بينالملل درعرصهء قدرت تمركز
فرازوفرودآن ودادگستري ، داوري
اسلام درتاريخ
بينالملل درعرصهء قدرت تمركز
(پاياني بخش) محلي وحكومتهاي جهانگرايي
محلي آزاديهاي ضامن تابعيت اصل
ماستريخت پيمان در تابعيت اصل كردن وارد كار ابتداي در
برترس غلبه براي تلاش نشانگر محكم حقوقي موازنه عنوان به
.ميباشد اروپا وحدت موازات به متمركز اروپاي در روزافزون
به جدي توجه بذل صورت در تنها كه ميرسد نظر به
حاصل راي اتفاق اجتماعي ، سياسي ، اوضاع در موجود چندگانگي
شكل سنتي طور به (سرزمينها) اقليمي واحدهاي ميشود ،
ارزش ، اين بنابر و بوده شرايط اين بيان از يافته توسعه
واحد اروپاي يك ساختماني آجرهاي عنوان به كه آنچه تقويت
.دارند را ميشود محسوب
صحه اتحاديه سطح در قدرتها تمركز به ژاكدلور آقاي
را علمي سطح در پيدايش راهحلهاي دارد تمايل و ميگذارد
را تابعيت اصل ژرادماركو آقاي.دهد قرار مدنظر جداگانه
امر اين به همچنين.نميبيند همخوان فرانسه حقوقي سنت با
فيلسوفان توسط يافته توسعه تابعيت اصل كه شده اشاره
پارلمان بودن برتر را خاص مذهبي ريشههاي داشتن و آلماني
را اولويت ايناصل.ندارد سازگاري بريتانيايي سيستم در
بالا ، سطح دولت تا ميدهد پايين سطح بهدولت اقدام هر در
بدان اينباشد كافي اولي اختيارات و قدرت آنكه شرط به
لازم وظايف تمام وابسته محلي مناطق كهمقامات است معني
.ميكنند تعيين سطح آن در را موضوع با شدن روبهرو براي
آزادي نيز و كلي طور به آزادي تضمين عنوان به تابعيت اصل
زير صورت به ماستريخت پيمان B/3 ماده واسطه به محلي
انحصاري روابط از بخشي كه مناطقي در.ميشود فرمولبندي
وجود بايد (اتحاديه) جامعه فقط نميدهند شكل را خود
تا موضوع اين و است تابعيت اصل اساس بر كه باشد داشته
سطح در توجه مورد معيارهاي اهداف كه باشد مدنظر بايد حدي
اين بنابر و نباشد ، دسترسي قابل كافي حد به عضو ايالات
جامعه طريق از اهداف اين عملكردشان حيطه علت به
از فراتر نبايد نهايت در كه كنند پيدا تحقق ميتوانند
اصل.باشند قلمرو اهداف به رسيدن براي نياز مورد محدوده
بيان ماستريخت پيمان A ماده دوم پاراگراف در موجود
سطح در است ممكن كه حدي تا بايد تصميمات":كه ميدارد
از ديگري شاخص اصل اين كه "شود اتخاذ شهروندان به نزديك
.اتحاديههاست داخل در مناطق به دادن اهميت و توجه بذل
با تنها نه را محلي دولتهاي به احترام تابعيت ، اصل
داخلي امور در مداخله عدم با بلكه كافي منابع اختصاص
.ميكند تضمين
محلي خودمختار دولتهاي خصوص در اروپا منشور
و اتحاد به نيل در مهمي نقش منطقهاي نيز و محلي مقامات
شهروندان حق.ميكنند ايفاء عضو دولتهاي بين در وحدت
از يكي محلي سطح در عمومي امور انجام در مشاركت براي
تشكيل را مشترك ميراث كه است دموكراتيك ارزشهاي مهمترين
و دموكراسي اساس بر اروپا گسترش و بازسازي لذا ميدهد
تقويت و محافظت و مراقبت مستلزم قدرتها تمركزگرايي عدم
.ميباشد اروپايي مختلف كشورهاي در محلي خودمختار دولتهاي
و درجه سال 1985 در اروپا شوراي هدف اين به نيل براي
طبق كه پذيرفت را محلي خودمختار دولتهاي اروپايي منشور
عمدهاي سهم اداره و تنظيم توانايي و حق محلي مقامات آن
را محلي جمعيت منافع و خود مسئوليت تحت عمومي امورات از
(ماده 3).ميباشند دارا
اعضاي كه محلي انجمنهاي طريق از را قدرتها اين آنها
به.كرد خواهند اعمال ميشوند انتخاب مردم توسط آنها
كه باشند داشته كامل توجه بايد محلي مقامات ترتيب همين
از كه موضوعاتي تمام به توجه با را اعمالشان و ابتكارات
ديگري مقامات اختيار در و نبوده خارج آنها رقابت حيطه
به بايد محلي مقامات به شده اعطا قدرت.اعمالكنند نيست
تحت نبايد قدرتها اين.باشد انحصاري و كامل معمول طور
آنها طريق از و گرفته قرار مركزي يا محلي مقامات تاثير
گونه هر.است آمده قانون در مواردي در مگر.شود محدود ،
به تنها "معمولا محلي مقامات فعاليتهاي اداري بازرسي
اساسي اصول و محلي قانونهاي هماهنگي از اطمينان منظور
مقام مداخله كه شود حاصل اطمينان نحوي به.ميگيرد صورت
به تصميم كه است منافعي اهميت با متناسب كننده بازرسي
(ماده 5).ميباشد آن حفظ
به بايد محلي مقامات كه است اين پيمان ديگر مهم اصل
امر اين باشند داشته دسترسي منطقه در كافي مالي منابع
از امتيازات اعطاي و كنند تثبيت را نرخها ميشود ، باعث
كه كند محدود را محلي مقامات اساسي آزاديهاي نبايد مركز
.بپردازند نظارتشان حيطه در سياست تدوين به نتوانند
اروپايي كشورهاي تجربيات
خيلي را كردن دموكراتيزه براي رقابت كه اروپايي كشورهاي
خصوص در دستاوردهايي به نمودند شروع تركيه از زودتر
اين به ديرتر كه ملتهايي.شدهاند نايل محلي دموكراسي
عوامل و موفقيتها كه دارند را شانس اين پيوستند رقابتها
و كنند بررسي كشورها اين در را موفقيتها آوردن بوجود
درسهاي توان مي آنكه ضمن.نشوند مرتكب را آنان اشتباهات
طي دموكراسي زمينه در غربي كشورهاي تجربيات از را مهمي
مفيد تجربيات اين از نمونه چند ذكر.آموخت اخير سالهاي
.بود خواهد
تعداد كاهش به اندكيتصميم تعداد جز به همه "تقريبا -1
ترغيب را كوچكتر كمونهاي دارند سعي آنها.دارند كمونها
.شوند متحد خودشان بين تا كنند
عمل مرحله به و شده پذيرفته گسترده سطح در تابعيت اصل -2
چرا ميشوند آسودهتر مركزي مقامات لذا.است شده گذارده
پايين) زيردستي واحدهاي به را خود مسئوليتهاي بررسي كه
.ميكند تفويض (دستتر
با) دارد وجود كمبود محلي مقامهاي تامين در چه اگر -3
و ميزان (باشد آنان موقعيت كاربرد با متناسب كه منابعي
مستقل طور به ميتوانند محلي مقامات كه مالياتها تعداد
تدريج به نمايند ، تعيين خود را آن نرخ و كنند استفاده
سمبل عنوان به مستقل درآمد منابع داشتن.ميشود زياد
.ميشود تلقي خودمختاري
بالا مقام عنوان به را خود سمت تدريج به مركزي دولت -4
به ليكن.ميدهد دست از محلي مقامات به كنترل اعمال براي
عمل محلي دولتهاي ترغيب و راهنمايي در همكار موءسسه عنوان
.ميكند
از مركب كه كنترل از نوعي به مركزي دولت نظارت قدرت -5
ميباشد ، قانون با تصميمگيري عمل هماهنگي كنترل و بررسي
به.ميشود گذارده كنار مصلحتي كنترل يعني مييابد تغيير
سرپرستي.ميشود گذارده كنار سرانه خود كنترل ديگر عبارت
كنترل و سرپرستي جانشين (EXPOST) رويدادي سپس و قانوني
انواع تمام.ميشود (Exanfe) رويدادي پيش و غيرقانوني
.ميشود قانونمداري و قانوني سرپرستيها
تركيه ، نظير كوچكتر اداري سازمان با كشورها از برخي در -6
استاني محلي ادارات اجرايي مدير ديگر دولتمردان ،
بين از كه عمومي شوراي رئيس توسط سمت اين.نميباشند
.ميشود اشغال ميشود انتخاب خود اعضاي
از نوعي به محلي خودمختاري تبديل از اجتناب منظور به -7
شدن عهدهدار خودكنترلي ، نظير اصولي فساد ، و بيمسئوليتي
به موءثر و دموكراتيك نحو به...و پاكدامني مسئولين ،
.درميآيد عمل مرحله
عدم بين كه ميشود اجرا مناطق برخي در جديد وضعيت -8
مدنظر باقائلند تفاوت سياسي تمركز عدم و اداري تمركز
اقتصادي و فرهنگي اجتماعي ، ساختارهاي ويژگيهاي دادن قرار
براي اساسي قانون سوي از تضمين نوعي تامين شرط به و
نمونه فرانسه و ايتاليا اسپانيا ، ارضي ، وحدت و ملي اتحاد
.آزمودهاند را تجربيات اين كه هستند كشورهايي
محلي ، افراد به عمومي خدمات كامل سودرساني منظور به -9
سطوح در را دولتي خدمات كه گرفت تصميم اداري مكانيزم
.دهد گسترش و كرده هماهنگ منطقهاي و محلي
ساختن قادر براي وسيع حيطه در مشاركتي كانالهاي -10
در تصميمگيري در علاقهمندتر و موءثرتر مشاركت به افراد
.ميشوند گسترده محلي سطوح
، فرازوفرودآن ودادگستري داوري
اسلام درتاريخ
8
معاديخواه عبدالمجيد
دوست همسفره نان قرص با 3 كه است كسي دادخواهي از سخن
خوردن غذا آماده دو ، آن.داشت نان قرص كه 5 بود خود
گرسنه ، 8 شد30 غذا هم آنان با و رسيد ميهماني كه بودند
با بدرودش با همزمان -ميهمان و بلعيدند فرو را نان قرص
داشت نان قرص كه 5 او.گذاشت برجاي درهم 8-ميزبان دو
سه كه -تو و دارد تعلق من به درهم درهم 5 از 8:ميگفت
.نيستي سزاوار را درهم از 3 بيش -نداشتهاي بيشتر نان قرص
يك از كمتر نان قرص هر ارزش چون -نان قرص صاحب 3 گويي
كه بود باور براين و داشت اعتراض تقسيم اين به -بود درهم
كه است داده تن دو ما به را درهم سخاوتمند 8 ميهمان آن
يادآوري به نيازي !كنيم تقسيم برادرانه خود ميان بايد
ما روزگار چون تشريفاتي را روزگار آن دادرسي اگر كه نيست
خيال به درهم براي 1 -!ابلهي هيچ حتي و-خردمندي هيچ بود ،
!نميافتاد دادخواهي
پيشنهاد كه كردند توصيه را نان قرص صاحب 3 نخست (ع)امام
او.است منصفانه كه باشد مطمئن و بپذيرد را خود دوست
.شد عادلانه و دقيق قضاوتي خواستار و نپذيرفت
از بيش تو:گفتند او به ديدند ، را او اصرار (ع)امام چون
مبناي كه شد برآن شگفتي با اونداري استحقاق را درهم يك
برايش رياضي محاسبه با (ع)امام.بداند را قضاوتي چنين
خوراك كه داشتهايد نان قرص دوستت 8 و تو كه دادند توضيح
خوردن در هر 3 شما كه ميكنيم فرض.است شده گرسنه 3
كنيم ، بخش را 3 نان قرص از 8 هريك چون.بودهايد برابر
-تكه از 24 -داشتهاي نان قرص كه 3 تو.بود خواهد تكه 24
رسيده ميهمان توبه نان از تكه يك تنها و خوردهاي تكه 8
ميهمان به را خود نان از تكه تو 7 دوست كه حالي در است
.است داده
فرض بايد است ، كاسبكارانه و دقيق محاسبه بناي اگر اينك
پرداخته نان تكه برابر 8 در را درهم ميهمان ، 8 آن كه شود
(40)!است بوده تو آن از آن تكهي يك تنها كه ;است
چون بود ، ناخرسند درهم گرفتن 3 از كه دادخواهي !شگفتا
از -شنيد رياضي محاسبهي با -را (ع)امام روشن توضيح
به داستان اين در انديشه با.شد خرسند درهم يك گرفتن
كه يافت دست ميتوان مهم نتيجهي اين به اهميت ، كم ظاهر
جامعه رواني امنيت در ميتواند سالم قضايي دستگاه چگونه
.باشد داشته نقش نيز
با ;ميكنم بسنده ناگزير گذشت چه آن به فرصت اين در
براي تلاش با بويژه (ع)امام داوريهاي در پژوهش يادآوري
خلافت در حضرت آن كه داوريهايي كردن جدا و آن طبقهبندي
فرصتياست اينكداشتهاند خود خلافت روزگار در يا عمر
روزگار قضاوت زمينه در ديگر ، نكتهي چند به اشاره براي
. دوم خليفه خلافت
دادخواهان امنيت
نامههايي از ميتوان بيشتر را روزگار آن در قضايي سياست
قاضيهاي يا حكومت كارگزاران آن مخاطب كه بركشيد
عنوان به زمينه اين در.بودهاند شريح چون پرآوازهاي
ابوعبيده آن مخاطب كه كرد ياد ميتوان نامهاي از نمونه
(41).است شام در جراح
تامين ضرورت بر تاكيد نامه ، آن در برجسته نكتههاي از
اثرپذير -اسلام جهان حاكم.است دادخواهان سود به امنيت
در بسا كه است داشته توجه واقعيت اين به -بعثت فرهنگ از
او بر را آنچه بيان جرات دادخواهي سياسي ، ناسالم فضاي
حق گواهي پيامدهاي از گواهان يا ;باشد نداشته است گذشته
تامين و ستمديدگان روحي تقويت در حكومت.بهراسند
.دارد بردوش مسئوليت از بارگراني امنيتشان
كور گرههاي از -گذشته روزگار چون -نيز امروز نكته اين
اطلاع نگارنده كه آنجا تا كه است مظلومان دادخواهي در
.است نشده زمينه اين در بايستهاي كار دارد ،
ستمديدگان پناه قضايي ، دستگاه
جامعه در كه است شده تاكيد نيز نكته براين نامه همان در
شود عمل -دادگاه در بويژه و -دادرسي در چنان بايد اسلامي
دستگاه و پناه را قاضي جامعه ، آسيبپذير قشر همواره كه
با موجود وضع مقايسه در.بدانند خود پناهگاه را قضايي
خودداري نظري اظهار هرگونه از اسلامي و انساني آرمان اين
مسايلي خم و پيچ در -قضايي دستگاه متوليان كاش.ميكنم
پيدا نقاديهايي چنين براي فرصتي خود -روزمره و فراوان
!كنند
كارگزاران ارزيابي معيار
بعثت خوش بوي هنوز كه -روزگار آن در برجسته نكتههاي از
به دوم خليفهي مكرر تاكيدهاي -است ميرسيده مشام به
سندها جمعبندي در.است قدرت مراكز به مردم دسترسي ضرورت
شايستگي اصلي شاخص كه گرفت نتيجه ميتوان خاطرهها و
بوده او به مردم دسترسي امكان ميزان عمر ، نگاه در حاكم
(42).است
اين در نميتوان كه اسلامي جمهوري عمومي كاستيهاي از
تمركز انداخت ، خاصي گروه يا فرد گردن به را گناه زمينه
از جز كاري زمينه ، هر در گويي كه چنان ;است قدرت
معمايي چون مشكل اين از اگر.نيست ساخته مقام بالاترين
با -چه آن.است نيالوده گزافه را قلم شود ، ياد مديريت در
است ، افتخارآفرين و ستايشانگيز -معما اين به توجه
از پيش و پيامبر رحلت از پس چندي -خلفا مكرر هشدارهاي
.است -بنياميه فتنه شدن سايهگستر
شهروندان حقوق
-(43)دادخواهي در بويژه -شهروندان حقوق بر مكرر تاكيدهاي
به عاص عمرو چون نفوذي با شخصيت صريح و سخت توبيخ نيز و
در (44).است واقعيت اين بر گواهي مصر مردم تحقير دليل
-عاص پسر عمرو زندگي شرح در ابنعساكر را چه آن زمينه اين
.است سودمند نيز است آورده-دمشق مدينه تاريخ در
ص 835836 همان ، -40
ص 776777 همان ، -41
ص 772 و ص 770 همان ، -42
ص 767 همان ، -43
ص 770 همان ، -44
|