|
|
دشوار روزگاران مرد
"عليه الله عاهدوا ما صدقوا رجال الموءمنين من" از يكي خميني ، احمد سيد حاج شادروان امام ، گرامي يادگار انقلاب عرصه در روحانيت چهرههاي جذابترين و محبوبترين در گاهي چه اگر وي شخصيت پرتوهايبود ايران اسلامي از پس اما نميشد ، ديده نامدارش پدر تشخص خورشيد هويدا و آشكار خوبي به بعد ، سالها درنگهاي و انديشهها عهده بر را (ره)امام بيت سنگين بار آقا احمد حاج.گرديد مرد آن گسترده و خاضعانه عملكرد و رفتار مجراي از و داشت مييافت تداوم ايران اسلامي جمهوري نظام و انقلاب كه بود متداوم و مستدام را بزرگ آرمانهاي اين پايههاي و .ميساخت سخنها تاكنون فقيد ، بزرگمرد اين ارج و اعتبار درباره مورد او شخصيت و انديشه پنهان زواياي وبرخي شده گفته و حريت بعد ميرسد نظر به اما است گرفته قرار تحليل حقوق به وي جازم اعتقاد نيز و ديانت بر مبتني تساهل .است نشده فهميده و شناخته بايد چنانكه هنوز مردم بنيادي منش اين سعيد ، فقيد آن عمر اواخر در و حيات زمان در حاج زيرا نميآمد ، خوش برخي مذاق به وي مستغني و آزاده بود اسلامي دولت عهده بر كه حقالناس مقابل در آقا احمد و احاطه با اوگيرد پيش در انزوا و سكوت راه نميتوانست اكتساب ارجمندش پدر و امام و استاد محضر در كه جامعيتي جمهوري اركان اجتماعي و سياسي رفتار زواياي بود ، كرده واصل ثبات به نسبت كه همانقدر.ميشناخت نيك را اسلامي آن وظايف و عملكرد به نسبت بود ، غيرتمند و حساس شجره اين مبناي بر او انتقادات.مينمود نكتهياب و سختگير از يكسره او معيارهاي و ميشد مطرح راحل امام آموزههاي شده استوار قانون و مردم ايمان ، اصل سه بر كه مكتب آن .ميگرديد استنتاج بود تا مردم كه است آن مانده پنهان چشمها از كه نكتهاي چشم او بيت به همچنان انقلاب ، زعيم ارتحال از پس سالها مبنا همان بر را اعتبارها و ضابطهها و معيارها و دوخته .ميسنجيدند از بسياري ارجاعهاي و رجوعها سنگين بار پس ، آن از خميني احمد سيد حاج عارفانه دوش بر قوم اين مستضعفان اعتبار ظل در و گيرد كناره ميتوانست او.گرفت قرار خيمه خويش علائق و كارها وادي در بيت ، اين بيپايان خرگاهي چنين پذيراي او حساس و جوانمرد روح اما.افكند از بسياري بيان واسطه آقا احمد حاج منظر ، اين از.نبود با متفاوت عملكردهاي و انگارهها برخي منتقد و آلام .بود گرديده انقلاب اصيل آرمانهاي همين در نجيب و شريف مرد آن خاموشيهاي و خروشها ريشه چون ابرمردي يادگار ميتوان چگونه ;است نهفته لطيفه گرفت ناديده را آنان مشروع منافع و مردم حق و بود خميني راه مكتب اين در آموزهاي ضد چنين.گذشت آن كنار از يا همانا حقيقت ، اين به نسبت مردم احق و اولي و نداشت .بود احمد سيد مرحوم در سپس ميبردند ، سر به اشرف نجف در راحل امام كه زماني مقدس سرزمين به بازگشت در نهايتا و نوفللوشاتو هجرت حاج رهبر ، محضر به رجوعها نخستين مرجع همواره ايران ، و نميديد هيچكس و ميكوشيد شبانهروز.بود آقا احمد چهره اين و آرام جوان اين رنجها ، عظيم بار كه نميدانست سخت را توانش و تاب و كرده پير عمر شباب در را عارفانه دولتيان و مديران و گروهها و مردم دسته دستهاست فرسوده با آقا احمد حاج طريق از..و نمايندگان و فرماندهان و اين در او كه ندارد ياد به هيچكس و ميشدند مربوط امام دخيل را خود شخصي تمايل يا كرده تصرفي گران امانتهاي او از انقلاب برجسته مردان و ياران گاه.باشد نموده براي توجيهي نميتوانست آنان رنجش اما ميرنجيدند امام ، و بود خورشيد خانه بيت ، .باشد بيت از بهرهگيري به تعلقي نه و..گروهها و مردم جميع براي اميدي و ملجا و بود وابسته اعمالشان به ارجشان كه صحابيان از اقليتي سياوشوار سهمناك ، و خروشان آتشي دل از سالها ميبايد .درميگذشتند احمد سيد والمسلمين حجتالاسلام امام ، فقيد يادگار ياد .باد تابنده روزگار ضمير در خميني |
|