كنيد اعتماد خود والدين به
شكست يك از تلخ احساسي طلاق ،
باشيم داشته سالم نگرشي چگونه
شد منتشر "روستايار" فصلنامه
شد منتشر "جامعه انديشه" ماهنامه
:غرب آواي روزنامه مسئول مدير
تابع نبايد مطبوعات قانون تغيير
باشد جناحي و سياسي گرايشهاي
بهزيستي سازمان مشاركتهاي معاون
كشور در بارز معلول هزار و 800 ميليون يك
ميكنند زندگي
كنيد اعتماد خود والدين به
بخوانند جوانان و نوجوانان
پوستم در خوشحالي از بهاري گرم بعدازظهر يك در
خود به گواهينامه گرفتن از و بود سالم نميگنجيدم180
.ميباليدم
.بخوريم پيتزا شام دوستهايم از نفر با 6 بود قرار شب
.برويم هم با تا كردم خواهرم جديد ماشين سوار را آنها
و بكشم دوستانم رخ به را رانندگيم مهارتهاي ميخواست دلم
و كشيدم پايين را ماشين پنجرههاي.كنم متعجب را آنان
.كردم بلند را ضبط صداي
سر در جلويي ماشين.ميخنديديم و ميرفتم جلو همينطور
شود ، دير نميخواستم كه من.كرد عبور زرد چراغ از چهارراه
.بروم جلوتر نتوانستم ولي گذاشتم ، گاز پدال روي را پايم
و آمد ما سمت به ماشينيشنيدم را آژيري صداي ناگهان
.داد ايست
اصرار به كردم؟ اشتباهي چه بود؟ سرم پشت پليس ماشين
.شدم پياده و كشيدم كنار را ماشين دوستانم
را گواهينامهام عصبانيت با راهنمايي مامور كه وقتي
.ميلرزيد دستهايم و ميتپيد شدت به قلبم خواست ،
شوند مطمئن تا كردند نگاه را ماشين داخل همكارش دو و او
به آنان همراه و شدم پياده ماشين ازنداريم قاچاق جنس
.رفتم ماشينشان سمت
ميديدند ، را جريان اين ماشين پنجره پشت از دوستانم وقتي
در ماشينها حركتكردم گناه احساس و كشيدم خجالت خيلي
كنجكاوانه موتورسواران و بود شده كند شلوغ خيابان
.درآورند سر موضوع از ميخواستند
را جريمه قبض رانندگي و راهنمايي مامور كه حالي در
من ميداد ، توضيح قرمز چراغ از عبور مورد در و مينوشت
قبض اولين روز آنميكردم گريه آنها ماشين داخل در
دريافت گواهينامهام صدور از هفته دو از پس را جريمه
.كردم
چه جريمه قبض اين با حالا.بود شده كور اشتهايم ديگر
دردسر جز كه را گواهينامهام ميخواست دلم ميكردم؟
.كنم پاره نداشت فايدهاي برايم
والدينم كه بودم فكر اين در ميخوردم ، پيتزا كه حالي در
طرد مرا هميشه براي آيا ميكنند؟ چكار خبر اين شنيدن از
كنم؟ رانندگي دوباره كه ميدهند اجازه من به آيا ميكنند؟
بودم؟ خانواده خلافكار سالگي سن 18 در آيا
بود منزلمان كيلومتري در 160 كه دادگاهي به بايد من
مدرسه دادگاه روز و ميپرداختم را جريمه مبلغ و ميرفتم
.داشتم
آيا پيداكنم؟ نجات وضعيت اين از كه بودم راهي فكر به
شايد.نكردم دريافت را آن كنم تظاهر و پاره را قبض ميشد
چگونه امابروم دادگاه به تنها ميتوانستم خودم
كنم متقاعد را والدينم و بروم دادگاه به تنها ميتوانستم
لازم ماشين ساعت براي 34 بروم مدرسه بايد كه روزي كه
در غيبتم بايد والدينم نميخواستم ماشين هم اگر دارم؟
.ميكردند موجه را مدرسه
به را حقيقت گرفتم تصميم بالاخره.بخوابم نتوانستم شب آن
پدرم هميشه.بپذيرم را نتيجهاش و بگويم والدينم
را او مادرم و كرد بايد چه سخت شرايط در كه ميدانست
پدرم بار اين "استثنائا بودم اميدوار من.ميكرد حمايت
.كند درك مرا وضعيت
پدرم با شدن روبهرو
صبحانه از بعد تا ميترسيدم ، پدرم با شدن روبهرو از من
مطالعه كارش ميز پشت در من به پشت پدرم.نگفتم چيزي
مزرعه در سخت كار از كه او بازوي و شانهها بهميكرد
را دهانم آب.كشيدم عميقي نفس.ميكردم نگاه بود شده قوي
شجاعت با ميخواهم پدر ":زدم فرياد و دادم قورت سختي به
بلند صداي با و گذاشت ميز روي را كتابش او ".كنم صحبت
است؟ شده چه پرسيد
وقتي كه دادم توضيح و كردم تعريف برايش را جريان من
پدر.است زرد چراغ ميكردم فكر ميكردم عبور راه ازچهار
اتاق به مادرم بين اين در.كرد گوش حرفهايم به دقت به
.كرد گوش صحبتهايم به دقت با نيز او و نشست ساكت و آمد
كه دادم توضيح و دادم نشان پدرم به را جريمه قبض سپس
.بروم است منزل كيلومتري در 160 كه دادگاهي به بايد
تا كرد كمك من به پدرم چگونه كه نميكنم فراموش هرگز
فراموش را پدرم صبوري و همدلي هنوز.كنم حل را مشكلم
كه داد قول من به تحقير ، و سرزنش دعوا ، جاي به.نكردهام
نه ميكردم ، تصور آنچه برخلاف.بيايد من با دادگاه روز
.زنداني منزل در نه و كرد تنبيه مرا
با بتوان كه نيست اسباببازي ماشين داد هشدار من به فقط
با كنم ، توجه رانندگي قوانين و علائم به و كرد بازي آن
به را ديگر ماشينهاي سرنشينان خودو زندگي آنها رعايت عدم
و ميكرديم تصادف بود ممكن داد ادامه او.مياندازم خطر
خسارت خواهرم نو ماشين و ديديم مي آسيب خودم و دوستانم
.ميديد
.بود كوچكي درس جريمه پرداخت:گفت بود نگران كه پدرم
اخطاردهنده علائم و چراغها قوانين ، به كه رانندگاني
و نميگيرند عبرتي درس چنين قيمت اين به هستند بيتوجه
.ميدهند دست از را خود جان حتي
دقيق و محتاط راننده و هستم پشيمان كه شد متوجه پدرم
خوب اخلاق به بلكه گرفتم درسي نهتنها روز آن.شد خواهم
والدينم كردم فكر آنچه از بيش.پيبردم والدينم سنجيده و
آنان.بودند حرفهايم شنيدن به مشتاق و حامي فهميده ،
كنند ، مسخرهام و بگذارند دست اشتباهم روي نميخواستند
.بودند نگرانم و داشتند علاقه من به بلكه
دهيد فرصت والدين به
روبهرو مهمي مشكل با آنكه از پيش يا داريد ، مشكلي اگر
والدين به را آن و نترسيد و بگذاريد كنار را دودلي شويد
.بگوييد
شما به ميتوانند كه هستند كساني بهترين از يكي والدين
از بسياري والدينمان.كنيد حل را مشكلتان تا كنند كمك
.كردهاند تجربه داريم اكنون ما كه مشكلاتي
هرگز نميگفتم ، والدينم به و نميپذيرفتم را اشتباهم اگر
از.دشمن نه هستند من حامي و دوست والدين نميكردم درك
كمك و راهنمايي از بارها ضروري مواقع در بعد به زمان آن
اگر.بودند كنارم در هميشه آنان و كردم استفاده والدينم
و معذورم كه نميشدم متوجه هرگز نميافتاد ، اتفاق اين
طرح و والدين با كردن صحبت از.نميپذيرم را اشتباهاتم
.نترسيد مشكلاتتان
ورنيچ ويلما:نويسنده
موءدب الهام:مترجم
شكست يك از تلخ احساسي طلاق ،
ادعا "Woody Allen آلن ودي" كه همانطور ازدواج اگر
و.مرگ به اميد چيست؟ طلاق پس باشد اميد مرگ ميكند
اينكه يا تحمل غيرقابل و بيعلاج دردي سمت به است پاياني
نمود مختلف راه صدها به كه است مرگ تنهايي به خودش طلاق
.مييابد
روءياهاي از انباري يك است؟ شخص شكست از يادبودي آن آيا
پيشرفت براي فرصت يك ميباشد؟ نو آغازي آن يا و شده خرد
.دليري و شجاعت بيان ، براي موقعيت يك
و ميآيد فرود كه است بمبي است ، مخرب "مطمئنا جدايي
كه و هستيد كه شما كه ميكند جريحهدار را شما احساسات
آينده و گذشته از است زنجيرهاي زناشويي و ازدواج !بوديد
همسرتان و شما.ميشود مجسم بيانتهايي حال زمان در كه
، ميدهيد انجام را كارهايي و ميكنيد حركت زندگي مسير در
ميرسانيد ، ثمر به را اعمالي و ميآوريد بدست را چيزهايي
اينكه مگر نيست معنادار دارايي هيچ و تجربهاي هيچ اما
منعكس آن تدريجي تكامل و شما زناشويي رابطه به آن نتايج
در هميشه اما كنيد فكر گذشته به است ممكن شما گردد
.ميكنيد فكر گذشته به حال با ارتباط
تعجب كمال با اما ميدهد تغيير را آينده "مشخصا طلاق
ارزش شما عروسي جشن ناگهان.ميدهد تغيير نيز را گذشته
يادآور كه شما ساده خانگي اشياء و ميگيرد بخود تاريخي
تبديل سرزنده و روح با مخلوقاتي به شماست بودن هم با
!سمبليك ارزش با زنده اشيائي !ميشوند
!نكرديم استفاده هرگز كه را كوپنهايي ما كه است كشويي اين
يك در هم با ما كه پنجرهاي هم آن.داشتهايم نگه آنجا
پرنده و ميكرديم تماشا را بيرون فوريه ماه سرد غروب
شكايت مثابه به تابانش قرمز رنگ كه ديديم را قرمزي كاكل
!كبود آسمان برابر در بود ضعيفي
در ميكرديم بحث و جر هم با زناشوييمان عمر پايان در و
يك بياستعداد ، و كار تازه هنرپيشهاي مثل را آن كه حالي
كه ميماند برزخي به طلاق "قطعا.ميداديم جلوه واقعيت
در احساسي هيچ زودي به و آنجا نه و هستيد اينجا نه شما
در ضعيفي احساس و.داشت نخواهيد ميرويد كجا اينكه قبال
همه اينها آيا.داشت خواهيد بودهايد چه شما اينكه قبال
داشت تعلق شما به روزي كه چيزهايي آن آيا بود؟ روءيا
اين ديگر اعضاي و آشنايان دوستان ، بود؟ شما براي "واقعا
سعي ديگر ، شدههاي يعنيجدا !طلاق وحشتناك اتحاديه
تلفنها ، نامهها ، .كنند راهنمايي و كمك را شما ميكنند
اما نيستيد تنها "ظاهرا شما...و دعاخوانها ملاقاتها ،
!هستيد تنها حقيقت در
است شده پر غصه و غم از سيلي با كه است گودالي خلاء اين
در ميكوشيد و ميرويد فرو آن در زانو تا ماهها شما كه
اين و كنند كمك را شما ميكنند سعي ديگران نشويد ، غرق آن
بايد شما خود را اصلي قدم اما ميدهند انجام هم را كار
در و شويد خيس گودال آن در مدتي براي بايد بلكه.برداريد
!ببريد فرو را آن از جرعه چند حتي كنيد شنا خود غصه و غم
عذاب و دودليها ناگزير و پيوسته زنجيره اين بايد شما
كه كساني بياهميتي و سادگي همان به كنيد ، تحمل را وجدان
اكنون است شده تبديل سادهاي امر به طلاق دارند اصرار
از علامتي.هستيد آزاردهندهاي جريان يك از عضو يك شما
معضلات به شما دردهاي تمام !خانوادگي ارزشهاي زوال
.است شده تبديل سياسي و جامعهشناسي
بايد شما كنيد تحمل بايد را ناراحتيها اين همه البته
روشن را شمعها و بپوشيد را خاص پيراهن آن كه بگيريد ياد
.بنگريد رنگ سرخ پرندههاي آن به و پنجره بيرون به و كنيد
تاييدكننده "احتمالا روشنشان رنگهاي كه پرندههايي
.ميباشد زندگي امكان و شانس
جاي روزي است ممكن ميدهد آزار را شما كه موقعيتهايي در
".بدهند اميد و شيريني به را خود
محمدي ملك محمدرضا:مترجم
دايجست ريدرز:منبع
باشيم داشته سالم نگرشي چگونه
كردن اعتماد
كردن اعتماد باشد ، كرده خيانت ما به كسي گذشته در اگر
يا زده نارو ما به نزديكي دوست شايد.است دشوار وي به
چنين دوباره وقوع ما.است كرده ترك يا طرد را ما معشوقي
پيدا سوءظن ديگران مقاصد به و كرده پيشبيني را رويدادي
از ديگران نگاهداشتن دور و خود صيانت براي و ميكنيم
چنين "ظاهرا.ميكشيم خود دور به ديوارهايي خويش ، زندگي
به گاه هيچ -ميشود زندگي در ما تنهايي موجب شيوهاي
فرصت اين كس هيچ به گاه هيچ -نميشويم نزديك ديگري انسان
.كند مشاهده را ما واقعي وجود كه نميدهيم را
اعتماد مانع ترس كه دارد اهميت نكته اين داشتن خاطر به
.است كردن
شويم ، روبهرو آن با داده ، تشخيص را ترس آنكه محض به
با مطلب همه.كنيم اعتماد ديگران به ميتوانيم دوباره
آغاز واقعيت اين دانستن با و خودمان به ما اعتماد
آن در كه وضعيتي هر از نظر قطع ميتوانيم ، ما كه ميگردد
بيشتر هرچه.بكشيم بيرون آب از را خود گليم گيريم ، قرار
و داشت خواهيم بازتري شخصيت كنيم ، اعتماد خود توانايي به
به بيشتر ميتوانيم.كرد خواهيم اعتماد بيشتر ديگران به
به و باشيم داشته هراس خود از كمتر و كنيم اعتماد خود
.باشد ما راهنماي كه دهيم فرصت خود قلب
آغاز خود به كردن اعتماد با كردن اعتماد ديگران به
ما كه است واقعيت اين دانستن مستلزم اين و ميگردد
بيرون آب از را خود گليم وضعيتي هر رغم به ميتوانيم
.كشيم
باشيم داشته ايمان
ايمان تنها ميگسلد ، هم از ما پيرامون در چيز همه وقتي
نيست ، عقيده ايمان ، .ميسازد ممكن را حيات ادامه كه است
كه تدريج به.ميشود پرورده و ايجاد كه است نگرشي بلكه
ايجاد دگرگوني خود نگرش در ميدهيم ، گسترش را ايمان
ميپذيريم هست كه همانطور را زندگي چيز همه زيرا ميكنيم
از يكي.كنيم تفسير خود ميل به را آنها بكوشيم بيآنكه
تغيير من نگرش جز چيزي":ميگويد ايمان درباره بزرگان
".است شده دگرگون چيز همه واقع در و است نكرده
و شك كه وقتي تا.كنيم خطر كه ميكند ملزم را ما ايمان ،
وجود ايمان براي جايي باشد ، ما انديشههاي راهنماي ترديد
ميگردد ، كردن خطر از ما خودداري موجب ترديد و شك.ندارد
.دارد ضرورت ما شخصي رشد براي كردن خطر همين آنكه حال
تجربههاي نتيجه كه -ترديدآميز افكار واقعي ماهيت تشخيص
ما.ميبخشد ما به را آنها بر چيرگي توان -گذشتهاند
جاي به ايمان گذاردن و خود نگرش تغيير با ميتوانيم
.كنيم خاموش خود وجود در را ترديد آتش بياعتمادي ،
تجربههاي نتيجه كه -ترديدآميز افكار حقيقي ماهيت تشخيص
كه ميآورد وجود به ما در را ايمان اين -گذشتهاند
.شويم چيره تهديدآميز افكار اين بر ميتوانيم
رابينسن ب دكتر:نوشته
غيبي منوچهر دكتر:ترجمه
شد منتشر "روستايار" فصلنامه
نشريه نخستين "روستايار" فصلنامه:اجتماعي گروه
به فصلنامه اين.شد منتشر روستايي بهزيستي مجتمعهاي
حريقي فريدون مسئولي مدير و بهزيستي سازمان امتيازي صاحب
در مطالبي نشريه اين در.ميشود منتشر رنگ دو چاپ با و
خانهداري ، ورزش ، دستي ، صنايع روستا ، فرهنگ پيشگيري ، مورد
.ميخورد چشم به اخبار و سرگرمي و داستان
شد منتشر "جامعه انديشه" ماهنامه
"جامعه انديشه" فرهنگي اجتماعي ماهنامه شماره پنجمين
.شد منتشر
،"سياسي زمان مقدسي" زمان:چون مطالبي نشريه اين در
هياتهاي"،"مذهبي هياتهاي و مدني جامعه مدرنيته ، "
اتحاد و امنيت" ،"موجود روندهاي و ساختار تعارض مذهبي
فكري رهبران ارتباط الگوهاي" ،"فارس خليج در استراتژيك
.است رسيده چاپ به..و "مردم تودههاي با
:غرب آواي روزنامه مسئول مدير
تابع نبايد مطبوعات قانون تغيير
باشد
جناحي و سياسي گرايشهاي
تابع نبايد مطبوعات قانون تصويب و تغيير:اجتماعي گروه
لزوم صورت در حتي و باشد جناحي و سياسي گرايشهاي
دقيق كارشناسيهاي انجام از بعد بايد كار اين تجديدنظر ،
صورت فن اساتيد و مجريان نظر از بهرهگيري و مدت دراز و
مديرمسئول ايلام ، در همشهري خبرنگار گزارش به.گيرد
و جهان كنوني خاص شرايط به اشاره با غرب آواي روزنامه
را مطبوعات تحديد مناسب ، اطلاعرساني ضرورت و كشور
و آزاد فعاليت:گفت و خواند توجيه غيرقابل اقدامي
و توسعه اصلي اركان از يكي بهعنوان مطبوعات قانونمند
تحليل و اطلاعات و اخبار ارائه براي دموكراسي چهارم ركن
.است ضروري و لازم جامعه ، به متفاوت نظرگاههاي از تفسير و
و دانست مناسب قانوني را مطبوعات فعلي قانون زاهدي مهندس
و تدوين تحميلي جنگ از متاثر شرايط در قانون اين:افزود
اين تغيير نظام ، ثبات غيرجنگي شرايط در اينك و شده تصويب
اصلاح هرگونه "طبعا و نميباشد صواب به مقرون عملي قانون
و اختيارات افزايش هدف با بايد كه محدوديت جهت در نه
مديرمسئول.گيرد انجام مطبوعات براي قانوني آزاديهاي
به مديرمسئول قانوني مسئوليت تعميم غرب آواي روزنامه
نشريات توليد عوامل ديگر و طراحان نويسندگان ، خبرنگاران ،
تغيير:افزود و كرد عنوان مطبوعات كيفي و كمي افت سبب را
حرفه لازمه اخلاقي صفات همچنين مطبوعات قانون
حقيقي و عيني ارائه در شهامت نظير روزنامهنگاري
.ميدهد كاهش را رويدادها
بهزيستي سازمان مشاركتهاي معاون
كشور در بارز معلول
هزار و 800 ميليون يك
ميكنند زندگي
سازمان به مردمي كمكهاي حجم سال 77 طي در:اجتماعي گروه
سال 76 به نسبت بودهكه ريال ميليارد كشور 54 بهزيستي
.است داشته رشد درصد حدود 80
سازمان مجلس و مردمي مشاركتهاي امور معاون موهبتي طاهر
:افزود مطلب اين اعلام با خبرنگاران جمع در كشور بهزيستي
استان دو توسط جمعيت سرانه براساس كمكها ميزان بيشترين
.است گرفته انجام ايلام و گيلان
كشور در بارز معلولين درصدي آمار 3 به اشاره با موهبتي
كشور در بارز معلول هزار و 800 ميليون يك حداقل:گفت
قشر اين به خدمات ارائه براي لازم بودجه كه دارند وجود
فرد هر براي:افزود وي.است تومان ميليارد حدود 180 در
و ميشود هزينه سال در تومان ميليون ايزوله 15 معلول
.نيست نيازها پاسخگوي بهزيستي بودجه
|