!نبود كه گنبدي زير
ميخورد ترانه با باران ، باز
...خانه بام بر
شهر جنوب در كتابخواني و كتاب
:متشكريم رسيد ، شما عكسهاي
!نبود كه گنبدي زير
ميخورد ترانه با باران ، باز
...خانه بام بر
شعرو اين دبستان كتاب تو وقتي ;بود پيش سال چند
شادي فرياد زيربارون كه بچه يه از نقشي با ميخونديم
از ديگه شعروخوندم اين وقتي يادته.ميپريد ميكشيدو
صداش نظرم به.نترسيدم صداش از ديگه نيومد ، بدم بارون
بازم.شديم بزرگتر.گهر عين دونههاش شدو ترانه مثل
.خون ترانه و بودند مهربون بارونا
خلاف طبعش لطافت در كه باران" كه خونديم بعد سال چند
قبولش همه ميشد ، سرش خيليبود گفته سعدي."...نيست
.داشتن
زر ، آفتاب باز ، آسمان.زيباست زندگي" كه خونديم دوباره
"...بلورآب در ماهي رقص نرم تاب پيكر ، و بيدر دشتهاي
كه هم دريا.بود قشنگ چقدر آبي و باز آسمونميگفت راست
ميكشيدن ، نقاشي كه بچهها.ميشد قشنگتر ميشد ، آبي
كه شمال.طلايي هم آفتابش بود ، آبي آسمونش "حتما
مه.ميكرد حظ آدم ميگرفت ، مه جنگل توي وقتي ميرفتيم
و سر روي مينشست قطره قطره.بود بارون مثل جوري يه هم
.كرديم باور اينارو.بود داشتني دوست هم مه.آدم صورت
ميشد مگه آخه.باشه ممكن هم ديگهاي جور نميكرديم فكر
آب قطرههاي مه و باشه سياه بارون نباشه ، آبي آسمون كه
فكرشو !نه بنشونه؟ صورت سرو رو دود بجاش و باشه نداشته
.بكنيم نميتونستيم هم
شد مهپريد رنگش آفتاب.نديديم آبي آسمون ديگه !شد ولي
ولوله شهر تو.نبود داشتني دوست ديگه سفيد ، ديو يه مثل
:پيچيد زود خبراشد
هوا اين !خطرناكه هوا !بياد بازم سياه بارون ممكنه -
!ميكشه رو همه آخرش
هوا اگه ميكشه؟ آدم مگه هم هوا.بود غريب عجيب حرفاشون
هوا هوا ، اين يا پس.ميميره دقيقهاي چند آدم كه نباشه
:گفتن !شده عوض خاصيتش تازگيها يا نيست
شده ، كثيف.نشده عوض هوا.نميفهمي چرا !جون بچه نه -
!شده آلوده
بوده مريض مگه كرده؟ آلودش چرا كرده؟ آلودش كي خب !عجب
كرده؟ اينكارو كه
.بيرون ميزد دود پشتشون از كه دادن نشون ماشينارو عده يه
يه.ميكنن كثيف هوارو اينا ايناست ، تقصير همش:گفتن
كار !كارخونهها اون با همراه اينا !آره:گفتن ديگه عده
هر.كردن اينجورش رو هوا كردن يكي به دست هم باايناست
!ايناست سر زير هست چي
تعطيل مدرسههارو آخه.نبود پيداشون بچهها خيابون تو
آخه !نميكردن بازي بچهها هم كوچهها تو ولي.بودن كرده
ميگفتن !خونه گوشه بودن افتاده.بودن شده مريض بيشترشون
آدمو دماغ و دل !ميكنه بيحال آدمو هست هوا تو كه سربي
!بكنه نميتونه هم بازي آدم ، حتي ديگه !ميگيره
ميفهمم حالا ميكشه؟ آدمو و هست توگلوله كه همون !سرب
مثل شده ;ريختن سرب توش اينكه خاطر به !خطرناكه هوا چرا
منو و نخورده بهم هوا سرب تا خونه برم زودتر.گلوله
.ميسوزه سينهم بدجوري ديدم دويدم ، كه متري چند !نكشته
.كردم نگاه برمو و دور.گرفت سرفهام بود ، شده تنگ نفسم
عطسه ميكردن ، سرفهنبود من از بهتر هم بقيه حال
خيليها.مياومد آب بينيشون از ميكردن ، غش ميكردن ،
رفته يعني.بود پريده روحشون هم بعضي.بود پريده رنگشون
نفسي و برسه آبي آسمون به بتونه شايد تا بالاترا بود
.بكشه
بود رفته يكي.بودن شده جمع عده يه ميدونا از يكي سر
:ميزد داد و بالا
چرا !ميدونين؟ كارخونهها و ماشينا تقصير چيزو همه چرا
مگه !ميكشه؟ آدمو هوا ميگين چرا !خطرناكه؟ هوا ميگين
كارخونه مگه خيابون؟ تو مياد ميافته راه خودش ماشين
آدما ما دست اينا همه مگه بگيره؟ دودشو جلو ميتونه خودش
رو هوا داريم كه مائيم يا ميكشه رو ما هوا نيستن؟
تا هزار و سولفور و مونوكسيد و سرب توش ما مگه ميكشيم؟
روخفه هوا داريم ما !خب نميريزيم؟ ديگه زهرمار و كوفت
سعي اونم !ميكنه دفاع خودش از اونم كه معلومه !ميكنيم
از هست چي هر !بشه خلاص شرمون از تا كنه خفه مارو ميكنه
.ميشه بلند آدما ما گور
...نزنيم گول خودمونو
افتادم يهوميلرزيد پاهام ميره ، گيج داره سرم كه ديدم
.نفهميدم چيزي و
.كردم نگاه برمو و دور.خونهام تو ديدم كردم باز كه چشم
قصه و ميزنه حرف كوچيكم داداش برا داره مادربزرگ ديدم
.دادم گوشميگه
تو ميرن ما از بعد آدماي كه ميشه زماني يه جون ننه -
پيش ميرن ميكنن ول زمينو ، مادرشونو ، .ميكنن زندگي ماه
.ماه
اونوقت.كرد زندگي نميشه اينجا ديگه اينكه خاطر به
:ميگن بگن ، قصه بخوان وقتي موقع اون مادربزرگاي
بود ، زميني روزي ، يه زماني ، يه
كبود ، گنبد يه با
بود ، چي هر كبود ، گنبد اين زير
بود ، قشنگي و بود نور
.بود رنگي يه آسمونش
بود آبي
بود قشنگي رنگ چه
كردن ، خراب قشنگيشو زمينو ، اين ما ، مادراي و پدرا آدما ،
تو ديگه كردن ، فرار خودشونم كردن ، سياه آبيشو آسمون
زمين ،
نبود ، هيچكي ديگه "اصلا بود ، يكي
چي هر نبود ، شوري ، نبود نوري نبود ، كبود كه گنبدي زير
بود ،
...بود مرده
.ميكرد گريه و ميگفت آروم آروم بزرگ مادر و
صفايي سعيد
شهر جنوب در كتابخواني و كتاب
خوانندگان و شما خودم ، وقت آن نوشتن براي كه موضوعي
گاه و پرسروصدا گاهي و تكراري موضوع ميگيرم ، را روزنامه
براي آن به يافتن دست كه آرزويي است ، "كتاب" بيسروصداي
و مباهات مايه و يافتني دست پول پراز جيبهاي با افرادي
و آرزو شهري جنوب بيپول افراد براي و است افتخار
.است شده دستنيافتني
حوصله از خارج آن بيتكلف نگارش و نامه اين خواندن شايد
فقر اين بيان جز چارهاي را نيتم و قلم اما باشد ، عزيزان
مقياسهاي و اندازهها گرفتن نظر در بدون و نيست پنهان
احساسها و افكار و انديشهها رشد خواستار افراد مادي
.هستم
منطقه 19 پرورش و آموزش اداره مهرماه روزهاي از يكي در
منطقه اين دبيرستان سطح در ممتاز دانشآموزان براي
اما دارد ، تشكر جاي البته كه بودند داده ترتيب برنامهاي
هيچكس كه داد نشان را خود هنگامي بود ، تاسف جاي آنچه
دانشآموزان از نيمي.نداشت را جمعيتي چنان حضور انتظار
اولياء ازدحام و بودند ايستاده سرپا سخنراني مدت تمام در
سرپا دانشآموزان به كه فشاري و راهروها و سالن داخل در
هيچكس كه بود تلخ حقيقت اين گوياي ميآمد ، وارد ايستاده
فقط ممتاز دانشآموز تعداد اين شهر جنوب در نميكند فكر
فكر هيچكس كه همانطور باشد ، داشته وجود پايه يك در
...بله.باشد داشته كتابخانه به احتياج شهر جنوب نميكند
مشتاقان خيل كرد ، خواهد خطور متفكر شخص كدامين فكر به
اما آنها فاصله دوري و ؟!را شهر جنوب كتابخواني و كتاب
اين ماندن ناسفته از دلم !را كتاب از پر كتابخانههاي
.ميسوزد ناب گوهرهاي
و راديو در خواندن كتاب براي شعار و تبليغ اينهمه
وقتهايي و سخنرانيها اينهمه و روزنامهها و تلويزيون
چند افتتاح آخر دست و ميشود گرفته سخنان اين براي كه
ديگر و تهران شهر بالاي در كتاب نمايشگاههاي هفتهاي
...هيچ
و نان و آب بهاي پرداخت از پس شهريهاي جنوب براي آخر
باقي برايشان بهايي ديگر رفتن ، راه و كشيدن نفس و زندگي
آههاي و شود اضافه سيما و صدا آبونمان فقط !نميماند
.ميكشند كه بسياري
فرهنگسراي در فهميده شهيد كتابخانه به مراجعين مدعا شاهد
كتابخانه اين كتابهاي تعداد از تعدادشان كه هستند بهمن
و جوان افراد است ، بيشتر (استفاده قابل كتابهاي البته)
و ميكنند مراجعه مكان اين به نزديك دورو از كه بيشماري
شهريه شدن اضافه با بسيار ، كتابهاي با شدن مواجه جاي به
.نميشود كتابخانه خود مصروف هم آن كه ميشوند مواجه
اميدوارم بود ، من تلخ داستان و قصه همه اين كلام خلاصه
.كنيد ياريام قلمهايتان با هم شما
راد صفايي زهرا
:متشكريم رسيد ، شما عكسهاي
دريا محمداسماعيل (بابل)دلاور وليزاده عزيزالله
(تهران)كاظمي علي (بوشهر)مقدم نامدار فرخ (بندرعباس)بندري
رضا (بروجرد)فدايي سيدحسين (اهواز)كرامتي فريدون
محمدي داود (اصفهان)محمدي خان كريم (كرمان)حسينيزاده
رشيدپور فاروق (رضوانشهر)قرباني گلرخ علي (رودسر)گيلاني
رسول (اهواز)آبتين سيامك (شيراز)رضايي شهرام (اشنويه)
افتخارسادات (انديمشك)باغباني احمدعلي (كرمانشاه)مقدم
فلاحتي سعيد (اصفهان)همايوني مرادعلي (تهران)مدني
(ذهاب سرپل) بابايي خان حميدرضا (جهرم)مرزدار
|