|
امامت رمز و كعبه
واپسين) يازدهم قرن ءله قمي ، متا سعيد هايقاضي انديشه
(بخش
را (ع)امام دوازده امامت اساس كعبه ، ساختار از سعيد قاضي
كعبه به او نظر به كه است سنگي كعبه ، .است كرده مطرح
و انساني حيات رمز به و است يافته استحاله امامت معنوي
.دارد مطابقت حيات ، مراحل با كه ميشود تبديل حجي قبله
مراتب رمزي توصيف با نوراني ، حجاب دوازده به مربوط حديث
عالم به عالمي از آن "نزول" سپس و عوالم در محمدي نور
ناسوت ، جهان تا حجاب هزار هفتاد رهگذر از ديگر
حكمت و عالم تكوين به مربوط نظريه با را امامشناسي
نوراني حجاب دوازده.ميدهد پيوند تاريخ فرا با را تاريخ
كه آنهاست به مربوط عالم دوازده و (ع)امام دوازده همان
عالم ، دوازده اين.ميرود بشمار هزار دوازده از رمزي
همان معكوس صورت مبين كه است ولايت دايره آغازين صورت
صعود و بازگشت جهت معكوس ، صورت اين زيرا است عالم دوازده
(13).دارد قرار
براي شيعه امامت در آن مصاديق و دوازده رمزهاي حقيقت در
تفسير با كه است عالم تكوين اصل با منطبق سعيد قاضي
تفسير را عالم باطن ميتوان قسم ، دوازده اين به آن اجزاي
خانه به محدود او انديشه در انطباق اين كلي شكل.كرد
را عالم كل و نخستين مقام در را كعبه خانه او.است كعبه
;است معتقد و ميكند امامت به تاويل آن ، ثاني وجه در
است ، آن ظاهر و باطن مرتبه از مظهري كعبه خانه كه عالم
.است يافته استحاله امامت در
كه صورتي -كعبه صورت در تامل به را خواننده سعيد ، قاضي
ميدهد پيوند يكديگر به را مادي واقعيات و معنوي واقعيات
با فيضان همچون را آن و واميدارد -ميكند جمع خود در و
را آن ديگر عبارت به و ميكند قلمداد باري ذات واحد تجلي
نايب يا وكيل حكم در كه كامل انسان يا و آدم يك نظير
آن كلام خلاصه و ;مينماياند است عالم تواناي پروردگار
ائمه و (ع)انبياء نمايشگر امر ، واقع در كعبه شكل كه
خدا ، مردان و كعبه يعني ;دو اين ميان و است (ع)شيعيان
(14).دارد وجود كاروري روابط
و انبياء كه حقيقت دو اين در عالم تكوين حاصل حقيقت در
قاضي رو اين از و است شده خلاصه هستند ، (ع)شيعه امام
به را كعبه خانه جهات و حدود تاويل نمونه ، عنوان به سعيد
اين.ميكند آغاز جهانشناسي اين از نمونهاي عنوان
فرهنگ در و اسلام عالم در بار نخستين براي چه اگر انطباق
عنوان به آن تفسير و طرح هنوز اما شده انجام شيعه معنوي
.است نگرفته قرار توجه مورد شهادت ، و غيب عالم از رمزي
در سعيد قاضي بررسيهاي محتواي از نظر صرف ديگر سوي از
.گرفت نظر در نيز را شيعه در تاويل اوج ميتوان باره ، اين
اسلام ، و ايران حكمت معنوي مفسر و فيلسوف حال ، هر به
و شيعه درباره خود بررسيهاي طي در كربن هانري پرفسور
در را سعيد قاضي آراء بار نخستين براي آن ، معنوي حكمت
قابل اصول از يكي او نظر به.است كرده مطرح باره اين
است توانسته سعيد قاضي كه است اين آراء اين در توجه
نام به شيعه معنوي مفاهيم از يكي عنوان به را تاويل
معنوي صورت با آن آغاز كه عرفاني و حكمي جهانشناسي تاويل
او از پيش تا.دهد سرايت ميشود آغاز كعبه خانه
به شبيه شكلي به و ميشد آغاز باطني تاويل با جهانشناسي
با را امر اين سعيد قاضي ولي مييافت پايان نيز هم آن
قاضي مرحوم آراء كربن هانري حال هر به.كرد آغاز صورت
تفسير كعبه خانه معنوي اضلاع و ابعاد تفسير در را سعيد
شكل اين گوناگون ابعاد و جهات به ابتدا او.است كرده
شود فرض دايرهاي شكل اگر كه توصيف بدين.است كرده اشاره
و ابعاد شود ، كشيده آن پيرامون به خطوطي آن مركز از و
عالم چهارگانه حدود -شكل 1 ):ميشود معلوم آن جهات
( مخلوقات
عمود خط دو تقاطع از و دارند اساسي اهميت فوق ، جنبه چهار
جنبه چهار اين.ميكنند عبور دايره مركز از يكديگر بر
اين به و ميكنند تقسيم قطر نيم چهار به را دايره فوق ،
را عرش "مخصوصا و عالم مخلوقات طبيعي وراي حد چهار طريق
در حدود اين كه است محدود حد ، چهار به عرشميكند معلوم
.دارد باطن و ظاهر آخر ، اول ، عرش زيرا است يكديگر مقابل
معرفت اصل نقطه لذا هستند ، آن كلي فضاي كشش حكم در ثانوي
و پايه نام به كه ميگردد منتهي نقطه چهار به عرش يا
.ميشود ناميده تكيهگاه
منابع برخي در است چهار تعداد به عرش ، پايههاي و حاملان
عرش چهارگانه انوار همچون را حامل چهار اين شيعي
گوياي چهارگانه انوار اين از يك هر رنگ و مينمايانند
مربوط رنگ آن به كه است وجود نواحي از يكي منشاء و اصل
.سفيد و زرد سبز ، قرمز ، :از عبارتند رنگها اين.ميگردد
از بسياري كه است عالم وحدت مفهوم به شكل ، اين در دايره
كه طرحي اما كردهاند ، برهان اقامه آن اثبات در حكيمان
واقع در ميكند بيان عالم وحدت تفسير براي سعيد قاضي
.است آن به بخشيدن تعين
مبتني قمي سعيد قاضي نظر به عالم ، وحدت در اصلي جهت چهار
و ابعاد.است عالم انتهاي و ابتدا و بطون و ظهور بر
اصل چهار هر شامل جهات اين در كعبه خانه معنوي اضلاع
حقيقت در كه الهي عرشميشود آمده اول شكل در كه معنوي
بعدها كه گونهاي به ميشود بنا اصلي ركن چهار اين بر
اين كه دارد ديگري اضلاع ميكند ، مطرح را آن سعيد قاضي
غيب و شهود بر مشتمل نهايت در و هستي عوالم شامل اضلاع
خاصي اهميت از تقسيمبندي اين در آنچه.ميگردد عالم
سعيد قاضي كه آنهاست بر حاكم زمان و فضا است ، برخوردار
.است كرده تقسيم كلي فضاي و كلي زمان به را آن
يكديگر به را غيب عالم چهارگانه حدود كه قائم خط چهار
ميگردند معنوي عالم پيوستگي و باعثوحدت ميكنند مرتبط
منسجم امتداد علوي عالم وحدت از كه ميشود سبب خود اين و
بايد كه سومي نكته و شود امكانپذير سفلي عالم ويژه كثرت
قائم خطوط تحتاني سطح در كه است اين آورد نظر در
ميدهند ربط يكديگر به را سطح آن چهارگانه حدود چهارگانه
.ميشود تحتاني عالم انسجام و تشكل باعث طريق بدين و
كه ميگردد نتيجه زاويه هشت ذهني فعل يا مرحله سه اين از
كه سطح شش و خط دوازده نيز و هستند عرش پايههاي حكم در
.ميگردند پديدار ميباشند خط دو به محدود آنها از يك هر
و طبيعي ماوراي حدود يا چهارگانه نقاط كه گويد سعيد قاضي
در و گرفتهاند سرچشمه مركزي نقطه از چهارگانه انوار يا
و خط دوازده.هستند معبد يا عرش مكعبي صورت منشاء نتيجه
مكعب صورت تثبيت و استقرار باعث زاويه هشت و سطح شش
(16).گيرد قرار آب روي بر عرش كه ميشود سبب و ميگردند
بود شده تصوير نخستين ، شكل در كه عالم پيوستگي و وحدت
اين.است سفلي و علوي عالم انطباق مفهوم به واقع در
در هستند جهان وحدت بر ترسيم قابل كه چهارگانه اضلاع
كه ميشوند محسوب الهي عرش پايههاي خويش ملكوتي مثال
آمده اول شكل در كه گونهاي به آن حسي اشكال تقرير ، بدين
نظر به كه حس ماوراي عوالم در آن ملكوتي صور نيز و است
يكديگرند عين است ، مثال عالم در آن مثالي شكل سعيد ، قاضي
.كرد تفكيك يكديگر از را دو اين نميتوان و
خانه ابعاد تفسير در جهانشناسي و انطباق اين شالوده
و ميكند توصيف را الهي عرش كه اين ضمن حقيقت ، در كعبه
افاضه مبدا حقيقت در ميكشد تصوير به را آن حسي نمونه
كربن ، هانري نظر به رو اين از.ميكند بيان نيز را انوار
سفلي عالم در هرچه كه است اين بر مبني سعيد قاضي استدلال
وجود علوي عالم در آنچه از است انعكاسي يا تصوير هست ،
عالم در كه اين از قبل چهارگانه حدود بنابراين و دارد
يا جابجايي اصل از كه تطابقي موجب به گردند متجلي محسوس
تجلي (غيب عالم) حس فوق عالم در است آن از ناشي انتقال
توسط آن حدود كه را اول شكل در شده ترسيم مربع.مييابند
حس فوق عالم نمودار شدهاند مشخص د ج ، ب ، الف ، نقاط
تصويري وسيله به مربع اين بگيريم نظر در است (غيب عالم)
عرش پايههاي دوم ، شكل در.ميدهد تنزل است (شهادت عالم
به چهار از و ميشوند برابر دو ميباشند ، معرفت همان كه
.ميرسند هشت
و بروز و است ساري دوم ، شكل ابعاد و اضلاع همه در حقيقت
هر رسالت.است ولايت و نبوت رسالت ، قالب در آن تجليات
شارع ، نبي هر از پس و بوده معنايي واجد "عملا پيامبر ،
با وصف اين با ، ولي گشتهاند ظاهر مردمان بر امام دوازده
نيز حقيقت باطن يعني امام كه پيشين انبياي از يك هر
است ميشده ظاهر خلقالله ميان وي همراه و مامور مخفيانه
شخصيت در امامت مفهوم كه است نبوت نهايي خاتم در تنها و
طور همين.شدهاند متظاهر و متجلي دوازدهگانه (ع)امامان
معناي مركز عنوان به دوازدهگانه (ع) امامان شخصيت در
و مركز حال عين در محمدي نور كه بوده نهايي نبوت باطن
امامان.است بوده عالمگير نبوي مذهب معبد محيط
قبلي دوره جانشين كه ولايت فعلي دور دوازدهگانه
نبوي دين يكديگر مقارن كه ميشوند باعث واقع در نبوتاند
يكديگر با ولايت دوره دين و (ص)انبياء خاتم از قبل دوره
واهبالصوري قوه حكم در دوازدهگانه امامان.كنند ارتباط
، ميدهند ابدي نبوي دين معبد به را خود صورت كه هستند
اين ، به است نبوي وحيهاي باطن معناي به آنها امامت زيرا
يا حد چهار به محدود خود ماهيت سبب كه اصلي نقطه طريق
اينجا در سوءال همين به و آورد وجود به خود كه است جهتي
ميسازد بعد يا حد چهار است محمدي نور همان كه اصلي نقطه
در جهت چهار اين و ميكند محدود را نبوت قبلي دوره كه
ابراهيم و نوح يعني اولوالعزم پيامبران ميان از شخص چهار
جهت چهار نقطه ، همان نيز و ميگردد تشخص عيسي و موسي و
و ميكند محدود را امامت دوره كه ميآورد وجود به بعد يا
ختم يا نبوت و ختم وسيله به كه است دورهاي همان اين
مورد جهت چهار از غرض اينجا در.بود شده گشوده انبياء
يا و تجربي صورتي در پيامبر از مراد.است پيامبر خود نظر
طالب ابي عليبن:سهگانه ائمه و او عنصري وجود
.هستند (ع)علي حسينبن و وحسنبنعلي
بشريت جاودان و نبوي دين كه محمدي نور عرش ، پايه هشت با
تحتاني سطح و فوقاني سطح ميان نيز و ماست روي پيش است
بر 12 استوار رابطه اين و است موجود بروني و دروني رابطه
ميدهند را مكعب شكل تشكيل كه ميباشد سطح شش و است خط
همين تامين (ع)امام دوازده نيز اينجا منوال همين بر
نبوت كعبه مكعب صورت تا ميگيرند برعهده را كاروري روابط
قلب حكم در و باطني مفهوم كه امامت دستياري به.گردد حفظ
و مييابد استقرار آب روي است محمدي نور كه عرش است نبوت
از چيزي يا و افزود چيزي دوازده عدد اين به كه است محال
سطح شش مكعب هندسي شكل كه همانطور بالاخره و كرد كم آن
چهار:است قسم شش به (ع)دوازدهگانه امامان اسامي دارد
تن يك و جعفر تن يك حسين ، تن يك و حسن تن دو علي ، تن
(17).(ع)موسي
متجلي انوار در شهادت و غيب صورت در عالم منتهاي و مبدا
، بدينسان آنهاست از نور و عقل امتزاج حقيقت در كه است
معقولاتش كه پيراموني و مركز عنوان به نور ، -عقل رابطه
آب بر پايههايش كه است كرسي معناي بيانگر محاطند ، آن در
وجود به منوط موضعي ، چنين در كرسي استواري و است استوار
كاركردنياند رابطه دوازده همين (18)است مكعب كناره هشت
.ميدارند استوار را آن و ميدهند شكل را كلي ساخت آن كه
(ص)محمدي واقعيت جهانشناختي وجوه حيث از كه رابطههايي
.اماماند دوازده يا نور آفريده دوازده همان (روح -عقل)
تبديل كالبدي يا قالب به تشيع باوري امام اصول سان ، بدين
محسوس جهان كه است مجموعهاي شكلدهنده نيروي كه ميشود
به ميتوان را تاثير اين و ميدهد سازمان را نامحسوس و
آنجايي از و ديد مجموعه سطوح تمامي در گوناگوني عناوين
آن پيرامون كه زيارتي است ، عرش كرسي بازتاب كعبه ، شكل كه
تاثير زائر ، نوراني پيكر به دادن شكل در ميگيرد صورت
تام قالب يا شكل در پيكر آن كه ميكند كاري يعني ;دارد
در هم و مركز حكم در واحد آن در كه چنان بيابد را خود
(19)".باشد خود تام وجودي حقيقت پيرامون حكم
:پانوشتها
.ص 489 فلسفه ، تاريخ -13
.ص 24 اسلامي ، معارف -14
.ص 23 همان ، -15
.ص 24 همان ، -16
.ص 26 همان ، -17
18 Temple et contemplatione,p,2320
كربن ، ص161 هانري-19
|
|