نداشتم مستندسازي قصد
بينالمللي درجشنواره ايراني نقاش حضور
جهان نقاشي هنر شاهكارهاي
بزرگ واقعگراي شعف
نداشتم مستندسازي قصد
"سهراب و رستم" نمايش كارگردان صابري پري با گفتوگو
از و است جامانده پيش سال هزار از كه است گنجي شاهنامه *
از خاص تصويري ما همه براي و داشته خاصي جلوه زمان همان
شايد كه تصويري ميدهد ، آن شخصيتهاي بقيه و سهراب و رستم
ميكند سخت را كردن كار اين و باشد متفاوت هم با "كاملا
:اشاره
تالار در صابري پري كارگرداني به "سهراب و رستم" نمايش
و سينمايي تحصيلات كه صابري.است رفته صحنه روي بر وحدت
در كه است سال حدود 30 گذرانده ، فرانسه در را خود تئاتري
روي بر كار دوره يك از پس و دارد فعاليت كشور تئاتر عرصه
اجراي به اكنون پيراندللو ، نوشتههاي خصوص به خارجي آثار
پس كه روآورده ايراني غني آثار از استفاده با نمايشهايي
سومين اين "منيژه و بيژن" و "عشق شهر هفت" نمايشهاي از
رستم" درباره.ميشود محسوب فعاليتش تازه دوره در وي اثر
نظرتان از كه دادهايم انجام گويي و گفت وي با "سهراب و
.ميگذرد
اين.است نقالي اجرايي شيوههاي رايجترين از يكي
به شاهنامه تعريف براي گذشته سالهاي از كه نمايشي ريختار
تئاتر هنرمندان استفاده مورد نيز اكنون ميرفته ، كار
اجرا شيوه همين با نيز "سهراب و رستم".ميگيرد قرار
ميشود؟
مختلف شيوههاي مجموعه از كردم سعي نمايش اين در من *
تعزيه ، نقالي ، ايراني شيوههاي از بگيرم ، بهره نمايش
از كه شيوهاي.امروزي تئاتر مدرن شيوه از و پردهخواني
تصوير دنياي سوي به و ميرود فراتر گفتاري "صرفا تئاتر
حركت و بدن توسط احساسات ابراز و موسيقي از استفاده با
سرآمده به گفتاري تئاترهاي دوره اكنون زيرا.ميرود پيش
پيش جهان روز باتئاتر همگام تا دارم سعي هم من و است
.بروم
ارزش با ايراني -تاريخي منبع يك به من چون نمايش اين در
كشيدم ، تصوير به كامل وفاداري و دقت با را آن و زدم دست
الهام تعزيه از البته.جستهام سود تعزيه و نقالي از
تعزيه من نظر به يعني.كنم كپيبرداري اينكه نه ميگيرم
با كه است اجرايي بالقوه قابليتهاي با كهن آيين يك
.ميكند القا را خود مفهوم اشاره كوچكترين
را هستي گاه و زمان دايرهاي حركت يك با نمونه براي
جلوهگر را رودخانه آب كاسه يك با يا ميسازند جلوهگر
ميكنم ، نگاه را جهان تئاتر تاريخ من وقتي.ميكنند
بسيار بهرههاي تعزيه از "بروك پيتر" و "برشت" ميبينم
به نمايشي شكلهاي همين از استفاده با هم من.بردهاند
از آنكه با شاهنامه زيرا.دادهام ساختار حماسي شعر اين
ساختار اما است برخوردار دراماتيك فوقالعاده قابليتهاي
يك كه معمار يك مانند كردهام سعي من كه ندارد نمايشي
مثال براي.بدهم شكل را شعر اين ساختمان ميكشد ، را نقشه
آن از اولياء براي زيرا.دارد خاصي قداست آواز تعزيه ، در
اين در موسيقي از خاطر همين به هم من كه ميشود استفاده
بر تكيه با طرف يك از و جستهام بهره بسيار نمايش
هويت به اتكا با ديگر سوي از و فرانسه در تحصيلاتم
يا مادرم خوانيهاي شاهنامه با كودكي از كه ايرانيم
حتي و حوضي تخت و سياهبازي نقالي ، نمايشهاي تماشاي
.كردهام تصوير را اثر اين زورخانهاي ، حركتهاي
يك عنوان به تعزيه از و داديد كه توضيحاتي به توجه با
ريختارهاي به هم اشارههايي همينطور و كرديد ياد آيين
تئاتر يك اثر اين بگوييد ميتوانيد آيا داشتهايد نمايشي
است؟ آن دقيق تعاريف همه با ناب
در ما كه متاسفم من.است ناب تئاتر يك من نظر به *
انواع تئاتر زيرا.كردهايم گير قالبزده چارچوبهاي
حوضي ، تخت موزيكال ، تراژيك ، حماسي ، غنايي ، ;دارد مختلفي
كه است عجيب برايم و..بكت ، تئاتر يا دلارته يا كمد
فكر شايد عده اين و است "شعر" يك اين ميگويند بعضي
ميكنند صحبت آن در عدهاي كه است جعبهاي تئاتر ميكنند
بر بايد و نيست خبري تصوير حركت ، موسيقي ، از آن در و
جذابيت شكل اين به تئاتر البته كه باشد متكي ديالوگ
درست حرف اين.است گذشته زمانش ميكنم فكر زيرا ندارد
و است نقاشي مينياتور ، فقط بگوييم ما كه است اين مانند
را نمايش انواع كه صورتي در.ندارد ارزشي "ميرو" آثار
خودش سبك در نمايش يكسنجيد خودش سياق و سبك با بايد
حركت ، از چون كه گفت نميتوان اما.است ضعيف يا قوي
نمايش ميكند ، استفاده ديگر شكلي به رنگ و كلام موسيقي ،
عقيده به.ميگويند چه مردم ديد بايد اينكه مهمتر.نيست
به بتواند عوامل همه از كه است نمايشي كامل نمايش يك من
.كنيم نگاه آن به خاصي عينك با اينكه نه كند استفاده خوبي
"شو" يك بهعنوان است "شو" نمايش اين ميگويند كه آنهايي
.كنند نگاه آن به
چرا؟ است ، سخت شاهنامه تصويركردن اينكه ، به شد اشاره
از و است جامانده پيش سال هزار از كه است گنجي شاهنامه *
از خاص تصويري ما همه براي و داشته خاصي جلوه زمان همان
شايد كه تصويري ميدهد ، آن شخصيتهاي بقيه و سهراب و رستم
.ميكند سخت را كردن كار اين و باشد متفاوت هم با "كاملا
ارائه خاصي پيچيدگي با را شخصيتهايش فردوسي ديگر طرف از
نويسنده اين كه تفاوت اين با شكسپير مانند درستميكند
ما به دراماتيك و گرفته شكل صورت به را متن انگليسي
ابتدا درنيست گونه اين شاهنامه حاليكه در ميكند ارائه
من به زيادي عده كنم كار را متن اين ميخواستم كه
صورتي در.داري را كاري چنين انجام جرات چطور ميگفتند
استفاده با حساسيتها ، همه به توجه با بايد معتقدم من كه
فقط كه را اثري رشته ، اين در قابليتهايم و قدرت تمام از
داشتم دلهره البته.درآورم تصوير به است ، اسم يك صورت به
راضي تماشاگر و كنم رعايت را مطلب حق نتوانم ازاينكه
.نشود
ما ذهن در كه مختلفي شكلهاي و تفسيرها همه با "رستم"
به و آنها ذهن چكيده و ايران ملت متن از ميگيردبرخاسته
آنجا را مطلب اين ما و است ملت بازوي روانيش جلوه نوعي
هستي ، تو كه هستم من ميگويد ، و ميايستد شاه مقابل در كه
بهعنوان را خود صورت اين به او زيرا ميشود نمايانگر
.ميكند معرفي ملت
گونه اين در بهخصوص نمايش در عنصر ، اساسيترين ضرباهنگ
عنصر اين نميكنيد فكر.دارد تكيه كلام بر كه است آثار
است؟ همراه نشيب و فراز با "سهراب و رستم" در حدودي تا
داشتم آن به زيادي توجه من كه است نكتهاي اين "اتفاقا *
پيوسته و مرتب اگر كه است انسان يك نبض همانند ريتم زيرا
و رستم" در ضرباهنگميشود فشارخون افت باعث نزند ،
كه نمايشي در زيرا دارد ادامه انتها تا ابتدا از "سهراب
شود خسته بيآنكه تماشاگر ميكشد طول ربع و ساعت دو حدود
و توجه آن به نسبت كند ، ترك نمايش اواسط در را سالن يا
ابتداي از عنصر اين اهميت به توجه با مندارد تمركز
آن با شده تعيين پيش از عاملي عنوان به بيآنكه تمرينات
و دادم شكل نمايش لحظات با همگام را ضرباهنگ كنم ، برخورد
كه ميساخت را ضرباهنگ موسيقي همراه به لحظه هر خصوصيات
استفاده هم زورخانهاي و آييني حركتهاي از ميان اين در
.كردم
آيا نمايش ، دقايق همه با موسيقي بودن همراه به توجه با
حضور و ميگيرد پيشي نمايش بر موسيقي گاه نميكنيد فكر
نيست؟ مفهومي چندان نمايش ميان در شيپورزن مرد
وقتي مثال براي ميجويد بهره بسيار نمادها از شاهنامه *
از نمودي كه ميبازد را "رخش" و ميرود خواب رستمبه
ما كه ميشود ظاهر سيمرغ زمان همين در و است او غفلت
خود به را نظرها منادي بهعنوان ميشنويمو شيپور صداي
خبردهنده بهعنوان شيپور از من "اصولا و ميكند جلب
او سياه لباس خاطر بههمين و كردهام استفاده ناگواريها
همين به هم سازها ساير از.دارد فرق نوازندگان ديگر با
لحظات در نمايش وقتي "مثلا يعني.كردهام استفاده شكل
و عود رفته ، فرو عاشقانه خاص لطافت در و است غنايي
بدني تند حركتهاي و جنگ زمان در يا ميشوند سنتورنواخته
همين به و ميكنند غوغا كوبهاي سازهاي ديگر دفو تمبك ،
من عقيده به كه ميشود همراهي سازها با لحظات بقيه شكل
.نميگيرد سبقت نمايش بر هيچوجه به موسيقي
ايجاد ذهن در زمينهسازي هيچ صحنه طراحي و نمايش صحنه
نيست برخوردار چنداني مفهوم از كه شكلي به و نميكند
و زمان چندان نيز لباسها ديگر طرف از.ميشود جلوهگر
است؟ بوده كار اين در تعمدي چهنشاننميدهد را مكان
از "اولا زيرا.دارم رضايت صحنه شكل و معماري از من *
مطابقت بود ، ما اختيار در كه امكاناتي و موجود شرايط نظر
اينجا.زدهايم را حرفمان محدود شرايط در ما و دارد
نمايش يك براي دلاري ميليون چند بودجه كه نيست "برادوي"
منظوره چند شكل به صحنه اين از ما اين بر علاوهشود خرج
رنگ بهعنوان هميشه من كه اخرايي رنگ با و كرديم استفاده
شكل همين و شد رنگآميزي داشتهام ، ذهن در سرزمين اين
را صحنه در كردن كار و حركت براي ما به عمل آزادي صحنه
.ميداد
را خود ذهنيت بلكه نداشتم مستندسازي قصد من اينكه مهمتر
اجراي در ادعايي هيچ و كردم پياده امكانات به توجه با
لباس براي "مثلا.ندارم هم شاهنامه صحنه موبهموي و دقيق
به اشارهاي تنها و نكردم تكيه تاريخ به سهراب يا رستم
لباس نميدانستم ، رستم از كم را سهراب چون و داشتم آن
برادوي ، در امروزه.پوشاندم آنها تن به را پلنگ و ببر
"گروتوسكي"ي"بيچيز" شيوه سوي به تئاتر فرانسه ، و انگليس
بيزرق و مادي ي"بيچيز" اوج در ميشود سعي و ميرود پيش
و فاخرترين صحنه ، شكل و آكسسوار جهت از بودن برق و
.كرد ارائه را شكل موءثرترين
شكلهاي از بازيگران صحنهاي حركتهاي براي نمايش اين در
تا حتي و متمايز "رستم" حركت اما بود شده استفاده مختلفي
چيست؟ در تفاوت اين علت.ميرسيد نظر به عجيب حدودي
براساس كه داشتيم حركت سهنوع نمايش اين در ما *
به "رستم" حركتهاي.بود شده طراحي زورخانهاي آيينهاي
"سهراب" جابجايي شكل و شده نزديكتر زورخانه پهلوانان شكل
ديده تدارك امروزيتر بودن ، جوانتر خاطر به صحنه ، در
خاص حركت شعاع تحت حركتها همه جاهايي در اما.بود شده
اين به من كه ميگرفت قرار بود بقيه از بارزتر كه رستم
نشان را سايرين بودن زيرپوشش و او تسلط ميخواستم شكل
تدارك مينياتوري را تهمينه حركتهاي نمونه براي يا.دهم
در و كردم استفاده سينهزني از كار آخر در "مثلا و ديدم
زمان آن در كه گرفتند اشكال من از خيليها آخري مورد
ايرانيها ميكنم فكر من كه حالي در.است نبوده سينهزني
يا زردشتي تنهايي به دارند كه ريشهداري تمدن به توجه با
گرفته پا خاك در كه درختي مانند درست بلكه نيستند اسلامي
يا عشق سينهزني اگر و است متفاوت اجزاي با مجموعه يك
به توجه با.ميبرم بهره آنها از من ميكند ، بيان را درد
.است بوده مذهب شيعي هم فردوسي اينكه
نظر از -متفاوت نشانه چند از استفاده مساله آيا اين ولي
.بزند لطمه اثر اصالت و هويت به نيست ممكن -زمان و شكل
جهت از -نمايش يك در كه نشانههايي همه تطابق عدم يعني
با را اثر است ممكن ميرود كار به -جغرافيايي و زماني
.كند مواجه يكدستي عدم و چندگانگي
كنم كار مستندات براساس را نمايش همه كه نيستم محقق من *
بلكه نيست ، اصل هيچوقت متن با موبهمو و دقيق تطابق و
نوشتههاي از يكي انگليس دراست محور متن يك درونمايه
صحنه به كابوكي شيوه با گذشته ، ژاپنيها سال در را شكسپير
نسبت كشور اين در كه تعصبهايي به توجه با اما.ميبرند
دارند نمايشنامهنويسي اوج و سردمدار بهعنوان شكسپير به
مورد بسيار ميشد ، اجرا هم ژاپني زبان به آنكه با و
نه است بيان علت و نوع اصل ، بنابراين.گرفت قرار استقبال
.آن شيوه و شكل
داريد؟ آينده براي برنامهاي چه
شمس ملاقات از برداشتم در است جسارتي من بعدي نمايش *
نمايشنامه روي بر كه "پرنده شمس" نام به مولانا و تبريزي
بزرگترين از تن دو با چون.كردهام كار سال پنج آن
مطلب حق حدودي تا ميكنم فكر و هستم مواجه ايراني شاعران
يك از مطهر جام يك برداشتن زيرا باشم كرده ادا را
انتظار اما.ميكند برآورده مرا رضايت بيكران اقيانوس
ولخرجي هرگونه از جلوگيري و قناعت به توجه با دارم
ميخواهد دلم من.بگيرد قرار اختيارم در لازم امكانات
مختلف سليقههاي با كشته كار افراد دست به تئاتر چراغ
در همدل ولي سليقه در متفاوت آدمهاي وقتي.بماند روشن
.ميشود حاصل موفقيت حتم به كنند بلند را پرچمي حرفه
بينالمللي درجشنواره ايراني نقاش حضور
جهان نقاشي
هنر شاهكارهاي
هنر شاهكارهاي بينالمللي جشنواره در :هنر و ادب گروه
شهر در شهريور هشتم تا ازپنجم كه (1999) جهان نقاشي
شراره ميشود ، برگزار زرد رود كنار در چين "كينگدائو"
.كرد خواهد شركت ايران از پژوهشگر و نقاش صالحي
در نقاشي عرصه در موفقيتهايي تاكنون ايراني ، نقاش اين
به موفق جمله از و آورده بدست كشور از خارج و داخل
بينالمللي نمايشگاه از افتخار ديپلم و تقدير لوح دريافت
.است شده چين هنر
جشنواره با همزمان كه پژوهشي سمينار در است قرار وي
اسلامي هنر ارزشهاي انعكاس درباره ميشود ، برگزار مذكور
.كند سخنراني آثارش در
بزرگ واقعگراي شعف
(19171834) "ادگاردگا"ديد از انساني دنياي زيباييهاي
كه نقاشي هزاران امريكا عمومي و خصوصي مجموعههاي بين در
شدهاند ، كشيده فرانسوي امپرسيونيست نقاشان بهوسيله
.دارد وجود
امپرسيونيسم سبك امريكاييهاشيفته تايم ، مجله نوشته به
نشده متوقف هنوز و گرفته پا پيش قرن يك از بيش كه هستند
امپرسيونيستها ، گروه از عضو يك تنها حال اين بااست
.نبود هنري نتايج براي اصل در ديدار آن كه ديد را امريكا
اگوست" پدرش.داشت خويشاونداني نيواورلئان در دگا ادگار
خالص خون است متصل او نام به كه "De" عليرغم كه "دگا
از فرانسوي نژاد با زن يك با نداشت ، زادهاي اشراف
اين حاصل.كرد ازدواج "ماسن سلستين" نام با نيواورلئان
آنها بزرگترين دگا ادگار كه بود دختر دو و پسر سه ازدواج
برادر دو اما.داشتند اقامت پاريس در همگي آنها.بود
و كردند مهاجرت نيواورلئان به "آشيل" و "رنه" او جوانتر
تجارت به ماسن خانواده.رفتند ماسن خانواده تجارتخانه به
.داشتند اشتغال پنبه
بازگشت پاريس به تجارت كار با رابطه در مدتي از پس "رنه"
به ديدار براي كرد مجبور را ادگار هنرمندش برادر و
يك با سال 1872 در آنها ترتيب اين بهبرود نيواورلئان
دگا.شدند نيويورك شهر عازم "اسكاتيا" پيما اقيانوس كشتي
البته كه آتيه خوش جوان يك.بود ساله هنگام 38 آن در
.بود نشده معروفي هنرمند هنوز
در ندهد اختصاص كارش به او كه نبود زماني دگا زندگي در
و برادران نزد نيواورلئان در ماههاش پنج اقامت مدت تمام
سپري نقاشي و طراحي كشيدن با را خود اوقات داييهايش پسر
.ميكرد
خود كارهاي از ديدني و جالب نمايشگاهي مدت اين پايان در
عنوان كه داد ترتيب آگوست ماه در نيواورلئان هنر موزه در
تعدادي فقط نمايشگاه اين.بود "نيواورلئانيها و دگا" آن
ماه پنج اين طول در دگا كه را طراحياي و نقاشي از 40
"باوم فون گايل" كه طور آن و ميشد شامل بود ، كشيده
طرف بهخوبي اما.بود كوچكي نمايش كرد ، مطرح موزهدار
.شد واقع استقبال مورد و گرفت قرار توجه
بوجود باعث مسالهاي چه آثارش نمايش از بعد نيست معلوم
وابستگي كه بطوري شد ، دگا در مبهمي ناگهاني احساس آمدن
كلي بطور لوييزيانا و نيواورلئانيها به را غيرمعمولي
.كرد پيدا
در "روارت هنري" دوستش به نامهاي در كه بهگونهاي
مورد فرزندانش بهوسيله بايد لوييزيانا: نوشت پاريس
من و..":كرد اضافه بعد و...".. بگيرد قرار احترام
حرف اين از پس او متاسفانه ".هستم آنها از يكي "تقريبا
.شد واقع تمسخر مورد
يك عنوان به هميشه را ، دگا مردم و شهر سطح به كردن نگاه
.ميكرد مشعوف بزرگ واقعگراي
هيجان با همقطارش نقاش "تيسوت جيمز" به نامهاي در او
به باستونهايي ييلاقي خانههاي":مينويسد اينطور
كودكان...مندرس لباسهاي با سياهاني..مختلف سبكهاي
ارابههايي سياه ، خدمتكاران بازوان در پوست سفيد گلگون
بلند دودكشهاي و ميشوند كشيده قاطرها بوسيله كه
مشاهده قابل اصلي خيابان انتهاي از كه بخار كشتيهاي
".زيباست انساني دنياي اين در چيز همه..هستند
زن يك تابلوي كه كارهايش از يكي به مشخص بطور او سپس
قطع بهطور":مينويسد و ميكند اشاره است پاريسي رختشوي
".است شريفتر من از نيز پاريسي رختشوي زن آن حتي
ناراحت را او بنيه كم چشمهاي بيرون فضاي درخشندگي
از نيواورلئان در او نقاشيهاي همه علت همين به و ميكرد
خويشاوندانش به دگا ادگار.است دروني نماهاي و پرترهها
نابيناي همسر "ماسن استلا" به بهخصوص داشت توجه بسيار
.ميكرد دلسوزي و همفكري احساس او با كه "رنه" برادرش
غيرقابل جهت به بيسابقهاي بطور را او "ماسن استلا"
.داد سوق انتظاري
بانداژ زن صورت شبيه معلوليني به او توجه مثال بهطور
آثار در زيادي تعداد به كارها مدل اين كه شده
.ميشود ديده او نيواورلئاني
به فرانسويها كه بود چيزي نيواورلئان در او كار آخرين
خيابان در پنبه دلالان اداره.ميگويند Le. business آن
ماسن اعتباري تجارتخانه به متعلق كه كاروندلت سيوششم
دگا) بود شريك خودش خانواده با دفتر آن در دگا و بود
نفوذ با تاجران از يكي به را آن امتياز كه بود اميدوار
(.نشد موفق اما.بفروشد "انگلستان" منچستر ،
مطالعه را روزنامهاي كه حالي در "رنه" تابلو اين در
با چپ سمت در "آشيل" و است مشغول سيگار كشيدن به ميكند ،
اين.است داده تكيه پنجره لبه افقي قسمت روي بطالت
حركت يك از واقعي تصوير و استخوانبندي قطع طور به مجموعه
كردن جدا حال در كه مرد دو جز به نيست ، امريكا در تجاري
در كتابدار ودو هستند ميز روي در پنبهها طبقهبندي و
انجام بيشتري كار كسي كه نميرسد نظر به تابلو راست سمت
در را خليج گرماي از ناشي بيحالي شماميتوانيد و ميدهد
.كنيد احساس اتاق
تركيببندي از است فوقالعاده و برجسته كار يك اثر اين
قد تمام "تقريبا يا قد تمام فيگور چهارده (كمپوزيسيون)
يكديگر با مناسبي ارتباط در پا سه پهناي با بوم يك در كه
دقيق بهطور آنها از يك هر وشخصيت شدهاند داده قرار
قسمت در.است ظريف جزييات از پر تابلو آناست شده تصوير
رنگهاي و صندلي پايههاي روي ظرافت اين تابلو پايين
.است مشاهده قابل سبد داخل باطله كاغذهاي زنده
نيواورلئان در پنبه دفتر تابلوي از اوليهاي طرح هيچ
به كه دگا كه است تصور غيرقابل انديشه اين.ندارد وجود
اين در است ، كرده كار كمپوزيسيونهايش روي مختلف انحاي
طرحهاي "احتمالا.باشد نداده انجام را كاري چنين تابلو
.شدهاند مفقود تابلو اين از او اوليه
حايز حد از بيش طرحها ، اين شدن مفقود نميرسد بهنظر
كه است جذابي هنرمند دگا حال هر به اما باشد ، اهميت
.بدانند او درباره را چيز همه دارند دوست علاقهمندانش
در را او زندگي جنبههاي همه نوشته اين قطع بطور
قسمت به مسرتبخش و متعهدانه نگاهي بلكه برنميگيرد
.ميباشد او آثار و زندگي از كوچكي
هفتلنگ هاله :ترجمه
|