ميشناسي؟ مرا آيا
بينالمللي فرهنگي بزرگ رويداد
ميشناسي؟ مرا آيا
درختكاري روز مناسبت به
كوههاي تا پهناور دشتهاي از نشناسد؟ مرا كه هست كسي چه
درهها و درياها و اقيانوسها اعماق از كشيده ، فلك به سر
علم قد و كرده نمو و رشد صعبالعبور و عريان سنگهاي تا
.گستردهام و كرده
بخش آرام و وحوش مامن چشمانم ، شفابخش و زمين بخش زينت
سكانم ، و كشتي و خانهها درب معادن ، و برق تيرهاي روانم ،
ابزار رستورانم ، و دانشگاه مدرسه ، و خانه صندلي و ميز
مايحتاج و غذايي مواد زمانم ، هر در سنتي و صنعتي آلات
كننده متعادل اكسيژن ، كننده توليد انسانم ، و حيوان
دهنده كاهش و زمين آبهاي غنابخش مكانم ، دماي و رطوبت
كننده مهار و زلال آبهاي كننده جاري نهانم ، گازهاي
و باغها خاك حافظ هوا ، و آب نافذ خروشانم ، سيلهاي
.كشتزارانم
ناآگاه و سودجو افراد گزند از مرا كه است سزاوار آيا
را پيكرم ميكنم حس را درد و زندهام چون نكني؟ حفظ
ذات مفرح و است حيات ممد كه را پوششم تاج نكني ، زخمي
نه شوم برهنه چون نكني ، آنرا و ندري تنم از جامه نشكني ،
از و نزني آتشم خوردنم ، غذا ياراي نه و بود سرمايم تحمل
.نكني جدا تنم از سر و ننمايي رويم و زير نكني ، جايم
و ميكروب و سمي گازهاي دافع و جو ششهاي ميداني آيا
هزاران سازنده و دام و خاك مغذي ميداني آيا باكتريم؟
سلامتيم؟ و حيات حافظ ميداني آيا داروييم؟ و صنعتي ماده
خدمتگزاري ميداني آيا توست؟ مرگ من مرگ ميداني آيا
كره در زندگي من بدون ميداني آيا مواجبم؟ و بيمزد
است؟ ممكن غير خاكي
مرا بيشمارم فوايد قبال در اندك سودي براي چگونه
ميكني؟ نابود
دست به واره دوش به تبر اي كن ، تعقل كن ، تفكر و بيا پس
حيات انقراض موجب نسلكشيم با بيجهت جيب ، در كبريت و
حفظم ميتواني وتعقلت تفكر با كه تويي تنها زيرا نشو ،
اقتصاديم و حياتي مزاياي هزاران از وانگهي كني ،
نشناختهاي؟ مرا باز توصيف اينهمه با آيا بهرهبري ،
:ميكنم معرفي را خود لاجرم شناسي ، مي مرا اكنون "حتما
استوارم كوه چون و قامت بلند سرو چون
خروشانم دريا چون و رنگ سبز زمرد چون
روانم ريل چون و گسترده آسمان چون
گريانم ابر چون و افكن سايه چتر چون
دوانم قلم چون و رنگ سفيد كاغذ چون
لرزانم بيد چون و ستبر آهن چون
برانم الماس چون و گرمازا كربن چون
شادكامم و شادم من فامم ، سبزينه و سبزم من
زمستانم سرماي سوز سپر و تابستاني نسيم خالق من
پيامبرانم و معصومين ائمه از آيتي من
كمانم رنگين الوان زيباترين از من
تابستانم و بهاري شكوفههاي حامل من
آسمانم سرخ شفق...آبي و زرد گلهاي به آراسته من
كوهستانم و دشتها مراتع علوفه من بوتهام ، من درختم ، من
"جاويدانم و سبز هميشه قامت راست من"
قوامي شهابالدين
بينالمللي فرهنگي بزرگ رويداد
مسئله طرح و ميلادي يكم و بيست قرن به جهان ورود با
ايران اسلامي جمهوري محترم رياست سوي از تمدنها گفتگوي
تاثير آينده در كه فرهنگي بزرگ رويداد يك از ميتوان
ديالوگ و ملتها روابط و بينالمللي مناسبات در فراواني
توجه با آينده قرن بيگمان.كرد ياد داشت خواهد اديان
نيازهاي گرفتن فزوني آن تبع به و جهان جمعيت افزايش به
پيش از بيش ملتها روياروئي و جنگ بروز خطر انساني ،
بين حسنه روابط برقراري براي راستا اين در و بود خواهد
به و انديشيد تازهاي تدابير ميبايست ملتها و دولتها
به باتوجه مناسبات اين تحكيم كه بهتر چه و گذاشت اجرا
ريشهدار و كهن اعتقادات همان كه جهانيان مشترك وجوه
وجود اساسي نكته يك ميان اين درپذيرد تحقق آنانست
خود براي مذكور زمان به ورود از قبل ميبايست كه دارد
و خرد جايگاه اينكه آن و گردد تبيين و روشن ايرانيان ما
ديگر عبارت به كجاست؟ فرهنگي مبادلات اين در آدمي عقل
و آن به ما آسماني كتاب مكرر تاكيد به باتوجه عقلانيت
و ميگردد تعريف چگونه تدبر ، و تفكر به مردمان دعوت
غفلتي درگذشته ارتباط اين در شايد.تاكجاست ثغور و حدود
اساسي بسيار مباحث كه بود آن حق زيرا باشد ، گرفته صورت
ارتباط و "ديانت" و "دين" چون و چند و چگونگي قبيل از
"احيانا و هم با دو آن وانطباق انديشه و عقل با آن
توجيه و تشريح نيازمند كه متناقض "ظاهرا موارد
شود گذاشته عميق و وسيع گفتگوي و بحث به است ، صاحبنظران
چنتهاي با بتوانيم مبهم ، و تاريك نكات شدن روشن ضمن تا
.بگذاريم قدم عرصه اين به لازم آمادگي و پر
كنزي الله حبيب
|