مديريت در مشاركت فرآيند
عقلاني
كارمايه و كوشش به و پيچيده بس كاري سازمانها كارگرداني
همه براي نوشدارويي هيچگونه مديريت در.دارد نياز زيادي
شد نخواهد داده كمكي نيز مديريت به.ندارد وجود دردها
و غيرمنطقي اخلاقي ضرورتهاي تا شود گفته آنها به اگر
در توسعه و رشد هرگونه همچنين.بندند كار به را دلخواه
تا ميدهد قرار هدف را عمومي بهرهمندي زمينه ، هر
مناسب شرايط جامعه ، اعضاي بالقوه توانائيهاي و استعدادها
جاي بر اثري گشته گم ازنژنديهاي و بيابند را شكوفايي
.نماند
واقعي خواستهاي فرد آن در كه پوياست روندي حاصل مشاركت
را خود هدف تنها نه و ميشناسد درستي به را جامعه و خود
جامعه و خود فعاليت بلكه مييابد ، همسو جامعه اهداف با
به نسبت و ميآميزد هم با فشار احساس هيچگونه بدون را
.ميكند تعهد احساس آميزش ، اين
-الف.دارد بستگي عامل سه به مديريتي هر موفقيت
-ج اهداف با متناسب سياستگذاري -ب صحيح هدفگذاري
در.سياستگزاريهاست اين به نيل جهت اجرايي برنامهريزي
در مديريت نوع موفقترين مشاركتي ، مديريت راستا اين
فراهم آن در همگاني مشاركت زمينههاي اگر كه سازمانهاست
عقلانيت به ميتوان شوند ، برداشته راه سر از آن موانع و
از و است استوار غيرشخصي امور بر كه يافت دست مديريت در
-عقلايي اقتدار بر و ميكاهد فردي سليقههاي اعمال
.ميافزايد قانوني
آن تعاريف و مشاركت
نميتوان بسادگي كه است ذهني و پيچيده پديده يك مشاركت
را خود سازمان يا مردم فرهنگ در بايد و نمود تعريف را آن
سنتي پيشداوريهاي و ذهني قالبهاي از بسياري با و گشوده
.نميباشد آسان آن پراكندگي و رشد لذا و كند معارضه
ميباشد نيز بعدي چند پديدهاي اينكه به توجه با همچنين
به آنرا نميتوان ميشود ، شامل را مختلفي عرصههاي و
.نمود تعريف آساني
انجام آگاهانه تقبل را مشاركت" ميتوان تعريف ، يك در
همكاري و اجتماعي معاضدت شكل در كه دانست امور از بخشي
اجتماعي ، زندگي بهبود قصد به و رغبت و ميل سر از و يكديگر
(1)"ميباشد دارا را خود مناسب سازماندهي
تا مديريتهاست بدنه سازي نيرومند فراگرد مشاركت ، فراگرد
بهرههاي از و گيرد انجام سازماني امور مطلوب نحو به
سه بر تاكيد لذا و نمود استفاده نيز ديگران دانش ويژه
:ميگردد بنيادي ارزش
اختيار و قدرت در كاركنان يا مردم كردن سهيم -1
خويش سرنوشت در نظارت به مردم يا كاركنان دادن راه -2
(2).آنها روي بر پيشرفت فرصتهاي بازگشودن -3
پيامد و فرآورده يك نه است فراگرد يك مديريت در مشاركت
رواني و معنوي جنبههاي بر مشاركت امر.ايستا و ساكن
ارزشهاي به و ميگذارد تاكيد انسان شخصيت رشد و بالندگي
نظر وي فرامرتبه نيازهاي تامين و وجود شكوفاكردن والاي
با فراگردي گونهاي به معني اين در مشاركت.ميدوزد
آگاهي ، و دانش آفرينش و آمدن پديد به كه چندسويه پيوندهاي
(3).دارد اشاره آن دريافت يا
ويژهاي ظرافت و پيچيدگي از خود ماهيت در مشاركت
ضروري آنرا جوانب همه به دقيق نگرش كه است برخوردار
امر در دخيل اجتماعي واكنشهاي و كنشها شناختمينمايد
توسعه و رشد جهت در آن سازماندهي و مشاركت تنوع مشاركت
و شناسايي همه از مهمتر و كشور سازماني و منطقهاي و ملي
پيش را بررسي و تحقيق از وسيعي عرصه مشاركت قانونمنديهاي
دارند ، دخالت اجرا و برنامهريزي كار در كه كساني همه روي
(4).ميگشايد
مشاركتي مديريت ضرورت و اهميت
به چه و شود نگريسته آن به خرد صورت به چه مشاركت مقوله
كه مييابد اهميت رو اين از بنگريم ، بدان كلان صورت
غالب نقش و يكسو از جامعه نياز مورد خدمات تنوع و گسترش
از كشور اجتماعي -اقتصادي شئونات ارشاد و هدايت در دولت
واگذاري كه انديشههايي و ارزشها با آميزش در ديگر سوي
ايجاد را عميقي نگرش ميكند ، تشويق و توصيه را مردم كار
.مينمايد
كه ميشود باعث امور در مردم بخصوص و كاركنان مشاركت
و دگرگوني برابر در آنان ايستادگي و مقاومت اندازه
پيش در را سازگاري راه و پذيرد كاهش نوآفريني و نوسازي
را مشاركت مقوله توسعه ، متون از بعضي در همچنين.گيرند
در همگاني مشاركت نوعي نيز را توسعه و ندانسته جدا آن از
در ما اينكه به توجه با كه دانستهاند سازندگي عرصه
اهميت ميبريم ، بسر نيافتگي توسعه از گذار مراحل
ضروري سازماني و اجتماعي زندگي عرصههاي در آن بكارگيري
.مينمايد
بياعتمادي ، كهنه عادات ريختگي درهم باعث مشاركت
گشودگي ، آوردن پديد و يكسو از همكاري عدم و پنهانكاري
.ميشود ديگر سوي از مشترك و همگاني چارهجويي و اعتماد
نوجويي ، فرصتهاي هم تصميمگيريها ، در قدرت تكثر و مشاركت
گونهاي خود هم و ميسازد پديدار را نوآفريني و نوآوري
همه روزي تا ميگردد محسوب "عقلايي تصميمگيري" آموزش
را دشوار تصميمگيريهاي بتوانند ، فعال سازمان يك اعضاي
(5).گيرند برعهده
بالندگي معنوي و رواني جنبههاي بر مشاركت كه آنجايي از
شكوفا والاي ارزشهاي به و دارد تاكيد انسان شخصيت رشد و
و ميدوزد نظر فرامرتبه نيازهاي تامين و وجود كردن
آفرينش و پيدايش باعث كه است سويه چند پيوندي با فراگردي
گشودن و دشواريها بردن بين از در و ميگردد آگاهي و دانش
تقويت در و مينمايد كمك تازه راههاي به بسته مرزهاي
براي را آنها توان و است موءثر كاركنان يا و مردم اعتماد
رهنمون را انسان و ميدهد فزوني خودفرماني و سالاري مردم
.است برخوردار خاصي اهميت از ;مينمايد والا هدفي به
مشاركت و مديريت
كه ميشود تقسيم دسته چهار به كليات در مديريت انواع
:از عبارتند
-مشورتي 4 روش -تفويضي 3 روش -دستوري 2 يا آمرانه روش -1
مشاركتي روش
انواع همه از بيش مشاركتي مديريت امروزه
مشاركتي مديريت واقع در و گرفته قرار هاموردتوجه مديريت
يك كاركنان و مديران ديدگاههاي و انديشهها نزديكي سبب
.ميبخشد بهبود را جمعي عملكرد و ميشود سازمان
اعضاء كارآمدي و مديريت مديريتها ، موفقيت عامل سه
و عمل راههاي و سنجشپذير و سنجيده ارتباطات برقراري
به مشاركتي مديريت راستا ، اين در.ميباشد آنها كاركرد
و سنجيده ارتباطات برقراري با كه مينمايد كمك سازمان يك
مشاركتي مديريت (6).آيند نايل بدان مناسب ، عمل راههاي
كاستيها و ضعفها شكسته ، هم در سكوت فرهنگ كه ميشود باعث
ديگران صداي شنيدن و يابد مطلوبترترميم عمل راههاي با
و كرده پيدا نمود افراد مالكيت و تعلق احساس و گشته آسان
.گردد نيرومند ناتوان
قابل ساختار سازمان ، مديريتهاي ميشود باعث مشاركت
افزايش كاركنان خشنودي و آورده بوجود اعضاء براي تحملي
بهم و گشته آشكار نهان و سالارانه مردم هنجارهاي و يابد
فراهم را مديريت و كاركنان شدن اجتماعي نو از و آميختگي
كاركرد درباره بهتري اطلاعات (Feed Back) بازخورد و آورد
بلندپايه مديران نهايي وظرفيت آيد فراهم (Function)
و اجتماعي برفراگردهاي كردن نفوذ و پيبردن به را سازمان
.دهد افزايش سازمان فني
كارايي و مشاركت
و نوع اندازهگيري شاخصهاي از يكي (Efficientcy) كارايي
به رسيدن" ;گفتهاند آن تعريف در كه است ، مديريتي سبك
نشان مختلف مديريتهاي بين مقايسه."منابع حداقل با هدف
امور بخشي اثر بر موءثري عامل مشاركتي مديريت كه ميدهد
شايستگي قبول ، قابل كار خروجي شامل كه شوددارد مي تلقي
.ميشود شامل را اعضاء نيازهاي ارضاي و اعضاء
از شناختي روش مشكلات داراي كارايي و مشاركت مبحث گرچه
انساني عامل بر آن تاكيد به توجه با ليكن است ، ذيل قبيل
اعمال در روش پسنديدهترين روش اين مشاركت ، امر در
.است مديريت
جو مشاركت مديريت فهم جهت نياز مورد اطلاعات نبود -1
در بخصوص و اداري امور در كارايي اندازهگيري دشواري -2
جو مشاركت مديريت
متغير عنوان به كه مشاركت امر در متناظر دقت نبود -3
(7)شود نگريسته آن به وابسته
و امور كه ميشود قبولانده اعضاء به مشاركتي مديريت در
طيب با آنها و ميباشد آنها خود زندگي از بخشي فعاليتها
.ميگردند آن پذيراي كامل خشنودي و خاطر
كار به مديريتها سنجش در كه كارايي شاخصهاي همچنين
را مشاركت اصل ميتوان و است استوار اصل چهار بر ميرود ،
شاخصهاي.است كارايي از جزيي كه نمود مشاهده آن در
ارتباطات -بيشتر 3 مشاركت -نگرش 2 -از1 عبارتند كارايي
(8).مناسب تصميمگيري -صحيح 4
بالا ، انگيزش ميتوان اثربخش مشاركتي مديريت الگوي در
تصميمگيري و سنجيده و صحيح ارتباطات بيشتر ، مشاركت
كمتر مديريتي سبكهاي ديگر در كه كرد مشاهده را مناسب
مشاركت.است پذيرفتهتر مشاركتي مديريت لذا ;ميآيد بچشم
همه آفرينندگي و يافته بهبود كار نتيجه ميشود باعث
كه است اين در مشاركت سودمندي و ارزشافتد بكار كاركنان
اهداف به دستيابي براي تا ميبرد بالا را گروهي روحيه
.نمايند ياري را همديگر گروهي
كه است اين دليلش است مديريتي انقلاب سومين مشاركت
كه سازد قادر را سازمانها ميتواند جويانه مشاركت مديريت
از موءثر بهرهگيري راه از كارساز و اثربخش شيوه به
آشفته و توفاني پيرامون با سازمان اعضاي تواناييهاي
بنيادي نيازهاي به پاسخگويي با حال عين در و شوند رويارو
كار نيروي يك يافته ، افزايش توقعات تامين و كار در انسان
(9).گرداند خشنود را سازمان اعضاي آگاه ، و آموخته و توانا
كاركنان مشاركت ابعاد
راه" و "مناسب زمان" مشاركت ، اجراي در اساسي عنصر دو
درست راه و مناسب زمان در مشاركت اگر كه ميباشد "درست
كار روشهاي درون از كه داشت انتظار نميتوان نشود ، انجام
(10).شود ايجاد خودبخود
كاركنان ماندگار و پايا آگاهانه ، ارادي ، مشاركت به نيل
و است جامعه و گروه فرد ، شخصيت و حيثيت به احترام محتاج
را اخوت و برابري آزادگي ، اصل و تحري شيوه مقبوليت
.ميطلبد
قابليتها ، ديگر پرورش با همراه مشاركت شوق پروردن جهت
زدودن با همراه كه است تدريجي تدابير اتخاذ نيازمند
روح تقويت به كه بدبينيهاست و بيتفاوتيها تكرويها ،
.ميشود كشيده مناسب تربيت و خوداتكايي و خودياري
با ميباشد ، برنامه تهيه با همراه كه كاركنان مشاركت
و روشها انتخاب موجود ، وضع محققانه شناخت هدفها ، تعيين
و معنوي و مادي منابع و موجود امكانات محاسبه و تكنيكها
در ميتواند است ، همراه اجرا شيوههاي و روشها پيشبيني
-هدفها 2 تعيين -شامل1 كه شود بكارگرفته عرصه چهار
آوردن پديد -و 4 دشواريها گشودن -تصميم 3 گرفتن
.ميباشد (بالندگي كوششهاي) دگرگونيها
فن يك قابليتهاست ، توسعه همراه به كه كاركنان مشاركت
بكار ميتواند موءثر وسيله يك عنوان به كه است مديريتي
با همراه اگر كه معني بدين.نوشدارو يك نه شود ، گرفته
تقويت ، پاداش ، قبيل از سازماني ، تدابير و فرآيندها ديگر
كارساز نميتواند نباشد ، همراه تنبيه حتي و كارآفريني
.باشد
آغاز محمدحسن
دارد ادامه
|