امروز ايران در تجدد و دين
در شبستري مجتهد محمد استاد سخنراني
ژاپن فرهنگي هفته
آن رابطه ميزان و چگونگي و قانون درباره بحث :جستارگشايي
اول مجلس شكلگيري با و مشروطيت زمان از ديني ، مباحث با
قانونخواهي و قانون.كشيد بر سر ايران در ملي شوراي
روح در كه ميورزيد تاكيد عناصري همان بر گرچه مردمان ،
را آن معتقدان از گروهي اما داشت وجود اسلام دين
تاريخ از مقطعي در كه كشيد جايي به كار و برنتابيدند
مشروطه قانون هواداران گروه دو به ديني برجستگان مشروطه ،
شاخص نمونههاي از كه شدند تقسيم آن مخالفان و
شيخ مرحوم و سو يك در ناييني مرحوم به آنميتوان
بر مشروطيت انقلابكرد اشاره ديگر سوي در نوري فضلالله
بيگانگان تفرقهافكني و داخلي ، عديده اختلافات اثر
ايران معاصر تاريخ و انجاميد رضاخاني استبداد به سرانجام
را قانون و تجدد با ديني عالمان جدي مواجهه سالهاي 42 تا
مذهبي نيروهاي خرداد قيام 15 با و سال اين از.نبود شاهد
در مصدق محمد دكتر ملي دولت عليه كودتا از بعد كه
كه كردند آغاز را مبارزه از تازهاي عصر بودند ، خفامانده
بعد.بود بهمن 57 در اسلامي بزرگ انقلاب پيروزي آن نتيجه
و ايران اسلامي جمهوري تاسيس با و انقلاب پيروزي از
و روحانيان گذاشتن صحنه به پاي و خبرگان مجلس شكلگيري
قانون از آنان تائيد و تاكيد و آن در حاضر و فعال علماي
دينمتحقق و تجدد بين بزرگ آشتي نخستين واقع در اساسي
آساني به و طبيعي بسيار نظر عرصه در چه اگر آشتي اينشد
عديدهاي معضلات و مسائل با عمل عرصه در يافت ، انجام
بحث زمره در همچنان سال از 20 پس آن مباحث كه شد روبرو
حل و ميشود محسوب ما جامعه در فكري موضوعات برانگيزترين
ملت و دولت روي پيش از را بسياري گرههاي ميتواند آن
شبستري مجتهد استاد بحث اصلي جوهر و استوانه.بردارد
در قبل چندي كه است مهمي بحث چنين غوامض بازنمود و گزارش
شما توجه ايشان از سپاس ضمن.شد ايراد ژاپن فرهنگي هفته
.مينماييم جلب گفتار اين به را گرامي خوانندگان
معارف گروه
و دين كنم ، صحبت آن درباره است ، قرار اينجانب كه موضوعي
ما بحث در كه ميكنم عرض نخست.است كنوني ايران در تجدد
نوعي از است عبارت مدرنيته يا تجدد اصطلاح از منظور
اين.زندگي ابعاد همه در عقلانيت اساس بر كردن زندگي
براي كه است اين در گذشته عقلانيتهاي با تفاوتش عقلانيت ،
اين از.ندارد معرفت از بيرون به نياز خود ، معرفتي توجيه
مشخصه بيان از مقدار همين به و ميگذرم فلسفي پيچيده بحث
عقلاني كه است اين دوم نكته.ميكنم اكتفاء تجدد اصلي
تجدد از بخشي امروز دنياي در جامعه يك سياسي نظام كردن
و دارد مختلف بخشهاي ابعادو امروز ، دنياي در تجدداست
عمده بخش يك ميگيرد ، فرا را انسان زندگي گوناگون ابعاد
گذشته سياسي نظامهاي.است سياسي نظام كردن عقلاني تجدد
و بودند ، مانده باقي گذشته از ارث به و نبودهاند عقلاني
عوامل و علل آنها پيدايش و ميكردند زندگي آن با مردم
مطرح مساله اين مدرنيته دردوران اما.است داشته مختلفي
مبناي بر جامعه يك سياسي نظام تا ميشود چه كه است شده
دين ارتباط موضوع اينجانب يابد؟ سامان دفاع قابل عقلانيت
و ميكنم بررسي بخش اين در را كنوني ايران در مدرنيته و
ميدهم ، قرار خودم بررسي موضوع را تجدد معناي از مثال اين
بين كه چالشي مهمترين امروز ، ايران در اينكه براي
نظام به كه است بخش اين در دارد وجود دين و مدرنيته
كه موضوعاتي و مفاهيم.ميگردد مربوط ايران جامعه سياسي
عصر يا مدرنيته دوران در است ارتباط در مهم مسئله اين با
قانون تدوين "مثلا.است شده مطرح انسانها براي تجدد
مردم دادن راي و اجتماعي زندگي اصلي چارچوب براي اساسي
جديد مساله يك قانون آن با همه بستن پيمان و قانون آن به
قانون در افراد اساسي حقوق به توجه.است كنوني عصر در
و تحزب و اجتماعات آزادي بيان ، و انديشه آزادي اساسي ،
انحصار در نهايي حقيقت سياست صحنه در اينكهآن مانند
بازگذاشتن است ، نقد قابل قانوني و اقدام هر و نيست هيچكس
اصل تسامح ، سياسي ، اصل مسائل در آينده تصميمهاي براي راه
افراد زندگي خصوصي حريم تا دولت وظايف حدود كردن معين
هويت با را خود هويت دولت اينكه و بماند محفوظ جامعه
اجتماعي ، اساسي حقوق پيشبيني همچنين و نكند ، يكي افراد
است ، سياسي اساسي حقوق مكمل كه سياسي اساسي حقوق بر علاوه
مادي وسايل حداقل از جامعه افراد ساختن بهرهمند يعني
تفكر اين الزامات از قبيل ، اين از ديگري مطالب و زندگي
مطرح تجدد دوران در كه است مسائلي اينها تمام.است نوين
را تجدد كه كشورهايي اساسي قانونهاي در و شده
موضوعات و مفهومها اين.است گشته وارد پذيرفتهاند ،
وضع كه است اجتماعي ساختارهاي آن از آمدن بيرون eنتيجه
كه ميشده تصور و ميگرديده تلقي تغيير غيرقابل و طبيعي
و اصلها اين همه فلسفي اساسبماند بايد چنان آن
نظام يك در ;كه عقلاني مهم اصل اين از است عبارت مفاهيم
يك عنوان به عدالت.است عدالت تامين هدف ، و اصل سياسي
اين و شده مطرح انسانها تفكر حوزه در اخلاقي فلسفي اصل
زندگي و سياسي نظام اساسي پايه كه شده پيريزي مساله
و اصول آن تمام و شود گذارده عدالت اصل بر بايد سياسي
و زندگيسياسي اساس عدالت ، .است عدالت مقتضاي مفاهيم
براي لازم چارچوب بايد عدالت وسيله به و است اجتماعي
.گردد فراهم انسانيشان اساسي حقوق از انسانها بهرهمندي
را اجتماعي و سياسي آزاديهاي حدود كه است عدالت تنها
و ليبراليسم ميان كه زيادي چالشهاي از پس.ميكند معين
از كدام هر نقصهاي و شد انجام بيستم قرن در سوسياليسم
مساله اين به بشر متفكران "نهايتا گشت ، روشن آنها
و ليبراليسم قوت نقطههاي ميان جمع كه رسيدهاند
تحقق بالاخره و آنها ، ضعف نقاط از اجتناب و سوسياليسم
سياسي حقوق شامل كه ميكند تجلي "بشر حقوق" در عدالت
متاخرترين در بشر حقوق مراعات.است اجتماعي حقوق و اساسي
بهدست مختلف سياسي تفكرات از كه سنتزي بهعنوان مفاهيمش
بهعنوان سياست ، فلسفه اخلاقگراي متفكران نزد آمده ،
آن مراعات چون است ، شده شناخته سياسي فلسفه مقبولترين
كردم عرض من كه بود مثالهايي اينهاميكند محقق را عدالت
تجدد مهم بخشهاي از يكي امروزه چگونه كه گردد معلوم تا
را جامعهاش سياسي نظام كه است اين امروز انسان زندگي در
ايناست بعد مطلب.گرداند استوار عقلانيت محصول عدالت بر
مساله اين ارتباط است؟ چگونه ايران در مهم مساله اين كه
از قبولي قابل بخش كه است اين ايران در دين و مدرنيته با
جمهوري و اساسي قانون وارد جديد مفاهيم و موضوعات اين
من ;است گرفته صورت تلفيقي اينجا در و شده ايران اسلامي
توضيح ميدهد ، نشان را چالشي راكه تلفيق اين ميخواهم
هست ، فصلهايي ايران ، اسلامي جمهوري اساسي قانون در.دهم
.آن از ناشي قواي و ملت حاكميت حق ملت ، حقوق فصل چون
سهگانه قواي تفكيك منظور به هست ، متعددي اصول و مادهها
.است يكديگر با سياسي -اجتماعي قدرتهاي كنترل فلسفهاش كه
آزادي به است شده تصريحاتي فصلها اين از كدام هر ذيل در
...و بيان آزادي اجتماعات ، آزادي تحزب ، و آزادي مطبوعات ،
عمل اينها به چقدر گذشته سال بيست در كه نيست اين مطلب
.است آمده بوجود تفكر مقام در كه است چالشي آن مساله شده ،
و مفاهيم اين با اساسي قانون اين كه است اين مهم
اين كه است اين تاييداست خورده تاييد مهر موضوعات ،
گرفته بر مفاهيم و موضوعات اين داشتن عين در اساسي قانون
اين گرفت ، قرار ديني علماي تاييد مورد تجدد ، از شده
و مدرنيته ميان چالش نظر از و معرفتشناسي لحاظ به نكته
گذاشته اساسي قانون اين پاي ديني امضاي ، يك است مهم دين
مفهوم يك ملت.افتاد اتفاق كه بود جديدي چيز اين و شد
حق و ملت حقوق نيز و شد وارد اساسي قانون در كه بود جديد
.بود نيامده تعبيرات اين سنت و كتاب متون درملت حاكميت
ريشههاي كه بيايد پيش تصور اين برخي نظر در است ممكن
اين ريشههاي !نه.هست اسلامي ديني متون در مفاهيم اين
اينها زيرا ندارد وجود اسلامي ديني متون در مفاهيم
مفاهيم اين نبود.هستند جديدي موضوعات و مفاهيم "اصولا
جديدي موضوعات اينها.نيست نقص آنها براي ديني منابع در
در چون كههست چيزي.است آمده پديد بشر زندگي در كه است
از معيني شكل مسلمانان ، ديني منابع و سنت و كتاب متن
بود ، نشده عنوان دائمي شكل عنوان به حكومتي و سياسي نظام
اين بتوانند كهمسلمانان بود باز مسالهاي چنين براي راه
خودشان اجتماعي و سياسي زندگي در را موضوعات و مفاهيم
ديني متون در چنانكه نبود راه اين در مانعي و كنند وارد
ولي شد امر اخلاقي اصل يك عنوان به عدالت به مسلمانان
دو اين.بود شده واگذار مسلمانان خود به عدالت تعريف
عدالت دستور قرآن از آيههايي دردارد فرق هم با مساله
قرآن در عدالت عقلاني و فلسفي تعريف اما است شده داده
را عدالت ميباشند مجاز عصري هر مسلمانان.است نيامده
دوران در.بدهند آن به معنايي و كنند تعريف خودشان براي
مهر هيچوجه به ولي بود ، آمده پديد تحولات اين مشروطه
آنچه ميان تلفيقيبود نخورده كردم ، اشاره كه را تاييدي
ديني تفكر و ميكند ايجاب اجتماعي و سياسي ساختار تجدد
اين در كه ميدانيد"اجمالا و شد واقع بود عصر آن در حاكم
اين از يكي تئوريسين كه آمد بهوجود عمده جريان دو راستا
مرحوم را تفكر ديگر جريان.بود نائيني مرحوم كه جريان دو
واقع در جريان دو اين.ميكرد رهبري نوري فضلالله شيخ
جمع اين نفي يا عصر ديني تفكر و تجدد ميان جمع چالش همان
كه است كتابي نائيني ، مرحوم "الام تنبيه" كتاباست
تجدد براي كردن باز جا و چالش اين به دادن پاسخ براي
مفاهيم اين براي ميخواهد نائيني واقع در.شده نوشته
باز جا موجود ديني تفكر چارچوب در نوين اجتماعي و سياسي
به ميخواهد كه است اين نوري فضلالله شيخ موضع و كند
شما.ببندد را درها تمام و نكند باز را جا اين وجه هيچ
اين زمان آن در ولي ميبينيد زمان آن در را چالش اين
راه آيد ، بوجود چالش اين براي حلي راه كه نيافتاد اتفاق
هم و باشد ملت تاييد مورد هم كه همگان قبول مورد حلي
اين.كند پيدا رسميت بهنوعي و تقليد ، مراجع تاييد مورد
.داد رخ نظري لحاظ به ايران اسلامي جمهوري در كه است چيزي
عمل در است ، تئوريك بحث اينجا ، در من بحث كه كردم عرض
گفته آنچه همه.است ديگري مساله يك آن افتاده ، اتفاق چه
رخ ايران اسلامي جمهوري اساسي قانون شدن نوشته در شد ،
تاثير تحت "تماما و يكسره ما اساسي قانون البته داد ،
سياسي افكار اوج جهت همين به و نبود تجدد سياسي افكار
اساسي قانون در شما است ، سكولاريزاسيون در كه را تجدد
تفكيك ايران اسلامي جمهوري اساسي قانون در.نمييابيد
در.است نشده داده حكومتي ، نهادهاي از ديني نهادهاي كامل
در بلكه نشده ، برده فردي حيطه در فقط دين اساسي قانون
اينكه براي حداقل و است شده داشته نگه اجتماعي صحنه
پياده ايران كشور در كه كلاني سياستهاي در گردد معلوم
مقام يك ندارد ، وجود واسلامي ديني مباني از تخطي ميشود ،
از بازدارنده عنوان به تا شده پيشبيني آن در ديني رهبري
تحت يكسره ما اساسي قانون.كند عمل اسلامي اصول از تخطي
ميگيرد ، سرچشمه متجددانه افكار از اما نيست ، تجدد تاثير
در است ، شده مبتذل ما كشور در متجددانه تعبير اين گرچه
آن تجدد از منظور شود ، توجه قضيه ريشه به اگر كه حالي
پديد انسان تفكر در اخير ، قرن چهار سه در كه است تحولي
"معمولا.است آورده بوجود انسان براي را جديد عصر و آمده
ميپوشيده غريبان سبك به لباسي كسي اگر "مثلا ما كشور در
.نيست اين تجدد و متجدد معناي.نه.ميگفتند متجدد او به
زندگي شيوه و جهانبيني تفكر ، در دگرگوني گونهاي تجدد
ميكنم عرض بازهم.است عقلانيت با زندگي خلاصهاش كه است
ملت ، مالكيت حق ملت ، تعبير خودمان ديني متون در ما كه
آن "اصلا.نداشتيم اجتماعات آزادي تحزب ، آزادي ملت ، حقوق
و بوده ديگري چيز خلافت دوران و نبوي عصر سياسي ساختار
و.است ديگر چيزي بكلي جديد اجتماعي سياسي ساختارهاي اين
بين اين در چالشي ;ميكنم عرض بنده كه است خاطر همين به
.است گرفته صورت تلفيقي و شده داده آن به پاسخي و داده رخ
افتاده اساسي قانون در كه است اتفاقي كردم عرض كه مسائلي
كه ايننيست تنها افتاده اتفاق اساسي قانون در آنچه.است
از بيش خيلي.است شده وارد موضوعاتي و مفاهيم اصول ،
قانون به ملت كه مساله اين خود اينكه براي.اينهاست
بسيار حادثه اين ديني ، عمل يك عنوان به داده راي اساسي
واقع در.است داده رخ تلفيق و چالش اين در كه است مهمي
ديني رنگ هم و است راي هم اساسي قانون به دادن راي اين
.ماست جامعه در بنيادين و مهم تغيير و جهش يك دارد ،
پيروزي از پيش شعارهاي در تغيير اين ريشههاي البته
عمدهترين اسلامي جمهوري و استقلال آزادي ، ;بوده انقلاب
:برميآمده جامعه دل از شعارها اين.است بوده شعارها
آزادي نه بوده اجتماعي و سياسي آزاديهاي آزادي ، منظور
نيز استقلال شعار.اختيار و جبر مساله در دروني فلسفي
از كه است مطرح ملي منافع استقلال در داشت ، وضعيتي چنين
به كه استقلال شعار در.ميرود شمار به مدرنيته محصولات
جوامع ساير با ايران جامعه ارتباط و بينالمللي سياست
اين و ميكند پيدا معني ملي منافع با استقلال دارد ، نظر
كه است واقعيتي اين حال هر به.است نو و تازه مفهومي خود
خودشان تشخيص و اختيار با و آمدند مردم و افتاده اتفاق
كهپس تحولاتي براساس اما.دادهاند راي اساسي قانون به
وجود صحنه در نظريه اتفاقافتاده ، دو انقلاب پيروزي از
ميخواهد گونهاي به نظريه ، دو اين از كدام هر كه دارد
يك صاحبان.كند معين سياسي نظام در را مدرنيته و دين نسبت
قانون در كه جديد تعبيرات اين ;ميانديشند گونه اين تفكر
وجود جديد سياسي درفلسفه كه معنايي آن به است آمده اساسي
آمده ، اساسي قانون در كه اجتماعي -سياسي آزادي ;نيست دارد
در كه اجتماعي سياسي آزادي آن گروه ، اين نزد در
دارد وجود بشر حقوق مبناي بر و امروز سياسي فلسفههاي
تفسير گونهاي به ملت حقوق و ملت حاكميت حق همچنين.نيست
آن از امروز دنياي در كه مفهومي و معنا آن كه ميشود
تفكر اين چونصاحبان چرا؟.نباشد ميشود ، برداشت
ثابت حقوقي و اقتصادي سياسي ، نظام يك خود اسلام ميگويند
است لازم و واجب مسلمانان بر عصري هر در و دارد جاودان و
است همان سياسي نظام اين و بكنند زندگي نظامها آن با كه
و ثابت سياسي نظام آن و داشته وجود پيامبر عصر در كه
آن شبيه يا نظام آن با بايد مسلمانان هميشه و است جاودان
همانند ، حرفهايي سياسي نظام آن دركنند زندگي سياسي نظام
فلسفي معناي به عدالت و بشري حقوق اجتماعي سياسي آزادي
پس.است نداشته وجود جديد معناي در فلسفي نرماتيو اصل و
وجود زمان آن در تعبيراتي چنين با چيزهايي چنين چون ،
آنگونه نبايد اساسي قانون تعبيرات و اصول نداشته ، اين
.شود فهميده
دارد ادامه
|