!تنهايي نشدي ، ما اگر تو...
...خاكستريها و آبيها شاعر
!تنهايي نشدي ، ما اگر تو...
درگذشتش روز سومين بهمناسبت مصدق حميد از يادي
در قلبي ، عارضه يك از پس معاصر پرآوازهء ، شاعر مصدق حميد
را ايران ادبي جامعه و فروبست جهان از چشم سالگي سن 58
.كرد سوكوار
دانشكده از و آمد دنيا به شهرضا در سال 1318 در مصدق
سال تا وي.شد ليسانس اخذ به موفق تهران اقتصاد و حقوق
آنگاه و ميكرد كار محقق عنوان به اقتصادي موءسسه در 1348
دانشكده در ليسانس فوق دوره گذراندن از پس سال 1350 در
و درآمد دانشگاه علمي هيات عضويت به تهران دانشگاه حقوق
.پرداخت تدريس به استاديار عنوان به
دادگستري وكلاي كانون عضو سال 1353 از مصدق شادروان
به دانشگاه در تدريس و وكالت شغل كنار در و بود تهران
اثرش اولين.پرداخت خويش مجموعههاي انتشار و شعر سرودن
و شد منتشر "كاويان درفش منظومه" عنوان با سال 1341 در
آبي ، " منظومه انتشار با سال 1343 در يعني بعد سال دو
از يكي مجموعه اين.رسيد شهرت به "سياه خاكستري ،
سياسي اجتماعي شعرهاي زمينه در مصدق شعرهاي پرطرفدارترين
به و "باد رهگذر در" مجموعه سال 1348 در اين از پس.اوست
سالهاي" سال 1370 به و "جداييها از" منظومه سال 1358
...تارهايي" مجموعه نيز سال همين در.كرد منتشر را "صبوري
مورد و شده منتشر بود او آثار كليه بردارنده در كه "
آثار.گرفت قرار جوان نسل ويژه به خوانندگان استقبال
جمله آن از كه است رسيده چاپ به بارها دليل همين به مصدق
سيمين مقدمه با "جداييها از" مجموعه نهم چاپ به ميتوان
اخوان مهدي" مقدمه با "كاويان درفش" نهم چاپ و دانشور
.كرد اشاره "ثالث
از -منظومه دو و صبوري سالهاي -اشعار گزينه -سرخ شير
رسيده چاپ به هفدهمينبار براي آخري كه اوست آثار ديگر
كمك با شده تصحيح -حافظ غزلهاي كتاب مصدق از.است
آثار در ديوانهها".است انتشار آماده -صارمي اسماعيل
اخوان مهدي همكاري با كه اوست ديگر كتاب عنوان نيز "عطار
.است باقيمانده كاره نيمه صورت به ثالث
ترانه نامهاي به دختر دو و كرد ازدواج سال 1351 در مصدق
.است ازدواج اين ثمره غزل و
و حوادث اغلب در انقلاب از پس سالهاي در مصدق
از سياسي و حقوقي شكايتهاي به منجر كه رويدادهايي
در آنان وكالت مقام در ميشد معاصر شاعران و نويسندگان
نرسيد انجام به كه او وكالت آخرين.حضورمييافت دادگاه
خمار بامداد رمان نويسنده جوادي سيد حاج فتانه شكايت در
اثرش جوادي سيد حاج فتانه اظهار به كه بود نويسندهاي از
.بود كرده رونويسي او كتاب از را
:بود باور براين شعر از تعريفي در مصدق حميد
شعر درخصوص كه آنچنان يا دشوار و ساده پديدهايست شعر"
به شعربستگي از تعريفي ارائه ممتنع و سهل:گفتهاند سعدي
.كنيم تحليل و تجزيه را شعر زاويه كدام از كه دارد آن
ارسطو زمان از كه تعاريفي اتفاق به قريب اكثر متاسفانه
شرقيها يا غربيها كه را آنچه از اعم -معاصر دوران تا
حتي اغلب نيست ، مانع و جامع آنكه از غير -دادهاند ارائه
عناصر تعريف همان تعريفها مشكلترين.نيست هم رساننده
تاحدي ميتوان مادي مسايل و اشياء درباره.است معنوي
موردمسايل در ولي داد ارائه كامل ، اگرنه خوبي ، تعريف
.ميشود دشوارتر كار معنوي
به آن قدمت اگرچه كه است معنوي موضوعهاي آن از يكي شعر
امروز تا زمان همه اين طول در ولي ميرسد انسان پيدايش
...است نشده ارائه آن از آيد پسند را همگان كه تعريفي
سعيكنيم شعر از تعريفي ارائه جاي به باشد بهتر شايد
ارائه پديدهها ديگر از را شعر مميزه خصوصيات و صفات
الزامي شعر در قافيه و وزن اگر ببينيم "مثلا يعني.دهيم
شعر بگوئيم اگر يا چيست؟ نثر با آن فرق پس نيست ،
بيانكننده نميتواند نثر مگر است احساس بيانكننده
قالب در تخيلي يا تاريخي داستاني اگر يا و باشد؟ احساس
از عاري چون است نثر گفت ميتوان شد ارائه قافيه و وزن
وزن قالب در را تاريخي واقعه يك نميتوان مگر است؟ احساس
اينجا در كه مسالهاي كرد؟ بيان احساس روي از قافيه و
.است مهمي مسئله شعر در احساس كه است اين ميشود مطرح
منشاء يعني خواننده؟ يا سراينده احساس كسي؟ احساسچه اما
را خواننده احساسات يا باشد سراينده احساس بايد شعر
سراينده احساس بايد شعر منشاء كه بگوييم اگر كند؟ تحريك
احساس از هم نثر نويسندگان از بسياري كه است مسلم باشد
آنها احساس بيان به قلمشان و ميكنند پيروي خود
خواندن با نيز نثر خوانندگان از بسياري يا و ميپردازد
چرا كه اينجاست در مسالهميشود تحريك احساساتشان نثر
در كه احساسي همه آن با را ويكتورهوگو بينوايان رمان
ميخوانند نثر قالب در رماني ميكند ايجاد خوانندگانش
كدام اين ميدانند؟ شعري اثر يك را دانته كمديالهي اما
جدا هم از را نثر و شعر مرز كه است نانوشتهاي قرارداد
مسايل مانند نيز را مساله اين نيست بهتر آيا ميكند؟
مشخص خود آنها تا جامعهواگذاريم وجدان به ديگر بسياري
كه همانطور است نثر اثري چه و شعر اثري چه كه سازند
اثري و است جامعه با نيز نثر يا شعر بد و خوب تشخيص
و نميشود واقع مردم قبول مورد فراوان تبليغات عليرغم
مونس و موردقبول آثارشان كه گمنام حتي نويسندگان چهبسا
."...است شده مردم همدم و
حميد":ميگويد مصدق درباره روزنامهنگار حيدري محمد
محافل در كه سالهاست و ميشناسم كه است سال چند را مصدق
ميشناسم را روشنفكر جماعت ماهيت و دارم آمد و رفت ادبي
.پيرايهاي بيهيچ.بود سليمالنفس بسيار فردي مصدق اما
و بود كشيده مشخص مرز يك هنرش و حرفه بين اما بود وكيل
قرار اجتماعي -سياسي متغيرهاي از تابعي را هنر هرگز
صحبت او با جراحي عمل يك بعداز پيش يكسال حدود.نميداد
در من:اينست آن مضمون به نقل كه گفت جالبي جمله كردم
اين.ميشوم نزديك آبشار يك به دارم زندگيام رودخانه
گامنهادن و دوره يك از گذر يا و فناست مرحله يا آبشار
."ديگر دنياي در
نه اما آشنايم او اشعار با كه است دهه حداقل 4 اگرچه
به نگاه همواره كه نداشت افول روبه حركت هنرش در تنها
كه اوست شعر مجموعه آخرين من دليل.نزد درجا و داشت اوج
."نميشناخت توقف او خلاقيت.شد منتشر امسال
نيز خمار بامداد كتاب نويسنده جوادي سيد حاج فتانه
.ما براي.خودم براي.متاسفم":ميگويد مصدق فقدان درباره
در فقط مصدق حميد.هنردوستمان مردم براي.جامعه براي
حتي و زندگي در اخلاق ، در او.نبود هنرمند و شاعر شعرش
."...بود حقيقي شاعر.بود شاعر نگاهش در
دانشگاه حقوق دانشكده علمي هيات عضو مرگ هنگام به مصدق
دادگستري ، اول درجه وكيل طباطبايي ، علامه دانشگاه و تهران
.بود كانونوكلا نشريه سردبير و وكلا كانون عضو
گرامي او از سرودهاي نقل با را گرانقدر شاعر اين ياد
:ميداريم
برخيزم اگر من
برخيزي اگر تو
.برميخيزند همه
خويشتنم نشدم ، ما اگر من
تنهايي نشدي اگرما تو
ميخواهد كسي چه
نشويم ما تو و من
باد ويران خانهاش
بنشينم اگر من
بنشيني اگر تو
برخيزد كسي چه
آويزد؟ روبه پنجه در پنجه كسي چه
...خاكستريها و آبيها شاعر
مصدق حميد اشعار آخرين به نگاهي
چاپ زيور به مصدق حميد مرحوم از كه شعري مجموعه آخرين
نسخه هزار يازده در كه داشت نام "سرخ شير" شد ، آراسته
بودن پايين دوران اين در بويژه تيراژ ، اين.شد چاپ
و دارد سابقه كمتر شعر مورد در "خصوصا و كتاب تيراژهاي
.ديد خواهيم نيز را آن دوم چاپ بهزودي "ظاهرا
شعرش روانگويي و ساده در بايد را مصدق حميد موفقيت علت
دامن به را او هرگز رواني و سادهگويي اين اما يافت ،
گفت بايد دانشور سيمين دكتر بهقول و است نكشيده ابتذال
ظاهر در يعني است ممتنع و سهل خصوصيت داراي مصدق شعر كه
ميخواند را آن كس هر و ميرسد بهنظر روان و ساده بسيار
كه است خودش احساسهاي و دريافتها اين كه ميكند فكر
نيز آنها كه ميكنند تصور عدهاي و كشيده نظم به مصدق
كه وقتي ولي بگويند شعر رواني و سادگي همان به ميتوانند
سرودن شعر اينگونه كه درمييابند ميبرند قلم به دست
:ميخوانيم نمونه بهعنواننيست سادهاي و سهل چندان كار
نرود قرنها به عشقت غم من قلب ز
جاريست جم نام جام دهن بر هنوز
اول مصرع در قاف حرف همآهنگي مضمون بداعت بر علاوه كه
انديشه انتقال در "دقيقا دوم مصرع در جيم حرف تكرار و
بيشتر مصدق هرچند دارد ، شگرف نقشي خواننده به شاعر ذهني
از اخوان و نيما مانند اما بود ، نيمايي بيان به مقيد
بند پاي چندان را خود نه يعني ميكرد ، بجا استفاده قافيه
آنگونه نه و درماند خود درونيات بيان در كه ميديد قافيه
پيدا طويل بحر حالت شعرش كه ميسپرد فراموشي به را قافيه
.كند
نازنين يار اي
را باد ما
كنيم درو توفان كه نكاشتيم هرگز
كاشتيم بذر ما
زمين از رويد تا كه گماشتيم همت
بود گشته گرم درو جشن كه شبي اما
-دلنشين بزم آن در -
;حراميان ناگه
دگر ، بگويم چه
...همين -
داراي شعرهايش ، بيشتر مثل آنكه علاوهبر شعر اين در
ميدهد نشان بهراحتي خود شعر زيباست ، بسيار پايانبندي
و نيست اضافي واژه يك به نيازمند و رسيده پايان به كه
با مصراعها آخر در قافيه از استفاده بهغيراز البته
وزن از بجايي استفاده مصراعها ، دروني قافيه از استفاده
.است بخشيده ديگر صلابتي را شعرش و كرده قافيه و شكل و
بر مصراع وسط در گماشتيم و نگاشتيم واژههاي آوردن
.است افزوده بسيار شعر زيبايي
ديد ميتوان مصدق شعر در شكل لحاظ از كه تازهاي ابتكار
.است هم كنار در مصرع دو يا يك در حرف يك تكرار همانا
خواننده ، به خود ذهني مفهوم بيشتر انتقال بهمنظور
مردم خوابرفتگي در شدت ميخواهد كه وقتي مثال بهعنوان
بيداري به ديگر اميدي و فرورفتهاند غفلت خواب به كه را
:ميگويد كند بيان نيست آنان
كي تا
خرگوشان خور در خواب خيل اين
كند نخواهد خيمه خلق چشم از
"باد رهگذار در"
خواب در كه است كسي تداعيكننده "خ" حرف تكرار اينجا در
. ميكند خرخر
، يعني بود چندوجهي شعر سرودن مصدق ابتكارهاي ديگر نمونه
برداشت آن از ميخواني را شعر كه اول نگاه در كه درحالي
معناي متوجه شعر بازخواني در حال درعين ولي داري عاشقانه
منظومه در ابتدا را روش اين حميد.ميشوي هم آن اجتماعي
در سپس و كرد تجربه "سياه خاكستري ، آبي ، " خود مشهور
برد بهكار بيشتري كوشش اينراه در خود ديگر منظومههاي
شعرها اينگونه سرودن شايد مصدق موفقيت دلايل از يكي و
.ميبخشد او شعر به را بودن ممتنع و سهل خصوصيت كه بود
كتاب در را آن اول قسمت مصدق كه ناتمامي منظومه آخرين
"سرخ شير" در را ديگري قسمت و "صبوري سالهاي"
مفاهيم به او توجه از نشان آورد ، هستي بهناممنظومه
را بشريت تاريخ كه داشت آن قصد منظومه آن در.داشت فلسفي
بهنظاره خود ديدگاه از بلكه تاريخنويسان ديدگاه از نه
و اسطورهاي تا ديني مفاهيم از منظومه اين در و بنشيند
.بود گرفته بهره تاريخي
"مسلما دربردارد را مصدق سرودههاي آخرين كه "سرخ شير"
برخوردار بيشتري انسجام از او قبلي سرودههاي به نسبت
مصدق حميد.اوست شعري بيشتر تعالي نشاندهنده و است
قرار كاذب مدرنيسمگرايي هيچگاهتحتتاثير خوشبختانه
سيمين دكتر خانم از نوشتهاي با را نوشته اين.نگرفت
شعر درباره كه ميبريم بهپايان مصدق حميد درباره دانشور
:است گفته بهحق حميد
نهتنها كه ميبينيم مصدق حميد اشعار به كلي نگاه يك با"
استعارهها و تشبيهات و واژهگزيني در حتي بلكه محتوا در
قدما از نه است ، كليشهاي غير و قراردادي غير شاعري حميد
گفت ميتوان كه جايي تا معاصرانش از نه و كرده تقليد
بهطور بگوييم كه است آن بهتر يا است حرفهاي و نو شاعري
نهاني رابطه از او.است شده آفريده شاعر ذاتي و نظري
را رابطهها اين بهراحتي و است آگاه انسانها و اشياء
".ميكند كشف
|