قانونگرايي آسيبشناسي
درآمد
انضباط نظم ، قانون ، مقوله چند تاروپود كه منظر اين از
شبكههاي در چنان عمومي فرهنگ و آموزش وجدان ، اجتماعي ،
بر ميتوان دشواري به كه است تنيده بههم درهمپيچيده
;گذاشت انگشت ديگري بر شاخصها اين از يكي تاخر و تقدم
از هريك تكاملي فراگرد در كه -پذيرفت و -گفت بايد ولي
.است برقرار تعاملي ارتباط گونهاي پديدهها ، اين
در زيربنا فيالمثل يا متغير يك از گفتن سخن آنچنانكه
وسواسآميز و وسوسهانگيز سخت گفتمان اين توصيف و تجزيه
.ميرسد بهنظر
در قانونمندي وجود و قانون حاكميت اينكه مسلم قدر
اجتماعي انضباط ايجاد و نظم استقرار به انساني ، مناسبات
انضباط و نظمپذيري فرهنگ فقدان كمااينكه.خواهدانجاميد
منجر قانون مرزهاي شكستن و هرجومرج به اجتماعي
غياب در كه داشت توجه بايد ديگر سوي از.خواهدگرديد
فرهنگ و مردمي آموزش مهم عامل دو و گروهي ، و فردي وجدان
شبيه بيش هذياني به قانونگرايي شرح و طرح نهتنها عمومي ،
وحشتناكي خلاء چنان در كه داشت انتظار نبايد بلكه نيست ،
.شود بند سنگ روي سنگ
:مدني جامعه در قانون
ميگيرد ، نضج دولتي قدرت كسب براي سياسي جامعه كه آنجا از
تلقي سياسي جامعه از بخشي مدني جامعه كه داشت توجه بايد
برآيندهاي از مدني جامعه توسعه و رشد اگرچه.نميشود
:عنصر سه اما بود تواند سياسي توسعه
سياسي فرهنگ تحول (دولت 2 به نسبت مردم اعتماد ميزان (1
موءثر عوامل از جامعه نمودن قانونمند در دولت توانايي (3
:اينكه به مضاف.ميآيد بهحساب مدني جامعه تثبيت در
شده مرزبندي و بيطرف روشن ابزارهاي و قانون مبحث -الف
.است مدني جامعه انديشه طرح در موضوع اساسيترين آن
تحت -استثنا بدون -شهروندان و اعضا همه مدني جامعه در -ب
در همگان و قانونند برابر در محض تسليم و مادون نفوذ ،
يكسان موقعيتي و حقوق از قانون بخشهاي و مواد همه برابر
.برخوردارند
كه شده ، نصب و طراحي بهگونهاي مدني جامعه در قانون -ج
به آن از سوءاستفاده و راي به تفسير قدرت حتيالمقدور
.است يافته تقليل ميزان پايينترين
.است اصل يك گزندي هر از قانون ايمني مدني جامعه در -د
نظامهاي و مدني جامعه در قانونمندي امتياز و تفاوت --ه
بينشي و تربيتي شيوههاي و شهروندان آگاهي در اجتماعي ،
.ميشكند درهم را قانون حاكميت سدهاي تمامي كه است مشخصي
استيفاي براي كه بدانند بايد شهروندان مدني جامعه در -و
چگونه ديگران ، حرمت حريم و قانون رعايت و خود شخصي حقوق
بايد مدني جامعه اعضاي و آحاد همه همچنين.كنند رفتار
در و نمايند برخورد قانونشكن افراد با چهسان كه بدانند
و قانون ، از فرصتطلب گروههاي و افراد سوءاستفاده مواقع
.شوند متوسل مرجعي چه به فردي آگاهيهاي رانش
قانوني و حقوقي مجراهاي مدني جامعه در اعتبار بدين -ز
است ناشدني عدول اصلي قانونگرايي.است باز مردم همه براي
قوانين بسترهاي و مجراها از كافي آگاهي با اعضا عموم و
.ميكنند عمل خود وظايف به موضوعه ،
بحث و طرح وارد بخواهيم بيآنكه مجمل ، مجال اين در
"قانون اصول" كتاب هابز ازجمله قانون ، اصحاب نقطهنظرات
روسو ،"افراد قانوني برابري و شهروندان جامعه" كانت لاك ،
ذكر به شويم ، ،"قانون" منتسكيو ،"اجتماعي قراردادهاي"
جامعه شرطهاي پيش ازجمله:كه ميكنيم بسنده نكته همين
سوي از بهويژه.است قانونمندي و نظم به ايمان مدني ،
و ناباوري است ، قوانين مروج و مقوم كه قانونگذاري
اهميت شدن لوث به منجر قانون به قانونگذاران بياعتقادي
حالتي بههمان درازمدت در و ميشود اجتماعي مقررات و نظم
مردم.ميخوانيم حقوقي شخصيت امحاي را آن كه ميانجامد
سركوب براي كه ميبينند قيدوبندي را قانون حالتي چنين در
.است شده وضع محكوم ، زندانياني بهمثابه آنان
:اجتماعي انضباط نظم ، قانون ،
برآيندهاي از يكي ميتواند كه -اجتماعي انضباط
بودن قانونمند:از عبارتاست -آيد بهشمار قانونگرايي
يعني فراشد اين در قانونمندي و جامعه افراد تكتك
منابع از حقيقي بهرهوري و زندگي روش معقولانهترين
مويد نظم مفهوم كه درنظرداشت بايد كلي بهطورموجود
جاي در آنها از شايسته استفاده و تجهيزات صحيح انتخاب
حاكميت و قانون رعايت از ناشي نظمميباشد مناسب
رفتارهاي از ناشي نظم برخلاف -اجتماعي مناسبات عادلانه
رشد از حاكي بلكه است ، اصيل و عميق فقط نه -شده مسخ
به بيتوجهي كمااينكه.است جامعه فكري بالندگي و فرهنگي
گسترش بيثباتي ، تشنج ، ، درگيري ، مرج و هرج به منجر قانون
.ميشود توسعهنيافتگي درنتيجه و تباهي و ناامني فساد ،
انضباط شعار اسلامي انقلاب ابتداي از اينكه عليرغم
و متفكران دستورالعملهاي سرلوحه قانونگرايي ، و اجتماعي
آمار اما است ، داشته قرار نظام مسئولان و اجتماعي مصلحان
ضد شيوههاي از مشخص و شفاف بهطور كه نگرانكنندهاي
نظم آشوبكشيدن به و هرجومرج به تمايل قانونگرايي ،
.است بررسي و غور و تامل قابل سخت ميشود ، ارائه جامعه ،
سال 75 در يكديگر با افراد درگيريهاي و منازعات آمار"
دكتر.است يافته افزايش ميزان 45درصد به سال 74 به نسبت
اعلام دراينباره قانوني پزشكي سازمان رييس توفيقي حسن
و نزاع دليل به كشور سراسر در نفر هزارو 89 كه 423 كرد
مراجعه كشور سراسر در سازمان اين مراكز به درگيري
استان در نفر و 886 هزار تعداد 72 اين از.كردهاند
آسيب استانها ديگر در نفر و 203 هزار و 350 تهران
".ديدهاند
، قانونشكني افزايش از 45درصد صحبت كه وقتي است ، بديهي
پاي ميآيد ، بهميان مختلف بهطرق درگيري و مرج و هرج
.ميكشد ميدان به نيز را پديدهها و مسايل از بسياري
نزاع به شرايطي چه تحت و دليل چه به فوق افراد اينكه
در نه و است مساله صورت نه ما مبحث در پرداختهاند ،
اين مهم نكته.دارد چنداني اهميت موضوع تحليل و تعليل
به روانپريش ، يا سالم از اعم افراد ، اين تمام كه است
براي قانوني مجراهاي از آگاهي عدم و آموزشي ، فقدان دليل
هم پنجه در پنجه خود ، شده تضييع و طبيعي حقوق استيفاي
افزايش درصد درنتيجه 45 پيداست.گلاويختهاند و آويخته
ناگزير و بهخوديخود ذيل اقدامات اجتماعي درگيريهاي
:ميگيرد صورت
تمام و زندانها دادگستري ، انتظامي ، نيروي حجم گسترش -
تداركات و امكانات انساني نيروي سطح در تنبيهي عوامل
...مربوطه
اتاقهاي در جنايي و جنحه پروندههاي تلانبارشدن -
اين تشكيلات شدن طويلتر و عريض و بزرگتر ضرورت دادگستري ،
.اداره
بار و ميشوند مجروح گروهي مرجها ، و هرج اين جريان در -
و اورژانس مراكز دوش بر را قابلتوجهي درماني
.ميكنند اضافه بيمارستانها
ناحيه از كه رواني تنشهاي و اجتماعي بيثباتي -
در ميگيرد ، را جامعه گريبان قانوني مناسبات به بيتوجهي
.است ديگري تفسير محتاج خود جاي
اجتماعي هنجارمندي فقدان در ;رواني قانونمندي غياب در
قوانين بيمهار و تنها كسي اگر كه" را اپيكور نظريه اين
يك زندگي به بيشباهت وي زيستنامه كند ، زندگي اجتماعي
Admiral Byrd بيرد آدميرال "...بود نخواهد گرگ
اينكه براي وي.است آزموده عمل در امريكايي جامعهشناس
تجربه "شخصا خود جان و تن بر را قانون شولاي غيبت نتيجه
به تن نوعي به و برده پناه جنگل اعماق در اتاقي به كند
:است سپرده جنگل قانون
از دوري] نيست من مراقب كسي و هستم تنها اينكه علت به"
"مثلا.ميدهم انجام ميخواهد دلم هركاري [قانون پرتو
با چنگال و كارد جاي به داده دست از را غذاخوردن آداب
دهد نشان تا است آزمايشگاه يك تنها.ميخورم غذا دست
نيازهاي و خواست پايه بر اندازه چه تا فرد اخلاق و رفتار
در منميرسد ظهور مرحله به و تنظيم قانوني و اجتماعي
زندگي در.رسيدم شگفتي نتايج به تنهايي تجربيات
نظافت روز هر كه بودم آدمي من اجتماعي و قانونمدار
هنجارهاي و قانون پرتو و حيطه از كه زماني ولي ميكردم ،
تا سرم موهاي و كرده پيدا انبوهي ريش شدم ، دور اجتماعي
مهم من براي ظاهري شكل اگرچه.بود رسيده شانههايم روي
يعني بخصوص ، حالت آن در كه بفهمم داشتم سعي اما نبود ،
نيروي هيچ تاثير ذيل و قانون تحتكنترل انسان كه وقتي
"...مييابد احساسي چه نيست ، اجتماعي بازدارنده
قوانين ارزشها ، كه شود مطرح نكته اين است ممكن اينجا در
ريشه عدول غيرقابل اصل كدام از اجتماعي ثابت هنجارهاي و
چيست؟ آنها فرهنگي ويژگي و ميگيرد
و قانونمنديها كيفيت و اعتبار كه داشت توجه بايد
در حتي ديگر ، جامعه به جامعه يك از اجتماعي هنجارهاي
باشيم داشته بهياد.كند تفاوت -است ممكن -چندگانه جوامع
با اجتماعي و سازماني باورهاي و انساني ارزشهاي كه
مكاتب فكري چارچوب در و جامعه هر قانونمنديهاي به عنايت
صورت هر در همه اين با و ميگردد تبيين و تعريف مختلف ،
ناگفته است حيف و ميگيرد نشات جامعه آن فرهنگي ادراك از
و آموزشي ;انتقالپذيري خصوصيت سه از فرهنگ كه بگذريم
نهادهاي تمام خود عام مفهوم در و است برخوردار همگاني
پنداري مشخصات و رفتاري مختصات ازجمله غيرمادي و قانوني
.فراميگيرد را اجتماعي وسيع و دامنهدار الگوهاي و
در بلند گام يك را جامعه فرهنگپذيري اگر بديناعتبار
از مواردي تذكر از ناگزير بدانيم ، قانون حاكميت تحقق جهت
اتيولوژي به توجه با قانونشكني اجتماعي پاتولوژي
.هستيم بزهكاري
قانون ساختشكنانه عوامل
مقوله از ما منظور كه است روشن روز مثل ;بيسوادي -الف
لفظي سواد يا و "حرفهاي سواد" پديده منحصربه بيسوادي ،
مردمي آموزش گسترش به ما مراد "دقيقا اينجا در.نميشود
مربوط ميشود ، منجر تربيت سوء به كه هرآنچه با مبارزه و
از برائت بر دليل قانون از جهل اينكه به باتوجه.ميگردد
قانونگرايي ، تبليغ و ترويج به پرداختن لذا نيست ، جرم
از جامعه آحاد و اقشار تحتانيترين ميان در بهويژه
گروهي ، رسانههاي راه اين در.است برخوردار حياتي ضرورتي
ايفا مهمي بسيار نقش مطبوعات و سيما و صدا عليالخصوص ،
از ميبايد قانونگرايي روحيه تعميم اينكه ضمن مينمايند ،
و پرورشي نهادهاي و خانوادگي ، كانونهاي توسط و كودكي
.گردد آغاز آموزشي
با بيش و كم بشري جوامع تمام كه بود معتقد دوركيم ، اميل
و هستند درگير بزهكاري شيوع و قانونشكني اقسام و انواع
اما.ميگيرد نشات جامعه خود ساختار از نابساماني اين
فراتر مشخصي حدود از جرم و قانونشكني ميزان كه زماني
ابلاغ را اجتماعي بيماري يك شيوع ميتوان آنگاه رفت ،
.نمود
مشكلات به كه تخلفاتي و جرائم كليه كه داشت نبايد ترديد
افراد فيزيولوژيكي و بيولوژيكي نابسامانيهاي يا رواني
طبقاتي ، فاصله جامعه ، آموزشي قدرت فقدان از نميشود مربوط
فشارهاي و ضوابط ضعف و قانونمنديها سستي بيعدالتيها ،
ناشي هرجومرجطلبان و مجرمان درقبال اجتماعي مثبت
در اختلاف نمايانگر ديگري نكته هر از پيش و بيش و ميشود
و تدوين و تنظيم در اساسي ايراد و جامعه ساختار و باورها
.است قوانين صحيح اجراي
روانپريشها ;قانونشكني بيولوژيكي عوامل -ب
در اختلال دچار كه ;هذياني اعتقادات با (سايكوپاتها)
درصد نسبي 5/2 تخمين يك در و هستند اجتماعي واقعيات سنجش
در نفر دوميليون "تقريبا يعني -ميسازند را جامعه افراد
قانونشكني مستعد افراد ازجمله -ايران جمعيتي جامعه
كمهوش و كندذهن انسانهاي همچنين.ميروند بشمار
-نيستند قانونشكن فينفسه اگرچه -(ذهني عقبماندگان)
تخلف درمعرض همواره آيندهنگري فقدان و جهل دليل به اما
كندذهنها را جوانان جرائم دارند502درصد قرار قانون از
همين از جامعه هر افراد اينكه 1درصد ضمن.ميدهند تشكيل
در نفر هزار ششصد "تقريبا يعني -است شده تشكيل گروه
اختلال دچار هردليل به كه افرادي ديگر سوي از -ايران
از نيست ، ممكن بهسادگي آنها شناسايي و شدهاند شخصيت
:برخوردارند ذيل ويژگيهاي
را اجتماعي قوانين بهراحتي ندارند ، قانون به اعتقادي
مهارت با ميگويند ، دروغ ميكنند ، سرقت ;ميگذارند زيرپا
با خشونت و سنگدلي با ميگريزند ، مجازات از خاصي زرنگي و
...و ميكنند برخورد ديگران
حريم لحظه هر كه خطرناكي مجموعه چنين وجود بهراستي آيا
بيشتر تامل به را ما مينمايند تحديد و تهديد را قانون
وانميدارد؟ قانونگرايي پاتولوژي شناخت در
قراگوزلو محمد دكتر
|