جمالزاده فرزند پنجاه
پاريزي باستاني ابراهيم محمد
شبي نهاد سر كه ارادت آستان بر
نگشود؟ دريچهاي رويش به دوست لطف كه
يوگسلاوي اهل "بوگدانويچ" آقاي روزي بودم ، پاريس در وقتي
از كه -پاريس شرقيه السنه كتابخانه برجسته عضو
كتاب -است فارسيدان قريحه خوش ايرانشناسان
علوم به مربوط كه داد نشان من به را مانندي دائرتالمعارف
هم جمالزاده از مفصل حال شرح آن ضمن و بود هنر و فنون
نوشته بوگدانويچ همين را حال شرح آن عمده قسمت و داشت
.بود
:گفت آنان از يكي كه بودند ، مجلس آن در دوستان از تن چند
كه بود اين حق است ، شده مقيم سوييس در بيخود جمالزاده
ميپرداخت خدمت به ايران خود در و بازميگشت تهران به او
با بود آمده ايران به اگر خود ، كمال دوران در "مطمئنا و
ايران در داشت فارسي ادب بر كه احاطهاي و خود سحار قلم
با را علوم وزارت يا ادبيات دانشكده رياست يا "يقينا
!ميآورد دست به آن حصر و بيحد مزاياي
سازمان در كه خدمتي سابقه با جمالزاده:گفت ديگري دوست
مورد در كه اطلاعاتي و تجربه با و دارد كار بينالمللي
ايران به اگر است ، آورده دست به ايراني كارگران وضع
برگزيده اجتماعي امور و كار وزارت به "مطمئنا ميآمد
هم صحبت او با باب اين در گويا وقت يك كه چنان -ميشد
دست به توفيقاتي خدمت اين در "مسلما و -است بوده شده
!ميآورد
اصفهاني واعظ جمالالدين پسر جمالزاده ، :گفت ديگري رفيق
ايران ، در ميدانيم ، ما و بود بنام مشروطهخواهان از
در ملي شوراي مجلس دم از گربهشان حتي كه كساني از خيلي
آن امتياز از سالها است بوده كرده گذر يومالتوپ واقعه
بود ايران در جمالزاده اگر نيست شك و ميشدند بهرهمند
رياست يا و شورا مجلس رياست يا هم امروز شايد و سالها
امروز كه آن حداقل و بود آورده دست به را سنا مجلس
و باغ و خانه و حقوق تومان هزار چهارده از بيش ماهانه
مبارزات حساب به هم مردم و داشت مخصوص راننده و اتومبيل
.ميكردند تجليل او از پدرش و خودش
درست عزيز ، دوستان:گفتم من شد ، تمام صحبتها وقتي
شايد "مطمئنا بود ، ايران در جمالزاده اگر ميفرماييد
او اما.بود اينها همه آري.بود چيزها اين همه صاحب
:ناصرخسرو فرمايش به كه نبود ، جمالزاده ديگر
مردم تن جمال است علم و حكمت در
جمالش است جلال و اسب و حشم در نه
است ، زوال به رو "شهادت" امروز اگر:گفت كه آن گفت خوش چه
بدان بلكه دارند ، كمتر شجاعت شهيدان كه نيست جهت آن از
...شدهاند عاقلتر شهيدكنندگان كه است جهت
جمالزاده استاد خود هم جمالزاده استاد سال و سن مورد در
ترديد و زدهاند گوناگون حرفهاي بستگان و دوستان هم و
نگارنده بنده.هست ميشود سال چهار سه شايد كه مختصري
نمودهام مختصر تحقيق يك پيش سالها مورد اين در "اتفاقا
:گفت و كرد تشكر فرستادم جمالزاده حضور به را آن وقتي كه
نجات ساله هشتاد -هفتاد ترديد يك از مرا تو باستاني ، -
بود؟ چه تحقيق آن اما.دادي
و كرماني ناظمالاسلام مرحوم خاطرات به ميشود مربوط اين
حرف آن باب در كه قضايا بقيه و مجلس بستن توپ به داستان
.است فراوان
عمر روزهاي آخرين به مربوط كه كنيد توجه حكايت اين به
مبدل ، لباس با سيدجمال مجلس بمباران از بعد":است سيد
از شهر ، بيرون در.ميشود خارج تهران از گرفته درشكه
برود بيرون هركس كه بودند مامور و مستحفظ كه قزاقان
آن شناخته ، را او شده ، نزديك درشكه به يكي كنند تفتيش
را خودت برو آقا:ميگويد (قزاق يعني) مسلمان جوانمرد
كسبه از نفر يك ميگويد همراهان به برگشته و !كن خلاص
كه اين با كرماني ، ناظمالاسلام مرحوم.ميرفت قم به بود
خانه به خانه و بود خطر مظان در "يومالتوپ" در خودش
و نبود غافل سيدجمال ياد از اينها همه با ميشد پنهان
ناظمالاسلام مثل مردي كه هستيم سفيد رو كرمانيها ما
و گرفته خبر سيد بازماندگان از كه است كساني نخستين جزء
:مينويسد ناظمالاسلام.است پرسيده احوال
امروز (م ژوئيه 1908 اواخر) ق ج 2/1326 دوشنبه 28..."
مرحوم سيدجمال ، آقا خانه به رفت ميرزاعلي چشم نور والده
جمال سيد زن مذكور ، قرار ازبود كرده او عيال از ديدني
ساله ده طفل كه بود كرده تعريف و بود كرده زيادي گريه
پدرت كه بودند كرده اشكلك.داشتند نگاه شب يك بردند مرا
هم روز يك.قم است رفته پدرم:بود گفته طفل ، رفته؟ كجا
چيزي ولي سيد ، خانه در بودند ريخته فراش قزاق از جمعي
يعني) بود گفته نيز و است بوده سيد خود مقصودشان نبردند ،
جنگ امير سپهسالار نزد رفتم گذشته روز (بود گفته سيد زن
برو !باجي:داد جواب او.نمودم استفسار شوهرم حال از و
"...كشتهاند را سيد كه شوهركن عده ، از بعد.نگهدار عده
:مينويسد قزاقها خشونت ضمن مطلب دنباله در ناظمالاسلام
علي محمد او بزرگ اولاد:است اولاد نفر پنج را سيد..."
در كه بيروت به رفت قبل ماه چند و است هجده سن در كه است
بود ، كرده تحصيل خوب هم تهران در.كند تحصيل جا آن
زبان از اندكي و جغرافيا و رياضي از قدري و عربي مقدمات
دارد سال ده سن در ديگر پسر يك نموده ، تحصيل را فرانسه
و دارد هم ساله سه طفل يك دارد ، رعشه او ودست است شل كه
دارد خانه دو دنيا مال از.دارد هفت و پنج سن در دختر دو
و ملكي نه ديگر دارد ، ارزش تومان هزار سه "تقريبا كه
"...ندارد هيچ نقدي
چندي.است نكته يك به توجه عبارات اين نقل از من مقصود
ايرج و من (م نوامبر 1977 اواخر /ق محرم 1398 اول) قبل
جا همان از كوير حماسه كتاب يك من !بوديم آتن در افشار
تبريك را او سالگي نود و فرستادم جمالزاده استاد خدمت
سالي چند هنوز من بودند نوشته نامهاي ضمن استاد گفتم ،
.است شده كار به دست زود باستاني و شوم ساله نود تا مانده
كه "رياضي از قدري" آن ;كنم عرض استاد خدمت ميخواستم
نرفته استاد خاطر از اگر ميبرد ، نام آن از ناظمالاسلام
مورد در من":بودند گفته بنده به وقت يك ايشان خود باشد ،
پدرم قرآني پشت در زيرا.دارم ترديد خود زندگي شمار سال
شب 12 در شد متولد محمدعلي چشمي نور:نوشته خود خط با
قبل پدرم كه ميگفت جمالزاده "سنه 1309 جماديالاخر ماه
من تولد از قبل چون و محمدعلي نام به ديگري پسر من از
من بنابراين.نهادهاند من بر را او نام يافته ، وفات
يا باشد بوده من تولد به مربوط تاريخ اين كه دارم ترديد
چند من تولد باشد ، تولداو به مربوط اگر چه.فقيدم برادر
ديگري صورت باشد من از اگر و بود خواهد او از بعد سال
.داشت خواهد
خودم همشهري نوشته كمك به كه كردم عرض استاد خدمت من
تاريخ در او زيرا كردهام حل را شما مشكل ناظمالاسلام
محمدعلي كه مينويسد م ژويه 1908 / ق جماديالثاني 1326
رفته ، بيروت به قبل ماه چند و است سن 18 در او بزرگ پسر
سال حدود بايد بوده ساله هجده سال اين در كه آدمي پس
تولد 1309 بنابراين و باشد يافته تولد م 1891/ ق 1309
داخل "قاعدتا قمري كه 1398 امسال و است استاد به متعلق
.شدهاند خود عمر قمري سال نودمين
سال 1409 كه امروز ، زدهام بنده پيش سال ده را حرف اين
و ادبي مجامع وظيفه من عقيده به ميآيد ، پي دارد قمري
صدمين آري سال صدمين جشن كه است مملكت اين فرهنگي مراكز
منتظر و بگيرند را جمالزاده استاد -قمري به تولد سال
وقت آن.برسد او شمسي سال صدمين ديگر سال سه تا نمانند
همه جمالزاده كه اين با بلكه گرفت ، دوباره جشن ميشود هم
حقالتاليف تا داده دانشگاه به چاپ يك را خود كتابهاي
ادبي رشته دانشجوي يك به "جمالزاده بورس" عنوان به را آن
او امناي هيات اعضاء نفر سه از يكي هم مخلص و بپردازند
گذاشته راكد را پول و كرده تعلل دانشگاه متاسفانه -هستم
كه شود "عيد از بعد قباي" داستان است ممكن واقع در و
!است خوب منار سر براي
يادبود به مجموعه يك امسال همين كه ميكنم پيشنهاد من
و دوستان از مقالاتي حاوي جمالزاده تولد سال صدمين
ميلياردها كه قلبي احترام و ياد به شود ، منتشر آشنايانش
طپيده معارف و آزادي و ايران عظمت و ايران راه در بار
.است
طبيب كه بودم موءمني علياكبر دكتر مطب در پيش ، روز چند
همين به.ميشود بچه ميگويند عمر آخر آدم.بچههاست
بار چند دقيقه هر در قلب كردم سوءال !بودم او نزد دليل
كوچك ماشين يك.بار هفتاد متوسط طور به:گفت ميطپد؟
ساعت 4200 هر در گفت و كرد حساب بود او كنار در كامپيوتر
روز ، در 365 و بار ششصد و صدهزار ساعت در 24 و ميزند بار
.بار هزار و 792 ميليون شش و سي ماشين همان حساب طبق بر
بار چند عمر سال صد در كه كن حساب گفتم دكتر به من
معلوم امانداد جواب ديگر او ماشين متاسفانه و ميشود
ميگذرد ، بار هزار ششصد و ميليارد سه از رقمش كه بود
اين ، گفتم.باشند گذاشته صفر هشت برابرش كه عدد 36 يعني
لبنان و ايران در قرن يك نزديك كه است قلبي ضربان تعداد
يادايران به -لمان درياچه كنار -ژنو بالاخره و آلمان و
تفاوت ميتوانيد البته.است جمالزاده قلب آن و است طپيده
آن كبيسه سالهاي برابر در هم را آن شمسي و قمري سال
مشت يك كه ندارم خدايي قدرت به كار حالا).كنيد حساب
داشته فعاليت همه اين كه آفريده چنان را عضله و گوشت
(!بماند سالم چنان هم و باشد
ياد به حداقل ، بار ، ميليارد كه 5/3 قلبي صاحب من گمان به
هزار نزديك شايد و كتاب پنجاه و داشته ، ضربان ايران
نوشته ، ايراني و ايران براي طولاني مدت اين در مقاله
و ياد به مقالهاي ، صد كتاب يك كه دارد را آن حق و لياقت
من.كنند هديه او به او ، حيات در يادگار به و چاپ او نام
انجمنهاو و موءسسات شايد مايوسم ، تهران دانشگاه از كه
را همت اين افشار ، ايرج همه ، از بالاتر و ديگر ، گروههاي
.برد پايان به را عظيمي كار چنين و دهد خرج به
چاپ كتاب ولي بودم نوشته پيش سال پنج هم را مطلب اين)
از شمسي سال سه صدو ميشود چاپ كتاب كه حالا.نشد
صد جشن كه حرف اين ميماند بنابراين و گذشته عمرجمالزاده
ديگر اين و !بگيريم استاد عمر اول هزاره از را دوم سال
(!ميبوسد را دهباشي دست
بايد آمد پيش جمال سيد احفاد و اولاد از صحبت كه حالا
من دعاي اين.كند طولاني استادرا خداوندعمر كه كنم عرض
استاد وسيله به بيايد جمال سيد نام كه است جهت اين از
وجود با جليل ، نبيل سيد آن از زيرا.بماند باقي جمالزاده
باقي ذكوري فرزند ديگر داشت ، ذكور فرزند چند كه اين
.باشد جمالزاده نام صاحب كه نمانده
قول به اغلب ميداد ، بهارستان باروت بوي تنشان كه آنها
گلولهاي كه آنها ولي "بام پشت افتاد كليدشان" دهاتيها
و بستگان و احفاد اغلب كردند شليك بهارستان سوي به
امرطبيعي يك خود هم اين و شدند مشروطه وارد نزديكانشان
پدر صد پيروزي:است يتيم شكست ، " معروف قول به زيرا است
جرات ماندند مشروطهخواهان اعقاب ، از كه آنها يعني "دارد
دستگاه از دور چون و كنند اظهار را خود بستگي نداشتند
حقوق و حق صاحب ديگران ولي شدند ، مضمحل كمكم بودند ،
تثبيت موارد همه در را زمينه بستگان ولد و زاد و شدند ،
و اجتماعي و سياسي و اقتصادي پستهاي و مقامات كرد ،
.آمد در آنان تصرف به ديگري از پس يكي نظامي
ايستاد عدل جودي بر سلجوقيان كشتي
ساختند زخنجر طوفانش بار صواعق تا
كه آنها جمال سيد فرزندان از كه كنم عرض بايد اينجا در
پارسال كه است جمالزاده خواهر "انيسه" يكي -ميشناسم من
دانستن بدون بريده ، راه فرسنگها ديدم ، را او سويس در
روزي چند رسانده ، جمالزاده خانه به راست يك را خود زبان ،
كنار پوست تخته امروزيها قول به يا -اقامت رحل جا آن
جمال"نام به انساندوست خانم يك.بود انداخته-لمان درياچه
بيمارستان در و است جمالزاده برادرزاده كه ديدم نيز "فرد
از او نصيب دارد ، را بيمار خلق پرستاري فيروزآبادي
سيدرضا حاج همت به هم آناست بوده همين جدش مشروطيت
اين فضيلت ، و تقوي علت به ،"شخصا كه مرحوم فيروزآبادي
.بود كرده استخدام را خانم
نوجواني بودم ، جمالزاده استاد منزل روز يك پيش ، سال چند
خانم.داشت حضور هم بود گرفته را خود ديپلم تازه كه
.است "گمال" برادرزاده فرزند ايشان كه گفت جمالزاده
با اسلامبول تا پاريس از كه داد توضيح نوجوان خود سپس
!انگشت اشاره يك با فقط بازگشته ، و كرده سفر كمي مبلغ
و -اروپاست معمول طوركه آن -ايستاد راهها در شد معلوم
از تا بردهاند كمكم را او -اتومبيلها مسافران
.بازگشته طور همين و درآورده سر اسلامبول
سخني گويد تو خورد در كه نيست آن سعدي
گفتم آمد دهن اندر خود وسع در چه آن
.كرد بايد مختصر دراز ، گفتار
بر جمالزاده نام كه نيست ديگري پسر سيدجمال از گفتم من
صورت اين به هماكنون را خود گفته اين بماند ، باقي او
جمالزاده سيدمحمدعلي از بالعكس ، :كه ميكنم اصلاح
جامعه در حاضر و حي فرزند پنجاه هماكنون جمال ، فرزندسيد
اختيار در اكنون كه اوست كتابهاي آن و هست ايران
.است تهران دانشگاه
|