آزاد جامعهء بنيادهاي
فرازوفرودآن ودادگستري ، داوري
اسلام درتاريخ
آزاد جامعهء بنيادهاي
داروندورف رالف و ميلز رايت.سي آراء به نگاهي
ويژه به و غربي مدرن جوامع مشهور منتقدين از يكي ميلز
محسوب و 1960 دهههاي 1950 در آمريكا متحده ايالات
حاكميت نظير محورهايي اغلب او ديدگاههاي.ميشود
ساخت اجتماعي ، علوم بر افراطي و انتزاعي تجربهگرايي
در ضعيف اكثريت و قدرتمند اقليت مقايسه و سياسي قدرت
در سفيد يقه كارمندان و كاركنان قشر وضعيت بررسي آمريكا ،
جامعه بينش و ماركسيسم ايدئولوژيك بحران كارگران ، مقابل
.دربرميگيرد را آن ويژگيهاي و شناختي
در اواست شناختي جامعه بينش كتاب ميلز اصلي كتب از يكي
و است پرداخته مدرن شناسي جامعه آسيبشناسي به كتاب اين
شناس ، جامعه رسالت تاريخ ، اجتماعي ، علوم پيرامون خود آراء
كرده مطرح را دموكراسي و آزادي "نهايتا و علم ، فلسفه
محسوب نيز انتقادي نظريه بانيان جمله از ميلز.است
نيز روشنفكرانه رسالت نوعي او براي دانشگاهي شغل.ميشود
و بود سنتشكن "نسبتا شناسي جامعه او.ميآمد حساب به
نگاهي با خود اطراف مسائل و مفاهيم از بسياري به نسبت
و شرايط پيرامون او آراء زير در.مينمود برخورد انتقادي
است اساسي اصل آزادي آن در كه را باز جامعه يك ويژگيهاي
.ميآوريم
بررسي مورد را آزادي و عقل رابطه "آزادي و خرد" مقاله در
تبيين در سوسياليسم و ليبراليسم او نظر به.ميدهد قرار
عصر ايدئولوژيك واقعيت.ناتوانند ما عصر واقعيتهاي كامل
عنوان به درگذشته كه آزادي و عقل رابطه كه است اين ما
مساله بهصورت امروز بود ، مطرح شده پذيرفته و مسلم اصل
يعني عقلانيت حاكميت مظاهر.است درآمده بحثي قابل
را خود كارآيي نتوانستهاند نيز بوروكراتيك سازمانهاي
.كنند اعمال امروز انسان براي بيشتر آزادي كردن درفراهم
فرجام درباره وبر ديدگاه يادآور ميلز آراء از بخش اين
آهنين قفس درداخل را مدرن انسان كه است غرب در عقلانيت
عقلاني اجتماعي سازمانهاي ميلز زعم به.كرد خواهد محبوس
عوض در نشدند ، جمعي و فردي آزادي گسترش وسيله "الزاما
طور به و فريبي عوام استبداد ، ابزار عقلانيت ، نوع اين
.ايستاد انسانها رهايي و فكر گسترش مقابل در كلي
تاريخ توانايي و سازي تاريخ نقش داراي ميلز نظر از انسان
شناخت جستجوي در امروز دنياي در انسانها.است آفريني
امروز انسان.هستند خود وآينده موجود امكانات و موقعيت
آفرينش در ميتواند چگونه كه بداند ميخواهد مشتاقانه
خويش آينده خلق و خود موجود موقعيت تغيير يعني تاريخي
در پاسخ كلاسيك سوسياليسم و ليبراليسم ولي.باشد سهيم
سنت دو اين.ندادند انسان نيازهاي از بخش اين به خوري
چنداني اقبال كه دادند دست از خاطر اين به را خود اعتبار
به بشري درامور را عقل نقش و نداشتند فردي آزاديهاي به
تاريخ موجودي انسان كه حالي در.دادند تقليل محدود امور
خودنقش جامعه سازي آينده در ميتواند او.است آفرين
.باشد داشته
او ديدگاه از است؟ چگونه ميلز آراء در آزادي جايگاه
و دلخواه كه را آنچه هر فرد يك كه نيست اين آزادي معناي"
قيدي و محدوديت هيچ اينكه بدون دهد انجام اوست اراده
بيروني و خارجي قيد هيچ روشنتر طور بهباشد او متوجه
همان اين ".باشد نداشته قرار فرد دروني خواسته برابر در
برلين آيزيا ويژه به كه است منفي يا سلبي نوع از آزادي
بدون عمل انجام آزادي يعني.است داده توضيح و بسط آنرا
انتخاب حق توسعه آزادي.ديگران عامدانه و آگاهانه مداخله
در آزادي بلكه.نيست فرد براي نامحدود و بيشمار امكانات
نقش بشر تفكر كه است اهميت حائز و امكانپذير صورتي
.كند پيدا انسان امور در وسيعتري
ولي است انسان آفريني تاريخ نقش بر ميلز اصلي تاكيد
اينكه يكياست گرفته قرار فشار تحت سو دو از فوق آرمان
فراموش انسان تاريخآفريني رسالت و نقش ديگر ما زمان در
و نكرده تغييرات ايجاد درگير خودرا انسانها و است شده
توسط اساسي تصميمات اينكه دوم.كردهاند پيشامدها تسليم
پيشگاه در را خود كه ميشود اتخاذ سازاني تصميم و رهبران
.نميداند موءظف و مسئول خلق
گفتاري تك شكل در ويژه به كه سازاني تصميم و رهبران وجود
رادر تصميمات و پرداخته تصميم اتخاذ به دموكراتيك غير و
تا شده باعث نميگذارند نقادي و بحث به عمومي حوزه يك
فرايندهاي در مشاركت و تصميمسازي زحمت خود به افراد
اختيار عنان و ندهند را امورشان پيرامون تصميمات اتخاذ
بسپارند مسئولاني و رهبران دست به بحراني درموانع را خود
و نكردهاند مشورتي آنها با تصميمات اتخاذ در تنها نه كه
ضمن در بلكه كردهاند منتقل پايين به بالا از را تصميمات
.نميكنند حس شهروندان به دليل ارايه براي نيز ضرورتي هيچ
علوم در سياست درباب" عنوان تحت مقالهاي در ميلز
علوم دانشمندان ونقشهاي وظايف درباره خود آراء "اجتماعي
نقش بر دوباره مقاله اين در.ميدارد بيان را اجتماعي
ميتوانند انسانها.ميورزد تاكيد انسان آفريني تاريخ
ديگر بعضي از آنها از بعضي ولي باشند تاريخساز آزادانه
باشد ساز تاريخ آزادانه ميتواند هنگامي انسان.آزادترند
قدرت در تصميمگيري اختيار بتواند كه كند مشاركت احساس و
مناسبي زمينه و بستر كه هنگامي درواقعباشد داشته را
انتخابها ميزان ضمن در و آيد فراهم انسانها مشاركت براي
نقش ميتوانند آنها يابد ، توسعه افراد اختيارات و
اين از غفلت كنند ، ايفاء خود جامعه و تاريخ در موءثرتري
در انسانها فعال مشاركت و سازي تاريخ يعني نقش و وظيفه
گشته ابزار به تبديل آنها تا شد خواهد باعث جامعه
جامعه شناسي آسيب در ميلز.شوند تاريخسازان دست وبازيچه
ابزار امروزه متاسفانه كه ميدارد بيان صنعتي مدرن
در.است يافته تمركز قدرت برگزيدگان دست در افراد مشاركت
"قدرت برگزيدگان" اثرش در او نگرشي چنين اين راستاي
عمومي تصور برخلاف آمريكا سياسي نظام كه ميكند استدلال
مردم بر مردم حكومت جاي به زيرا است دموكراتيك خصلت فاقد
شامل كه قدرتمند اقليتي.ميكنند حكومت قدرتمند اقليتي
.ميشوند سياستمداران و ارتش امراي سرمايهداران ،
اجتماعي علوم دانشمندان اساسي وظايف از يكي ميلز نظر از
در موجود موانع عمومي آگاهي افزايش طريق از كه است اين
باتوجه او البتهسازند مرتفع را مردم توده فعال مشاركت
اين با ميسازد ، وارد آمريكا جامعه به كه انتقاداتي به
اصلاحات انجام طريق از و مينمايد خوشبيني وجودابراز
چنين كه راههايي.است مشكلات كردن برطرف به معتقد
ميتواند موانع رفع و عمومي مشاركت بسط جهت در تلاشهايي
و احزاب ميلز زعم به كدامند؟ بيانجامد مثبتي نتيجه به
در.يابند توسعه و رشد بايد طلبانه اصلاح جنبشهاي
دو داراي بايد دارند مشاركت قصد كه نيز مردمي كنارآن
تبادل آزادانه بتوانند اينكه ابتدا:باشند اساسي خصلت
و بپردازند گفتگو و بحث به آزاد محيطي ودر كرده نظر
اجتماعي زندگي شكل درباره عقيده ابراز دربرابر مانعي
آزادي حل راه اين در اساسي نقطه پس.باشد نداشته وجود
اينكه دوماست مردم حقوق جنبه اساسيترين عنوان به بيان
در تابتوانند آيد فراهم امكاناتي شهروندان براي بايد
وجود ميلز منظور اينجا در.شوند واقع موءثر تصميمات اتخاذ
سپردن يعني عمده مانع ساختن مرتفع و مرتبط سياسي نهادهاي
معتقد ميلز كلي طور به.است قدرت نخبگان به تصميمگيريها
نبايد افراد مشاركت جامعه يك تصميمات اتخاذ در كه است
نبايد افراد مشاركت ميزان يعني.باشد مراتب سلسله تابع
اعضاي از فردي هر بلكه.باشد آنان قدرت ميزان با مرتبط
اتخاذ در بتواند شهروند يك عنوان به بايد جامعه يك
به آگاه بايد شهروندانكند ايفاء خود ويژه نقشي تصميمات
به سازي تصميم فرايند چراكه.باشند نيازهايشان و منافع
در هرگاه ميلز زعم به.است محتاج آگاه شهرونداني
مردم باشد نداشته وجود سياسي مناظره و بحث جامعهاي
درك را خود جامعه و زندگي اساسي واقعيتهاي نميتوانند
كه بود خواهد شهرونداني داراي جامعه آن نتيجه در و كنند
ميلز نظر از حتي.ندارند كافي آگاهي شهروندي حقوق از
و گوناگون عقايد آگاهانه طور به و "عمدا است لازم
و جدل و كرد بيان صريح طور به را اجتماعي واقعيتهاي
.نمود ترويج و تشويق "عملا را مباحثه
عليخواه فردين:تنظيم
دارد ادامه
فرازوفرودآن ودادگستري ، داوري
اسلام درتاريخ
9
معاديخواه عبدالمجيد
اسلام تاريخ در معمايي به اشاره
سونگري يك به روزگار آن قضايي و سياسي فرهنگ ستايش در تا
در معمايي به است اشارهاي به نياز باشم ، نشده دچار
جنبههاي به مربوط روايتهاي هرچند.اسلام سياسي تاريخ
و بعثت فرهنگ از اثرپذير بيشك كه -را عمر خلافت مثبت
است ، آلوده گزافهنويسيها بيترديد -است پيامبر سيرهي
از ملاحظهاي قابل بخش كه نيست ترديدي نيز واقعيت اين در
است واقعيتهايي است ، حديثي و تاريخي متون در چه آن
هر ذهن معمايي چون ميان اين در چه آن.آفرين افتخار
رفتار دوگانگي ميآزارد ، را تعصبي از وارسته پژوهشگر
ديگر و ابوسفيان فرزندان مقايسه در است دوم خليفه
;ميگذرم پرسش اين از اشارهاي با اينك.حكومت كارگزاران
(45).شود فراهم زمينهاي را آن شرح ديگر فرصتي در تا
اخلاقي و فرهنگي مسايل به نسبت حساسيت
جنبههاي از نيز نكته اين گذشت ، چه آن بر فزون
آن تا -كه ;است اسلامي تمدن ستايشانگيز و افتخارآفرين
به بعثت فرهنگ بنياميه فتنهي اوجگيري با كه روز
نسبت حساسيت از فراتر حاكمان ، همواره -شد سپرده فراموشي
نيز اخلاق و فرهنگ با پيوند در ;قضاوت درستي و سلامت به
.بودهاند حساس
به دادخواهي در درگير طرفين واداشتن بر پيدرپي تاكيدهاي
پيوند يادآوري در را فرصتاست واقعيت اين ، گوياي صلح
پاسخ يافتن در كه ;ميشمارم مغتنم اخلاق و حقوق
نگارنده.نگريست ژرف و نيك آن به بايد فراوان ، پرسشهايي
اسلامي ، حقوق در قصاص بر تاكيد رغم به كه باوراست براين
توصيهي.نيست جايگاهي را قصاص اسلامي اخلاق و فرهنگ در
بتوانند ، اگر كه فرزندان به (ع)امامعلي حماسهي سراسر
چون قاتلي قصاص از و كنند مهار را خود عواطف كه بكوشند
كه است واقعيتي روشنگر (46)!بپوشند چشم نيز ابنملجم
تنگنا اين از را آن شرح و ;باشد سنگين بسياري شايدبراي
.داشت انتظار نميتوان
طرفين بود ممكن كه آنجا تا (ص)خدا رسول هرحال به
از اثرپذير.(47)ميكردند ترغيب صلح به را دادخواهي
نيز خلفا توصيههاي در را تاكيد اين حضرت آن رسيده
ميشود گفته تاكيدها و توصيه اين توجيه در.(48)ميبينيم
شود ، محكوم دوطرف از يكي قضاوتي در اگر هرحال به كه
.ميآلايد را او دل زنگاركدورتي
قضاوت پيچيدگيهاي
به روم و ايران عربهاي پيوستن و بعثت قلمرو توسعه با
كاستيهاي از.ميآمد پيش تازهاي مسايل رفته رفته اسلام
با جغرافيايي توسعهي ناهماهنگي مقطع اين در اسلامي تمدن
تفاوت از چشمپوشي با -كه است فرهنگي و سياسي توسعه
به نياز را آن شرح -روز آن و كنوني تمدن در توسعه مفهوم
.است ديگري فرصت
ميشوم ، يادآور ساده نمونهاي عنوان به اينك چه آن
دادخواهي فرماندهاني بر سختگيري با كه است سياسي مشكلات
.ميشدهاند خطا به متهم مرزها در كه است مينموده
روم و ايران مرز در كه فرماندهاني با گاه جمله از
.است ميشده سختگيريهايي -ناحق به يا حق به -.بودهاند
يا ستم به آميخته اگر بهويژه -سختگيريها چنين
كه مينمود ظرفيتها از فزون چنان گاهي -بود غرضورزي
با عمر كه بود چنين.داشت پي در را دشمن به پناهندگي
به را فرماندهان تخلف به رسيدگي كه داد فرمان بخشنامهاي
اقدام خودسرانه زمينه اين در و كنند واگذار مركزي حكومت
(49).نكنند
ومكان زمان مقتضيات
مقتضيات از قضاوت مسايل بودن اثرپذير روشنگر مثل ، اين
انتقال روزگار و - فرهنگي توسعه عصر در.است ومكان زمان
است مطرح فراواني مسايل -عباس بني به بنياميه از حكومت
زماني شرايط برابر در اسلام حقوقي نظام انعطاف گوياي كه
كنوني تنگناي بر نميتوان را اجمال اين شرح.است مكاني و
.است ضروري آن به اشاره چند هر ;كرد تحميل
نظارت
را ، او قضايي سياست و عمر مديريت مثبت جنبههاي از
از يكي از اوشمرد بر ميتوان دائم نظارت به پايبندي
به و شناختم را شايستهاي قاضي چون:ميپرسد مشاوران
كردم ، او به را لازم توصيههاي و شدم مطمئن كارش شيوه
عمر.داد مثبت پاسخ او كنم؟ بسنده همه ، اين به ميتوانم
- شرايط در پيوسته انسان ميگويي؟ چه كه زد نهيب او بر
مسلمين حاكم.است آسيبپذير -قدرت جايگاه در بهويژه
كارگزاران وكارنامه كار جريان در بايد لحظه به لحظه
(50)!باشد قاضيها بهويژه
را -ديگري قاضي -ابومريم كار كه اشعري ابوموسي بر تاكيد
كه آن با است ، سياست اين نمونههاي از باش ، داشته زيرنظر
ندارم ، ابومريم به بدبيني هيچ:گفت عمر به ابوموسي
-قدرت بودن آور فساد بر تاكيد با -نظارت بر اوهمچنان
.داشت تاكيد
دليل اين به و ;بود شناخته خشونت به كه عمر !شگفتا
به او تعيين در (ص)پيامبر ياران از شماري را ابوبكر
چون ;دادند قرار سخت انتقاد مورد !مرگ بستر در جانشيني ،
يك هيچ تاكنون من:ميگويد افتخار با كه ديد را كارگزاري
.كرد بركنارش كار از بيدرنگ نبوسيدهام ، را فرزندانم از
فرزندان با پيوند در را محبت كه كسي:كه توجيه اين با
;كند اداره را جامعه ميتواند چگونه است ، نكرده تجربه خود
(51)نيست؟ عملي مردم عشق از لبريز دلي با جز كه
دگرانديشي عرصه اسلام ، تاريخ:از دوم جلد در نگارنده -45
.است داده اختصاص پرسش اين به را فصلي گفتوگو ، و
اثر -دمشق مدينه تاريخ از جلد 44 به بانگاهي پژوهشگران
.مييابند روشني به را دوگانگي اين -عساكر ابن معروف
(نامه 23) شماره 453 نهجالبلاغه ، بيغروب خورشيد -46
ص 783784 ج 5 ، كنزالعمال ، -47
ص 776777 نيز و ص 805 همان ، -48
ص766 همان ، -49
ص 768 همان ، -50
ص 767 همان ، -51
|