا "درباره" فارسي مانوس عبارات
.كرد استفاده
مورد مانند نيز عبارت اين شيوع:"نظر نقطه" عبارت -4
point of انگليسي جمله كه است مترجماني كار حاصل بالا ،
زبان و كرده ترجمه كلمه به كلمه را viewpoint يا view
گروه اين كار ديگران.آلودهاند را عامي و عارف گفتاري
نقاط" و "نظرات نقطه" عبارات و كرده تكميل را مترجمان
.دادهاند گسترش را گفتار آلودگي و كرده وضع نيز را "نظر
عبارات وضع شاهد آينده در شايد ميداند ، خدا وضع ، اين با
عبارت.باشيم هم "نظرات احجام" و "نظر سطح" ،"نظر خط"
آيد ، پيش ضرورتي اگر آن جاي به و نيست ، فارسي "نظر نقطه"
.برد بكار را "ديدگاه" يا "نظريه" ،"نظر" ميتوان
"اصلا كه نازيبا و بيگانه واژه اين:"سري" واژه -5
عامي و عارف زبان از بارها و روزه همه است ، فرانسوي
ميتوان آيد ، پيش ضرورتي هرگاه كه حالي در.ميشود شنيده
سلسله ، مجموعه ، واژههاي از آن جاي به موقعيت اقتضاي به
است ، آن براي خوبي معادلهاي كه عده و گروه دسته ، رشته ،
ضرورتي "اصولا موارد بيشتر در متاسفانه.كرد استفاده
وجود آن فارسي معادل حتي و واژه اين بردن بهكار براي
بيدقتي از ناشي آن بردن كار به ميرسد نظر به و ندارد
"مثلا.است كلام تكيه بهعنوان آن از استفاده و گوينده
به "كارها سري يك" يا ،"افراد سري يك" ميگويند وقتي
."كارهايي" يا "افرادي" گفت آنها بهجاي ميتوان راحتي
مواردي در را بيگانه واژه اين گاهي اينكه بدتر ، اين از
كه را رشته يا مجموعه معني هرگز كه ميبرند بهكار
وقتي مانند.نميرساند هستند ، بيگانه واژه اين معادلهاي
كه."عصر عم سري يك آمدم ، صبح سري يك":ميگويند كه
"بار" يا "دفعه" يا "مرتبه" همان "سري" از گوينده مقصود
.است
بهكار نحوه و فارسي واژه اين معني:"داشتن" واژه -6
از ، امروزه نامشخصي دليل به.است روشن همگان بر آن بردن
.ميشود استفاده كرات به ديگر كلمات جاي به كلمه اين
خواهيم كه جلسهاي در اميدواريم:ميگويند مثال براي
مردم آن از بعد تا باشيم ، داشته را شما سخنان داشت ،
.قبيل اين از جملاتي و.باشند داشته را ما نظر بتوانند
گزارشگران عبارات ، گونه اين مصرفكنندگان بيشترين
كه ميدانيم همه.هستند تلويزيون -راديو و ورزشي مسابقات
است شنيدني نظر و سخن و كردني برگزار جلسه عبارت ، اين در
.داشتني نه
اسم صورت به كه آنجا تا واژه اين:"خواسته" واژه -7
اغلب.است سيم و زر و دارايي مال ، معني به شود ، استعمال
عوام ، دهان از فقط نه هم آن ،"خواسته" واژه كه ميشنويم
و ميل معني به "خواست" جاي به داران ، سواد زبان از كه
.ميشود جاري خواهش يا اراده
چيست؟ تكليف
حرمت حفظ و زبان شده تعريف مرزهاي از پاسداري وظيفه
است ، ملت افراد آحاد گردن به هرچند گفتار و نوشتار
دست كه آنها.است سنگينتر وظيفهشان جامعه فرهيختگان
ميكنند مصاحبه مينويسند ، مقاله ميزنند ، ترجمه كار به
كه لغزشي هر زيرا.است خطيرتر كارشان ميرانند ، سخن و
آن ، جبران و مييابد گسترش و ميشود منتشر شوند ، مرتكب
با كه عباراتي و واژهها دادن رواج.ميشود غيرممكن گاهي
ترجمه نتيجه اغلب و ندارند ، همآهنگي فارسي زبان ساختار
بردن بهكار.نيست روا هستند ، خارجي جملات كلمه به كلمه
در" ،"با ارتباط در" مانند ترجمهاي عبارات و واژهها
ما زبان صلاح به قبيل ، اين از و "نظر نقطه" ،"با رابطه
پركردن براي "سري" مانند ملاتگونه واژههاي از.نيست
اينها زيرا.كرد پرهيز بايد جملات و كلمات ميان خلا
نتيجه در و گفتار شدن كسالتآور و محاوره در ابهام باعث
داشته توجه بايد واژهها دقيق معني به.ميشوند زبان فقر
به را "انگيزه" و "خواست" بهجاي را "خواسته" تا باشيم
و كلامها تكيه فارسي ، زبان در.نبريم بهكار "هدف" جاي
فراوان اصطلاحات و تعبيرات ضربالمثلها ، زيبا ، الفاظ
"اولا تا كنيم استفاده آنها از است بهتر دارد ، وجود
عبارات و واژهها ورود براي مجال "ثانيا نشوند ، فراموش
دانشجويي ميتوانيد كمتر شما.شود تنگ كننده آلوده
در لغت فرهنگ يك كه كنيد پيدا را امريكايي يا اروپايي
محل و لغات معني به دارند عادت آنها.نباشد جيبش يا كيف
واژه هر ديدن با نتيجه در.كنند دقت آنها بردن كار به
نيز خود.ميكنند مراجعه لغتنامه به تازهاي ، عبارت يا
رجوع لغت فرهنگ به بارها لغات انتخاب براي و نوشتن هنگام
لغتي از نابجا و بدانند را لغت هر دقيق معاني تا ميكنند
لغتنامههايي جاي ما ، جامعه در متاسفانه.نكنند استفاده
آمده گرد آن در امروزي تعبيرات و اصطلاحات لغات ، همه كه
با و باشد شده آراسته طبع زيور به مناسبي وضع به و باشد ،
نويسان فرهنگ.است خالي خريد ، را آن بتوان مناسبي قيمت
.زنند كمر به همت دامن لغتنامهاي ، چنين تدوين براي بايد
اين در دقت و فرهنگ از استفاده به عادت مهمتر اين از
.است نيامده بهوجود ما دانشجويان و دانشآموزان در امور
دانشجويان و دانشآموزان در و خود در را عادت اين بايد
بيگانه ، تعبيرات و واژهها بردن بكار.آوريم پديد
دليل به يا اغلب بلكه نيست ، ناچاري سر از "معمولا
خوشبختانه اخير ، علت.خودنمايي براي يا است سهلانگاري
اصلي عامل هنوز سهلانگاري اما باخته ، رنگ سالها اين در
سخن پايان.ماست سوادان با نزد بيگانه واژههاي استعمال
بايد آلودگيها ، از خود گفتار و زبان پالايش براي اينكه
:كنيم عمل زير نكات به
عبارات ، و واژهها انتخاب در دقت *
تفنن روي از بيگانه واژههاي بردن بهكار از پرهيز *
غيرضروري عبارات و كلمات بردن بهكار از خودداري *
خلاصهنويسي و سادهگويي *
نميدانيم را آن معني كه واژههايي بكارگيري از احتراز *
ادبي كتابهاي خواندن به عادت *
.موءثر و معقول روشي به يكديگر گفتاري خطاهاي تصحيح *
ملكزاده جعفر محمد دكتر
|