نميخواهد كه است زن بار اين
ميآموزند مردان از زنان آنچه
نميخواهد كه است زن بار اين
قاسمي سرور : از عكس
سكوتكن ، آرامباش ، كه ميآموزند دختران به كودكي از
كشيد ، را موهايت همسايه ، كوچك پسر اگر حتي باش ، مهربان
ما و اند"پسر" آنها كه ميآموزيم نزن ، لگد او به تو
و بد ما براي هركاري شديم بزرگتر كمي كه هم وقتي."دختر"
كه است زشت بزنيم ، حرف اينگونه كه است ناشايست است ، قبيح
"پسر" باشد هرچه:كه ميآموزند پسران به بپوشيم ، آنگونه
ميآموزد تجربه بالاخره ، .نيست بد چيز هيچ او براي است ،
.شود "مرد" كه
ازدواج عرصه در مرد ، آنها و ميشويم زن ما شكل ، اين به و
حق باز ميدهند ، و ميدهيم كه شعارهايي تمام با نيز ،
سنتي چون ميكنيم ازدواج نداريم ، بالاخره كردن انتخاب
سلامت.دارد بستگي آن به جامعه بقاي و دوام و است الهي
شعارها اين كه است عالم خدا حالا.ميكند تضمين را جامعه
.ميكند پيدا تحقق حد چه تا
من درس بوديم ، دانشجو دو هر شديم ، آشنا ما كه وقتي"
به اول ، فرزند تولد با.شدم شاغل و شد تمام زودتر
از.شدم خانهدار و كردم رها را شغلم همسرم ، درخواست
ماديات سوي به هرچه داشتيم ، خوبي زندگي مادي ، لحاظ
.ميشديم دورتر همديگر از معنوي لحاظ به ميكرديم پيشرفت
متلكهايي حتي و زمزمهها كنار و گوشه از گهگاه
زني با شوهرت ميگفتند !دلسوز اطرافياني.ميشنيديم
در كه گاهي.نميكردم باور اما من.كرده پيدا سروسر
با را "شايعات" اصطلاح به اين نفرهمان ، دو گفتگوي ميانه
من: ميگفت ميكرد ، تكذيب "قويا ميگذاشتم ، ميان در وي
من و. بروم ديگري زن طرف به چرا ، ندارم مشكلي تو با كه
بدگويي حساب به را حرفها آن و ميكردم باور لوحانه ساده
خوشنود ما ، زندگي موفقيت از كه ميگذاشتم بدخواهاني
برحسب كه كذايي ، روزهاي همان از يكي روز ، آن تا.نبودند
عكس با و خودم نام با دفترچهاي ديدن به موفق اتفاق ،
تكذيب همسرم چيست؟ واقعيت.خوردم جا شدم ، جواني دختر
ابتدا ، جوان دختر كه شد معلوم !كرد تاييد هم "شديدا.نكرد
كه جواني دختر.گرديد معشوقهاش هم بعد بوده ، وي بيمار
خوبي آينده و باشد وي فرزند جاي ميتوانست سن ، لحاظ به
در را او آشيانه تا بود آمده كند ، پيريزي جوانتري بافرد
پول ، با بلكه عشق با نه و بسازد كاخي خود براي و بريزد هم
عمدهاي نقش پول ما ، فعلي زندگي در كه ميرسد نظر به
را خود جاي پول ، زندگي ، ابعاد همه درميكند بازي
حتي و ميزند را "اول حرف" پول عدهاي قول به و بازكرده
زناشويي زندگي در پول:معتقدند كه دختراني.را "آخر حرف"
!نيست بد باشد هم عشق اگر البته دارد ، را اول اهميت
شوند ، رانده دختران ، تمامي تكفير ، چوب با كه نيست اين قصد
زن مظلوميت همواره كه دختراني كه اينست برسر بحث بلكه
در حاضر ، قرن در حتي و بودهاند شاهد تاريخ در را
مظلوم را آنها بازهم كه ميشوند تربيت خانوادههايي
متوجه درجايي بالاخره بفرستند ، همسر خانه به تا ميطلبند
ميتوانم موقع چه من پس كي؟ تا مظلوميت آخر:كه ميشوند
حق كه نميرسد خود حق به هرگز بدينگونه و برسم؟ حقم به
دختران به نيز ، ازدواج در.ميكند نابود نيز را ديگران
صبر" حكايت هم بعد.كن گذشت و باش صبور كه ميآموزيم خود
ظفر نوبت پيصبر ، از كه ميكنيم تعريف برايشان را "ظفر و
خاموشي" كه نميگوييم و باش خاموش ميگوييم او به.آيد
زياد داستانها اين به ديگر امروز ، زن اما ، ."ماست گناه
در انسان يك عنوان به نيز او كه چرا.نميدهد اهميت
ميآموزد و.ميآموزد ميكند ، تحصيل ميكند ، كار جامعه
زمانه اما نيست بيراه چه اگر پيشينيان ، داستانهاي كه
رزم ميدان.است شده آمدن ميدان به گاه و رسيده فرا دگري
در همواره كه زني.است جديد رزمي اينهم اما نه ، كه البته
مشكلات با گشته محصور قديم ، مثل نه خانه ، چارديواري
كرده فرزندان و همسر وقف را خود كه زني خانوادگي ، انبوه
مقوله با اكنون كند فراهم آنان آسايش براي گرمي كانون تا
مانده حيران خودش و شده پريشان زندگيش.است مواجه جديدي
من؟ چرا افتاد؟ برايم اتفاق اين چگونه چرا؟ كه است
و ماشيني زندگي چنبره در او چون ديگراني كه نميداند
به كه زناني.بسيارند فعلي عقبمانده و سنتي هنوز و مدرن
من با را كار اين توانست همسرم چگونه كه متحيرند واقع
و ماه از نه البته دوم همسر اين و دوم؟ همسر چرا بكند؟
يا زني درهم ، و شلوغ جامعه همين بطن در.آمده مريخ از نه
پا كساني زندگي به دوم ، همسر عنوان به كه هستند زناني
ويران طوفاني مثل درست آنان از برخي حركت و ميگذارند
همسر به كه مرداني نميگويد پايانش در ديگراست كننده
زندگي اغلب و ميروند ، عسل ماه به و ميبندند دل دوم
بعد ميكنند ، وصف و ميپندارند طولاني عسلي ماه را دومي
خود اصلي منزل به كه "ميخواهند" خوش ، ايام اين پايان از
به دري اما شده ، تمام عسل و شهد دوران ديگر بازگردند ،
كه مرداني براي است تلخ بسيار و.نميشود باز رويشان
مبارك قدوم پذيراي زني ، ديگر بدانند كه جامعهاند سالار
كه نميخواهد را مرد كه است زن ديگر بار اين.نيست ايشان
خودش به هرگز باشد ، عادل و منصف اگر مرد.نميخواهد
. بشكند هم در را خانواده حرمت حريم كه نميدهد اجازه
همسران بايد خويش ، براي طلبي تعدد عين در مردان كه چرا
جامعه ، ديدگاه از اين و دارند نگه متعدد قيدهاي در را خود
شريفش عضوهاي ما كه جامعهاي.است مقبول و پسنديده حتي ،
چگونه رفتنها ، كجا پوشيدنها ، لباس مثل قيدهايي هستيم
حتي است ، مردان پسند لطيف طبع مقبول كه را كردنها رفتار
را همسرش كه زني حال به بدا و ميكند ترويج و تشويق
محترم اعضاي ما ، همين چون.بخواهد معطر و آراسته هميشه
.باد خودت بر لعنت كه كردي خودت:گفت خواهيم او به جامعه
نيست زنان اين كردن محكوم منظور كه كرد اضافه بايد البته
و زنان اينگونه با صميمانه چندان نه گفتگويي هدف بلكه ،
همسران معاضدت و همياري با كه مرداني.است مردان البته
سختكوشي و ملاطفت اگر و رسيدهاند جايي به هيچ از خود
كه حالابشود دوتا آقا شلوار كه بود محال نبود ، آنان
و اينگونه هستند مواجه شلوارها تعدد با چنيني اين آقايان
روا برخود را دوم همسر خود ، خانواده به حرمتي بي با
را خود گذشته دوران ميآوردند ياد به كاش اي و ميدانند
كه مرداني.است نگذشته برآن درازي چندان زمان "معمولا كه
جمع با را خود فردي لذت تمامي داشتند عدالت كمي اگر
پولهايشان از كمي حتي شايد ميكردند ، تقسيم خانوادهشان
گشاده و ولخرجي به اول ، همسر صرفهجويي با كه مرداني را
همان از را بضاعت اين بودند ، منصف اگر گشتند شهره دستي
و آرام موجودات اين كه جايي تا نميداشتند دريغ همسر ،
فرياد به مجبور خود حق احقاق ديروز ، براي صبور و ملايم
اعاده توانست نخواهند هرگز نوعي به كه البته.بشوند زدن
به حضرات ، عدالت و انصاف كنف در كه بكنند را حيثيتي
اشعار از يكي در اعتصامي پروين.است شده كشيده نابودي
پس...و فرداست مادر امروز ، دختر هميشه:ميسرايد زيبايش
و دختران تربيتي و تعليم اصول در اگر نباشد بد شايد
اصول هنوز البته كه بگشاييم را جديدي فصول پسرانمان
زير را شرافت باشد ، داشته وجدان همانند هستند ، پابرجايي
در كه هستند پيامهايي همان اينها ، همه...و نگذارد پا
روزنامهها ، ناپيداي و پيدا گوشههاي در كوچك ، ستونهاي
:نگوييم و ميشود نقل معصومين زبان از
دلبران سر كه باشد آن بهتر
ديگران حديث در آيد گفته
"مهدوي مرضيه"
ميآموزند مردان از زنان آنچه
داشتهاند پدرانشان با مفيد و سازنده روابط كه دختراني *
به اعتماد داراي بيشتر كه كردهاند ثابت را حقيقت اين
از و تواناترند اجتماعيشان مهارتهاي در و هستند نفس
برميآيند بهتر جديد موقعيتهاي و شرايط كنترل عهده
بياموزند مردان از ميتوانند زنان كه خصلتهايي از بعضي
و گرفتاري با مواجهه در شجاعت خودكفايي ، بودن ، قاطع
از بسياري كه ميدهد نشان مطالعات.ميباشد نبودن خجالتي
ديگري از را آن يا و داشتند را خصوصيات اين يا موفق زنان
را رهبري خصوصيات شك بدون زناني اينچنين.كردهاند كسب
آموختند؟ كجا از را حسنها اين.دارند
باورند براين روانشناسان.پدرانشان از ايدهآل ، طور به
.است اهميت حائز دخترانشان رشد در پدران كمك و مساعدت كه
داشتهاند پدرانشان با مفيد و سازنده روابط كه دختراني
به اعتماد داراي بيشتر كه كردهاند ثابت را حقيقت اين
از و تواناترند اجتماعيشان مهارتهاي در و هستند نفس
دختر.برميآيند بهتر جديد موقعيتهاي و شرايط كنترل عهده
پسرش همچون فعاليتهايش در را او كه دارد پدري كه جواني
ماهيگيري به ميبرد ، اردو به را او و ميدهد دخالت
بيشتر كند ، ورزش چگونه كه ميآموزد او به يا و ميبرد
.ميآموزد را مديريت ويژگيهاي
يا خانوادهاش اداره يا فرزندانش تربيت در خواه زن يك
باشد ، است ممكن هدفش كه چه هر كارش ، يا و تحصيلش ادامه
اين از يكي بدهيد اجازه.دارد نياز مدير يك خصوصيات به
.كنيم بررسي را بودن ، خجالتي مثل خصوصيات ،
از ميتوانند زنان كه خصوصياتي مهمترين از يكي ، "مطمئنا
.باشند دستپاچه خيلي كه نيست اين بياموزند مردان
تلويزيون يا زنان مجلههاي تبليغات در كه را آنچه اگر
زنها نفس به اعتماد از بسياري كه ميبريم پي كنيم ، باور
بد خيلي اين.ميرسد نظر به چگونه وابستهاند آن به كه
به بوته زير از نميتواند آدم":ميگويند تبليغات.است
به اينقدر كه هستيد كه ميكنيد فكر شما مگر بيايد ، عمل
".باشيد نداشته تبليغات كار به كاري.ميرسيد خودتان
برنامهتان اگر ميشد چه.بينديشيد آن به راجع !خانمها
را كارشناسيتان نظر اعلام بايد كه بود شده تنظيم طوري
صبح ساعت 8 راس مردم از زيادي عده براي سخنراني يك با
.ميكرديد اجرا
كه هستيد فرصتي منتظر و كرديد مرور را گفتههايتان بارها
زنگ ساعتتان صبح و ميخوابيد دير شب اما كنيد صحبت
كه ميكشد طول دقيقه و 15 است صبح ساعت 15/7.نميزند
.داريد وقت ساعت نيم فقط.برسانيد سمينار سالن به را خود
از يكي جزء كوچك ، فيلمنامه اين خانمها ، از بسياري براي
مردان از بسياري براي اماميشود كابوسهايشان بدترين
ميگيرند ، دوش آنها باشد ، موقت دردسر يك فقط است ممكن
به حاليكه در و ميپوشند لباس ميكنند ، اصلاح را خود
يك سركشيدن براي وقت هنوز ميدوند تريبون سمت به سرعت
به راجع طنز يك با را صحبتهايشان تا دارند هم قهوه فنجان
.كنند شروع ماجرا كل
پشتشان ، كم موهاي لاي لابه گندمي جو تارهاي آنها
عنوان به را شكمشان شدن بزرگ و چشمانشان اطراف چروكهاي
براي خصوصيات اين.ميدانند عمر گذشت و تجربه نشانههاي
با را تجربه و دانش سالهاي كه دارند وجود اين
آن كتمان در تلاش اينكه نه كنند تقسيم همكلاسيهايشان
نبايد ، مردان يا زنان بگوييم كه نيست هم طور اين.كنند
از بعضي.باشند خود پرورش و سلامتي دلواپس معقول ، طور به
يك بيدقتي اين و نميدهند خرج به وسواس دو هر در افراد
.ميرود حساب به آنان براي مشخص ضعف نقطه
بنا ظاهري وضع و سر برمبناي "اساسا نفس عزت !خانمها اما
.نميرود شمار به چيز همه اما است مهم قيافه.است نشده
.بياموزند پدرانشان از را چيزها اين "قبلا ميتوانند زنها
را مهم درس اين بايد است درازمدت موفقيت زنان ، هدف اگر
يا ميگويند ضربالمثلها كه همانطور زيرا بگيرند ياد
.نيست پايدار هميشه براي ظاهري زيبايي آموخته ما به تجربه
كه را مديريت ويژه خصوصيات ميتواند زن يك مجموع ، در
مادرش اگربياموزد پدرش از دارد نياز آن به موفقيت براي
هم دختر نتيجه در باشد آموخته خودش پدر از را خصلتها اين
.ميآموزد خودش مادر از را آنها
بايد باشد ، كرده جدا پدرش از را دختري جدايي يا مرگ اگر
فاميل ، مردان از را ارزشها اين كه شود داده او به فرصت يك
ازدواج ، از بعد سپسبياموزد دوستان و مربيان معلمان ،
كمك با را ارزشمند مديريت ويژگيهاي اين ميتواند زن
.كند شكوفا خود در همسرش
خدا كه عاشقانهاي و پايدار سالم ، خانواده محيط چنان در
مشكلي ، هيچ نيست مرد و زن بين رقابتي هيچ باشد ها ذهن در
كه شده طراحي طوري خانواده.باشد جنسيت به مربوط كه نيست
و باشد پسرها و دخترها براي انسانساز و آموزنده قانون
.دارند برعهده دو هر تربيت در شگرفي وظيفه مادرها و پدرها
گراهام شيلا:نويسنده
علياكبر رمضانعلي نسرين:مترجم
|