!كوچك قالبهاي در بزرگ آثار
...تا قدم يك
!كوچك قالبهاي در بزرگ آثار
براي جهان ماندگار آثار شتابزده تلخيصهاي به نگاهي
نوجوانان
سپري چگونه روز كه ميماني ميكني ، تمام را رمان وقتي"
كجا دنيا كه ميرود يادت ميخوري ، غوطه رمان در وقتي.شد
هنگام.آمد خواهد يا و آمده پيش اتفاقي چه و ميرود
.ميدهد دست از را خود مفهوم حال زمان كتاب ، مطالعه
لبخندهاي باشيد ، كه اعصار همه رمانهاي هميشگي خواننده
خورده ترك سايههاي مثل جدي و خشك چهرههاي و بيخنده
(1)".ميبلعد را شما سپس و ميكند مسحورتان
اعماق تا است قادر كه است نيرومندي بس ادبي قالب رمان ،
پديد فراواني دگرگونيهاي آن در و كند نفوذ واقعي دنياي
در كه هم آنها حتي كه است موءثري ادبي قالب رمان ، .آورد
.بگيرند جدي را آن است بهتر نيستند ادبيات خط
كه هستند كلمات اين ادبيات ، در كه باشيم داشته قبول اگر
هستند توصيفها اين و درميآورند پرواز به را ما انديشه
اثر روح اعماق به و مينشانند خود بال بر را ما كه
يك حتي حذف قبول به تن ميتوانيم طور چه پس ميبرند ،
بدهيم؟ آنها از كلمه
و نيست تازهاي حركت جهان ماندگار و كلاسيك آثار تلخيص
خودمان ، كشور در جمله از جهان سراسر در ادبا كه است مدتي
.زدهاند دست كار اين به
تلخيص آثار از انبوهي حجم با نشر بازار گذشته ، سال در
به كتاب دو روي بر بخصوص حاضر بررسي كه شد روبهرو شده
عظيم تدوين و تهيه جهان ، ادبيات شاهكارهاي نامهاي
و صفحه پارس ، 167 انتشارات از شريف افسانه و سليمانزاده
محسن نگارش و تلخيص جهان ، ادبي شاهكارهاي از خلاصهاي
.است گرفته انجام جلد دو پيدايش ، نشر سليماني
كار اين كتاب ، سه اين موءلفان و مترجمان اظهارنظر بنابه
جهان ماندگار و كلاسيك آثار با نوجوانان آشنايي منظور به
.است گرفته صورت
عصر اين در كه كردهاند اشاره كتاب پيشگفتار در مترجمان
گذشته قطور رمانهاي نميتوان ديگر تنگ وقت اين با و سرعت
ساعات كه نوشتهاند را رمانها اين زماني زيرا.خواند را
لذا و است بوده خستهكننده و طولاني بسيار بيكاري
اين مردم از بسياري وگرنه نيست آنها تلخيص جز به چارهاي
اين در.كرد خواهند خداحافظي گذشته رمانهاي با قرن
نظر از كه پرداختهاند آثاري تلخيص به مترجمان كتابها
هم از موضوع و سبك نظر از و دارند بديع سبكهاي ادبي
و فشرده بسيار تلخيصها اين از برخي.متفاوتند "كاملا
صحنهها ، از خيلي فشرده تلخيصهاي در.است مفصل برخي
به فشرده تلخيصهاي واقع در.ميشوند حذف حوادث و شخصيتها
خواندهاند "قبلا را رمانها كه ميآيد پژوهشگراني كار
.نميبرد لذتي آنها خواندن از عادي خواننده ولي
تلخيصهاي و فارسي منابع از آثار اين تلخيص براي مترجمان
استفاده ميشود ، نوشته زبان آموزش منظور به كه انگليسي
نه كار اين از اصلي هدف گفت ميتوان جرات به كه كردهاند
بودن آسان لحاظ به بيشتر كه كودك ، ادبيات اعتلاي خاطر به
در كتابها گونه اين سودآوري و شده تلخيص آثار ترجمه نثر
.است نشر بازار
به فقط و شده دگرگون كلي به ادبي آثار مجموعه ، سه اين در
شده پرداخته ناقص ، طور به هم آن آن ، داستاني جنبههاي
نوجوان خواننده كتابها اين از يكي در مثال عنوان بهاست
جلدي دو آنها از برخي كه را كلاسيك اثر ميتواند 9 چگونه
نويسندگان سبك با و كند مطالعه صفحه در 167 تنها هستند
شود؟ آشنا ادبي اثر انواع و مختلف
و روسي شخصيت داراي 800 كه تولستوي اثر صلح و جنگ رمان
و لطافت تمامي صفحه در 26 ميتواند چگونه است ، فرانسوي
كند؟ منتقل خواننده به را اثر روح
شخصيتهاي با تنها نه ناقص تلخيص اين خواندن با نوجوان
تعداد خواندن با بلكه نميكند ، برقرار ارتباط داستان
.ميشود درمانده و گيج بيشتر مشكل ، و نامانوس اسامي زيادي
زمان گذر غبار":كه معتقدند كلاسيك آثار غربي كارشناسان
كلاسيك متون ذاتي جاذبههاي و نميكند كهنه را آثار اين
هومر آثار خصوص به.ميكند ارضاء را خواستهها از بسياري
هم كه دارد مضاميني هومر آثار.است خصيصه اين شرايط واجد
.آشناست ما عصر گوش به آن طنين هم و است شمول جهان
تجربهپايان حال در كه ميكند وصف را دنيايي اوديسه
بلوك دو به را تمدن كه جنگي.است طولاني جنگي گرفتن
براي مناسبي انديشه كتاب همينميكند تقسيم ايدئولوژيكي
كه خانوادههايي براي مناسب.دارد خانوادگي ارزشهاي
هم از حال اين با ولي هستند ، دشمني و حسادت گرفتار
(2)".نميپاشند
از هريك كه داستان اين فشرده تلخيص متاسفانه اما
كلي به اثر تا شده باعث است ، اسطورهاي سمبلي قهرمانانش
وارد لطمه آن روح و لطافت به و بدهد دست از را خود مفهوم
.شود
نشاندهنده هم كه نافذ و دقيق گفتگوهاي كلاسيك آثار در
نقش ميكند ، منتقل را صحنه حس و موقعيت هم و است شخصيتها
.ميگذرد شخصيت چند حضور با كه دارد داستانهايي در اساسي
ديده كمتر گفتگو مجموعه ، اين شده خلاصه داستانهاي در اما
قول نقل صورت به بيشتر هست كه هم آنهايي و ميشود
لحن و زبان حذف دليل به خود به خود كه است غيرمستقيم
.باشد موءثر چندان شخصيتها پرداخت در نميتواند گوينده
و جذابيت و دارند داستان در عمدهاي نقش گفتگوها زيرا
.ميبخشند داستانها به را ممكن سرزندگي
جاويدان افتخارات كه بزرگ ، نويسندگان اگر يقين به"
و ترجمهها و تلخيصها اين با امروز هستند ، جهان ادبيات
و متاسف سخت شوند ، روبهرو آثارشان مبتذل اقتباسهاي
.ميگردند مبهوت
با خواننده است ممكن بزرگ كتابهاي اين در كه است راست
شود روبهرو سياسي يا مذهبي تربيتي ، علمي ، عقايد و افكار
توافق او شخصي نظريات با يا حاضر زمان كلي نظريات با كه
يا ناشر آيا ولي باشد ، متفاوت كلي به حتي و باشد نداشته
را شاهكاري ديگر دلايل يا دليل اين به دارند حق مترجم
توجه بايد نمايند؟ حذف را آن از مطالبي و كنند خلاصه
شاهكارهاي سطح دادن تنزل روشي چنين نتيجه تنها كه داشت
خوانندگان نظر در آنها مسخ و جهان ممتاز و عالي ادبي
(3)".است زبان فارسي
نيز كلاسيك آثار تلخيص طرفداران ديدگاه با نيست بد حال
از است بهتر خلاصهنويسي:معتقدند آنها.شويم آشنا
كمي شخصيتهاي و حوادث و صحنه كه گيرد صورت داستانهايي
به نياز آن مهم قسمت كه آثاري نه و باشد داشته
يا و دارند فعال و پويا شخصيت گفتگو ، صحنهپردازي ،
بيش خود زمانه و عصر رايج سبك اقتضاي بنابه كه رمانهايي
اين حذف و كردهاند درازگويي امروزي خواننده حوصله از
.نميزند اثر اصلي جوهره به لطمهاي درازگوييها
نثري داراي نشر بازار در موجود ترجمههاي از برخي چون
غيرقابل جوانان و نوجوانان براي نتيجه در و كهنه و سنگين
كه آثار گونه اين مفصل تلخيص و ترجمه با پس است ، استفاده
پر را آنها خالي جاي ميتوان باشد ، نزديك نويسنده سبك به
.كرد
ماهرانه تلخيصها اين اگر كه معتقدند نظريه اين طرفداران
را اثر لطافت و روح نميتوانند كه هرچند گيرند ، صورت
منتقل خواننده به ميشود ، ديده آنها اصل در كه آنگونه
در و دهند قرار تاثير تحت را نوجوان ميتوانند اما كنند ،
سراغ به روزي تا بمانند انتظار در او ذهن از گوشهاي
درونمايههاي و مضامين از بيشتر آگاهي براي و برود آنها
و سبك و داستاننويسي شگردهاي و تكنيك با آشنايي و آنها
لذت همه از مهمتر و عصر آن رماننويسان گوناگون سياق
.كند مطالعه را اثر كل اثر ، لطافت و روح از بردن
با آرام آرام نوجوان بگذاريد":كه معتقدند مخالفان اما
با فقط و كند تجربه را گرفتن اوج اندك اندك زمان ، گذشت
اثر روح داستانها ، خلاصه با است ، تنگ وقت كه توجيه اين
گاه هيچ است پرواز عاشق كه كسي براي.نگيريد آن از را
.بود نخواهد دير
توصيفات اين سطر سطر از كلمات ، اين دانه دانه از ادبيات
ساختار و اسكلت به آنها ، از هركدام از كاستن و شده تشكيل
.ميكند مخدوش را آن و ميزند لطمه اثر
نويسنده بگذاريد.ميشكند را داستان بال و پر اثر ، خلاصه
.بدهد ياد ما به را پرواز ميخواهد خود كه گونه آن
يدك را گذشته تجربه كه بسپاريم او به را خود بگذاريد
.ميكشد
نجفخاني محبوبه
:منابع
صفدر ترجمه برجيس ، آنتوني نويسنده داستان ، كتاب 99 -1
تقيزاده
همشهري 13/7/1376 روزنامه هنر و ادب صفحه -2
دوم جلد -عموتوم كلبه كتاب (مهران)جزني منير يادداشت -3
...تا قدم يك
.خاموش دامنهاي راه سر بر ايستادهاي ، پرتگاهي برلب
اشعههاي آخرين است ، گسترده كوهها فراسوي تا آسمان
و ميكند خودنمايي مجاور قله دندانههاي پس از خورشيد
.ميكند طي را كوهستان صحنه سرتاسر آرام نسيمي هرازگاهي
شايد كند ، وجود ابراز آسمان از گوشهاي در ابري شايد
ولي باشند ، آراسته زيبايي سرخي به را آن اشعهها آخرين
يك.را تنهايي و ميكني حس را سكوت فقط اينها همه از تو
نسيم.است ايستاده انتظارت در چيزي تو از آنطرفتر گام
عمق به ژرف چيزي.بياندازي آن به نگاهي كه ميكند تحريكت
مانند پاره پاره زيرپايت ، صخره سختي به صلب دره ، انتهاي
را تو چيزي برداري ، عقب به گامي ميخواهي.خردهسنگها
از اشعهاي آن شايد.نميبيني را او تو و ميخواند بزدل
خاك بوي شايد ميلغزد ، صورتت روي لحظهاي كه باشد آفتاب
به ميخواند ، پيش به را تو نسيم.باشد بينيات نمناكي در
به ترديد با.داري فاصله قدم يك او با تو و قدمي ، يك
يك آن سوي آن ميپرسي خود از و مياندازي نگاه قدمهايت
تصميم ميخواهي كه باشد بارت اولين براي شايد چيست؟ قدم
را گام اين كه ميكند وادار را تو چيزهايي چهبگيري
اهميتي هيچكدام آمدي؟ بالا اين به چرا "اصلا برداري؟
تماميت ايستادهاي ، پرتگاهي لب در اكنون هم توندارد
در تو كني ، مقابله دنيا تماميت با تا ايستاندهاي را خود
اندكي.ميكني سپري را لحظههايت دنيا وضع مختارانهترين
راست پاي حال.ميخواند جلو به را تو چيزهايي چه كن ، فكر
به نميخواهد.بگذار معلق پرتگاه در و بده حركت را خود
كه است چيزي است ، بازي يك تنها قعر اين كني ، نگاه آن قعر
يك است ، استعاره يك بترساند ، را تو ميخواهد هيكلش با
ميخواهد آنچه ايستادهاي ، مقابلش در تو آنچه از استعاره
كه پايت به.دهد جلوه وحشتناك تشبيه اين بوسيله را خودش
.كن نگاه نگهداشتهاي معلق
او سوي به گام يك تو گذشتهاي ، مرگ استواي از تو
ميكني ، مقابله او با داري ديگرت پاي با تو برداشتهاي ،
.شدهاي خارج استوا از تو
چيزي چه.است معلق پايت يك ايستادهاي ، پرتگاه برلب حال
تشويق مقاومت به را تو چيز چه ميراند جلو به را تو
...ميكند
رزازيفر عليرضا
|