در سي سيا كت مشار جلوههاي
يافته توسعه جوامع
اشاره *
بخشيدن مشروعيت سياسي رقابت و سياسي مشاركت عمده كاركرد
قانون در رقابت و مشاركت ايناست سياسي نظام بقاء به
سياسي مناصب سطوح عاليترين در ايران اسلامي جمهوري اساسي
را مردم سياسي مشاركت اگر تئوريك نظر ازاست شده پذيرفته
انتظار در بايد كنيم ، نفي حكومت مسايل درمهمترين
از قهرآميز رفتار قالب در كه باشيم ناهنجاري پيامدهاي
با دارد سعي زير مقاله نويسنده.مييابد تبلور مردم سوي
توسعه و يافته توسعه جوامع ويژگيهاي تئوريك "صرفا ذكر
و سياسي مشاركت زمينههاي سياسي ، مشاركت انواع به نيافته
و دمكراتيك حكومتهاي بقاء علل به سياسي ، مشاركت موانع
.بپردازد شاه رژيم مانند استبدادي حكومتهاي نابودي
لات مقا گروه
و است اجتماعي و جمعي زندگي تداعيگر مشاركت لفظ "اساسا
با تنها واقعياش زندگي كه است موجودي بشر آنجائيكه از
معناي به مشاركت اين ميكند ، پيدا معنا اجتماعي نقش
خانواده كوچك اجتماع آغازين نقطه همان از آن عاميانه
كشور و استان و شهر روستا ، سطح در بالاخره و ميشود شروع
البته.ميكند پيدا ادامه بينالمللي سطح در "نهايتا و
حضور و ميشود محسوب سياسي توسعه نوعي سياسي مشاركت
آزادي ذينفوذ ، سياسي گروههاي نيرومند ، سياسي احزاب
براي جمعي ارتباط وسايل ونيز پارلماني نهادهاي و مطبوعات
. است جامعه واقعيتهاي انعكاس
و سياسي احزاب تنوع و تعدد وجود ميدانيم چنانكه"
جامعه يك توسعه با كلي بطور سياسي مشاركتي نهادهاي
احزاب يافته توسعه جوامع در بطوريكه دارد مستقيم ارتباط
بيان و تجمع در موءثر و مستقل حكومتي ، غير نهادهاي بعنوان
جز سياسي نظام درون به دادهها انتقال مجراي و خواستهها
اصلي نهادهاي و ابزارها از و دمكراسي ناپذير جدائي
توسعه جوامع در بالعكس و ميشوند محسوب عمومي مشاركت
و گيرند شكل نميتوانند كارا و واقعي سياسي احزاب نيافته
سياسي عمل و اثرگذاري قدرت و امكان نيز و يابند تكامل
(1)".نمييابد
نيافته توسعه و يافته توسعه جوامع كلي ويژگيهاي
جوامع ميان تطبيقي مقايسه سياسي ، توسعه بحث به پرداختن
ضروري انديشمندان نگاه از را نيافته توسعه و يافته توسعه
.ميسازد
اسمسلر دوركهايم ، اسپنسر پارسونز ، هانتينگتون ، " نگاه از
را نيافته توسعه و يافته توسعه جامعه دو تفاوتهاي وبر و
جمعگرايي ، اكتسابي ، عامگرايي ، ويژگيهاي وجود در
صنعتي ، واقعگرايي ، پراگماتيسم ، پيچيدگي ، انعطافپذيري ،
شهر علمي ، ضابطهاي ، آزاد ، محقق ، كارا ، ارگانيك ، وابسته ،
وجود و يافته توسعه جوامع براي ماشيني كار نيز و محوري
سادگي ، خويشتنگرايي ، انتصابي ، گرايي ، خاص ويژگيهاي ،
غيركارا ، مقلد ، ذهنگرا ، ايدئولوژيك ، انعطافپذيري ،
براي محوري روستا و كاريدي بر مبتني علمي ، غير غيرآزاد ،
(2)".ميدانند نيافته توسعه جوامع
ساختارهاي و نيست محدود فوق موارد به سياسي توسعه اما
امر اين در نيز تاريخي و اجتماعي فرهنگي ، سياسي ،
معناي به مشاركت كه ميدهد نشان فوق ويژگيهاي.دخيلاند
اجتماعي و سياسي تحولات تمامي اصلي پايگاه و مادر واقعي
عدم يا پيشرفت درجه و ميباشد جوامع تمام در اقتصادي و
تمامي كيفي و كمي مشاركت ميزان با كشوري هر پيشرفت
.مييابد معنا سياسي نظام مسايل در اجتماع لايههاي
توسط كشور يك در ملي اقتدار همچنين و عمران و آباداني
افراد ساير كمك بدون و تنهايي به خاصي گروههاي يا افراد
نظام طرفه دو نياز و استمرار.نيست امكانپذير اجتماع
از دوري و سازندگي جهت در مشاركت براي ومردم سياسي
فرآيند اين در را جامعه ميتواند خودمحوري و استبداد
به هرگز مستبد و ديكتاتوري جامعه كند ، هدايت توسعه بسوي
.شد نخواهد منجر يافته توسعه نظام
سياسي توسعه نياز پيش را اقتصادي توسعه پاي لوسين"
دگرگونيهاي با و مستمر جرياني را سياسي توسعه و ميداند
دمكراتيك سنتهاي و ارزشها تقويت براساس ثبات با و منظم
توده تجهيز و نوسازي مترادف را سياسي توسعه همچنين و
نظر در سياسي توسعه لازمه را سياسي مشاركت و مردم
وربا سيدني و الموند گابريل ديگر انديشمندان.ميگيرد
نوع سه و ميدانند سياسي فرهنگ از ناشي را سياسي توسعه
فرهنگ -محدود 2 فرهنگ -ميكنند1 مطرح را سياسي فرهنگ
تنها فرهنگ سه اين ميان در كه مشاركتي ، فرهنگ -تبعي 3
ابعاد بيشتر به نسبت مثبت صورت به كه است مشاركتي فرهنگ
دادن راي و درانتخابات شركت احزابسياسي ، ) سياسي توسعه
(3)".برخورداراست (وغيره
نشانه مدني نهادهاي طريق از سياسي مشاركت وجود بههرحال
بطور مردم آن طي در كه است سياسي سيستم يك سلامتي
در و هستند منافعشان و خواست دنبال به ارادي و آگاهانه
و ميكنند شركت مستقيم غير يا مستقيم تصميمگيريها همه
بيگانه و غريب مردم براي سياسي نظام ديگر حالتي چنين در
.نيست
جوامعي ضعيف جوامع:مينويسد زمينه اين در "هانتينگتون"
ضعيف سياسي نهادهاي با جوامعي نيز و ارادهاند فاقد
.ندارد را محلي و فردي هوسهاي زيادهروي كردن مهار امكان
تحقق و تعيين ابزار فاقد قوي سياسي نهادهاي فاقد جامعه
ظرفيت همان سياسي نهادهاي ايجاد ظرفيت.است عامه منافع
(4).است عمومي منافع ايجاد
پيشرفت براي "عمدتا دمكراسي سنت از برخوردار جوامع در
برنامههاي از جامعه اجتماعي و اقتصادي سياسي ، ساختارهاي
استفاده ورزيده و تخصص قابليت ، با كاردان ، افراد و احزاب
.ميكنند
دمكراسي توسعه به بستگي احزاب گسترش مجموع در همچنين
در آنان شدن سهيم و انتخابات در مردم عامه شركت يعني
مجامع سياسي ، نظامهاي در هرچه دارد پارلماني مزاياي
راي استقلال از خويش وظايف انجام در و شوند بزرگتر سياسي
را شدن متشكل لزوم آنها اعضاي گردند بهرهمند بيشتري
بهتر را صميمانه جمعي دسته و گروهي كار اهميت و بيشتر
يابد گسترش راي حق هرچه شرايط اين در.كرد خواهند احساس
بيشتر راي اخذ نظم و تربيت رايدهندگان ، ساختن متشكل
گروههاي ايجاد با نيز احزاب پيدايش بود ، خواهد محسوس
(4).است مرتبط انتخاباتي كميتههاي و پارلماني
سياسي مشاركت انواع
چند ميتوانيم سياسي مشاركت تعاريف و موارد به توجه با
.دهيم ارائه را سياسي مشاركت از دستهبندي
مردم "عموما مشاركت نوع اين در:منفعلانه مشاركت -1
ميشوند حكومت تصميمات اراده بدون تاييدكنندگان به تبديل
اين در ميپذيرد صورت تودهاي جوامع در فقط امري چنين و
وجود سياسي قدرت و فرد ميان حائل مستقلي نهاد هيچ جوامع
وجود عدم دليل به افراد بر سياسي قدرت اثرگذاري و ندارد
.است مستقيم صورت به مستقل سازمانهاي و نهادها گروهها ،
كه است گسترده حد آن تا سياسي نفوذ دامنه و سياسي اقتدار
روند اين ادامه و ميكند كنترل هم را افراد شخصي زندگي
از معدود تعدادي يا يك توسط قدرت كامل قبضه به منجر
گفتار و لفافه در تنها مشاركت ميباشد ، جامعه آن افراد
حاكم اليگارشي توسط مهم و عمده تصميمات تمام و دارد وجود
.ميشود اعمال جامعه آن در
اراده با انسانها مشاركت نوع اين در:فعالانه مشاركت -2
خواستهها به رسيدن جهت منافعشان و مقاصد از آگاهي و خود
سياسي سيستم در خويش اقتصادي و سياسي و اجتماعي هدفهاي و
اقدام تصميمات فعالانه اجراي جهت در و تصميمگيري بعد در
اجتماعي گروههاي وجود مستلزم امري چنين وقوع.مينمايند
و منافع هدايت در كه است سازمانهايي و نهادها و مستقل
اين و هستند كامل انجام توانايي داراي خواستهها بيان
كليتي ، فراگير ، كه جوامعي ميدهد ، روي مدني جوامع در فقط
همديگر با كه گروههايي زيادي تعداد از متشكل و متنوع
مدني جامعه از جزئي واقع در و دارند منطقي و اصولي روابط
مواردي شامل خود مدني جامعه شاخصههاي كه ميشوند محسوب
و قانون حاكميت اساسي ، قانون و اساسي حقوق قبيل از
زمينهها همه در ملي امنيت و ملي حقوق حاكميت قانونمداري
دسته دو به را سياسي مشاركت ديگري دستهبندي.ميباشد
مشاركت و مسالمتآميز مشاركت است كرده تقسيم
.غيرمسالمتآميز
در قانوني و مشروع روشهاي از مسالمتآميز مشاركت در
و عمومي و كلان سياستهاي انتخاب براي سياسي نظام چارچوب
كه حالي در ميشود استفاده آن مانند و عمومي امور اداره
روشهاي از خشونتبار يا غيرمسالمتآميز مشاركت در
ميشود ، استفاده اهداف به دستيابي براي غيرقانوني
و بيان براي كانالهايي و راهحلها كه جوامعي در"معمولا
دوم شكل "عمدتا باشد نداشته وجود قانوني مشاركت عمل
.ميآيد پيش (خشونتبار)
تدريجي و منطقي طور به جريانات و قضايا تمام اول شكل در
حالي در بوده حركت در مشكلات حل بسوي ارگانيك ارتباط و
شورش ، كودتا ، -مسلحانه جنگهاي بسوي دوم شكل در كه
و شتابان دگرگونيهاي و انقلاب "نهايتا و اعتصابات
.ميرود كنترل غيرقابل
كنيم مقايسه هم با را ديدگاهها و تعاريف اين بخواهيم اگر
يا فعالانه مشاركت در نماييم بررسي علميتر زاويه از يا
سياسي نظام از حمايت و استدلال و عقل روح -مسالمتآميز
عمل در بايستي هم سياسي نظام مقابل در و است حكمفرما
كه حالي در سازد ، برآورده را مردم سياسي تقاضاهاي بتواند
حد كمترين در مردم حمايت ميزان دوم شكل سياسي نظام در
عدم و است بيريشه و زودگذر و احساسي "غالبا و بوده خود
و حكمفرماست مردم و نظام براي طرفه دو امنيت
به غيرعادي "بعضا يا و منفي "عمدتا مردم موضعگيريهاي
.ميرسد نظر
ذيل شرح به را آن انواع و مشاركت از ديگري دستهبندي
كننده يكپارچه مشاركت -مشروط 2 مشاركت -1:ميداند
-ابزاري 5 مشاركت -توسعهاي 4 مشاركت -3(همگرايي)
ميباشد ما نظر مورد تعريف اين در آنچه محلي ، مشاركت
مشاركتي چنين در كه معنا بدين ميباشد توسعهاي مشاركت
بعدي چند همهجانبه ، جامع ، اجتماعي فرآيند يك صورت به كه
كردن وارد و دادن شركت صدد در و ميكند عمل فرهنگي چند و
نوع اين است ، توسعه گوناگون مراحل در گروهها و مردم تمام
هر در مردم زيرا.ميشود شمرده پيشرفته مشاركت مشاركت ،
تا گرفته نوآوري از مختلف صور به توسعه از مرحلهاي
سرپرستي ، مديريت ، اجرا ، تصميمگيري ، برنامهريزي ،
منافع در شدن سهيم و برنامهها در نظر تجديد ارزيابي ،
(5)".ميباشند نقشهايي داراي
سياسي مشاركت جلوههاي و زمينهها
شامل كشور يك در سياسي مشاركت نمودهاي و شرايط "عمدتا
فعاليت آزادي انتخابات ، آزادي قلم ، آزادي بيان ، آزادي
كه آنچه.ميباشد سياسي حقوق و عدالت رعايت و احزاب
يك سياسي مشاركت كه است اين شد اشاره بدان هم تاكنون
هيات و سياسي مقامهاي سو يك از يعني است چندجانبه جريان
نوع يك خود براي را سياست در مردم دخالت نبايد حاكمه
مشاركت و مردم دخالت اين و كنند حساب محدوديت و تنگنا
در كه طوري به گيرد صورت بايستي وسيعتري حوزه در آنان
مراكز كليه در نظارت و كنترل دستگاههاي هم مقابل
يك در اجرايي زمينه در چه قانون ، زمينه در چه تصميمگيري
در البته و باشد داشته وجود مشروع قلمرو و قانوني شرايط
مسائل با ارتباط در كه كنند احساس مردم بايستي روند اين
سياسي فضاي تحول يا و شكلگيري در مستمر طور به سياسي
.دارند نقش كشورشان
بودن قانوني موضوع به هم فرآيند اين در مجموع در لذا
و مطمئن كانالهاي كه است شده اشاره مشاركت روند
ديگر طرف از و باشند حاكم سياسي دستگاه بر تاثيرگذاري
از بايد كنند شركت سياسي فعاليتهاي در بخواهند كه كساني
برخوردار ضروري فاكتور يك عنوان به اقتصادي رفاه حداقل
زندگي اقتصادي مشكلات در مردم كه جامعهاي در زيرا باشند
زيرا بود خواهد مشكل سياسي امور در آنان مشاركت كنند
زندگيشان مادي و اوليه نيازهاي رفع براي مردم تلاش تمام
.شد خواهد صرف
و واقعي سياسي مشاركت يك كه مختلف مراحل تمام اين بنابر
به بخشيدن عينيت براي بايد ميكند مهيا را اثرگذار
عمل در بيانجامد سياسي توسعه به كه سياسي مشاركت فرآيند
ارتباط و مردم اقتصادي مشكلات خصوص در.برسد ظهور منصه به
وضعيت بهبود عدم اگر":گفت بايستي سياسي توسعه با آن
در جامعه از عظيمي بخش كه كند ايجاد را شرايطي اقتصادي
علاقه باشند خود اقتصادي نيازهاي حداقل ارضاء تكاپوي
داد خواهند دست از سياسي آزاديهاي حفظ به نسبت را خويش
حكومت در شركت به كمتر مردم كه است شرايطي چنين تحت
اقتصادي نظر از كه افرادي. ميشوند علاقهمند دمكراتيك
حق از استفاده به ديگران از كمتر واقع در هستند محروم
عوام دام در "غالبا و ميدهند نشان تمايل خويش راي
آنان به را اقتصادي تهيدستي از رهايي قول كه فريباني
(6)".ميروند فرو ميدهند
سياسي مشاركت موانع
و زمينهها واقع در شد ذكر "قبلا كه توضيحاتي چند هر
به شود اعمال سياسي مشاركت زمينه در بايد كه را اصولي
سر در مشكلاتي و موانع مشاركت خود ولي ميكرد بيان نوعي
براي بازدارنده عامل موانع اين واقع در كه دارد خود راه
فقدان -از1 عبارتند عوامل اين".ميباشند سياسي مشاركت
و مردم خواستههاي بيان و تجمع براي كارآمد نهادهاي
فقدان -بوروكراسي 3 -سياست 2 به آن تبديل
-فرقهگرايي 6 -نخبهگرايي 5 -سازمانهايغيررسمي 4
عدم -مردم 9 آگاهي عدم -واگرايي 8 -ارتباطي 7 نارساييهاي
به تعهدات و نقشها واگذاري در سياسي سيستم تمايل
عدم -ساختاري 11 تنوع فقدان -مربوطه 10 نهادهاي
(7)".لازم استقلال از نهادها برخورداري
سياسي مشاركت موانع از بخشي فوق موارد در كه همانطوري
بحث اين حيطه در نيز تمركز عدم و تمركز موضوع شد ذكر
براي معيارهايي ميتواند تعبيري به حتي و ميگيرد قرار
شايد تمركز عدم واقع در شود قلمداد توسعه عدم يا توسعه
حكومت اختيارات از بخشي واگذاري و مشاركت تجربه اولين
و سياسي زمينه در كشور يا جامعه بخشهاي ساير به مركزي
ارزيابي اصولي و مثبت "عمدتا آن نتيجه كه باشد اقتصادي
.ميگردد
نوريان لحسين عبدا
دارد ادامه
|