عرب جهان در تجدد و سنت
مصري معاصر انديشمند حنفي حسن دكتر با گفتگو
-عربي سنت" همچون عرصههايي پژوهشگر حنفي حسن دكتر: مقدمه
زمينه اين در كه است "اسلامي معاصر جنبشهاي" و "اسلامي
،"تجدد تا سنت از":جمله آن از كرده ، تاليف كتاب چندين
"مصر در انقلاب و دين" و جلد پنج در "انقلاب تا عقيده از"
جنبش يك ايجاد به مربوط انديشه وي همچنين.جلد هشت در
كرده مطرح را غرب مطالعه و بررسي براي اسلامي -عربي فكري
چون انديشمندي نام.است نهاده "شناسي غرب" را نامش و
محمد دكتر همانند انديشمنداني كنار در حنفي ، حسن دكتر
يك نشانگر عرب جهان در امروزه ديگران ، و جابري عابد
هر -تجدد و سنت بازبيني خواهان كه است فلسفي -فكري جريان
سوي اين در بومي انديشه روشهاي و انديشه خلق و -دو
.جهاناند
كه است داده انجام گفتگويي حنفي حسن با "العالم" مجله
:ميگذرد گرامي خوانندگان نظر از آن ترجمه
اين هدف دادهايد ، ارائه تجدد و سنت درباره طرحي شما *
چيست؟ طرح
ميان گفتگوي ;دارد وجود زمينه اين در كاري عرصه دو *
ايمان و واحد ، ملي هدف به دستيابي براي مختلف جريانهاي
انسان كه اين يعني.عملي وحدت و نظري كثرتگرايي به
اجتهادهاي و شيوهها معيارها ، مقياسها ، با ميتواند
آن و دستيابد واحد هدف يك به تا كند استدلال متعدد
.است عمومي مصلحت
از هدف دوباره ، شكست از اجتناب براي و بلندمدت در اما
ديدگاه از عرب ملت وضع بررسي و مطالعه تجدد ، و سنت طرح
در روشنگري زايش دوران كه كسي زيرااست تاريخي بلندمدت
متفكران كند بررسي را آن اول نسل بهويژه و عرب جهان
را شميل شبلي و طهطاوي جمالالدين ، سيد همانند برجستهاي
با روياروي اسلام درباره اولي.ميبيند آنان ميان در
پيرامون دومي داخل ، از سركوب و خارج از استعمار
و طبيعي علوم درباره سومي و نوين دولت بنيادگذاري
.كردهاند صحبت رياضيات
كند تحقيق روشنگري عصر از پس دورههاي درباره كه هركس
اوليه عزيمت نقطههاي از نسلي هر كه ميشود متوجه
يعني قرن اين شكست به كه اين تا است كرده عقبنشيني
.رسيدهايم دولتها خشونت و سركوب
چگونه را معاصرمان زندگي در تجدد و سنت ميان پيوند *
ميبينيد؟
فرهنگمان اما ميكنيم ، زندگي دوران اين در ما واقع در *
خلدون ، ابن كه ما فرهنگ.است آمده پديد ديگري دوران در
گشاييها كشور دوران در است نوشته را آن قرني هفت تاريخ
به حافظه و بازماند آفرينش از خرد آن ، از پس.آمده پديد
.هستيم جديدي عصر آستانه در مااكنون.آورد روي تدوين
چهارم سه كه حالي در و شكست از باري با عرب انديشمند
امر ، اين.ميكند زندگي عصر اين در ميرسد خارج از خوراكش
بايد ماميسازد حتمي ما براي را نوين فرهنگ يك ابداع
و ميآموزيم آنان از ما.كنيم انتخاب كهن گزينههاي ميان
عصيان و اعتراض و انقلاب اكنون ، نتيجه در.ميگيريم الگو
ما خواستههاي آزادي ، و دموكراسي و توسعه و خشم و نفي و
كهن سنتهاي بازسازي بلندمدت ، در نيز.ميدهد تشكيل را
جوانان تا مبرم است ضرورتي دوران ، نيازهاي براساس
بحران واقعيت و آنهاست بيانگر كه فرهنگي ميان بتوانند
عاقلانه زيراكنند ايجاد همخواني خود وجدان در زده ،
حالي در بياموزيم را پيروزمندان فرهنگ مردم ، به كه نيست
در.است خورده شكست و زده بحران واقعيتي واقعيتشان كه
و بيست قرن آستانه در كه حال به تا پيش سال چهل از نتيجه
دوباره برپايي انديشه در تجدد و سنت طرح با هستيم يكم
.هستم ملت نوزايي جنبش
چيست؟ طرح اين محورهاي مهمترين *
:ميشود تشكيل عمده جبهه سه از طرح اين *
و ساختن يعني كهن سنت دوباره بازسازي و احيا:نخست
و قدرت ديگر بار بتوانند تا است اعراب "خويشتن" پرداختن
.دهند پاسخ دوران نيازهاي به و بازيابند را خود آفرينش
غرب از كه است سال دويست.ديگران برابر در موضعگيري:دوم
او.ميسازيم منتقل را دانشهايش و ميكنيم ترجمه
علم منبع به غرب نتيجه در ميكنيم ، مصرف ما و ميآفريند
يافته افزايش ما زندگي در غربزدگي پديده و گرديده بدل
علم منبع از را غرب ميتوانيم ما آيا:است اين پرسش.است
"خاورشناسي" غرب كه همانگونه و كنيم؟ بدل علم موضوع به
نقش -عرب -من و كرد ايفا را ذهن نقش و آورد وجود به را
غرب و كنم ايفا را ذهن نقش من حالا كردم ، بازي را عين
رها فرهنگي نظر از را خود بدينوسيله تا.را عين نقش
مركزيت و جهاني فرهنگ براسطوره و باشم خلاق سازم ،
جغرافيايياش مرزهاي به را غرب و كنم غلبه اروپايي
از را عربها "خويشتن" اگر ميترسم من زيرا.برگردانم
تقليد در را آنان كنم ، رها گذشتگان از تقليد و كهن سنت
بايد لذا.افكنم فرو است نوگرايان تقليد همانا كه ديگر
كه برماست.يابد ادامه عربي "خويشتن" سازي رها فرايند
مستقيم طور به را زندگيمان واقعيت چگونه بياموزيم
"ضرورتا نه و ببينيم هست كه چنان را آن و كنيم تئوريزه
از جديد متني قرائت يا گذشتگان از كهن متني قرائت براساس
عقب وابستگي ، توسعه ، استعمار ، بدانيم كه برماستغرب
به را عربي خرد بايدچيست آزادي و دموكراسي ماندگي ،
است تجدد و سنت طرح همان اين.كنيم تشويق ابداع و خلاقيت
ي(متدها) روشها از بيآنكه ميسازم درون از را آن كه
.كنم استفاده غربي
با ارتباط قطع به دعوت خارج ، از نوگرايي با مخالفت آيا *
نيست؟ ديگران
از هراسم دهم ، انجام خارج از را نوگرايي اگر واقع در *
روشهايي و مفاهيم كهنم ، سنتهاي و فكري مسايل كه است آن
با برخي.ميدهد "ابزار" به را اولويت كه بپوشانم را
بررسي به توصيفي يا گرايانه ساختار يا ماركسيستي روشهاي
معرفتي گسستگي همچون مفاهيمي از آنان.ميپردازند "سنت"
اين.ميكنند استفاده آن همانند و تمدنها كشمكش يا
تحليلي ابزارهاي در عربي خلاقيت منزلت و شان از مساله
-عربي فرهنگي ميراث نهايت ، در و ميكاهد انديشه روشهاي
سرانجام ، .ميكند تبديل روش ، نه و ماده به را اسلامي
روشهاي از ادامهاي پژوهشها ، و بررسيها اين نتيجه
دادم ترجيح لذا.عربي اصيل ابداع تا بود خواهد غربي
تحليل خواستار اگر "مثلا.دهم انجام درون از را اجتهادم
باشم تجربي علل تحليل يا انسانها رفتار آورنده پديد علل
خردگرايي از بخواهم اگر و مييابم فقه اصول در را اين
امروزه لذامييابم رشد ابن نزد را امر اين كنم دفاع
روشهاي "مثلا كه مييابند را جرياني غربيان كه هنگامي
تاثير اين ميگويند ميدارد ، گرامي را شناسانه زبان
منكر را جرجاني عبدالقادر تاثير و است نوين زبانشناسي
.ميشوند
صورتي در كرد ، نوگرايي اسلامي متون در ميتوان چگونه *
متون در اجتهاد نبودن مجاز يا "النص مع لااجتهاد" كه
.است معروف اسلامي ،
اجتهاد ، كه زيرا ميبندد ما روي به را رحمت در سخن ، اين *
پيوند واقعيت با نيز متن خود.است شريعت منابع از منبعي
"واقعيت".است واقعيت متن ، اين نزول شان زيرا دارد
منسوخ و ناسخ براثر شريعت و ميدهد پاسخ "متن" و ميپرسد
.نهفتهاند متون در مكان و زمان نتيجه ، در.مييابد تكامل
متون در اجتهاد "احيانا عمومي ، مصالح رعايت براي لذا
احكام به نياز و متشابهند گاهي متون.ميآيد لازم گذشته
بيان به نياز كه ميشوند گرفته ناديده گاهي و دارند
و ميكند ، پيدا تاويل به نياز پديدهاي نيز ، گاهي دارند
.آن نظير مواردي
عربي فكري جريانهاي شما ، "تجدد و سنت" طرح كه گفتيد *
وجود با جريانها اين.ميكند دعوت گفتگو به را موجود
كنند؟ گفتگو هم با ميتوانند چگونه اختلافات ،
جريان ندارد حق كه بداند بايد جرياني هر كه آن نخست *
.كند حذف را ديگري
ديگر و است نجاتبخش فرقه تنها كند فكر اگر جرياني چنين
.ميكند اشتباه هستند شدهاي نفله فرقههاي جريانها ،
و ناصري مليگراي ليبرالي ، اسلامي ، ) جريان چهار
بر مردم ، ميان در آنان حضور نسبت به بيتوجه (ماركسيستي
تسلط -حاكميت بر "ضرورتا نه و -خيابان و كوچه مردم ذهنيت
نبايد و دارد مرزهايي و حد و ويژگيها جرياني هر.دارند
بزرگنمايي را خود محاسن و ديگران معايب ما ، از كدام هيچ
گفتگوي شايد.دارد وجود گفتگو امكان من نظر به.كنيم
امر -گفتم كه همانطور -نظري كثرتگرايي اما نباشد نظري
اين كه دارد وجود ملي برنامه و هدف يك اما.است واردي
.ميكند تبديل وحدت به را كثرت
جريانهاي ميتواند ، يگانه هدفهاي ميكنيد فكر آيا *
كند؟ متحد را مختلف
كرد فكر پندارها و واژهها و روشها از فراتر به بايد *
نايل جريانها اين كننده متحد مشترك فصل شناخت به تا
ناسيوناليستها ، ليبرال ، ماركسيستها ، اسلامگرايان ، .شويم
سر بر محافظهكاران و ترقيخواهان چپگرايان ، راستگرايان ،
آزادي:از عبارتند اينها.دارند توافق هم با هدفهايي
توسعه امت ، وحدت شهروندان ، آزادي اجتماعي ، عدالت زمين ،
با ما چرا پس.تودهها بسيج و هويت از دفاع مستقل ،
يكديگر با ميتوانند جريانها كنيم؟همه كشمكش يكديگر
ايمان مرجعها تفاوت و نظري كثرتگرايي به و كنند همكاري
در است درسي اين.باشند داشته ملي هدف يك اما داشته
درون از دوباره را خود "خانه" بتوانيم تا ملي وحدت زمينه
.بپردازيم خارجي چالشهاي به سپس و كنيم بازسازي
جريانهاي و رايج مفاهيم وجود با عرب روشنفكران نقش *
چيست؟ مختلف
.است مهمي نقش روشنفكر ، و دانشمند و فقيه نقش من نظر به *
از قبل واقع در عرب ، جهان در سياسي جريانهاي همه زيرا
و فرهنگي فكري ، جريانهاي باشند ، سياسي جريانهاي كه اين
زيرا است مهم روشنفكر نقش رو اين از.هستند ايدئولوژيك
و گذشته در تاريخ ، در را ملت وضعيت و دارد را راهنما نقش
كه دهد پاسخ پرسش ، اين به تا ميكند بررسي آينده و حال
يا ناسيوناليستي ميكنيم؟ زندگي تاريخي مرحله چه در ما
شكست دوره آيا و ديني؟ اصلاح يا سوسياليستي و ليبراليستي
ديگر؟ چيز يا است گمگشتگي ورشكستگي؟ يا است
است سياسي حاكميت و تودهها ميان دهنده پيوند روشنفكر ،
يك به يا طلب فرصت يك به تودهها نظر از كه آن بدون
كه را خود ويژه استقلال و شود تبديل حاكميت ريزهخوار
همانا روشنفكر نقش.كند حفظ است دانشمندان استقلال همانا
و ميكند راهنمايي ميزند ، را حق حرف كه است كسي نقش
بر ميكوشد امكان حد تا و نميكند كار كسي عليه
.بگذارد تاثير سياسي تصميمگيريهاي
ميان گفتگوي به دعوتتان در شما نميكنيد ، فكر آيا *
ميكنيد؟ عمل التقاطي بسيار فرهنگي ، و سياسي جريانهاي
را التقاطي واژه كه برآنم من.نيست درست اين *
صدور قصد به كار اينكردهاند اختراع غربي خاورشناسان
آن تا ميشود صادر اسلاميمان فرهنگي ميراث عليه احكامي
(مسلمانان) آنان كه بگويند و دهد نشان تهي ابداع از را
از كه است غرب فقط و ايستادهاند يونان و ارسطو ميان
اين در بايد.ميزند ابداع به دست معرفتي ، گسستگي طريق
جان ، و آخرت ، جسم و دنيا من وقتي آيا.كرد تجديدنظر احكام
التقاطي كنم ، جمع هم با را حال و گذشته و برون و درون
و مثل و الهيات به معتقد افلاطون كه فارابي آيا ميشوم؟
و تجربه و ماده به قايل ارسطوي با را معنويات و آخرت
زبان با را خود ويژه ديدگاه و ميآميزد هم در مشاهده
است؟ التقاطي مينمايد ، بيان خويش دوران
دوران خواستههاي بيان براي ابرازي گذشتگان ميراث از اگر
گراولائيك گذشته به را مملكت صورت اين در نگيريم ، بهره
يا بودن معاصر و اصالت مدعيان از هريك و كردهايم تقسيم
يكديگر جان به را آنها همانند يا نو و كهنه مدعيان
ناگزير به سخت لحظههاي در و گاهي لذا ، .انداختهايم
كند جمع هم با را مشروعيت دو هر تا آيد پديد جنبشي بايد
از يكي نكته اين.سازد برطرف را آنها ميان تناقض و
مشروعيت ميكرد فكر كه بود عبدالناصر جمال كاستيهاي
و ميكند نفي را ليبراليسم مشروعيت عربي ، ناسيوناليسم
مشروعيت وي.كرد منحل را "وفد" حزب (مبنا براين)
و نمود منحل را آنان حزب و كرد نفي را اخوانالمسلمين
زندان به را آنان و كرد نفي را ماركسيستها مشروعيت
.افكند
و جهان در عربي منطقه شدن آميخته برآيند جريانها ، اين *
.هستند جهانگرايي پديده
و جهانگرايي و كرده تغيير بازارها اكنون.است درست *
كسي چه را كار دستور و برنامه امادارد وجود آن نظاير
،"ديگري" كه بودهايم شاهد گذشته سال ده در ميكند؟ تعيين
پيوسته ، "ديگري" اين.است كرده معين را ما كار دستور
گفتگوي جهانگرايي ، :ميگذارد من روي جلوي را جديدي مسايل
و...بازار اقتصاد مافوق دولت تاريخ ، پايان تمدنها ،
به تفسير و نقد و شرح با نيز عرب انديشمندان.آن همانند
رد براي كنفرانسهايي و ميافتند راه مسايل اين دنبال
دستور و برنامه من چرا "اصولا.ميشود برگزار مفاهيم اين
رابطه در اساسي مسالهاي اين نكنم؟ معين را خودم كار
من ، كار دستور در يا من نظر از.است ديگري و من ميان
و فقر مساله آن از پس دارد ، مطلق اولويت فلسطين ، مساله
.الخ و ملي دولت برپايي سپس
بلكه نيست نظري تحليل يك شناسانه ، معرفت تحليل اين
نيستم مايل رومن اين از.است نيرومند كشمكش يك بيانگر
قطب تك و جهانگرايي بازار ، اقتصاد مدرنيسم ، عالم وارد
كننده تعيين خودم و نرقصم ديگران ساز به تا بشوم جهاني
به عربي انديشه بگذارم و باشم خود كار دستور و برنامهها
در.شود عمده چالشهاي وارد اعراب ، دروني ابداع خاطر
من كه مفهومي از كه است آن فرهنگ عربي چالشهاي نتيجه ،
معرفت گسستگي خواهان -البته -من.كنم آغاز نميكنم ابداع
به.ابداعم و انديشه خواستار بلكه نيستم انزوا و شناختي
گرچه گفتم ، پيشتر كه هفتگانهاي چالشهاي من اعتقاد
غيرمستقيم شكل به اما ندارد ، بازار اقتصاد به اشارهاي
از هرازگاهي نميتوانم من لذا.دارد ريشه توسعه مسايل در
و دارد ديگري قرائت جهانگرايي ، بپوشم چشم ايستا تاويل
قصد به بزرگترها گردآوردن ملي ، دولتهاي بر چيرگي ;آن
يارانه حذف گمركي ، حمايت برداشتن كوچكترها ، بازارهاي فتح
.نيستم آن حد در من كه رقابتي در شدن وارد و غذايي مواد
جانشيني واقع در ميشود ناميده مافوق دولت كه چه آن نيز
.است ملي دولتهاي براي
|