(ع)زينالعابدين امام ولادت مناسبت به
تن و جان در مرا پنهان اين كيست
بيانگر و پرستنده ، روح زيباترين كه ،(ع)سجاد امام
طول در انساني خواستهاي و ارزشها و آرزوها غاييترين
عبارات و منزه كلمات از رستاخيزي با است ، بوده بشر تاريخ
براي هستي نزولي قوس در را معنوي ارتباط و عشق باب منقح ،
.فرمود مفتوح انسانها همه
و افلاك نقطه برترين از قرآن ، كتاب در رحمان خداوند اگر
بابهاي -نميگنجد وهمي هيچ در كه -خلقت صعود و عروج قله
رحمتي و كرامت سر از و است گشوده را بنيآدم با سخن
تكوين عالم و طبيعت از بستري در را تشريع كتاب بيمنتها ،
ايمان و فلاح و پرهيزگاري رازهاي همه آنگاه گشوده ، باز
فرموده تبيين قرآن ، قدسي كلام در و بيان وحي زبان به را
پاسخگويي براي نيز دريچهاي ميبايست لاجرم اما است ،
به آسماني ، و منزه گفتار آن تا بازفرمايد مخلوقات
قاصر و ناقص بيان چه اگر.شود بدل ايماني و مقدس گفتگويي
به اما نيست ، قياس قابل الهي قاهر و كامل كلام با آدمي
آدمي و شده صادر حق حضرت سوي از اجازه اين رو هر
گويد سخن مطلق ، حق و حق مطلق با حقيقت ، بستر در ميتواند
.كند نياز و تسبيح و تنزيه عرض و
را خويش رحمت آفتاب انوار مهربان ، بخشنده پروردگار پس ،
آنجا تا است گسترده انسان حيات سرير بر گسترده و وسيع بس
حاضر قرآن دارد ، خدا گفتار شنيدن به ميل گاه هر آدمي كه
به نمايد ، خدا محضر در گفتن سخن به ميل كه آنگاه و است
.ميكند صعود آسمان نردبان از نياز ، و نيايش نماز ، همراه
درگاه به سخن عرض و رازگويي نمونه و مظهر (ع)سجاد امام
بيان ، به قادر انساني هر آنچه از فراتر او ، كلام.است حق
پيوستگي ميانه شاهراه راستي به و قرآن ، كلام از فروتر و
.يافت ميتوان حقيقت به ميانبري راه رهگذر ، اين ازاست
قلبهاي و ميگرداند باز را رميده دلهاي كه نزديك ، راهي
دوباره را تباهشده اميدهاي و ميبخشد التيام را شكسته
ميتواند اطميناني چنين پرتو در تنها آدمي.ميسازد زنده
بستر دركند نماز و نياز عرض و يابد آرامش و گردد آرام
راه و مهار نفس توسن نماز ، اين آغوش در و نياز اين
.ميگردد گشوده رستگاري و پرهيزگاري
!دريافت؟ ميبايد چگونه را (ع)زينالعابدين امام نيايشهاي
آغاز پيامبر جسم غروب با كه آلودي ياس توفانهاي از پس
غمانگيز و رنجناك خلافت به مدينه انقلاب در و شد
سهگانه جنگهاي آنگاه گرديد ، پيوسته (ع)علي اميرالموءمنين
حيدر مظلومانه شهادت به كه مارقين و قاسطين و ناكثين با
امام كه زهري جام و تحميلي صلح سپس گرديد ، مختوم كرار
گردبادها ، اين پس در و فرستاد معبود ديار به را (ع)حسن
بيت اهل و (ع)حسين كشتار فاجعه و معلا كربلاي عظيم طوفان
اعماق در پرچمي همچون همه ، و همه..حضرت آن اصحاب و
اين وراي از.هويداست و برافراشته عزيز آن ضمير و حيات
و نيايشها همچون عاملي هيچ بيگمان ويرانگر ، زلزلههاي
(ع)چهارم امام تنزيهاتبياني و تسبيحات و ادعيه
.سازد آرام و رام را تاريخ مجروح و خسته روح نميتواند
سالهاي 13 همچون برهوتي در و آمده برون خود از كه انساني
ميبايد اينك است ، شده گم و شكسته درهم هجري تا 60
و عزيز خداوند ژرف ، تاملي با و بازگردد خويش به دوباره
سوي به راهي شايد تا بازيابد را گمشده معبود و بيهمتا
نه نيايش ، .بيابد اليالله رجعت و رضايت و مطمئنه نفس
آدمي فطرت و وجود ساختار از جزئي بلكه فردي ، نيازي فقط
:است
تن و جان در مرا پنهان اين كيست
سخن گويد همي من زبان كز
كيست؟ راز زبانم از گويد كه اين
كيست؟ آواز صاحب اين بنگريد
زينالعابدين امام ،(ع)چهارم امام ارجمند و پربركت ميلاد
نياكان از جامانده به ارزشهاي همه اسوه و نماد كه
التيامبخش نوازشگرش و نيايشگر زبان و بود خويش بزرگوار
گمشده و گريخته روحهاي همه هدايتگر و مجروح ، قلوب همه
...باد مبارك انسانها همه بر بود ،
|