تاريخ فلسفه و آخرالزمان
(عج) زمان امام سيرهء
ستمگران شكننده درهم
بيا بيدار دولت
درباره آثار و مباحث نخستين
غيبت
تاريخ فلسفه و آخرالزمان
اديان فرهنگ در كه است اصطلاحي الزمان ، آخر:جستارگشايي
و اهميت از ابراهيمي اديان در و ميشود ديده دنيا بزرگ
آخرالزمان به مربوط عقايد.است برخوردار ويژهاي برجستگي
و جهان اين پايان به كه است عقايدي مجموعه از بخشي
آن درباره بزرگ اديان و ميشود مربوط ديگر جهان پيدايش
عقايد بررسي به مقاله ، اين در.كردهاند پيشگوييها
و متاخر و سلف علماي ديدگاههاي و شده پرداخته مسلمانان
نظير مسائلي طرح با همراه مفسران ، و مورخان ديدگاه نيز
ربط.است گرفته قرار بررسي مورد شيعه نگاه در مهدويت
اسلام ، رستاخيزي و آخرالزماني نگرش با مهدويت مسئله وثيق
ضمن اينك.ميدهد نشان پيش از بيش را جستار اين اهميت
ميلاد خجسته مناسبت به شبستري ، مجتهد محمد استاد از تشكر
اين الشريف ، فرجه تعالي الله عجل زمان امام سعادت با
.مينماييم تقديم عزيز خوانندگان به را مقاله
معارف گروه
شبستري مجتهد محمد استاد
اين و نيست آخرالزمان درباره صريحي گفتار مجيد قرآن در
چشم به مسلمانان موءلفات و احاديث در كه است اصطلاحي
جمله از محدثان از بسياري را آخرالزمان احاديث.ميخورد
،(1/49) ماجه ابن ،(4/113) ابوداود ،(19/49) بخاري
(52/185 ، 207 ، 212 ، 261) مجلسي و (/5) حنبل احمدبن
.آوردهاند
كار به معني دو در تفسير و حديث كتابهاي در اصطلاح ، اين
عقيده بر بنا كه زمان از قسمت آن همه نخست ، :است رفته
نبوت آغاز از و است اسلام پيامبر نبوت دوران مسلمانان ،
آخرين فقط دوم ، .ميشود شامل را قيامت وقوع تا پيامبر
و ميكند ظهور موعود مهدي آن در كه شده ياد دوران از بخش
(ص)محمد حضرت اتصاف.ميشود واقع عالم در عظيمي تحولات
مطلب دو اين با مسلمانان ميان در آخرالزمان پيامبر به
است پيامبران خاتم اسلام پيامبر اينكه نخست:دارد ارتباط
اعتبار عالم اين پايان تا بودن كامل دليل به وي شريعت و
قيامت به كه است زمان از قسمت آخرين پيامبر او و دارد
حداقل اسلام ، سدههاي نخستين در اينكه ديگر ;ميپيوندد
است نزديك قيامت قيام كه بود چنين مسلمان از عدهاي تصور
متصل قيامت به كه شده واقع عصري در اسلام پيامبر ظهور و
.است
ميشد نقل پيامبر از كه بود مستند رواياتي به عقيده اين
شدن برپا و وي عصر ميان كه بود گفته وي آنها موجب به و
آمده روايات اين از يكي درنيست چنداني فاصله رستاخيز
اصحاب به آفتاب غروب هنگام به روزها از يكي در پيامبر كه
آن گذشته به مانده باقي دنيا عمر از آنچه":فرمود خود
به نسبت امروز وقت مانده باقي كه دارد را نسبت همان
پيامبر كه آمده ديگري روايات در "دارد آن گذشته
كه سان همان نيست ، فاصله قيامت و من ميان":ميفرمود
استناد در گرچه ".نيست فاصله وسطي و سبابه انگشت دو ميان
استناد صحت و نيامده عمل به لازم تحقيق هنوز روايات ، اين
روايات اين "مسلما ولي نيست ، محرز اسلام پيامبر به آنها
پيش را تصور اين و ميبخشيده اثر مسلمانان تفكر در
رستاخيز شدن برپا و اسلام پيامبر بعثت ميان كه ميآورد
.است كمي بسيار فاصله
زمان محدوديت درباره پيشينيان عمومي تصور از مسلمانان
پيشينيان تصور.بودند متاثر آن سنوات تعيين و عالم اين
بيش سال هزار چندين جهان اين آغاز از كه بود اين
آن انجام و آغاز و دارد كوتاهي عمر مادي جهان و نميگذرد
درباره گذشتگان عقايد نقل ضمن طبري.است نزديك هم به
انجام تا آغاز پارهاي:مينويسد جهان اين زمان مقدار
من ولي سال ، پارهاي 7000 و ميدانند سال را 6000 "زمان"
تا خلقت آغاز از سال ميدانم 7000 سال را 14000 مدت اين
قيام تا آن از سال و 7000 ابوالبشر آدم آفرينش پايان
.است كرده نقل را مطالب همين مانند نيز اثير ابن ".قيامت
تعيين و عالم تاريخگذاري مسلمان دانشمندان از پارهاي
نقل اثير ابن و طبري از كه گونه آن را آن عمر مانده باقي
بر آنان.ميكنند رد و ميشمارند اسرائيليات جمله از شد ،
/لقمان) "الساعه علم وعنده" آيه موجب به كه عقيدهاند اين
از غير كسي آن ، مشابه آيات و (43/85/زخرف 31/34 ،
آن مانده باقي پيشبيني و نيست آگاه عالم عمر از خداوند
.ندارد امكان
آخرالزمان اصطلاح شيعه ، "مخصوصا مسلمانان عامه فرهنگ در
و ميكند ظهور آن در موعود مهدي كه ميكند عصري از حكايت
مسلمانان روايات در.ميدهد رخ جهان در ويژهاي تحولات
(آخرالزمان علائم نام به) ويژهاي مشخصات عصر اين براي
.است شده نقل
تاريخ و تفسير حديث ، كتابهاي در كه رواياتي مجموع از
درباره مطلب دو شده ، نقل موعود مهدي ظهور عصر درباره
صورت به -موعود مهدي عصر معني به -آخرالزمان مشخصات
پيش عصر ، اين در اينكه نخست.ميآيد دست به معنوي تواتر
همه ستم و بيداد و اخلاقي فساد موعود ، مهدي ظهور از
در پديده عامترين صورت به و ميگيرد فرا را بشري جوامع
مهدي ، ظهور از پس اينكه ديگر.درميآيد انسانها روابط
ميان از ستم و فساد ميشود ، واقع جوامع در عظيمي تحول
سراسر در عملي و عقلي كامل رشد و عدل و توحيد و ميرود
با كه حديث معروفترين.مييابد گسترش انسانها زندگي
در مهدي حكومت دوران اصلي علامت شده ، نقل گوناگون عبارات
:ميكند ياد جهان سراسر بر داد گستردن بال را آخرالزمان
به است ، شده آكنده تباهي و بيداد از كه را جهان خداوند
مشخصات مجموعه برخي ، .ميسازد پر عدل و قسط از او وسيله
ميشود موعود مهدي عصر به مربوط كه را آخرالزمان علائم و
:كردهاند تفسير چنين است ، شده پيشگويي احاديث در و
واحد ، جهاني حكومت آزادي ، و عدالت و صلاح نهايي پيروزي
از آزادي و كامل خردمندي به بشريت بلوغ زمين ، تمام عمران
ميان كامل مساوات برقراري اجتماعي ، و طبيعي جبرهاي
اخلاقي ، مفاسد كامل شدن منتفي ثروت ، امر در انسانها
.طبيعت و انسان سازگاري و جنگ شدن منتفي
ديگري علائم آخرالزمان براي اسلامي روايات از پارهاي در
كه الارض داب ظهور دجال ، ظهور مانند است ، شده ياد نيز
(م م -ه) ماجوج و ياجوج خروج و است الجثه عظيم چهارپايي
/مجلسي ، 52 ;بخاري ، 24/185190) مردم ميان در عيسي نزول و
.(181
عادي غير رويدادهاي رشته يك وقوع از كه روايات اين گرچه
موءلفات ساير و حديث كتابهاي از بسياري در ميدهد ، خبر
اسناد صحت درباره لازم پژوهش تاكنون ولي شده ، نقل اسلامي
تفسيري آنها محتواي درباره نيز و است نيافته انجام آنها
دانشمندان از عدهاياست نگرديده ارائه ، اتفاق مورد كه
از كه ميدانند همان را احاديث اين واقعي مقصود مسلمان
ميكوشند ديگر عدهاي و برميآيد حديث الفاظ ظواهر
.بفهمند تمثيل و رمز صورت به را روايات اين تعبيرات
مسلمانان فرهنگ در "آخرالزمان علائم" اصطلاح بر افزون
بر علائم) "الساع اشراط" آن و است ديگري مشابه اصطلاح
وقوع علائم به اصطلاح اين گرچه.است (رستاخيز شدن پا
اين زير كه رواياتي بررسي از ولي دارد ، اختصاص قيامت
مضمون كه برميآيد است ، شده نقل حديث كتابهاي در عنوان
آخرالزمان روايات با بسياري مشترك مطالب روايات ، اين
ذكر روايات از دسته دو هر در علائم ، از بسياري و دارد
اين شده ، ياد روايات مضمون در اشتراك وجود با.است شده
مساله مسلمانان ، تاريخ ادوار همه در كه است مسلم مطلب
.است شده تفكيك قيامت مساله از آشكاري صورت به آخرالزمان
فناي از پس كه است احوالي همان قيامت عقيدهمسلمانان ، به
قسمت آخرالزمان ، دوره ولي ميشود ، واقع مادي عالم اين
كه ميشود مربوط عقيده اين به و است عالم همين پاياني
به زمان و شد خواهد فاني سرانجام (دنيا) اجسام عالم
.رسيد خواهد پايان
رواياتي بر علاوه مسلمان ، متاخر مفسران از عدهاي نظر در
به نظر كه است آياتي قرآن در شد ، گفته سخن آن از كه
در عدل و توحيد حكومت درباره و دارد انساني جوامع آينده
كه معتقدند اينانميكند بيان مطالبي انسان زندگي آينده
شدن فرمانروا زمين ، در انسان استخلاف به مربوط آيات
به باطل بر حق پيروزي و (صالحان وراثت) زمين نيكوكاران
آينده سرنوشت كه هستند آياتي باطل ، دائمي جولان رغم
آخرالزمان مساله به "مستقيما و ميكنند پيشگويي را بشريت
سيد و طباطبايي حسين محمد رضا ، رشيد محمد.ميشوند مربوط
سوره 7 از آيات 128 ذيل در ترتيب به خود تفاسير در قطب ،
سوره 37 از 172-و 171 (انبياء) سوره 21 از ، 105(اعراف)
.دادهاند توضيح را عقيده اين قرآن ، (صافات)
را آخرالزمان تحولات به مربوط روايات و آيات اينان ،
از كه مفسران اين.ميدانند تاريخ فلسفه نوعي بيانگر
تاريخ براي فلسفه نوعي جستوجوي يعني ما عصر خاص روحيه
اسلام ديدگاه از تاريخ فلسفه كشف درصدد متاثرند ، انسان
.يافتهاند آن امثال و آيات اين در را آن و برآمدهاند
شده ، بيان روايات در كه آخرالزمان تحولات اينان ، نظر در
آخرالزمان عصرنيست انساني جامعه طبيعي آينده جز چيزي
نوع طبيعي و اجتماعي تكامل شكوفايي دوران از است عبارت
بايد مسلمانان و محتوم است امري آيندهاي چنين.انسان
.بكشند را آن انتظار
به نبايد هرگز انتظار اين كه است آن علما از جمعي نظر
، بلكهبايد حوادثباشد وقوع به منفعلانه دوختن چشم گونه
مسلمان.اميدواري و فعاليت از پر سراسر باشد حالتي
اهداف قطعي تحقق از آگاه و انساني جامعه صلاح خواهان
در كوششي و آمادگي اميد ، از سرشار بايد انتظار تاريخي
.منفي نه مثبت ، انتظاري:باشد انتظار اين خور
از معيني قطعه آخرالزمان فلسفي ، برداشت اين چهارچوب در
ممكن نه و افتد پيش است ممكن نه كه است انسان نوع تاريخ
تدريجي تكاملي حركت بايد انسان نوع.شود افكنده واپس است
صورت باطل بر حق تدريجي پيروزي مبناي بر كه را خود
.برسد آخرالزمان دوره به تا كند دنبال همواره ميگيرد ،
است ، تاريخ فلسفه براي طرحي كه تصور اين مقابل نقطه در
مساله سني و شيعه از اعم قديم مسلمانان اكثر آثار در
.است نشده داده ربط تاريخ فلسفه به "ظاهرا آخرالزمان
جامعه طبيعي تحول از سخن آيات تفسير در نه قديم علماي
نه و آوردهاند ميان به عدل و توحيد حكومت سوي به انساني
مربوط تاريخ براي فلسفهاي چنين به را آخرالزمان روايات
غير است امري آخرالزمان تحولات آنان نظر در.كردهاند
و ميشود واقع انسان نوع زندگي از بخش آخرين در كه عادي
آثار درنميگردد مربوط انساني جامعه قبلي تحولات با
پيروزي و ;پراكنده حوادث مجموعه از است عبارت تاريخ آنها
و عصر همان مخصوص است حادثهاي آخرالزمان در باطل بر حق
مبناي.ميكند حركت آن براساس تاريخ كه فلسفهاي نه
همين "صرفا نيز آخرالزمان در عدل و توحيد حكومت به عقيده
فكر.است شده پيشگويي روايات طريق از مطلبي چنين كه است
ناشناخته آنان براي تاريخ طول در انسان اجتماعي تكامل
در آنچه خلاف بر پيشينيان ، اين تصور چهارچوب در.است
هر كه است ممكن ، ميشد ديده آخرالزمان از فلسفي برداشت
كه چيزي.باشد آخرالزمان انسان ، نوع تاريخ از قطعهاي
ميان كه تفاوتياست كدام قطعه اين ميداند خدا فقط هست ،
كه است اين هست ، مساله اين در سني و شيعي قديم علماي
بر حق پيروزي وعده آنها در كه را آياتي سنت اهل علماي
به مربوط شده ، داده زمين در مومنان وراثت و باطل
معتقدند شيعه علماي ولي ميدانند ، اسلام صدر پيروزيهاي
.است موعود مهدي عصر به مربوط آيات اين كه
امامان از را رواياتي مذكور آيات ذيل در دانشمندان اين
تحولات از آيات اين آنها موجب به كه كردهاند نقل شيعه
پيشگويي شيعه ميان در بدينسان ، .ميدهد خبر آخرالزمان
روايات به منحصر تنها آخرالزمان در عدل و توحيد حكومت
شمار به مطلب اين منابع از يكي نيز قرآن بلكه نبود ،
مهدي كه مطلب اين به شيعه عقيده اين ، بر افزون.ميآمد
متولد (ع)عسكري حسن امام صلب از 870م/ق در 256 موعود
و است كرده آغاز را كبري غيبت دوران سال از 70 پس و شده
ميان در را آخرالزمان انتظار كرد ، خواهد ظهور آينده در
در كه بود عوامل اين مجموع براثر.است بخشيده قوت شيعه
مبارز و معارض اقليت يك صورت به شيعه اسلام ، تاريخ طول
وقوع به متعددي دامنهدار قيامهاي آنان ميان در و درآمد
درباره شيعه و سنت اهل نگرش در كه تفاوت اين ولي.پيوست
شيعه قدماي كه نبود معني اين به بود ، كار در آخرالزمان
اجتماعي تكامل به و بودند آورده پديد تاريخ فلسفه نوعي
قديم علماي آثار در.بودند معتقد تاريخ طول در انسان نوع
حكومت درباره شده ، تاليف موعود مهدي درباره كه شيعه
از ولي است ، شده فراوان تاكيدات مهدي عصر در عدل و توحيد
از.است نيامده ميان به سخني تاريخ ، درباره فلسفي بينش
و الغيب كتابهاي ميتوان مطلب ، اين بر گواه باب
.كرد ياد ابنبابويه و طوسي از را اكمالالدين
قديم علماي اكثر آثار در تاريخ فلسفه فقدان درباره آنچه
متون از يك هيچ در كه نيست معني اين به شد ، گفته اسلام
از پارهاي در.نيست استنباطي چنين مجال مسلمانان قديمي
كه برميخوريم بشري جوامع آينده درباره تعبيراتي به متون
فهميدن از مناسبتر تاريخ فلسفه صورت به آنها فهميدن
رسايل در.ميآيد نظر به پيشگويي نوعي صورت به آنها
از بعضي ميان در دولت ظهور:است آمده چنين الصفا اخوان
خروج و پادشاهان از برخي قدرت افزايش و امتها و مردم
حوادث و ملك حوزه در ولايات تجديد و شورشگران از بعضي
به آن رساندن و جهان شان صلاح جهت در اينگونه ، از ديگري
و جنگها مانند تباهي عوامل چند هر نيز.است كمال و ترقي
آنها نتيجه در و ميآيند ميان در غارتگريها ، و فتنهها
از اقوام بعضي رونق و رشد و ميگردند ويران شهرها برخي
.است بهبود و صلاح سوي به آنها همه سرانجام.ميرود ميان
(3/264)
به خود مقدمه در كه است كساني جمله از نيز خلدون ابن
.است شده قائل تاريخ فلسفه نوعي
كه است مطالبي جمله از آخرالزمان به مربوط عقايد كليات
شده پذيرفته اسلام بزرگ فرقههاي همه ميان در "تقريبا
موعود مهدي ظهور با آخرالزمان تحولات آيا اينكه ولي است ،
است ، كسي چه موعود مهدي اينكه نيز و شد خواهد پديدار
.است اختلاف مورد
;دارصادر ، 1979م بيروت ، الكامل ، اثير ، عزالدين ، ابن:ماخذ
المطبع نجف ، الدين ، اكمال علي ، محمدبن بابويه ، ابن
بيروت ، مسند ، احمد ، حنبل ، ابن جم 1389ق ،;الحيدري
سنن ، يزيد ، محمدبن ماجه ، ابن ;دارصادر ، 13 ، 38 ، 5/235
سنن ، اشعث ، بن سليمان داود ، ابو ;دارالفكر ، 1395ق بيروت ،
مكتب تهران ، الصفا ، اخوان رسائل ;النبوي السن داراحياء
صحيح اسماعيل ، محمدبن بخاري ، ;ق الاسلامي ، 1405 الاعلام
;م العربي ، 1981 التراث داراحياء بيروت ، ،(الفتن كتاب)
ابراهيم كوشش به الصحيح ، الجامع عيسي ، محمدبن ترمذي ،
رشيدرضا ، ;الحلبي ، 4/48 ، 50 البابي مصطفي مصر ، عوض ، عطوره
عمر ، محمودبن زمخشري ، ;دارالمعرف بيروت ، المنار ، محمد ،
;النشر ، 1/62 و للطباع دارالمعرف بيروت ، الكشاف ،
موءسستالاعلمي ، بيروت ، الميزان ، حسين ، محمد طباطبايي ،
ليدن ، دخويه ، كوشش به تاريخ ، جرير ، محمدبن طبري ، ;1391ق
احمد كوشش به التبيان ، حسن ، محمدبن طوسي ، ;م 1882 1881
همو ، ;العربي التراث داراحياء بيروت ، العاملي ، قصير حبيب
في سيد ، قطب ، ;جم ق الصادق ، 1385 مكتب نجف ، الغيبه ،
محمدتقي ، مجلسي ، ;م دارالمشرق ، 1982 بيروت ، القرآن ، ظلال
مسلم ، ;م الوفاه ، 1983 موسسه بيروت ، بحارالانوار ،
;ق العلمي ، 1397 دارالكتب بيروت ، صحيح ، ابوالحسين ،
;65- صص 45 صدرا ، تهران ، تاريخ ، و جامعه مرتضي ، مطهري ،
از نقل).ق صدرا ، 1398 تهران ، مهدي ، انقلاب و قيام همو ،
(اسلامي بزرگ دائرتالمعارف
(عج) زمان امام سيرهء
مشايخ محمدحسن استاد و خويي زرياب عباس استاد شادروانان
فريدني
و اماميه شيعه ائمه از دوازدهم امام ،(عج)زمان امام
بازپسين و (ع)عسكري حسن امام فرزند يگانه و موعود مهدي
آن امامت بر اجماع به اماميه شيعه همه.ميباشد امام
و مستور و غايب انظار از و زنده را او و متفقاند حضرت
و ميدانند بشريت عالم منجي و خود اميد نقطه را حضرتش
منتظر و ميبرند پناه بدو زندگي سهمگين حوادث در پيوسته
خروج و ظهور اقتضاي الهي حكمت كه آنگاه تا هستند او فرج
نيز را حضرت آن ظاهري تصرف و يد بسط و امامت و خلافت و
و داد و عدل از را زمين خداوند وعده به بنا و بكند
احكام و نمايد تجديد را شريعت عظمت و مساواتپركند
نامحضرت همان حضرت آن نام.سازد جاري مردم ميان الهيرا
است شده ايشانمنع نام بردن از شيعه اخبار دراست رسول
نميكنند ، ذكر بهتصريح را ايشان نام شيعه علماي اكثر و
پيش دوران و كودكي بهزمان مربوط شايد روايات اين گرچه
در تمام جد به كه مخالفان استتا بوده ايشان غيبت از
هر به ولي.نبرند راه وجودشان بودهاندبه ايشان تعقيب
و صالح خلف و منتظر قائم و حجت و چونمهدي القابي با حال
.و عصر امام و عصر ولي و زمان صاحب و زمان وامام بقيتالله
راالحضر ، او كنايه به يا و ميشود ياد حضرت آن از..
ايشاندر تولد.مينامند...و الغريم و المقدس الناحي
پس روز ياشانزده پانزده حدود در ق سال 255 شعبان نيمه شب
بزرگ آشوبهاي و انقلابات دوران در و المهتدي خلافت از
بانوئي و ولد ام مادرش.است داده روي اسلام جهان و بغداد
نواده را او و داشت نام ملكيه قولي به و (نرگس) نرجس كه
حضرت ازدواج چگونگي در بسيار وروايات گفتهاند روم قيصر
امام ولادت كيفيت در همچنين و بانو اين با(ع)عسكري امام
به.كردهاند نقل ميشد ديده حضرت آن از كه معجزاتي و
پنهان انظار از ولادت روز از حضرت آن روايات اين موجب
او صحابه خواص و خانواده از بعضي ولي ميشد داشته نگاه
غيبت از را خود اصحاب امام و ميكردند ، زيارت را
حضرتش شمائل در.است ساخته مطلع ايشان قريبالوقوع
.است (ص)پيغمبر جدش شبيه خوي و شكل در كه گفتهاند
دندانهايش.دارد سياه خالي راست برگونه و تابناك چهرهاش
وقتي.ميشود ديده علامتي چهرهاش بر و دارد فاصله هم از
قامتي با ساله چهل حدود سيما خوش جواني شكل در كند ظهور
و است ريخته شانههايش بر كه بلند موي و پيشاني و معتدل
عريض شانهاي و پيوسته ابرواني و سياه و درشت چشماني
مردم جمع در دوازدهم امام كه وقتي آخرين.كرد خواهد جلوه
بزرگوارش پدر جنازه بر نماز خواندن هنگام شد ديده
آغاز آن از پس حضرت آن غيبت و بود (ق ربيعالاول 260)
غيبت دو را حضرت آن شيعه روايات و اخبار بر بنا.گرديد
غيبت.ميگويند نيز طولي و قصري كه كبري و صغري:است
سفير چهار مدت اين در و كشيد طول سال چهار و هفتاد صغري
"سفراء" يا "ابواب يا نواب" را ايشان كه نائب يا
مردم به را حضرت توقيعات و نامهها ميخوانند
.ميشدهاند نائل ايشان زيارت به خود و ميرساندهاند
(از1 عبارتند ترتيب به چهارگانه نواب يا سفرا اين
اصحاب از عسكري اسدي عمري عمرو بن سعيد بن عثمان ابوعمرو
و تكفين و تغسيل مراسم و بود عسكري امام و هادي امام
او.انجامداد حضرت آن وصيت به بنا را يازدهم امام تدفين
و گرفت برعهده را مهدي حضرت پيشكاري عسكري امام حكم به
محمدبن جعفر ابو (داد2 ادامه را خدمت اين بود زنده تا
امام سفارت عهدهدار پدر مرگ از بعد وي سعيد ، عثمانبن
او.بود پدر دستيار نيز (ع)عسكري حضرت زمان در گرديد
امام از را آن مطالب كه نموده تاليف فقه در كتابهائي
از يكي بود كرده پاكنويس و شنيده دوازدهم امام و يازدهم
جماديالاولي آخر روز ابوجعفر.است الاشرب كتاب آنها
مدتي او.شد مدفون همانجا و درگذشت بغداد در يا 305 304
(3;بود (عج)زمان امام وكيل و پيشكار سال پنجاه حدود
ابوجعفرمحمد.نوبختي ابيبحر بن روح بن حسين ابوالقاسم
جمع را شيعه اعيان و مشايخ مرگ ، از پيش سال دو عثمان بن
بود اعتمادش مورد دستيار سالها كه را روح حسينبن و كرد
وفاتش.بود زمان عقلاي از وي.نمود معرفي خود جانشيني به
گورستان در و افتاد اتفاق بغداد در ق شعبان 326 در
وي.سمري محمد عليبن ابوالحسن (4;گرديد مدفون نوبختيه
و سفارت به (عج)زمان امام امر و روح حسينبن وصيت به بنا
رابط سال دو به نزديك مدتي و شد برگزيده امام خاصه نيابت
/شعبان 328 نيمه در وفاتش.بود شيعيان و غايب امام بين
.شد سپرده خاك به آنجا در و افتاد اتفاق بغداد در ق 329
خاصه نيابت و سفارت عصر و صغري غيبت مدت او وفات از بعد
نامه آخرين.گرديد آغاز كبري غيبت دوران و پذيرفت ، پايان
ذيل مضمون به نمود دريافت زمان امام از سمري كه دستوري و
:است شده نقل
اجر خدا سمري محمد عليبن اي.الرحيم الرحمن بسمالله"
روز شش از بعد تو.گرداند بزرگ تو مصيبت در ترا برادران
جانشيني براي احدي به و كن آماده را خود پس.مرد خواهي
ظهوري ديگر و ميشود آغاز غيبتتامه زيرا.نكن وصيت خود
زمان طول از بعد آن و تعالي اذنخداي به مگر بود نخواهد
باشد زود.بود خواهد جور از زمين پرشدن و قلبها قساوت و
.كنند مشاهده ادعاي كه بيايند كساني شيعيان بين در كه
آسماني eصيحه و سفياني خروج از قبل من مشاهده مدعي هركس
العلي بالله الا ولاقو حول ولا.است مفتري و كذاب بشود
."العظيم
"مرضيون نواب" و "محمودون سفراء" كه تن چهار اين جز به
غيبت مدت آن در نيز ديگر كساني "ظاهرا ميشوند ناميده
كه بودهاند هم كساني امارسيدهاند امام حضور به صغري
و تكذيب مورد و كردهاند "بابيت" و سفارت ادعاي دروغ به
"نميري" و "شريعي" قبيل از و گرفتهاند قرار شيعه سخت لعن
زندگي پايان با.غيرايشان و "شلمغاني" و "حلاج حسين" و
دوره و رسيد انتها به خاصه نيابت عصر سمري محمد عليبن
امام سوي از كه معني اين بهگرديد آغاز عامه نيابت
كس برهر زمان هر در كه شد تعيين عام طور به و كلي شرايط
حرام مخالفتش و واجب اطاعتش و امام سخن سخنش شود منطبق
جمله از كه شده نقل بسيار دلائل باره درين.بود خواهد
:آنهاست
تكليف به راجع شيعه علماي از كليني يعقوب بن اسحاق (1
در ذيل توقيع و كرد سئوال امام از كبري غيبت در شيعيان
فارجعوا اماالحوادثالواقع و...":گرديد صادر او پاسخ
"الله حج انا و حجتيعليكم فانهم احاديثنا روات الي فيها
راويان به بايد ميدهد شمارخ براي كه آمدهائي پيش در)
و هستند شما بر من حجت ايشان.كنيد رجوع (علما) ما اخبار
.(خدايم حجت من
آيه ذيل او به منسوب تفسير در (ع)عسكري حسن امام (2
علماء درباره (بقره ، 78) "الكتاب لايعلمون اميون ومنهم"
لنفسه "صائنا الفقهاء من كان من اما..":فرمودهاند
ان للعوام مولاه لامر "مطيعا لهويه "مخالفا لدينه "حافظا
دين و باشد مسلط خود نفس بر كه فقهاء از يك هر) "يقلدوه
خدا امر و ورزد مخالفت خود نفس هواي با و كند حفظ را خود
.(نمايند تقليد او از كه است واجب همگان بر كند اطاعت را
مقبول" به معروف كه را روايتي طوسي و صدوق و كليني (3
نقل ذيل مضمون به (ع) صادق امام از است "حنظله عمربن
و كند روايت را ما حديث كه شما از كدام هر..." كردهاند
را او بداند را ما احكام و باشد نظر صاحب حرام و حلال در
"...دادم قرار حاكم شما بر را او من كه برگزينيد حكومت به
"اسرائيل بني كانبياء امتي علماء":ميفرمود پيغمبر (4
بودند موسي دين حافظ بنياسرائيل انبياء كه همانطور يعني
نيز اسلام علماي بود واجب اسرائيل بني بر آنان اطاعت و
واجب شرع احكام در آنان از اطاعت و پيغمبرند دين حافظ
.است
او بودن زنده و دوازدهم امام غيبت بر اماميه شيعه اعتقاد
خروج و آينده در او ظهور به اعتقاد و متمادي قرون طي در
دست در را الهي خلافت و حكومت گرفتن و استتار پرده از او
فراوان شبهات و شكوك و سوءالات و اعتراضات موجب اقتدار ،
ناچار شيعه علماي و است شده اماميه شيعه مخالفان جانب از
پاسخ اعتراضات و شبهات اين به اعصار از عصري هر در
حملات برابر در ايشان شديد مقاومت گفت بايد و دادهاند
و منطقي وجوه با اعتراضات و شبهات رد و دشمنان شديد
از جهان در معتقد و پيرو ميليونها با شيعه كه است مستدل
فرهنگي و ديني و سياسي جهت از شده ، اسلام عالم مهم اركان
مانده استوار و ثابت همچنان عالم ديني مهم فرق از علمي و
از آن نصب و تعين وجوب و امامت مساله اصل اثبات در.است
و اثناعشر ائمه از يك هر خاصه امامت اثبات در و خدا جانب
حضرت نسل از مهدي اين واينكه موعود مهدي وجود اثبات در
السلام عليهما فاطمه و علي اولاد از بنابراين و (ص)رسول
نه و ميشود احساس آن تكرار به لزومي نه اينجا در و است
متذكر قدر هميناست موجود آن براي لازم و كافي مجال
بر استدلال قبيل از كلامي استدلالات نوع اين كه ميگردد
از نيز آن روش و است آن نظاير و خاصه نبوت و انبياء نبوت
اهل با احتجاج در خود سنت اهل برادران و است قبيل همان
فقط فرق و ميبرند كار به را روش و اصول همين ديگر اديان
و امامت وجوب مساله اينجا پسدراست مواد و محتويات در
آخرالزمان در مهدي ظهور لزوم نيز و عددائمه و امام عصمت
وحل بحث خود جاي در مطالب و مسائل اين و است "مفروغعنه"
مينمايد ضروري تذكرآن مقال اين در آنچه اما.است شده
و دوازدهم امام غيبت مساله به مخالفان اعتراض به اشاره
فايدهاي و دراز قرنهاي طي در استتار پرده پس در او حيات
بطور كه ميشود سعي و است مترتب غيبت اين بر كه است
:شود اشاره آن پاسخهاي و اعتراضات اين به اختصار
و دوازدهم امام موعود مهدي و زمان امام كه اين در (1
اماميه شيعه ميان در است (ع)عسكري حسن امام فرزند
احاديث و اخبار جهت به اين و ندارد وجود ترديدي كوچكترين
امامان عده آن موجب به و هست شيعه كتب در كه است فراواني
است (ع)عسكري حسن امام فرزند دوازدهم امام و است دوازده
امام است نداشته بيشتر فرزند يك (ع)عسكري حسن امام چون و
.است ايشان وجود به منحصر دوازدهم
(ع)عسكري حسن امام كه كردهاند اعتراض مخالفان از بعضي (2
زيرا.بود نتواند مقبول اعتراض اين و است نداشته فرزندي
مذهب براساس يا ميخواهند و هستند انكار مقام در مخالفان
بديهي.آورند خلل دوازدهم امام مهدويت براساس يا و شيعه
اين از و نيستند بيطرف و هستند مغرض كساني چنين كه است
و مقصود كه است امري براي و نيست صادقانه ايشان دعوي روي
امامان كه اماميه شيعه اما.است خصم بر غلبه آن از مطلوب
خداوند بر را امام نصب و ميشناسند كس هر از بهتر را خود
عيني شرعي فرض خود بر را او اطاعت و ميدانند واجب
اركان از ايشان براي كه امري در نميتوانند ميشمارند
را امام حال به معرفت عدم و آن ناشناختن و است دين مهم
چگونه و كنند انگاري سهل ميدانند برابر جاهليت با
متمسك تزوير و جهل به اهميت اين به امري در ميتوانند
رديف در شيعيان براي دوازدهم امام امامت مساله پس شوند؟
احكام و فروع از يكي مانند فقط نه و روزه و نماز مساله
و احتياط نهايت آن در و است مذهب اصول از بلكه دين
"ديني" مساله مخالفان براي اما ميآورند عمل به سختگيري
در و است مقابل طرف عقيده و طرد و نفي مساله بلكه نيست
ديني اهميت نظر از را مساله آنكه سخن "طبعا وضعي چنين
.است معتبر مينگرد
چرا امام كه است اين يكي مخالفان مهم اعتراضات از (3
از خوف جهت به ميگويند پاسخ در شيعه است؟ كرده غيبت
مخفي انظار از خداوند اذن به را خود حضرت آن مخالفان
نظر در را هجري سوم قرن دوم نيمه تاريخ اگر.است داشته
بنيعباس خلافت از مردم چگونه كه ببينيم و بياوريم
در صالحتري افراد دنبال به و بودند شده نوميد و سرخورده
را الزنج صاحب ظهور اگر و ميگشتند علويان خاندان ميان
قرامطه سران از عدهاي ظهور و بود علويت مدعي كه بصره در
وحشت بنگريم بودند علويت مدعي ايشان از بعضي نيز كه را
از "مخصوصا و علويان از خلافت مركز در را عباسي خاندان
(ع)علي اولاد شايستهترين و برجستهترين كه شيعه امامان
عباسي خلفاي چرا كه درمييابيم و ميكنيم درك خوب بودند
زير سامرا در را (ع)عسكري حضرت و هادي حضرت و جواد حضرت
ماموران نظر از ايشان حركات از هيچيك و داشتند نظر
از است پر امامان اين حال شرح.نميماند پنهان خلافت
امام مال و خمس عنوان به تحف و هدايا و وجوه ارسال وقايع
و وكلا نام از است پر و ايشان به اسلامي عالم اكناف از
سال در (ع)عسكري حسن امام.مختلف درشهرهاي ايشان ماموران
وفات صاحبالزنج رهبري به زنجيان شورش اوايل در ق 260
بويي عباس بني عمال اگر خطرناك موقعيت آن در و يافت
خانه در است حضرت آن جانشين كه صغير فرزندي كه ميبردند
دست به را او "حتما است جهان شيعيان مرجع و است زنده او
چنان جهانيان و اسلام مصلحت بنابراين.ميكشتند و آورده
اين.بماند مستور دشمنان انظار از امام كه مينمود اقتضا
در كه هست نيز ديگري معنوي دلايل اما است تاريخي دليل يك
.است مذكور خود جاي
نتواند آن دوام علت باشد چه هر آغاز در امام غيبت علت (4
آغاز علت كه است آن پاسخ چيست؟ غيبت اين ادامه دليل.بود
تا بيشتري شدت با علت اين و هست نيز آن دوام همان غيبت
قبول براي آمادگي جهان مردم يعني دارد ، ادامه ما زمان
جهان در الهي احكام طبق بر را محض عدالت كه الهي حكومت
خود زمان در مشاهده به را اين ما و ندارند كند برقرار
به نيز گذشته قرون در تاريخي تجربه روي از و ميبينيم
نشان قرائن و علائم چنانكه و دريافتهايم كامل وضوح
خواهد ادامه همچنان سال سالهاي تا آمادگي عدم اين ميدهد
ادامه نيز است علت اين معلول كه (ع)امام غيبت و يافت
.داشت خواهد
آيا بماند؟ زنده قرنها طي در ميتواند انسان يك چگونه (5
از البته كه است آن پاسخ نيست؟ محال و طبيعت خلاف اين
چيزي چنين انسان و حيوان و اشياء طبايع و طبيعت نظر
هستيم طبيعي فوق امري به معتقد ما اما.مينمايد غيرممكن
.اوست آفريده و او از طبيعت كه هستيم قدرتي به معتقد و
اما.بود هم عقل خلاف طبيعت خلاف بود طبيعت همه جهان اگر
كه است معتقد طبيعت از برتر و والاتر چيزي به عقل
و بزند هم بر است نهاده خود كه را قوانين ميتواند
براي قرن چندين عمر صورت اين در بيافريند ، ديگر قانوني
زيرا.نيست عقل خلاف اما است طبيعت خلاف اگرچه انسان يك
روي.است آفريده را او كه است قدرتي تابع و اسير طبيعت
با نيست ، طبيعت فوق جهان و خدا منكران با اينجا در سخن
به كه است كساني با سخن روي.گفت سخن آغاز از بايد آنان
را انبياء و رسل ارسال و معتقدند طبيعت فوق جهان و خدا
طبيعت خارق و عادت خارق اموري كه را معجزات و دارند قبول
.ميپذيرند است
در او يد بسط و الهي احكام اجراي در امام وجود فايده (6
است دليل همين به و است ظالم از ظلم دفع و عدالت استقرار
معصوم را امام و دانستهاند لازم را امام وجود شيعه كه
و حكم اجراي در است ممكن جائزالخطا شخص زيرا شمردهاند
و بيفتند ضلالت و حيرت در مردم و برود خطا راه به عدالت
اگر حال.نشود حاصل بود مطلوب امام وجود از كه غرضي آن
و نباشد اليد مبسوط خدا جانب از منصوب و منصوص امام
نفعي چه باشد مستور مردم انظار از و غايب آن ، بر علاوه
براي شيعه كه ادلهاي رو اين از و است؟ مترتب او وجود بر
دست از را خود معني نيز آوردهاند امام نصب وجوب اثبات
ميان رابطه در كه است آن اعتراض و سوءال اين پاسخ.ميدهد
بايد لطف راه از كه است واجب خداوند بر اموري بشر و خدا
و لازم بندگان بر هم اموري و دهد انجام بندگان حق در
نظام اجتماع كار رابطه اين استقرار نتيجه در تا است واجب
اگر كه گفت بايد خدا با فرد رابطه در "مثلا.پذيرد
اكثر و) بيافريد عاقل و سالم و صحيح را فردي خداوند
و جسماني قواي بايد هم فرد آن (هستند چنين انسان افراد
اگر.اندازد بكار خود وضع بهبود راه در را خود عقلاني
چشمهاي رفتن راه حال در كامل عقل و سالم چشمان با فردي
فقط را تقصير عقلا بيفتد چاه در و نهد هم بر را خود
انجام در كه است جهت همين بهميدانند او خود متوجه
و است عقلاني و جسماني صحت شروط ، از يكي شرعي تكاليف
است نگذاشته او اختيار در شرايطي چنين كه كسي خداونداز
اجتماع بر خداوند از است لطفي امام.نميكند تكليف طلب
عدالت و آسايش و رفاه در او سياست حسن اثر در مردم تا
و كرده مردم حق در را لطفي چنين خداوند و كنند زندگي
كه است مردم نوبت حال.است فرموده تعيين را امامي چنين
و نكنند واگر كنند اطاعت او واز بدانند را لطف اين قدر
انجام را خود تكليف كنند تخويف و تهديد را او برعكس ،
به.داد نسبت نميتوان خدا به ديگر را اين و ندادهاند
و لطف وجوده":گفتهاند شيعه علماي كه است جهت همين
جانب از است لطفي امام وجود) "منا عدمه آخر لطف تصرفه
خداو از است ديگري لطف سياست و حكومت در او تصرف و خدا
.(ماست متوجه آن تقصير نشود حاصل لطف اين اگر
در امام تصرف عدم مسئوليت اگر كه كردهاند اعتراض (7
فرقي چه است آن افراد و بشر خود متوجه دنيوي و ديني امور
مانند دوازدهم امام چرا و اوست؟ مرگ و جسماني غيبت ميان
و اشكال تا است نرفته جهان از طبيعي طور به ديگر افراد
پيش طولاني حيات خارقالعاده و غيرطبيعي امر اعتراض
هنگام به و مقتضي موقع در خداوند صورتي چنين در بيايد؟
از هست كه سيرت و صفت آن به را موعود مهدي مردمان آمادگي
ظهور و خروج اجازه او به و برميگزيند علوي خاندان ميان
و است شده چنين نيز انبياء درباره كه آن مانند.ميدهد
.است كرده مبعوث و برگزيده را يكي مقتضي موارد در خداوند
وجود لطف قانون به بنا شيعه كه است آن سوءال اين پاسخ
و.باشد عادل و معصوم كه امامي ميداند ، لازم را امام
را لطف اين خداوند كه است معني اين به "لزوما امام فوت
حال به بيسرپرست را وانسانها است داشته دريغ مردم از
علم در كه است عقلي قواعد مخالف اين.است كرده رها خود
را آنچه خداوند پس.است الهي عدل مخالف و است مذكور كلام
انجام معصوم امام تعيين و نصب از است بوده لازم او بر كه
مردم بر او حجت تا است نگاهداشته زنده را او و است داده
بدون را ما كه نگويند اعتراض مقام در مردم و شود تمام
او از "حتما ما بود سرپرستي چنين اگر و كردي رها سرپرست
.ميكرديم پيروي
قرون طي در امام يك نبود لازم كه شود اعتراض است ممكن (8
در) طبيعي عمر از پس امامي هر بلكه بماند زنده اعصار و
اين و ميداد ديگر معصوم امام به را خود جاي (غيبت حال
اعتراض اين پاسخ.ميداشت ادامه موعود مهدي خروج تا وضع
كه حالي در مردمان از عدهاي است مردمان رفتار در باز
زندگي ايشان ميان در آشكار طور به و نبودند غايب امامان
به و برميخاستند ايشان امامت انكار و نفي به ميكردند
وجود به نويني فرقههاي و ميرفتند دروغين مدعيان دنبال
نفيها اينگونه از است پر مذاهب و فرق تاريخ.ميآوردند
حال در اگر.امامت مدعيان گونه اين ظهور و انكارها و
چه استتار و غيبت حال در است بوده چنين غيبت عدم و ظهور
بهترين انتظار حال در غايب زنده امام يك وجود پس ميشد؟
.است وجوه صالحترين و
ذكر تفصيل به شيعه محدثين را (عج)حجت حضرت ظهور علائم
مهدي با همراه و ظهور مقارن علامات آن از بعضي نمودهاند
از كهميافتد اتفاق "قبلا ديگر بعض و ميشود آشكار
خروج و يماني قيام و شام در سفياني خروج:آنهاست جمله
نزديكي بشارت به داير آسماني صيحه و دابتالارض و دجال
شدن كشته و حسن محمدبن نام به سيدحسني قيام و مهدي ظهور
سفياني لشكر فرورفتن زمين به و مقام و ركن بين مكه در او
در سينهاي و صورت يا دست شدن پيدا و مكه و مدينه بين
كسوف و خسوف و مغرب از خورشيد طلوع و خورشيد چشمه
رمز سبيل بر بايد را آنها بعض كه..نشده حساب و بيموقع
شنبه روز مهدي كه است شيعه اخبار در.نمود تعبير كنايه و
به تكيه او.ميكند ظهور مقام و ركن بين مكه در محرم دهم
همه گوش به كه صدايي با را آيه اين و ميدهد كعبه ديوار
"موءمنين كنتم ان لكم خير بقيتالله":ميكند تلاوت ميرسد
و ميكند دعوت خود با بيعت به را مردم او (هود ، 86)
-ايرانند از ايشان نفر و 113 -نفرند او 313 خاص شيعيان
با و ميرسانند او به را خود "فورا افريقا و آسيا از
چگونگي از بيشتر اطلاع براي.ميكنند بيعت (عج)مهدي حضرت
به بايد بعدي اتفاقات و ايشان فتوحات و (عج)امام ظهور
.نمود مراجعه شيعي معتبر كتب
فقهاء نيابت و او ظهور انتظار و قائم حي امام به اعتقاد
در مهمي نتايج فرهنگي و روحاني هم و سياسي نظر از هم
و انجام سبب و شيعيان تكيهگاه و است داشته تشيع تاريخ
و مقاومت و انقلاب روح ماندن زنده و ايشان جامعه اتحاد
كه است گرديده موجب مساله اين.است بوده آنان در قيام
اجتهاد مقام به وصول و علم تحصيل صدد در عدهاي هميشه
ساير و هند و عراق و ايران در شيعه بزرگ مدارس.برآيند
بوده تشيع قوت و بقا موجب تنها نه افريقا و آسيا بلاد
را خرد و دانش مشعل و آفريده را تشيع پربار معارف بلكه
مساله.است نگاهداشته روشن تاريخ ادوار تاريكترين در
وجود به را مهمي سياسي وقايع اسلام تاريخ در مهدويت
مدعي بسياري اشخاص حاضر زمان تا اسلام صدر از و آورده
احمد غلام آنها جمله از كه شدهاند بابيت يا مهدويت
سيدعلي و هند در قادياني فرقه موءسس (ق 1235) قادياني
در بابي فرقه موسس (تبريز در ق مقتول 1266) باب محمد
م/1302 م 1885) سوداني مهدي به معروف احمد محمد و ايران
.بودهاند افريقا در (ق
:منابع
آل فيمناقب نورالابصار ;وفياتالاعيان ، 1/451
/اعيانالشيع ، 2 ;شبلنجي ، 161 موءمن المختار ، بيتالنبي
(المعارفتشيع داير ) ;44 ، 88
ستمگران شكننده درهم
غيب آستين از كه ميموني و مبارك آنست:گشايي جستار
بنياد را ناراستي و بدعت و ستمگري و آمد خواهد بيرون
(عج)حجت حضرت نازنين و عزيز وجود بيگمان سوزاند ، خواهد
عزت و زد خواهد نامحرم سينه بر كه است غيبي دست او.است
در.كرد خواهد احيا را ايمان در پايداران و مستضعفان
و بيان (عج) مهدي امام ستيزي ظلم از وجوهي زير مقاله
...است گرديده تبيين
معارف گروه
قرار اقر لا و الذليل اعطاء بيدي اعطيكم لا والله
(1)العبيد
حق و ناموس و مال از دفاع در زور ، و ظلم زير بايد انسان
عقيده و دين از دفاع مقام در بالاتر همه از خود ، مشروع
.نورزد كاهلي و سستي خود
نهجالبلاغه خطبه 34 در عليهالسلام اميرالموءمنين
ميدهد تمكين خود دشمن به كه كسي سوگند بخدا":ميفرمايد
پاره را پوستش و بشكند را استخوانش و خورده را گوشتش كه
قلب خود سينه در و بوده بزرگ ناتواني و عجز داراي كند ،
چنين اين ميخواهي اگر شنونده اي تو دارد ، ضعيف بسيار
و فرصت اين آنكه از پيش سوگند خدا به من ، ولي باش ،
خواهم او به چنان تيز شمشير با بدهم دشمن به را ناتواني
و بازوها و بپرد هوا به سر خرد ، استخوانهاي كه تاخت
فتح را كه ميداند خدا آن ، از سپس بيفتد ، زمين به قدمها
".كند عطا پيروزي و
را باطل شكم كه سوگند خدا به":ميفرمايد خطبه 104 در
."بياورم بيرون آن پهلوي از را حق تا شكافت خواهم
مرگ و آموخت مردم به را حميت و غيرت آزادگان سرور
ذلت زير در ننگين زندگي بر را شمشير زير در افتخارآميز
و او به كه بود - عليهماالسلام - علي حسينبن داد ، ترجيح
جسته دوري خواري و ذلت از ولي كردند امان پيشنهاد يارانش
و ذلت دچال ابنزياد جانب از نشود كشته اگر كه ترسيدند و
.داشتند مقدم ذلت بر را عزت با مرگ لذا گردند ، خواري
نقل علي بن حسين پدرش از عليهالسلام زينالعابدين امام
خوانده پسر زنازاده ، ":ميگفت عاشورا روز كه:ميكند
مخير چيز دو بين را ما (زياد بن عبيدالله) زنازاده
زير و كردن بيعت يا و شدن كشته و كشيدن شمشير گذاشته ،
آن موءمنان و پيامبرش و خدا ،"الذل منا هيهات" رفتن ذلت
صلبهاي و پاك آغوشهاي همچنين و نميدانند روا ما بر را
ما به را ذلت قبول اجازه نيز مناعت با نفسهاي و پاكيزه
."نميدهند
شخص:مينويسد مغنيه جواد شيخ مرحوم توانا نويسنده
دفاع ولي دارد را خود جان و مال از دفاع قدرت كه مظلومي
است ، مجرم و گناهكار تجاوزكار و ظالم شخص مانند نميكند ،
را تعدي و فساد و ظلم اشاعه راه دو هر اينكه لحاظ به
.ميكنند هموار
بن حسين جگرگوشه و ابيطالب بن علي اميرالموءمنين فرزند
دهر ناموس و وليعصر حضرت يعني - عليهماالسلام - علي
:كند ظهور چون - عليه سلامالله - مهدي حضرت
و جور از پر آنكه از بعد كند داد و عدل از پر را زمين"
."باشد شده ستم
در براند ، حكم عدالت با كند قيام عليهالسلام قائم چون"
زمين گردد ، امن راهها ميرود ، بين از ستم او حكومت زمان
اهل برگرداند ، صاحبش به را حق هر كند ، خارج را خود بركات
(2)."نمايند ايمان به اعتراف و اسلام اظهار اديان همه
عليهالسلام قائم چون":ميفرمايد عليهالسلام باقر امام
پا بر را سنتها و باطل را بدعتها تمامي كند قيام
(3)."ميسازد
مهدي حضرت رفتار و سيره درباره عليهالسلام صادق امام از
بدعتها كند ، رفتار (ص)رسولخدا سيره با":فرمود پرسيدند ،
كارهاي خدا رسول ميشكند ، چنانكه را ناروا وسنتهاي
(4)."ميكند شروع نو از را اسلام و شكست را جاهليت
رسد جائي به - فداه ارواحنا - مهدي مظالم رد و ظلمستيزي
بيرون را آن باشد ، ديگري مال ظالمي دندان زير اگر كه
(5).برميگرداند صاحبش به كشيده
:پانوشتها
به:عاشورا روز در عليهالسلام حسين امام سخنان از -1
و داد ، نخواهم شما به بيعت دست ذليل اشخاص مانند قسم خدا
.رفت نخواهم ستم زير بردگان مانند
ص 343 مفيد ، شيخ ارشاد -2
ص 344 مفيد ، شيخ ارشاد -3
ص 305 منتخبالاثر ، صافي ، لطفالله -4
ص 308 منتخبالاثر ، صافي ، لطفالله -5
عليزاده عمران والمسلمين الاسلام حجت
بيا بيدار دولت
بيا بار دگر خواجه بيا خواجه بيا ، خواجه
بيا عيار مه اي مده ، دفع مده ، دفع
نگر پرشور عالم نگر ، مهجور عاشق
بيا خمار شه اي نگر ، مخمور تشنه
تويي هست هر هستي تويي ، دست تويي ، پاي
بيا گلزار جانب تويي ، سرمست بلبل
تويي بگزيده همه ز و تويي ديده تويي ، گوش
بيا بازار سر بر تويي ، دزديده يوسف
جهان و جان را همه اي نهان ، گشته نظر ز اي
بيا دستار و بيدل رقصكنان دگر بار
تويي سوز غم شادي تويي ، روز روشني
بيا بار شكر ابر تويي ، افروز شب ماه
گرو عقل هر تو پيش نو ، عالم علم اي
بيا يكبار به خيز مرو ، گاه ميا گاه
جنون و شور بود چند بخون ، آغشته دل اي
بيا ميفشار غوره كنون ، انگور شد پخته
برو ناگفته غم وي برو ، آشفته شب اي
بيا بيدار دولت برو ، خفته خرد اي
بيا پاره جگر وي بيا ، آواره دل اي
بيا ديوار ره از ، بود بسته در ره ور
بيا روح هوس وي بيا ، نوح نفس اي
بيا بيمار صحت بيا ، مجروح مرهم
جو دل در روان آب رو ، افروخته مه اي
بيا اغيار كوري بجو ، عشاق شادي
زبان گفت اين از چند جان ، ناطق اي بود بس
بيا گفتار و بيدم بيان ، طبل زني چند
(جلالالدين مولانا)
درباره آثار و مباحث نخستين
غيبت
اميني ابراهيم آيتالله اثر
كه است مطلبي از فشردهاي حاضر ، نوشته:جستارگشايي
شده نگاشته بزرگ عالم آن غيبت كتاب و طوسي شيخ درباره
تولد از قبل غيبت مستندات از بخشي مقاله ، اين در.است
حضرت آن تولد از پس مباحث و آثار سپس و (عج)عصر امام
.است شده معرفي اجمال به شيعه و مسلمان بزرگ علماي توسط
به را بحث اين دامنهدار و وسيع ابعاد ميتوان مجموع در
پس ائمهو عصر در اعتقادي مسائل عمدهترين از يكي مثابه
.نمود ملاحظه آن از
معارف گروه
تازهاي مطلب محمد قائمآل و موعود مهدي شدن غايب موضوع
گفتگو و بحث مورد همواره اكرم پيغمبر زمان از بلكه نيست
من اولاد از مهدي كه ميداد خبر مردم به حضرت آن و بوده
ظاهر سپس.ميگردد غايب و مخفي مردم نظر از مدتي و است
از مورد اين در اخباري و.ميكند اصلاح را جهان و ميشود
:نمونه باب از.است رسيده ما به و شده صادر اكرم پيغمبر
:فرمود كه كرده روايت خدا رسول از انصاري عبدالله جابربن
من كنيه هم و نام هم.است من اولاد از موعود مهدي"
.است من به مردم شبيهترين اخلاق و خلقت جهت از.ميباشد
در مردم وقت آن در و.شد خواهد غايب ديدهها از مدتي
درخشاني ستاره مانند سپس.ميشوند واقع گمراهي و تحير
چنانچه.مينمايد داد و عدل از پر را دنيا و ميكند طلوع
".است شده پر ستم و ظلم از
و حسين امام و حسن امام و زهرا فاطمه و عليبنابيطالب
زمان در يك هر نيز نبوت خانواده و اطهار ائمه ساير
از و ميكردند صحبت موعود مهدي شدن غايب به راجع خودشان
داستان و موعود مهدي مساله "اصولا و.ميدادند خبر آن
بيت اهل ائمه عصر رسمي مسائل از يكي حضرت آن شدن غايب
كه داشت رسوخ مردم افكار در طوري به غيبت موضوع.بود
را افرادي حتي ميدانستند مهدي رسمي علائم از يكي آنرا
غيبت به وادار ميشد داده آنها درباره مهدويت احتمال كه
محمدبن":مينويسد اصفهاني ابوالفرج.مينمودند
خفا و غيبت حالت در كودكي زمان همان از حسن عبداللهبن
مهدي شدن غايب موضوع ".شد ناميده مهدي و ميكرد زندگي
خصوص اين در اخباري و بوده شايع مردم بين در چون موعود
عقيده لذا بود ، دستشان در بيت اهل ائمه و اكرم پيغمبر از
را مطلب و شد پيدا مردم بين در علويان بعضي بودن غايب به
درباره "كيسانيه" علت ، همين به و.نميشمردند بعيد چندان
شده غايب "رضوي" كوه در كه شدند عقيدهمند حنفيه محمدبن
را دنيا و ميشود ظاهر "بعدا و ميبرد سر به آنجا در و
.كرد خواهد داد و عدل از پر
من":ميگويد بود كيسانيه از ابتدا كه حميري سيداسماعيل
حالت در كه داشتم عقيده حنفيه محمدبن درباره مدتي تا
جعفربن بوسيله و نهاد منت خدا آنكه تا.ميبرد بسر غيبت
.شدم هدايت محمد
اثبات برايم برهان و دليل با حضرت آن امامت آنكه از بعد
موضوع در !رسولالله يابن:كردم عرض جناب آن به روزي شد ،
و است رسيده ما به پدرانت از احاديثي مهدي ، شدن غايب
بوقوع شخصي چه درباره غيبت آن شمردهاند ، حتمي آنرا وقوع
پيوست؟ خواهد
تحقق من فرزندان از ششم براي:داد پاسخ (ع)صادق امام
.خدا رسول از بعد دوازدهم امام اوست و كرد خواهد پيدا
بكشد ، طول نوح عمر اندازه به غيبتش روزگار اگر سوگند بخدا
پر را دنيا و شود ظاهر اينكه تا نميشود خارج دنيا از
.كند داد و عدل از
،"جاروديه" از گروهي كه بود غيبت اخبار همين بواسطه
،"واقفيه" و.پنداشتند غايب را حسن عبداللهبن محمدبن
از گروهي و ميدانند غايب و زنده را جعفر موسيبن
گروهي و.ميدانند غايب را اسماعيل ،"اسماعيليه"
منشا.است غايب و زنده عسكري امامحسن كه شدند عقيدهمند
و علل گرچه بود غيبت اخبار وجود عقائد اين امثال پيدايش
.است نبوده بيدخالت عقايد آن پيدايش در نيز ديگري عوامل
غايب و زنده و "واقفيه" عقيده پيدايش مورد در كشي "مثلا
:است نوشته چنين (ع)جعفر موسيبن بودن
بسر هارون زندان در (ع)جعفر موسيبن كه هنگامي آن در"
آن وكلاي از نفر دو نزد پول دينار هزار سي مبلغ ميبرد
.بود سراج حنان نفر دو آن از يكي و.شد جمع كوفه در حضرت
و گندم و كردند تجارت و خريدند خانههائي پولها آن با پس
موسيبن وقتيشد نصيبشان سودها بدينوسيله و خريدند جو
از پولها آنكه ترس از رسيد آنان به خبر و كرد وفات جعفر
در و نمودند انكار را جعفر موسيبن مرگ شود گرفته آنها
و است مهدي و قائم جعفر موسيبن كه ساختند شايع مردم بين
.است شده غايب
بودند جهالت در و خوردند فريب نادانان و جهال از گروهي
نمودند وصيت رسيد فرا وكيل نفر دو آن مرگ كه هنگامي تا
هنگام آن در.بدهند جعفر موسيبن ورثه به را اموال آن
".شد آشكار مردم براي آنان خدعه و فريب
جعفر موسيبن كه هنگامي":ميگويد عبدالرحمان يونسبن
بدين و.بود موجود اموالي حضرت آن وكلاي پيش نمود وفات
نزد دينار هزار هفتاد جمله از.نمودند انكار را مرگش جهت
موجود حمز ابي عليبن نزد دينار هزار سي و قندي زياد
را مردم بودم معتقد رضا حضرت امامت به من چون اما.بود
ابي عليبن و قندي زيادمينمودم دعوت حضرت آن بسوي
بسوي را مردم تو:گفتند نموده احضار مرا روزي حمز
هزار ده ما خواهي مي ثروت اگر نكن ، دعوت رضا ابوالحسن
انجام براي من:گفتم پاسخشان در منميدهيم تو به دينار
براي زيرا.ميكنم دعوت رضا حضرت سوي به را مردم وظيفه
شخص شد ، پيدا مردم بين در بدعت وقتي كه شده روايت ما
مخالفت بدعتها با و كند اظهار را خودش علوم بايد عالم
از من و.ميكند سلب وي از را ايمان نور خدا والا نمايد
دشمن و دادند دشنام من به پس.نيستم دستبردار خودم جهاد
".شدند
و مادي منافع جلب امثالش ، و موارد اين در گرچه هرحال ، به
و نمايند انكار را جعفر موسيبن مرگ كه شد علت سودطلبي
ليكن.است شده غايب حضرت آن كه سازند شايع مردم بين در
بود ساخته هموار برايشان را سوءاستفاده راه غيبت ، اخبار
مصدر از كه ديني عقيده آن از توانستند سودطلب افراد و
اينكه ادعاي با و نمايند سوءاستفاده ميگرفت سرچشمه وحي
وي براي را شدن غايب است قائم و مهدي جعفر ، موسيبن
عقيده آن و خوردند را فريبشان هم مردم و.نمودند اثبات
.پذيرفتند را باطل
عصر امام تولد از قبل غيبت كتابهاي
از غيبت ، اخبار بيايد بدنيا زمان امام آنكه از قبل
.ميشد ثبت كتب در و شده صادر اطهار ائمه و اكرم پيغمبر
زمان از "مخصوصا.ميشد تاليف غيبت خصوص در كتابهائي حتي
و شد نوشته غيبت در كتابهائي بعد ، به جعفر موسيبن
:نمونه باب از گشت ، ثبت آنها در غيبت احاديث
موسيبن اصحاب از يكي طاطري طائي محمد حسنبن عليبن -1
وثوقي مورد و فقيه مرد و نوشته غيبت در كتابي است ، جعفر
.است بوده
و بوده جعفر موسيبن اصحاب از كوفي اعرج عمر عليبن -2
.است نوشته غيبت در كتابي
جعفر موسيبن اصحاب از كوفي انماطي صالح ابراهيمبن -3
.است نموده تاليف غيبت در كتابي و بوده
مي زندگي رضا حضرت عصر در ابيحمزه عليبن حسنبن -4
.است نموده تاليف غيبت در كتابي و كرده
.است نوشته غيبت در كتابي اسدي ناشري هشام عباسبن -5
هجري بيست و دويست سال در بوده موثقي و جليلالقدر مرد
.ميشمارد رضا حضرت اصحاب از را او طوسي شيخ.نمود وفات
و محمد آل قائم احوال در كتابي نيشابوري شاذان فضلبن -6
:مينويسد نموده توثيق را او نجاشي.است نوشته او غيبت
ندارد تعريف به احتياجي و است اماميه متكلمين و فقها از
غيبت كتاب آنها جمله از كه نوشته كتاب هشتاد و يكصد و
امام اصحاب جمله از را او خود رجال در طوسي شيخاست
شيخ فهرست پاورقي در و.است شمرده عسكري حسن امام و هادي
آقا شيخ.نمود وفات سال 260 در شاذان فضلبن:مينويسد
غيبت كتاب:مينويسد "الذريع" كتاب در تهراني بزرگ
عصر هم كه ميرلوحي سيدمحمدبنمحمد نزد شاذان فضلبن
.است بوده موجود بوده مجلسي
غيبت در كتابي نيز نهاوندي احمري اسحاق ابراهيمبن -7
نه و شصت و دويست سال در همداني محمد قاسمبناست نوشته
.است شنيده حديث او از
و خودش تولد از قبل عصر ولي غيبت اخبار":مينويسد طبرسي
و اصول در را آنها شيعه محدثين و شده صادر جدش و پدر
تاليف عليهماالسلام صادق و باقر امام عصر در كه كتابهائي
محبوب بن حسن موثق ، محدثين از يكينمودهاند ضبط شده
"مشيخه" كتاب غيبت ، زمان از قبل سال صد حدود در كه است
از.است كرده ثبت آن در را غيبت اخبار و نموده تاليف را
:است حديث اين آنها جمله
:كردم عرض عليهالسلام صادق امام خدمت:ميگويد ابوبصير
دو محمد آل قائم:ميفرمود عليهالسلام ابوجعفر حضرت
:فرمود صادق حضرت.كوتاه ديگري طولاني ، يكي دارد ، غيبت
طبرسي -ميشود طولانيتر ديگري از غيبت دو آن از يكي آري
با كه كنيد ملاحظه شما:مينويسد حديث اين نقل از بعد
صدق چگونه عسكري حسن امام فرزند براي غيبت دو آمدن پيش
"!گشت ظاهر احاديث اين
تذكر مردم به را موعود مهدي غيبت داستان ائمه از يك هر
مهدي علائم از را غيبت و ولادت خفاي "اصولا و ميدادند
مردم بر ما قائم ولادت":ميفرمود سجاد حضرت.ميشمردند
نشده متولد "اصلا:گفت خواهند كه بطوري ميماند پوشيده
".است
مهدويت احتمال ائمه از يكي درباره شخصي كه ميشد گاهي
زيرا نيستم مهدي من":ميفرمود پاسخ در حضرت آن ميداد
چنين من كه صورتي در است مهدي علائم از يكي ولادت خفاي
خدمت":ميگويد عطا عبداللهبن:نمونه باب از "نيستم
چرا پس زيادند شما شيعيان اينكه با:كردم عرض باقر امام
سخنان عبدالله اي:فرمود پاسخ در حضرت آن نميكنيد؟ خروج
موعود مهدي من سوگند بخدا مده ، راه خودت بگوش را بيهوده
.بماند مخفي مردم بر ولادتش كه باشيد كسي مراقب.نيستم
".صاحبالامر اوست
ميكرد معاشرت كم مردم ، با هادي امام":است نوشته مسعودي
حسن امام وقتي.نميگرفت تماس كسي با اصحاب خواص با جز و
مردم با پرده پشت از اوقات اكثر در نشست ، بجايش عسكري
آماده دوازدهم امام شدن غايب براي شيعيان تا ميگفت سخن
".گردند مانوس و
(ع)عسكري حسن امام وفات از بعد غيبت ،
مردم به "رسما رسيد عسكري حسن امام به امامت ، نوبت وقتي
غايب شما نظر از و است موعود مهدي من فرزند كه كرد ابلاغ
.شد خواهد
بين در چون.نمود رحلت هجري سال 260 در عسكري حسن امام
پنهاني در كه است فرزندي را حضرت آن كه بود شايع مردم
معتمدعباسي روايات ، موعود مهدي اوست و شده نگاهداري
و نمايند كنترل و تفتيش را جناب آن خانه داد دستور
.نديدند اثري فرزند وجود از اما.كنند دستگير را فرزندش
كنيزان تمام تا داد ماموريت را قابله زنان از گروهي پس
شد ديده بينشان در آبستني اگر و كنند معاينه را حضرت آن
شده بدگمان كنيزان از يكي به قابله زنان.نمايند بازداشت
حجرهاي در را كنيز آن خليفه.دادند گزارش را مراتب
تا و.گردانيد او مراقب را خادم نحرير ونمود بازداشت
تنها حسن امام خانه به.نكرد آزادش نشد مايوس حملش از
داد دستور شد فارغ جنازه دفن از وقتي بلكه نكرد اكتفا
.كنند تفتيش دقت كمال با را شهر خانههاي تمام
اصحاب ثقات از معدودي عده جز عسكري حسن امام وفات از بعد
جهت بدين و نداشت اطلاعي فرزندش از كسي دوستانش خواص و
نوبختي موسي حسنبن.شدند منشعب گروه چندين به پيروانش
وفات از بعد":مينويسد ميزيسته صغري غيبت زمان در كه
:شدند تقسيم فرقه چهارده به پيروانش عسكري حسن امام
عسكري حسن امام به را غيبت اخبار آنان از گروهي
بلكه نمرده حسن امام:گفتند نموده تطبيق عليهالسلام
غيبت دو و.محمد آل قائم و موعود مهدي اوست و شده غايب
ظاهر "بعدا.اوست اول غيبت غيبت ، اين و داشت خواهد
مرده حسن امام:گفتند گروهي.شد خواهد غايب باز و ميشود
:گفتند گروهي.است غايب و شده زنده مرگ از بعد ولي
قبل سال چند كه محمد نام به است فرزندي داراي علي حسنبن
اوست و شده غايب دشمنان ترس از و يافته تولد وفاتش از
فرزندي داراي حسن امام:گفتند گروهي.موعود مهدي و قائم
داد دستور پدرش و يافت تولد وفاتش از بعد ماه هشت كه است
گروه.است غايب اكنون و.بگذارند محمد را او نام كه
بوده فرزندي داراي حسن امام كه ميدانيم ما:گفتند ديگري
ميكند ، زندگي غيبت حالت در و موعود مهدي و قائم اوست و
و نام درباره ندارند حق پيروانش و نيست معلوم نامش ولي
ديگري گروه.باشند ظهورش منتظر بايد و كنند صحبت مكانش
را او كه علي نام به داشته فرزندي عسكري حسن امام:گفتند
.غايب امام اوست و ديدهاند اصحابش خواص
|