قبول است خستهكننده "هرا"
!دارم
شيري راه كهكشان ميشناسيد آيا
؟...را
خرمآباد در تئاتر جشنواره
گلستان در تئاتر جشنواره

قبول است خستهكننده "هرا"
!دارم
"هرا" نمايش كارگردان و نويسنده قادري نصرالله با گفتوگو
با كه است سالن وضع تماشاگر خستگي دلايل از ديگر يكي*
"مسلما دقيقه و 7 ساعت گذشت 2 از بعد پشتي بدون صندلي
.شد خواهد خستگي دچار
-"زئوس" همسر و خواهر نام يوناني اسطورههاي در "هرا"
كارگردان و نويسنده قادري ، نصرالله اما.است خدايان خداي
آن گنجاندن با و ميكند نام اين از ديگري تعبير نمايش ،
اسطورهاي نام اين از ديگر چهرهاي متفاوت قصهاي در
.ميكند ترسيم
قصهاش تصوير براي قادري اينكه است مطرح كه سوءالي نخستين
.است داشته اسطورهاي نامهاي از استفاده به نيازي چه
اساس بر نمايشنامه "اصولا":ميگويد باره اين در قادري ،
را اثر اين من.ميشود بنا وضعيت يا كاراكتر موضوع ،
هستند شخصيتها اين اين ، بنابر.نوشتهام كاراكتر برپايه
.نويسنده نه ميبرند پيش به را قصه كه
كه بروج سوره در قصهاي براساس من را نمايش اين داستان
در تحقيق براي و نگاشتهام است ، "اخدود اصحاب" حكايت
كتابهاي تا گرفته "الميزان" از مختلفي تفاسير آن مورد
نمايشنامه وسيله اين به و كردم مطالعه را كمبريج دانشگاه
.آمد بوجود
بستر هم برادر با كه است خواهري داستان "اخدود" اصحاب
چون اما كنند ، چنين نيز مردم تا ميدهد دستور و ميشود
كنده چالههايي تا ميدهد دستور ميكنند ، سرپيچي موءمنان
انتها در كه بسوزانند آن در را مردم و كنند پر آتش از و
همگي كافران و ميشود نازل صاعقه وسيله به خدا عذاب
.ميشوند نابود
بعضي تشابه دليل به هم ، كردم انتخاب قصه براي كه اسامي
اين چون اينكه هم و است اسطورهها با شخصيتها خصوصيات
تصوير براي آنها از دارند وجود من ذهن در عناصر
زن و خواهر "هرا" نمونه براي.بردهام بهره كاراكترها
در "تيرزياس" يا ميشود ، او مادر جايي در و است "زئوس"
مرد دورهاي در و زن خود زندگي از دورهاي در اسطورهها
ندارد وجود "تيرزياس" نمايشنامه اصل در البته.است بوده
به شيخي جميله با نتوانستيم چون ما ولي وجوددارد دايه و
"تيرزياس" به تبديل تيموريان روءيا پيشنهاد به برسيم توافق
.شد
القاي وبراي شده نهاده ديالوگ بر نمايش اين بنيان
به قادري دارد ، وجود قصه در كه ديدگاههايي و احساسات
ميرسد نظر به اما.است كرده مبادرت متعدد جملات نوشتن
آنها حذف كه غيرضروري و تكراري جملاتي بيان با اثر كه
دچار حدودي تا نميكند ، وارد اثر به چنداني خدشه
.است شده زيادهگويي
بخش ، به 2 ميتوان كلي طور به را نمايش ديگر ، سوي از
كه كرد تقسيم آن از بعد و "زئوس" با "هرا" ازدواج از قبل
در اما.است متفاوت ميافتد قسمت دو اين در كه اتفاقاتي
در آيا":است معتقد قادري.ميشود تكرار نوعي دچار عمل
نمايشنامه كه بگوييم ميتوانيم ما اوريپيد مده ، مكبث ،
كه هستم آن از مغرورتر كمي من !است؟ شده زيادهگويي دچار
حال عين در كنم ، مقايسه متون اين نويسندگان با را خودم
آنها نصف اثري بتوانم تا ببينم برتر آنها از را خود بايد
تمامي در كه ميبينيم ما ديگر ، طرف از.دهم ارائه
ولي.عمل نه است غالب "ديالوگ" شكسپير نمايشنامههاي
.دارد ربط تصويرسازي در كارگردان قدرت به متون اين نمايش
ميزند ، حرف هم سر پشت صفحه تا 3 گاهي "هملت" نمونه براي
!است؟ شده زيادهگويي دچار كه بگوييم ميتوانيم آيا
دارد نمايشنامه در وظايفي چه ديالوگ كه گرفت نظر در بايد
.كرد حذف را آن بايد وقت آن نداشت آن در تاثيري هيچ اگر و
تحمل سقف علت به نمايش كارگرداني در من اين ، بر علاوه
حذف را نمايشنامه از اعظم بخش -زيادهگويي نه -تماشاگر
دوم و اول صحنه.است صحنه داراي 4 نمايش اين.كردهام
در و "فيميون" با سوم صحنه در ميجنگد ، خدا با "هرا"
ميگيرد نتيجه "هرا" و ندارد وجود جنگي ديگر چهارم صحنه
نابود و ميپوشيد مذهب لباس بايد موانعش شكست براي كه
.ميشود
ايجاد تراژدي در.است فاسد زمامداري تراژدي "هرا"
مطلب اين كه مييابد ويژهاي اهميت تزكيه يا "كاتارسيزس"
كارهاي تماشاي از تماشاگر كه است عبرتي و ترس خاطر به
اشتباه كارهاي آن خاطر به شومش سرنوشت و قهرمان غلط
.نميكند صدق "هرا" مورد در چندان مساله اين اما.ميگيرد
عادي تماشاگر براي مدتي از بعد قصه خطي حركت زيرا
تاثير قصه و بزند حدس ميتواند را قصه آخر او و ميشود
.ميدهد دست از را لازم
تا ميشود موجب شد برشمرده كه عواملي تمام اين از گذشته
به طولاني خيلي اندي و ساعت نمايش 2 و شود خسته تماشاگر
.برسد نظر
استفاده "اپيك" شيوه از نمايش اين در من:ميگويد قادري
.است شده كار "مدرن تراژدي" اساس بر نمايش اين.نكردهام
ميگيرد قرار بازيگر عهده بر همسرايي نمايش ، نوع اين در
طرح "اساسا.ميشود انجام نقشش از شدن خارج با كه
تراژدي" با "مدرن تراژدي" در گرهگشايي و گرهافكني
.دارد تفاوت "كلاسيك
كار نمايش من چون.است كننده خسته "هرا" كه موافقم هم من
تماشاگر كه آنچه معتقدم من.كردهام كار تئاتر نكردهام ،
"آنتراك" نمايشها بين يا بوده نمايش يا سيرك ديده ، تاكنون
تربيت را مخاطب سليقه اينها همه كه است داشته وجود
ميكنم فكر كه آنگونه تماشاگر با هم من بگذاريد ميكند ،
.باشد داشته انتخاب قدرت هم او تا كنم برخورد
با كه است سالن وضع تماشاگر خستگي دلايل از ديگر يكي
"مسلما دقيقه و 7 ساعت گذشت 2 از بعد پشتي بدون صندلي
.شد خواهد خستگي دچار
ميانه از نفر شايد 15 است ، صحنه بر نمايش كه مدت اين در
و ميشناسم را آنها همه كه كردهاند ترك را سالن نمايش ،
تئاتر چند فصل اين در بپرسم منتقدين اين از ميخواهم
حوضي تخته چقدر و كمدي تراژدي ، تئاتر چند ديدهاند؟
.ديدهاند
بخصوص آن بازيگران از تن چند نمايش اين قوت نقطه اما
.است تيموريان روءيا
ديگر ضعف پوشاننده حتي و نمايش مياندار نوعي به تيموريان
.ميرود شمار به نيز بازيگران
"نسبتا بازي نيز مختاري و ارجمند مانند بازيگران ديگر
انتخاب در كه آنچه اما.بودند داده ارائه خود از خوبي
عامل از استفاده بود ، نشده دقت -تيموريان بجز -بازيگر
كه است كارگردان توسط نقش ، با مطابق چهره يا "تيپسازي"
تاثير اثر ، به او نزديكي و تماشاگر باور در حال هر به
.ميگذارد منفي
بازيگر ، يعني تئاتر بودند معتقد دهه 70 در:ميگويد قادري
عقيده به اما كارگردان ، يعني تئاتر ميگفتند دهه 80 در
، بازيگر ، صحنه مدير عوامل ، همه از مجموعهاي تئاتر من
يك هيچ كه است..و هنري كارگردان صحنه ، منشي اجرا ، مدير
ميبينيم را بازيگران صحنه در ما.ندارد رجحان ديگري بر
به كار نباشد عوامل ديگر صحيح وظيفه انجام اگر ولي
اجراي تيموريان كه بگويم بايد صادقانهنميرسد سرانجام
همين اين ، از پيش ما مگر اما دارد ، زيبايي بسيار
جلوهاي اگر و نديدهايم ديگر مجموعههاي در را بازيگران
"حتما ميبينيم ، "هرا" در را هنرمندان اين از ديگر
.است بسته كار به را متفاوتي اجرايي ترفند كارگردان
است بار اولين براي "فيميون" نقش بازيگر اين ، از گذشته
كم تيموريان چون بازيگري برابر در اما ميرود صحنه بر كه
در دارند كوتاهي نقش اينكه با نديمه و صالح يا نميآورد ،
نقشي داشتن با فنيزاده وقتي معتقدم من.ميمانند ذهن
عمل متفاوت ميماند ، ماندگار "گوزنها" فيلم در كوتاه
"مطمئنا "هرا" بازيگران مورد در كه چيزي اما است ، كرده
من.نكردهاند بازي كليشهاي حداقل ;اينكه گفت ميتوان
از الكن كارگردانهاي و كوچك بازيگران "معمولا فكرميكنم
با كه است هنرمند بازيگري اما ميكنند ، استفاده تيپسازي
هيچ معتقدم اين ، سواي.كند منتقل را شخصيت بتواند بازيش
است ، من ذهن زاييده زيرا نميفهمد ، را هرا من از بهتر كس
.كند عمل ديگري نوع ميتواند ديگري كارگردان حال اين با
فر شيباني مازيار
شيري راه كهكشان ميشناسيد آيا
؟...را
است نمايشي عنوان "را شيري راه كهكشان ميشناسيد آيا"
.است درآمده اجرا به شهر تئاتر كوچك تالار در كه
شده كارگرداني "عبدالعليزاده رضا" توسط كه نمايش اين
را آن "اسكندريان كارلو" كه است "وتيلينگر كارل" از اثري
.است برگردانده فارسي به
آلماني نمايشنامهنويس و كارگردان بازيگر ، وتيلينگر كارل
،"فاتح بهشت" كمدي نمايش و 3 پرداخت نوشتن به سال 1950 از
صحنه به "ما ازدواج تولد" و "جوان عشقي براي ملاقات"
"؟...را شيري راه كهكشان ميشناسيد آيا" نمايش با اما برد
بار هزار دو با نمايش اين.رسيد شهرت اوج به سال 1955 در
.آورد دست به را برلين "هاتيمن گرهارد" جايزه اجرا
گرچه انسان":است نمايش اين اصلي مضمون زندگي به اميد
ليكن.ميرسد نظر به فنا به محكوم لاجرم و ضعيف و تنها
آغاز را خستگيناپذير تلاشي بهتر ، آيندهاي به اميد با
به و فروميريزد را ناراستيها بناي سرانجام و ميكند
.مييابد دست رستگاري
به دستيابي و ديدن توان خود ناتواني و ضعف باتمام انسان
را كهكشان تاريك دل در آرزوهايش ، و آمال زيباي ستاره
".ميدهد ادامه زندگي به اميد با و دارد
بازي با -شنبهها جز به -روز هر بعدازظهر نمايش 30/6 اين
بر شهر تئاتر كوچك تالار در مهماني حسن و هژيرآزاد كاظم
.است صحنه
خرمآباد در تئاتر جشنواره
منطقه 3 تئاتر جشنواره دهمين:همشهري خبرنگار -خرمآباد
فرهنگي مجتمع در آذر تا 21 از 18 استان شركت 5 با كشور
.ميشود برگزار خرمآباد ارشاد هنري
اين اعلام با استان اسلامي ارشاد و فرهنگ مديركل مرادي
غربي ، آذربايجان استانهاي جشنواره دراين:افزود خبر
و نمايشي گروه دو با هركدام كردستان و خراسان هرمزگان ،
.داشت خواهند شركت نمايشي گروه يك با سمنان
گلستان در تئاتر جشنواره
درسرسراي مراسمي طي گلستان تئاتراستان جشنواره دهمين
.بهكاركرد آغاز گرگاني اسعد فخرالدين
گنبدكاووس ، شهرستانهاي از نمايشي هفتگروه جشنواره دراين
.شركتدارند گرگان و عليآبادكتول
سرانجام گنبد ، از درمعركه معركه:عبارتنداز نمايشها اين
كنار زارون ، ، كتول آباد علي از آذرميدخت و قهرمان يك
وبوشپاس گرگان شهرستان از كهريز و نشاني آتش شير
.گلستان استان اسلامي ارشاد و فرهنگ ازادارهكل
|