قانون فهمي درون فرآيند
گرفت ميتوان عدالتخواهي و مشروطيت انقلاب از كه درسي
اين بدهيد ، هم خون قانون كسب براي اگر حتي كه است اين
است نتابيده آن بر آگاهي نور زيرا نميشود ، تناور نهال
انساني .افتاد اتفاق عجيب بس سرگذشتي باستان ، يونان در
زمان آن جوانان از بسياري و افلاطون زعم به كه بزرگوار
زمان آن مردمان داناترين دلفي معبد نداي قول به و برترين
و مقررات و قواعد نمودن سست و جوانان فساد جرم به بود ،
زماني.گرفت قرار بزرگي اتهام مورد جامعه ، آن اعتقادات
به نبود لازم وي نمود ، دعوا اقامه وي برعليه ملتوس كه
همه به را خود فضيلت و حقانيت تا رفت اما برود ، دادگاه
به دادگاه در.نمايد ثابت تاريخ به و جهانيان و همشهريان
چه به است ، فراهم وي فرار زمينه ميگردد ، محكوم اعدام
را شوكران جام رضايت ، كمال با نهايت در نميگريزد؟ دليل
سقراط.بود فرزانه سقراط تاريخساز ، شخصيت اين.مينوشد
قبول را زمان آن آتن سياسي و حكومتي چارچوبهاي از بسياري
اين در كه زماني تا اما نبود ، معتقد دموكراسي به نداشت ،
.بود وفادار آن به بايد ميكند ، زندگي حكومتي چارچوب
هيچ اجتماعي زندگي جريان و تداوم ميدانست نيك نيز سقراط
تغيير را آن ميتوان اما.نيست حقيقت با همگام جامعهاي
و قواعد راستاي در بايد نبود ، تغيير توان اگر حتي.داد
و قانون.گذارد احترام آنها بر و نهاد گام جاري قوانين
ميدانست سقراط.بود شده دروني سقراط براي قانون به عمل
اما.ندارد همراه به فرجامي نيك هميشه ، حقيقت كسب كه
قوانين به آتن ، سياسي و اجتماعي حيات تداوم براي
امور اين و نمود درخور توجهي و احترام زمان آن دموكراسي
.رسانيد اثبات به خود جان با را
شدن دروني بدون قانون كه است اين بر فرض مقاله ، اين در
اجتماع يك افراد بين همدلي احساس و جامعه افراد تك تك
درك و فهم و خودآگاهي نوعي به انسان اگر.نيست مقدور
احساس حايلي قانون و خود بين و باشد رسيده قانون از درست
اميدوار قانون شدن پياده به ميتوان بيشتر و بهتر نكند ،
آگاهي و درك در نيز قانون ارزش و است ارزش قانون.بود
.ميگيرد خود به مقبول صورت آن ، از درست
بحث روش و تعاريف
بررسي براي علمي روش دو گفت بتوان شايد جمعبندي يك در
اثباتي يا تحصلي روش.است رايج انساني علوم در
.Hermenuetic يا تفسيري روش و Positivism
سعي است ، ايستاده طبيعي علوم شانههاي بر كه تحصلي روش
آنچه هر و يابد دست بيروني دنياي شناخت به كه دارد
و مشاهده مورد جهان و جامعه از اعم را است فرد پيرامون
بر ثابت قانوني است معتقد زيرا.دهد قرار تحليل و تجزيه
از جز امر اين و نمود كشف را آن بايد كه است حاكم جهان
رابطه.نيست امكانپذير استدلال و تجربه مشاهده ، طريق
.است طرفه يك رابطه يك (Subject-Object) معلوم و عالم بين
ديگر ، جناح و گيرد مي قرار ذيشعور فردي قضيه سمت يك
.آگاهي و شعور فاقد است موجودي
تجزيه به نبايد "صرفا ما كه است اعتقاد اين بر دوم ، نگرش
درك و فهم به بايد بلكه بپردازيم ، موجودات تجربي تحليل و
فهمي درون را آن بايد ديگر عبارت به شويم ، نايل آن
از هريك كه معتقدند اينان.نمود (Inner-Understanding)
را خود خاص (Life-World) جهان زيست موجودات و پديدهها
مكاني ذهني ، فضاي بايد پس ميكنند ، تغذيه آن از و دارند
اينجامواجهه در.گرفت نظر در نيز را موجودات زماني و
رابطهاي بلكه نيست ، طرفه يك رابطهاي معلوم و عالم بين
.ميباشند خود خاص روح داراي نيز طرف دو هر و است طرفه دو
.پذيرد انجام آن از دروني فهم از ناشي تفسيري بايد پس
و پديدهها درست فهم به ميتوان كه است طريق اين از تنها
(1).برداشت گام موجودات
دو هر از انساني و اجتماعي پديده يك عنوان به هم قانون
رشد نوزدهم ، قرن در.نمايد پيروي ميتواند فوق قاعده
و جامعه قلمرو به داروين نظريه گسترش و اجتماعي علوم
شد باعث اسپنسر ، و كنت آگوست پوزيتويستي نظريات پيدايش
و اجتماعي و محيطي واقعيات بر سو يك از قانونگذاري كه
محيط با انسان شدن سازگار و انطباق توان به ديگر سوي از
بر ناظر علمي قوانين معناي به جز قانون.گردد استقرار
بالاترين عقيدتي ، جو اينندارد ديگري معناي امور اين
گونه هيچ و ميگرفت تعلق رسوم و عادات و عرف به جايگاه
از غير قوانين ، اعتبار سنجش براي بالاتري و عاليتر معيار
مورد زمانه روح و زمان تحولات با آن همسويي و همگامي
(2).نيست قبول
است امر اين بر ناظر قانون مورد در تفسيري نگاه از اما
را گيتي و است حاكم جهان تمامي بر خاص قوانيني اگرچه كه
معني به اين اما ميدهد سوق معين مقصود و مقصد سوي به
اينطور اگر نيست جهاني پديدههاي تمامي همگوني و يكدستي
ديگر ويژگيهاي بسياري و زبان جوامع ، و انسانها كه بود
قايل بايد ديگر عبارت به.ميشدند يكسان هم با بايد نيز
.بود وحدت عين در كثرت به
اجرا خوبي به و گردد طرح قانوني اينكه براي منظر ، اين از
نظر در را سنن و آداب و فرهنگي و محيطي شرايط بايد گردد ،
بومي و قانون با همدلي و همنوايي اساس همين بر و گرفت
در.گرفت نظر در آن براي قوي اجرايي ضمانت آن ، كردن فهم
مهمترين.است حاكم قوانيني و مقررات هم ابتدايي جوامع
است آنها درك و شدن دروني جوامع نوع اين در اجرا ضمانت
آن اجراي ضمانت مكانيزمهاي به آن اجراي امكان وگرنه
.نبود مقدور زمان
هم تا مشروطيت زمان از نيز امروزي ، جامعه مشكلات از يكي
ما ، قوانين.ميگيرد نشات مهم بسيار عامل همين از اكنون
و ناشناخته ما براي كه ميكنند القاء ما به را مفاهيمي
دوار وادي ناآگاهانهدر آن از بدتر و است نامفهوم
سينه در ما نفس دفعه ، هر و گرفتهايم قرار قانونگرايي
بسياري.بازگشتيم مايوسانه درازتر پا از دست و شد شهيد
درك اينكه بدون داديم خون آن بر ديروز تا كه مفاهيمي از
قبلي چماق از كه شدند ابزاري باشيم داشته آن بر درستي
.شد سنگينتر
گرفت ميتوان عدالتخواهي و مشروطيت انقلاب از كه درسي
اين بدهيد ، هم خون قانون كسب براي اگر حتي كه است اين
.است نتابيده آن بر آگاهي نور زيرا نميشود ، تناور نهال
نوشته زورمندان توسط قانون كه بود اين هميشه عمومي تصور
باشي زورمند بايد باشي قانونمدار ميخواهي اگر پس ميشود
داشته وجود ما جامعه در هم مترقي بسيار قوانين اگر يا و
"عملا نداشتند درستي اطلاع آن از مردم عامه چون ولي است
يا و طلاق و ازدواج نحوه به مردم ، از بسياري.بود ناكارآ
مدني زندگي جنبه عمليترين و بديهيترين كه خود مالكيت
حكومتي و اساسي قوانين به رسد چه بودند بياطلاع آنهاست
تئوري يا و "غلب لمن الحق" تئوري زمينه كه شد اين.جامعه
جامعه يك افراد درون از مسايل اين همهگرفت شكل توطئه
.است بوده ناآگاهانه ولي است گرفته نشات
قانون ثابت ارزشهاي همدلي و آگاهي
و پيچيده بس دنياي انسان ، است ، انسان بر ما بحث تمركز
شگفتيهاي بسيار ميان سوفلكس ، قول به است غريب و عجيب
ماكت انسان (3).است شگفتانگيزتر همه از انسان زمين ،
انسان از آگاهي يا و دركاست الهي لايزال قدرت از كوچكي
جهان و جامعه خود ، از انسان خودآگاهي ديگر ، عبارت به و
يك در اينكه براي.دارد مهمي نقش پيرامون شكلدهي در
را آن بايد باشد ، توجه مورد سقراطي گونه به قانون جامعه ،
عنوان به انسانها درون در مسئله اين تا.كرد دروني
. است بيمورد واقعي ، انتظار نبندد ، نقش استوار پايههاي
دروني مفهوم و معني به بردن پي يعني خودآگاهي يا و آگاهي
از آگاهي.دو آن بين منطقي ارتباط ايجاد و چيز آن خود
براي آن بودن درك قابل و قانون شدن شفاف يعني قانون
چارچوبهاي از جامعه يك قانون اگر.جامعه افراد تمامي
.ميكند همدلي ايجاد كند ، استفاده آن قبول مورد و رايج
پيوندي همدلي.ميگيرد صورت همراهي و همگامي صورت اين در
اگر قانون.است مقصود و هدف به دستيابي جهت استوار و قوي
قانون براي قوي اجرايي ضمانت باشد ، استوار همدلي بر
اگر باشند ، پيشرفته و مترقي هرچند قوانين.بود خواهد
بهترين هستند ، معلق باشند ، نداشته قوي اجرايي ضمانت
بين همدلي ايجاد و آن كردن دروني قانون ، يك اجرايي ضمانت
.است قانون اجراي براي جامعه افراد تمامي
انسانها بر و است بيروني چيزي قانون تحصلي ، مكتب ديد از
"بهبود" زندگياش اينكه براي بايد انسان.ميكند حكومت
در كه است بهتر انسان خود براي يعنيكند عمل آن به يابد
اصلي نقطه.نمايد عمل آن به و گيرد قرار قانون چارچوب
يعني.است (Utilitarianism) "مطلوبيت و سودمندي" بحث اين
پيروي قانون از كه است سودمند و مفيد جامعه و انسان براي
آغوش در را آرامش ميخواهيد اگر ديگر ، عبارت به.نمايد
.آوريد روي قانون به شويد ، فارغ مرج و هرج از و گيريد
.بردارد گام سوي و سمت اين به بايد پس است عاقل انسان چون
قانون كه است اين تحصلي مكتب ديدگاه از ديگر مهم فاكتور
افراد همه و گردد تبديل جامعه سطح در ارزش يك به بايد
و خوب چيزي قانون كه بباورانند خود به و كنند قبول جامعه
نشات قانون از كه سودمندي ديگر ، عبارت به و است نيك
.است ارزش يك و است خوبي چيز ميگيرد ،
اجرا ضمانت بحث اينجا ، در نظر مورد فاكتور آخرين و سومين
بايد نكرد پيروي جامعه مقررات و قوانين از كسي اگر.است
، جريمه دادگاه پليس ، .گردانيد راست را او قانون شمشير با
هدايت مستقيم جاده در را قانون كه هستند راههايي غيره و
.نيست مقدور قانون واقعي اجراي مجازات ، بدون و ميكنند
انسان به بيرون از كه است چيزي تحصلي مكتب مفاهيم تمامي
.زند دست كاري به كه ميكند ترغيب را وي و ميشود القاء
"معاش عقلانيت" از كه عاقلي انسان براي قانون بودن سودمند
ساعت 12 در اگر اما است لذتبخش بسيار است ، برخوردار
ماشين و پليس هيچ و گيرد قرار قرمز چراغ پشت در شب نيمه
كه ميكند حكم او به مطلوبيت باشد ، نداشته وجود هم ديگري
چيزي Value ارزش اينكه ديگر.نمايد عبور قرمز چراغ از
در هرچه.باشد رايج جامعه "سطح در" اينكه نه.است دروني
ترغيب را قانون غيره و آموزش تبليغات ، طريق از جامعه
و نگيرد قرار ذهن ملكه عنوان به انسان درون در تا نماييد
يار و مقصود به رسيدن نگردد ، برقرار آن با همدلي نوعي
دروني ارزشي را قانون بايد پس نيست امكانپذير شدن غار
.دانست جامعه افراد در شده
در.(4)قصاص نه باشد معالجه بايد مجازات اينكه ، نهايت
-قانونگريزي نه باشد مختار مذهب بايد قانونپذيري جامعه
عنوان به مجازات باشد ، رايج قانونگريزي جامعهاي در اگر
فراهم قانونشكني براي را زمينه هركس.مينمايد رخ قصاص
پادشاه نيز نديده دزد" و مينمايد اقدام بيدرنگ ببيند
كسي گيرد ، قرار اصل جامعه در قانونپذيري اگر اما."است
معمولي و عادي انساني "مطمئنا ميكند ، قانونشكني كه
خودآگاه ، انسان زيرا".ميبرد رنج بزرگي بيماري از و نيست
.است معالجه مجازات ، كه است اينجا در "نيست قانونشكن
و قانونشكني كردن دروني بستر و زمينه نبايد پس
.نمود ايجاد جامعه در را قانونگريزي
گردد ، نهادينه جامعه ، افراد تك تك درون در قوانين اگر
خودبخود قانوني ، اعمال به انسان ترغيب ديگريجهت مفاهيم
قانون به كسي شرايط ، اين در.ميگيرد قرار آن راستاي در
قلب و جان و دل و درون در را قانون بلكه نميبرد "پناه"
قانون كه است جامعهاي سعادتمند جامعه.ميدهد جاي خود
اين لازمه و قانون به انسانها نه شود پناهنده انسانها به
اعتبار منش ، شخصيت ، جامعهاي چنين يك در كه است اين امر
.شود داشته پاس انساني كرامت و
آفتاب قانون.نميراند فرمان انسانها بر قانون مجموع ، در
به را آنها و بتابد افراد سر بالاي از كه نيست عالمتابي
از جدا و بيروني چيزي نبايد قانون.فراخواند فرمانپذيري
يكي عنوان به قانون است قرار اگرشود تصور جامعه افراد
را آن گيرد قرار جامعه هر استواري اصلي اركان از
مجازات يا نمودن محدود جهت خارجي مكانيزمي نميتوان
در قانون مجريان كه مادامي زيراگرفت نظر در انسانها
اما ميشوند اجرا خوبي به مقررات و قوانين هستند دسترس
سوي ديگر به قانون تيزبين چشم شود احساس كه وقتي
است ، درربوده خواب را آن اينكه يا و است نظارهگر
كلام حاصل پس.مينمايد روي قانونشكني به بيمهابا
از بيگانه و بيروني سازوكارهاي عنوان به قانون اگر اينكه
تشكيلات با فردي يا و تن به يونيفرم شخصي قالب در فرد
قانونمداري و قانونگرايي به اميدي شود ديده قدرتمند
.داشت نميتوان
زندي غراياق داود
: پاورقي
-علمالاجتماع فلسفه در درسهايي سروش ، عبدالكريم -1
1376/ني نشر تهران
در قانونگذاري و قانونگرايي /داماد محقق سيدمصطفي -2
مدني جامعه
مركز 1375 نشر تهران ، /ترديد كتاب -احمدي بابك -3
خوارزمي تهران /لطفي محمدحسن ترجمه /پايديا.يكر ورنر -4
1376
|