طنين تكامل و سازها صداي
اصوات
!عشق با جاودانه نغمه
آورگان نوروز
فيلمساز به هلند فرهنگي جايزه
ميشود اهدا ايراني
طنين تكامل و سازها صداي
اصوات
نياوران درفرهنگسراي ازبررسيسيرتحولسمفوني گزارشي
موسيقي استاد و آهنگساز ،"فرهت شاهين" ماه آبان روز 28
فرهنگسراي در سوئد ، موسيقي آكادمي و تهران دانشگاه
كلاسيك دوران در سمفوني تحول سير بررسي به نياوران
در شماره 39 سمفوني نخست موومان جلسه اين در.پرداخت
اركستر اجراي با "موتسارت آمادئوس ولفگانگ" اثر ميبمل
و "پروين آندره" رهبري به و لندن رويال فيلارمونيك
"بتهوون وان لودويگ" اثر (كرال) رمينور در شماره 9 سمفوني
لئونارد" رهبري به و وين فيلارمونيك اركستر اجراي با
اين برنشتاين كه است گفتنيدرآمد نمايش به "برنشتاين
با برلين ديوار ريختن فرو مناسبت به سال 1989 در را اثر
.كرد اجرا جهان سراسر متبحر نوازندگان از متشكل اركستري
در ساز نوعي نام از برگرفته "Symphonie" سمفوني واژه
هفدهم قرن در كه است Chifonie شيفوني به موسوم وسطي قرون
اوايل تا.رفت كار به جمعي دسته موسيقيسازي مفهوم به
مجلسي موسيقي و سمفوني كنسرتو ، فرم با آهنگسازان قرن 17 ،
نخستين براي زمان اين در سمفوني اصطلاح.بودند بيگانه
.باشد شده نوشته ساز براي كه شد اطلاق قطعهاي به بار
(ميناميدند سمفوني را اپرا درآمد پيش زماني در)
در (17251660) باروك دوران آهنگساز "الساندرواسكارلاتي"
يك و كرد تثبيت بار نخستين براي را فرم اين خود سمفوني
از سمفوني.كرد احاطه تند دوموومان سوي از را كند موومان
.آورد دست به اركستري قطعه يك عنوان به استقلالي زمان اين
افزودن با آهنگسازان (قرن 17 دون نيمه در) چندي از پس
دوران در كه را سمفوني فرم كند موومان از پس منوئه يك
.كردند ابداع شد ، تثبيت كلاسيك
استاد نخستين (18901732) ،"هايدن يوزف" زمان اين در
سمفونيهاي نخست موومان ابتداي در كلاسيك سمفوني بزرگ
آمادئوس ولفگانگ و بهرهجست آرام مقدمهاي از خود ،
اين از (پراگ) سمفوني 38 در نيز (17911756) موتسارت
است نمونهاي موتسارت شماره 39 سمفوني.كرد پيروي الگو
ابتداي در آرام مقدمهاي وجود به شنونده آنكه براي
.شود واقف اثر ادامه در آن گسترش و تم نمايش نخست ، موومان
در هرسه كه است تريلوژي از اثر دومين سمفوني اين
-ميبمل در شماره 39).شدهاند تصنيف سال 1788 تابستان
.(دو در (ژوپيتر) شماره 41 و مينور درسل شماره 40
:ميداند سمفوني فرم پيدايش سبب را علت دو "فرهت شاهين"
آن پشتوانه كه سمفوني هنري يا موسيقايي ميراث اول"
تشكيل و سازها تكامل ديگر و است هنري بزرگ سبكهاي
."سمفونيك اركستر
تركيب به داشت اشارهاي ميتوان سازها تكامل جهت از
(17501685) "باخ سباستيان يوهان" زمان در كه اركسترهايي
و 18 قرون 17 اركسترهاي.ميكردند اجرا را موسيقي قطعات
ارگ يا هارپسيكورد با كه زهي ساز تعدادي از بودند تركيبي
به كوبيها و مسي چوبي ، باديهاي گاه و ميشدند همراهي
مس چوبي ، باديهاي قرن 18 ، دوم نيمه در تاميآمدند كار
اركستر در را خود استقلال تعداد ، و حجم افزايش با كوبي و
("ر"در شماره 104) هايدن سمفوني آخرين در.آوردند دست به
و مسي و چوبي بادي زهي ، ) مشخصسازي گروه چهار از اركستر
استاندارد تركيبي هايدن اركستر.است شده تشكيل (كوبهاي
را وي خاطر همين به و بود حجمسازها و سازبندي از شده
-1800) كلاسيك دوران در موسيقيسازي.مينامند اركستر پدر
اوراتوريوها ، چون قطعاتي و يافت بيش ارزشي (1750
موسيقيهاي سمفونيها ، به را خود جاي اپراها و كانتاتها
شنونده اروپاييان دوران اين در.دادند كنسرتوها و مجلسي
و تجليل و پرستش براي نه كه موسيقي.بودند مطلق موسيقي
ديناميزم به فرهت.ميشد تصنيف برايشنيدن تنها كه اندوه
اشاره كلاسيك دوران در آن تحول و باروك دوران در قطعات
پايين و بالا مسئله باروك دوران در":ميگويد و ميكند
با نوازنده.نبود مطرح آنقدر -پيانو /فورته -صدا بودن
ديگر سوي از.ميكرد تعيين را قطعه ديناميزم خود ذوق
باخ دوران در.نداشتند قابليتي چنين دوران آن سازهاي
براي رغبتي باخ كه بود ناقص آنقدر ولي داشت وجود پيانو
حاليكه در.نداد نشان خود از ساز اين براي اثري تصنيف
بريك فشار با كه است گونهاي به هارپسيكورد مكانيزم
".ميرسد گوش به آن از معيني صداي كلاويه ،
موتسارت سمفونيهاي در كه افزود بايد گفته اين تاييد با
Crescendo "كرشندو".ميشويم روبرو جديدي ديناميزم با
Dimimuendo "ديمينوئندو" و (صدا تدريجي كردن زياد)
.(صدا شدت از كاستن)
آن رعايت و يافت ثبات نوانسها اين پيانو ساز تكامل با
ابداع در اگرچهيافت تسري نيز اركستر سازهاي ساير به
از ميبايد چهارمووماني سمفونيهاي تصنيف و ديناميزم اين
آهنگساز و مانهايم مكتب نماينده ،"اشتاميتنر يوهان"
نوانسها ابداع در كه كنيم ياد (17571717) باروك دوران
در كه اشتاميتنر لاماژور در سمفوني.داشت بهسزا نقشي
آهنگسازان راهگشاي برانگيخت را بسياري انتقادات خود زمان
.بود وي از پس
راه كنسرت سالنهاي به دربار از موسيقي كلاسيك دوران در
پرتجمل ، كه درباري موسيقي.شد تضنيف مردم براي و يافت
و هيجان از ملهم بود بيان فاقد و كوتاه موءدب ، تشريفاتي ،
.شد سروده اجتماع ، شور
كنسرتوها كدانسهاي در تنها و رفت ميان از بداههنوازي
به يا و ميشد حفظ بداههنوازي سنت اوقات پارهاي در
سنت اين حفظ نشان عاميانه موسيقي در مدولاسيون كاربردن
.بود
جستند بهره سازها صداي ميدان تمام از دوره اين آهنگسازان
نافذتر و درخشانتر بعد به كلاسيك دوران از اصوات طنين و
.شد
است افتخاري نگين فرهت ، گفته به كه بتهوون سمفوني 9
در موسيقي ، آثار برتمام شايد و سمفونيك قطعات برتمام
Ode "شادي سرود" بر تمي با بتهوون زندگي دوره سومين
.است شده تصنيف آلماني شاعر ،"شيللر" اثر Tojoy
ميان در انساني فكر داشتن دليل به سمفوني 9":ميگويد وي
فارسي زبان در شادي لغتدارد ديگر مقامي بتهوون آثار
در ميكند بيدار شنونده ذهن در را خاصي هواي و حال
آن در بلكه نيست محض شادي القاكننده سرود اين حاليكه
."است نهفته انسانيت و احساس عرفان ،
بار نخستين براي سمفوني اين در بتهوون":ميگويد فرهت
چهار براي آخر موومان آواز.كرد استفاده انساني صداي از
وي.شد نوشته باس ، و باريتون آلتو ، سوپرانو ، :سولو صداي
آن اركستري قسمت سه كه زماني حتي و بود مردد مدتها تا
در حتي و داشت ترديد انساني صداي كاربردن به در نوشت را
لامينور در شماره 15 كوارتت فينال تم كه بود انديشه اين
".بگيرد نظر در كرال سمفوني پاياني موومان عنوان به را
اشتاميتنر بار نخستين براي كه راهي گفت ميتوان نهايت در
هموار گذري نهادند ، گام درآن وردي مونته و سامارتيني و
چراغي با بتهوون كه موتسارت و هايدن چون پيرواني براي شد
سمفوني فرم و بخشيد روشنايي را گذر اين انتهاي تا دست در
برآورد فرياد خشم از شوبرت كه زماني.رساند تكامل به را
كه زماني و "كرد؟ ميتوان چه ديگر بتهوون از پس" كه
گوشهاي در را او پاهاي صداي وقتي كه كرد اظهار برامس
"...ميافتد اندامم بر لرزه ميشنوم ، خود
موسيقي ، رادمرد اين از پس دوران آهنگسازان حال اين با
اركستراسيون زيبايي فانتاستيك سمفوني در كه برليوز همچون
چهارم سمفوني در كه شومان يا و گذارد نمايش به اوج در را
هزار سمفوني در كه مالر يا و جست بهره دوراني تمهاي از
سوءال به توانستند...كرد استفاده نوازنده هزار از خود
.دهند پاسخ شوبرت
سامگيس بنفشه
!عشق با جاودانه
نغمه
و سالم خوانندگي سال پنجاه يادمان عشق ، با جاودانه نوار
و پدرها نسل خواننده او.است بوده "نوري محمد" پرتلاش
هرگونه از دور و سالم زندگي سايه در و ماست پدربزرگهاي
در و كرده حفظ حال به تا را خود گرم و صاف صداي آلودگي ،
ميرسد ، سال سي به زحمت به خوانندگان مفيد عمر كه زماني
سالگي هفتاد حوش و حول در يعني.است خويش قله اوج در او
به.نيست كمي توفيق اين.خوانندگي سال پنجاه از بعد و
ابتذال از دور آگاهانه هميشه ، و هميشه كه كسي براي خصوص
از و نفروخته محافل و كاباره كافه ، به را هنرش و بوده
.است گذرانده را خود زندگي آموزگاري شرافت
تنظيم و آهنگسازي مديون عشق ، با جاودانه نوار توفيق
صداي امكانات تنها نه "سرير محمد"است آن استادانه
و موسيقي نوع به بلكه ميشناسد ، خوب خيلي را "نوري محمد"
است ، پسندان نوري و نوري نسل نوستالژي كه ملوديهايي
تنظيمهاي و او انتخابي ملوديهاي و دارد آگاهي خوب خيلي
گذشته از درخشانتر را او صداي خاطره و ياد هوشمندانهاش ،
سه از هست ، متنوعي سازهاي او ، اركستر در.ميكند تداعي
از بسياري در ساز اين "اتفاقا كه آكاردئون تا تار
را نوستالژيك و خاطرهانگيز نقش آهنگها ، پراكنده تكههاي
كه ملوديهايي يادآوري در دارد بسزايي سهم و ميكند بازي
صحيحي شيوه به هم باز اگر و داشت هواخواه هزار هزاران
ترانه قطعه مثل.داشت خواهد بيشتري هواخواهان شود ، تنظيم
و اركستر دهي صدا و آميزي رنگ كه "بودي آمده تو اگر"
پر اما پسندانه جوان شاد ريتم با همسرايان گروه همراهي
شيون" شعر كه نمونههاست اين از يكي متانت و صلابت از
موسيقي "اصولا.دارد تاثير نيز كار كل جذابيت بر "فومني
متعلق باشد ، معاصر آنكه از بيش نوار ، اين در "سرير دكتر"
و حد در تنظيم ظرافتهاي و فني حيث از ولي است گذشته به
موسيقي نميدانماين.دارد قرار آنها از بالاتر حدودي
اسمي چه است ، رايج ايران در است سالي پنجاه حدود حالا كه
چه نميدانم و ؟...يا لايت؟ موسيقي پاپ؟ موسيقي دارد؟
اين.دارد صفتي چه كه بدانيم شايد وليداد ميتوان اسمي
و سالم باوري غيرقابل طرز به خوانندگي طرز اين و موسيقي
نسل.است اغراقآميز هم كمي ما زمانه براي و صميمي
شايد.نيست لطيف و قلب خوش و رمانتيك همه اين ما امروزين
از كه بگويد نميتواند ولي است ، دور حرفها اين از خيلي
محتاج خستهاش روح و است بينياز موسيقي اين شنيدن
.نيست تنظيمها و ملوديها نوع اين سايه در آرميدن
و نداشتم سروكار موسيقيها اينگونه با "اصولا نگارنده من
موسيقي با را خود اوقات بيشتر تابهحال كودكي دوران از
اين تعصب از دور و دقت كمي با اما.گذراندم رديفي و سنتي
پژوهش و بررسي است مدتي كه را كارها اين امثال و كار
دوران اين روان و سالم موسيقي كه دريافتم ميكنم ،
با و سالم اشعار كه چرا باشد نمونه همين از ميتواند
موسيقي اينكه ديگر و ميزنند را معاصر حرف و هستند معني
قالب در ايراني "موتيفهاي" از برداشتهايي بر مبتني علمي
نام ميبايست و است پاپ با آميخته هم مجلسي كلاسيك
.داد قرار حمايت مورد و يافت آن براي مناسبي
سعدي كلاسيك شعر با چه آواز ، اين و موسيقي اين هرحال ، به
موسيقي مشيري ، فريدون معاصر نئوكلاسيك شعر با چه باشد
كه است عجيب ولي نيست جوان هم خيلي و ماست روزگار و روز
آن از نشان اين كه كردهاند آن از خوبي استقبال جوانان
از رغبت و حمايت سالم و خوب چيز هر از جوانان كه دارد
رده سالمترين كار ، نوع اين زمانها آن.ميدهند نشان خود
مانده باقي آثار به كافيست.بود مردمي موسيقي كار
كه ببينيد و كنيد گوش دوره آن "مردمي" "مثلا موسيقيهاي
مردم شنوايي و ذوق خورد به كلامي و صوتي آلودگيهاي چه
نگارنده عقيده به.وسيع سطح در آنهم ميشد داده بيگناه
بايد بنويسيم ، را ايراني پاپ موسيقي تاريخ بخواهيم اگر
باشيم داشته ياد به و كنيم شروع او نسل و "نوري محمد" از
چه سال 1377 در "سرير محمد دكتر" تنظيم و آهنگسازي كه
.دارد موسيقي نوع اين به بازنگري در مفيدي نقش
مهدوي رضا
آورگان نوروز
هنر و فرهنگ معرفي و شناسايي براي هنري حوزه موسيقي مركز
از اثري ستودني ، اقدام يك در افغانستان مظلوم ملت
.است كرده موسيقي بازار روانه مددي عبدالوهاب
است افغانستان موسيقي اثر نخستين خود نوع در كه اثر اين
رحيم محمد رباب نيز و مددي ماندگار و دلنشين صداي با
و علياحمد هارمونيه و رسولي سخي غلام دوتار خوشنواز ،
را ملتي گداز و سوز شده ، تنظيم و تهيه آهنگ احمددل جليل
كرده لانه دلشان و جان در وهجرت غربت غم كه ميدهد نشان
.است
آورگان ، نوروز اضطراب ، و شوق وداع ، روز ويرانه ، كابل
.ميدهند تشكيل را نوار روي دو وصال صبح و ترديد بستر
مباني كه است افغانستان هرات متولد مددي عبدالوهاب
محمدحسين استاد پدر غلامحسين ، استاد نزد را موسيقي
آهنگسازان" عنوان با رسالهاي مددي است آموخته سرآهنگ
موسيقي سرگذشت" نام با ديگري رساله و "زمين مغرب بزرگ
افغانستان در و كرده ترجمه "آن نامآور هنرمندان و جاز
.است رسيده چاپ به
"افغانستان معاصر موسيقي سرگذشت" وي مكتوب اثر آخرين
چاپ به تهران در هنري حوزه توسط سال 1375 در كه است
.است رسيده
فيلمساز به هلند فرهنگي جايزه
ميشود اهدا ايراني
به (كلاوس پرنس) هلند فرهنگي 1998 جايزه:هنر و ادب گروه
.ميشود اهدا "بنياعتماد رخشان" ايراني فيلمساز
فعال سازمانهاي و اشخاص به ساله هر "كلاوس پرنس" جايزه
اهداء اجتماعي و اقتصادي توسعه فرهنگي ، زمينههاي در
جايزه اين اختصاص دلايل خود گزارش در داوران هيات.ميشود
:دادهاند توضيح چنين را بنياعتماد رخشان به
ميكندوي عنوان خود آثار در را حساسي مسائل بنياعتماد
.كند ميسر را كار اين كه است روشهايي جستجوي در همواره
كرده مطرح را زنان مسائل موشكافانهاي و ظريف شكل به وي
اين.ميگذارد مردم تمامي تفكر و قلبها بر بسزايي تاثير و
به ايران در هلند سفير توسط امسال ماه آذر جايزه 25
.شد خواهد اهداء بنياعتماد رخشان
|