|
|
جهاني صلح و تمدنها گفتگوي
عقيدتي ، كشوري ، ملي ، مرزهاي را روابط و گفتگو چارچوب اگر* نيز گذشته در كه همانطور بلاشك بدهيم قرار ايدئولوژيكي .شد خواهد ايجاد تنازع بوديم آن شاهد جعلناكم و انثي و ذكر من خلقناكم انا ايهاالناس يا (حجرات/13)...لتعارفوا قبائل و "شعوبا را شما و بيافريديم مادهاي و نري از را شما ما مردم اي .بشناسيد را يكديگر تا كرديم قبيلهها و جماعتها روزگاران به وقتي ميلادي دوم هزاره پايان در بشريت اسير را آن سراسر ايامي ، معدود جز به مينگرد گذشتهاش اين با و ميبيند تضاد و كشمكش جنگ ، انديشناك چنبره در حتي و چالشانگيز پرخطر ، را آينده راه كه است پشتوانه جنگ و مناقشات اگر:ميانگارد "تمدنها برخورد" با توام و محدود را تاريخ عرصه در ملل و دول اقوام ، گريزهاي و يكسويه مجادلات و ندانيم فيزيكي برخوردهاي به مقيد و است بوده نفاق و كبر حسد ، معلول يكسره كه را دگماتيك آوريم ، نظر در نموده ايذاء و نزاع مصروف را طرفين هم تمام .ميشود رعبانگيزتر و تيرهتر آينده از ما انگاره بينديشيم گذشته بينش و روش با بخواهيم همچنان اگر البته همزيستي و صلح از مملو ديگري آينده بلاشك كنيم ، رفتار و .باشد بشريت انتظار در ميتواند نيز و كند اراده را وادي اين در رفتن پاي امروز بشريت اگر جنگطلب و خودخواه متجاوز ، خوي ، درنده صفت ، گرگ را آدمي غرب سياسي فلسفه پدران چنين اين نگاه كه زيرا -نپندارد برنداشت ، در محصولي هيچ انسان به ماكياولي و هابز همچون و كشتار قرن يك و مسلحانه صلح و اسلحه انباشت قرن يك جز صلحآميز روشن ، آيندهاي تصديق و پستصوير -ويراني و جنگ و علما رويكرد نگرش تغيير در بلاشك كننده اميدوار و .است آدمي منويات به انديشه صاحبان معني اينجا در تمدنها بين مراوده و گفتگو از سخن باري ، از نسبي وفاق يك به كه زماني تا انسانها چون مييابد تصوير نتوانند و نيابند دست گذشته عملي و تئوريك خطاهاي كنند مجسم انسان عمل و فكر كنوني اوضاع از درستي و صحيح .ماند خواهد ناكام و عقيم قطعي ، آينده راهبردهاي "قطعا :فرضيه و سئوال توضيح به و كرده رامطرح سئوالي بحث كردن روشنتر براي تمدنها بين گفتگوي" كه فرضيه اين با پرداخت ، خواهم آن سئوال اين ،"افتد واقع موءثر جهاني صلح تحقق در ميتواند گفتگوي نه تمدنها؟ بين گفتگوي چرا كه ميكند خودنمايي .نژادها و مذاهب اقوام ، اديان ، ، دول ، ملل بين بين ديالوگ كه دارند ويژگيهايي چه تمدنها سخن ديگر به صلح كشمكشهاي مخوف ازباتلاق آدميان منجي ميتواند آنها به ميتوان نيز ديگري عده منظر از حتي و باشد؟ سوز مطلق حاكم را برخوردتمدنها كه همانها.نگريست تمدنها جبهههاي خطوط و ميدانند آينده قرن در جهاني سياست بر ميان گسلهاي طول در كلان و خرد سطح در را آينده جنگ منسجمي تصوير ارائه حال دو هر در.ميكنند تمدنهاجستجو .مينمايد الزامي تمدنها بفرد منحصر ويژگيهاي از عدهاي نه تمدنها گفتگوي حقيقي و راستين قهرمانان -1 و انديشوران بلكه جهانگرد ، بازرگان ، ژنرال ، سياستمدار ، به متعلق جهان انديشمندان و متفكران.هستند متفكران مراودات سليم آداب و مسير ميتوانند گوناگون تمدنهاي اين داري ميدان نوعي به و سازند فراهم را اقشار ديگر .است آنها با عظيم هماورد ديپلماتيك مذاكرات در سياستمداران كه آموخت ما به تاريخ يافتند ، دست كاميابيهايي به چند هر خود نهان و آشكار و خودخواهي به آلوده همواره آنان صلحطلبانه نيت ولي سوسياليسم ، ناسيوناليسم ، چون طمطراقي پر مسماهاي تعامل فضاي است نتوانسته و بوده كاپيتاليسم و كنسرواتيسم .سازد فراهم را فراملي اهدافي با سويه دو و فربگي را خود روابط معيار و ملاك كه نيز بازرگانان هدايت از را خود ناتواني "عملا شمردند زر كيسههاي لاغري نيز نظاميان و ژنرالها دادهاند ، نشان ديالوگ اين صحيح دهان به چشم كه آنها چه و بودند نظامي خود كه آنها چه) هدايت صحنه در خود از سياهي پرونده (بودند دوخته نظاميان يادگار به بيستم قرن اول نيمه در الدول بين روابط .گذاشتهاند خوب را تاريخ بازيكده در بازي قواعد آنانكه ميان اين در به را خود گرانبهاي ميراث متواضعانه و كردند رعايت البته.بودهاند فرهيختگان و انديشمندان سپردند آيندگان مهم نقش نافي روي هيچ به اقشار ديگر به عتابآلود عبارات كلام لب بلكه نيست تمدنها گفتگوي در ايشان تاثيرگذار و تمدنها بين هم آن گفتگو اصلي محورهاي ترسيم كه است اين .نيست آنها كار كشوري ، ملي ، مرزهاي را روابط و گفتگو چارچوب اگر -2 در كه همانطور بلاشك بدهيم قرار ايدئولوژيكي عقيدتي ، به اگرشد خواهد ايجاد تنازع بوديم آن شاهد نيز گذشته اختلافات بسيار چه بيفكنيم نظر بينالملل ، روابط تاريخ كرده ايجاد را دولتها ميان روابط در تنش موجبات كه مرزي و عقيدتي نزاعهاي از مشحون بشريت تاريخ سويي از.است نه و است بوده آنها حاميان و ايدئولوگها بين ايدئولوژيك با بلكه است ، ننهاده پس گامي طرفين از يك هيچ تنها و است شده شعلهور نيز كينهتوزي آتش احتياجات استمرار آن شتم و ضرب و مقابل جبهه نمودن منكوب براي يك هر .است ورزيده بيشتري اهتمام در انسانها كه است بوده جهت اين از همه اينها سرميدادند حقيقتيم ما صلاي و بودند نشسته چارچوبهايي درون در كه زيرا.نميرفت انتظار آنها از اين غير كه از پارهاي يا را حق و نشستن عقيدتي و ملي خاكي ، مرزهاي دين و وطنفروشي خيانت ، يكسره دادن بيرونيها به را حق دوام ديدگاه اين از پس.ميشود و ميشده شمرده فروشي چند هر خويش سلايق و عقايد و مواضع بر پافشاري بر حيات داشته برآن را ما كه است تاريخي تراژدي اين و خطاست به آنها و كنيم انتخاب گفتگو براي را ديگري مرزهاي تا .است تمدني مرزهاي ژاپني ، كنفوسيوسي ، غربي ، از اعم تمدنها از يك هر امروزه تمدن و لاتين امريكاي ارتدوكس ، اسلاوي ، هندو ، اسلامي ، زير در و برميگيرد در را گوناگون كشور چندين آفريقايي كنار در كه فراوانيم دشمنيهاي و دوست شاهد تمدن يك سايه اشتراك اين از غفلت علل ، از يكي "قطعا آن متعدد عللهاي و بدهيم پاسخ ديگر سئوالي به اينجا در بايد.است تمدني زدن برهم و نشر موجبات تمدني اختلافات آيا كه است اين آن امروز گفت ، بايد پاسخ در نميسازد؟ فراهم را جهاني صلح مرزها اين و است مناسبي عامل صلحسازي براي تمدني مرزهاي غير شايد و مشكل كاري دادن قرار اختلاف براي مستمسكي را محدود و مشخص مرزهاي امروزي تمدنهاي بين چون.باشد ممكن كشوري تمدن يك حدود بسا چه ندارد وجود معيني كشورهاي به كهن روابط داراي كه آن هممرز ديگري كشور و برگيرد در را و نگنجد تمدن آن چارچوب در است اولي كشور با خوبي و بلكه نميشود هممرز كشورهاي به محدود موضوع اين البته .چنيناند نيز هم از دور كشورهاي برخي از ناشي ملل حتي و دول بين موجود تيرگيهاي از بسياري -3 .است متقابل رفتار و انگيزهها از نادرستي تصوير بندي شكل به نسبت كشور يك در دولت و مردم مكنونات امروزي جهان در ميرسد مخاطب به تا ميكند طي را طولاني مسيري ديگر كشور ايجاد آنها در كلي و جزئي تحريفهاي ناخواسته و خواسته و زمينههاي و شده تفاهم سوء دچار حاكمان "جبرا و ميشود مهم نكته يك.ميشود ايجاد فيمابين روابط در تنش بالقوه قدرتهاي آندستاندازي و است توجه قابل بحث ، اين در تعاملات اين در جمعي ارتباط بررسانههاي مسلط و بزرگ منافع سمتوسوي با را اطلاعات كه نحوي به.است ارتباطي تامل قابل بسيار امروزه بحث اين.كنند منتشر خويش ملي ولي است ارتباطات علوم عرصه انديشمندان توجه و وتحقيق كنيد تصور دارد؟ نقشي چه ميان اين در تمدنها گفتگوي مختلف كشورهاي قالب در گوناگون تمدنهاي از مختلف اقشار اين مياندار و شوند برخوردار گستردهاي ارتباطات از پنهان لايههاي از و باشند متفكران و انديشمندان ارتباط نوعي به و شوند آگاه تمدنها بزرگ سطح در و ملل آشكار و قالبهاي در بتوانند را آمد آنها سوي از كه سخني هرگونه آشنا سخن ديگر عبارت به.كنند تحليل و تجزيه خود شناخت براي بسياري دستهاي بيشك شود گفته آشنا يار به .شد خواهد كوتاه دول و ملل بين افروزي آتش و تفرقهافكني يا است جهل از ناشي خصومتها از بسياري ديگر تعبير به اين كه تمدنهاست گفتگوي و نادرست اطلاعات بر مبني آگاهي .ميكند تبديل متقابل آگاهي به را جهل -دولت فرآيند و كشورها شكلگيري تاريخ به وقتي -4 كنيم طي نبايد را زيادي سالهاي ميافكنيم نظر ملتسازي قرن چند در "غالبا گوناگون دول و ملل و برسيم حال به تا و تاريخي اشتراكات و كردهاند كسب را خود هويت اخير نه "ثانيا و زياد چندان نه "اولا را يكديگر با فرهنگي هند ، ايران ، چون كشورهايي البته ميدانند ، درازمدت چندان اين آيا ولي هستند ، مستثني قاعده اين از يونان مصر ، چين ، سابقه تمدنها !نه "قطعا است؟ صادق تمدنها مورد در قاعده و ميكشند دوش به را درازمدتتري همزيستي و همجواري از كمتر دور بسيار تاريخ دارند ، فراوانتري اشتراكات كشف براي جستجو و است بوده چندگانگي و تكثر عرصه امروز و حاضر به نگاه با آري.است سهلتر آن در موءثر رگههايي ولي نمينمايد محتمل همزيستي و سازي صلح اخير سده چند همزيستي كنيم منعكس تاريخ پهنه به را ديدمان برد اگر امروز ملل اگر كه گفت چنين ميتوان جهت بدين.است سهلتر زمينههاي شوند روبهرو يكديگر با تمدني پيشينه با .يافت خواهند بهتر يكديگر با را نزديكي تمدنها گفتگوي معتقدم كه است دواعي اين با !باري جهاني در كه زيرا.باشد موءثر جهاني صلح تحقق در ميتواند و تيزبين نگاهي با يكديگر حال و گذشته به گوناگون ملل كه ميشناسند ، را يكديگر تعاملات ميكنند ، نگاه هشيار را بياعتمادي ديوارهاي شناختهاند ، را اختلاف زمينههاي را بياعتمادي وهمانگيز ديوارهاي حتي و ريختهاند فرو چگونه بازشناختهاند ، بياعتمادي حقيقي ديوارهاي از جهان در بگوييد شايد گفت؟ تمدنها برخورد از سخن ميتوان دولتمردان باشند گيرنده تصميم ملل كه آن از بيش امروزي چند هر كه است اين پاسخ.هستند سياست ميداندار كه هستند از ولي.است درست حدودي تا ولي ندارد عموميت امر اين دارد بسياري بركات گفتگو طريق از تمدنها با آشنايي سويي رهنمون كه است حاكميت و حكومت فلسفه آنها از ديگر يكي كه راستا اين از وقتي.است دول وظايف و منشا قبال در مردم را دولتها تشكيل اهداف و علل انگيزهها ، ديگر بار ملل يكديگر از را ملت و دولت تكاليف و حقوق و بشناسند يا و مستبد خودكامه ، حكومتهاي تحمل تاب كجا بازشناسند ، داشت؟ خواهند را فريب عوام گفتگوي سال ملل سازمان سوي از ميلادي سال 2001:نتيجه رئيس كه است مفتخر ايران ملت و است گرفته نام تمدنها حوزه يافتگان پرورش از يكي كه ملت اين برگزيده جمهور جهانيان به را نيكو اقدام اين پيشنهاد است ديني معرفت پرافتخار و كهن تمدن از برخورداري با ايران.كرد ارائه خود كه است برافراشته را تمدنها گفتگوي بيرق حالي در سالهاي در ناجوانمردانه و خونين برخوردهاي درگير و ناظر را جنگ تلخ طعم هم ملل ، ديگر همچون و است بوده گذشته .است كرده درك را دعوت و صلح شيرين شهد هم و چشيده درعرصه ايراني انديشمندان و متفكران كه است شايسته چيستي پيرامون نظر و بحث ميدان در حتي تمدنها گفتگوي تبيين با و كنند ادا را خود شايسته سهم تمدنها گفتگوي صلحآميز قرني تحقق زمينههاي پيش نيكو گفتگوي اين بركات بايد تلاش اين البته و سازند فراهم را انسان درشان و براي كه است زمين دوستان انسان همه درخور و باشد جهاني اهتمام انساني فضيلتهاي و شانانسان درخور جهاني ساختن پيشين هزاره به 2 وقتي آتي قرن در آنكه اميد به.ورزند كه انگاريم تاريخ تراژدي طولانيترين را آن ميكنيم نگاه .است شده جهان صلح دستمايه مهر دبيري امير |
|