علم به بالا از نگاه
(دوم بخش)علم فلسفه
پايا علي دكتر
بنيان را منطق و كرده ظهور ارسطو افلاطون ، از پس
براي قوي فوقالعاده ابزاري منطق ، كمك به و ميگذارد
:بر بود مشتمل ارسطو ابزار.ميآورد فراهم تعريف
تام حد به تعريف (1
ناقص حد به تعريف (2
تام رسم (3
ناقص رسم (4
مركبه خاصه (5
شرحالاسم (6
نوع مهمترين تام ، حد به تعريف تعاريف ، اين ميان در
مولوي.آمد پيش اشكالي اينجا ، در منتهي.ميباشد تعريف
:ميگويد اشعارش از يكي در
نبود پالانش بود ، خر را يكي آن
ربود در پالان دزد ، را خر يافت
منطقي ابزار وقتي كه كرد پيدا را مشكل اين ارسطو ، تعريف
.نبود امكانپذير ديگر تام ، حد به تعريف آن شد ، پيدا
در كه دارد التعاريفات الحدود نام به رسالهاي ابنسينا ،
معرفت ، سر از تواضع با حال ، عين در و علمي بصيرت با آن ،
:كه ميدهد توضيح را نكته اين
و اشيا حدود اين كه خواستهاند من از دوستان ، از بعضي
كار اين.دهم توضيح برايشان كتاب ، اين در را حد به تعريف
ممكن "عملا حد ، به تعريف.نيست امكانپذير بشر ، براي
.است دشوار خيلي خيلي يا نيست
كرد؟ تعريف چگونه را علم فلسفه بايد حال
اين.ندارند توافق هم فلاسفه خود علم ، فلسفه تعريف سر بر
همه براي بلكه نيست ، علم فلسفه به مربوط تنها مشكل ،
را مشكل اين زمينهاي ، هر در شمادارد وجود معرفتها
به چيزي از منطقي دقيق تعريف نميتوانيد كه داشت خواهيد
.كنيد تصور را دور از سراب ديدن مثال ، براي.آوريد دست
شما كه حالي در دارد ، مشخصي "نسبتا طرح دور ، از سراب
ميشود مبهمتر آن ، حدود ميشويد ، نزديكتر سراب به هرچه
هم ملموسي خيلي امر كه ميرسيد داستان اصل به بالاخره تا
.نيست
علم ، فلسفه از تعريف يك تا كنيم چه بايد بالاخره همچنين
واقع در علم فلسفه ، كنيم؟ شروع را كارمان و داده دست به
علم.است علم نام به ديگر ، معرفت يك باب در "علم تحصيل"
علم مقصودمان ميآيد ، ميان به علم از سخن وقتي چيست؟
.نداريم كاري معرفت با بين اين در.است (Sience) تجربي
فلسفه ميگوييم وقتي.است گستردهتر معرفت ، دايره چون
علم پس.ميكنيم بازگو را تجربي فلسفه واقع ، در علم ،
چه علم ، كنيم؟ تجربه را آن فلسفه ما ، كه چيست تجربي
ميشود؟ شناخته چيزي چه با و دارد خاصيتي
علم در كه است جنبههايي مهمترين از يكي آزمايش ، مشاهده
دارد اساسي شرط يك آزمايش ، مشاهده منتهاميخورد چشم به
تجربهپذير" و "تكرار قابل" كه است اين آن ، و
ميتوانيد شما اينكه يعني.ميباشد "بينالاذهان
آزمايشگران توسط مختلف ، جاهاي در را خاص آزمايشهاي
اين.برسيد يكسان بيش و كم نتايج به و كنيد تكرار مختلف
.نيست علم شان تنها اما است ، علم مهم شان يك
به علم ، شان درباره كه است اين علم فلسفه وظايف از يكي
.دهد توضيح را آن و كرده مطالعه دقت
علم به علم ، فلسفه كه درمييابيم نخست قدم در پس
.است آزمايش و مشاهده علم ، شان و ميپردازد
راه بهترين پس.است عالمان كار است؟ كساني چه كار علم ،
.است عالمان سراغ به رفتن علم ، يافتن براي
متفكران نخستين از يكي "بيگانه" و "تت" گفتوگوي براساس
پيدرپي تقسيمات روش كه است افلاطون علم ، تاريخ در معتبر
علم درباره تئوري يك افلاطون ، "ضمنا.گذارد بنيان را
عنصر پنج از عالم كه بودند معتقد قدما از برخي.دارد
به كه آسماني عنصر يك و زميني عنصر چهار.است شده ساخته
عالم ، يك مقام در افلاطون.ميگفتند اثير يا اتر آن ،
تحت فلسفي ، لحاظ به وي.ميدهد توضيح را عالم ساختمان
.بود فيثاغوريان مكتب و فيثاغورث تاثير
باورها اين نقش روي كه داشتند اساسي باور يك فيثاغوريان ،
ساخته عدد با عالم داشتندكه اعتقاد آنها.است شده تاكيد
جادويي خاصيت يك عدد ، برايدارد رياضي ساختمان و شده
.ميدانستند عدالت الگوي را عدد 4 مثال ، براي.بودند قابل
بودند معتقد چون بودند ، قايل زيادي اهميت عدد 10 ، براي
آن در و 4 و 3 و 2 اعداد 1 يعني اصلي ، عدد چهار همه
نشان فيزيكي نقطههاي با را اعداد چونهستند مندرج
و هندسي انتزاعي عدد بين كه بود ساده برايشان ميدادند ،
هم كنار نقطه دو وقتي.كنند برقرار ارتباط طبيعي ، عالم
را سطح نقطه سه همينطور ، و ميساخت را خط ميگرفت ، قرار
.ميآورد وجود به را جسم يا حجم نقطه چهار و
هندسي هماهنگيهاي بر عالم اصل كه را نظريه اين افلاطون ،
در عالم يك مقام در پس.پذيرفت است ، استوار رياضي و
رياضي تئوري همين سراغ به كيهانشناختياش ، نظريه توضيح
عناصر اين كه است شده ساخته عنصر پنج از عالم گفت و رفت
يكي مكعب با را زميندارند هندسي ساخت يك كدام ، هر
هم مكعب.است عناصر سنگينترين خاك ، ميگفت چون دانست ،
از كردنش ، واژگون كه است شكلي هندسي ، شكلهاي ميان در
هرم با را آتش.است بيشتر آن ثبات پس.است دشوارتر همه
هندسي اشكال ميان در هرم ، ميگفت اينكه برايدانست يكي
عناصر ميان در آتش سوزندگي و است نوكتيز و منتظم
به را آب منتظم ، وجهي هشت به را هوا.است بيشتر چهارگانه
.داد نسبت منتظم وجهي دوازده به را اتر و منتظم وجهي بيست
كنار كلي به را نظام اين و آمد ،(ارسطو) افلاطون شاگرد
"شخصا و نداشت خوبي رياضيات استادش ، برخلاف ارسطو.گذاشت
ارسطو ، و افلاطون كه است جالب نكته اين.بود زيستشناس يك
علم براي و علم فلسفه براي را متمايز "كاملا سنت دو
.گذاشتند يادگار به بعدي ،
توجه زيستشناس يك نظير مشاهده ، و تجربه به ارسطويي سنت
افلاطوني سنت.ميشود ديده فعلي ، زيستشناسي در و ميكند
كه ميپردازد پديدارها بطن در پنهان رياضي ساختارهاي به
جديد ، علم در سپس و نيوتون در بعد گاليله ، در نخست شما
.ميكنيد مشاهده را سنت اين تاثير و دامنه
وجود چهارگانه عناصر كه بود مبنا اين بر ارسطو نظريه
عناصر همين آنها ، و هستند رياضي هويت فاقد ولي دارند ،
شكل اين به و ميشوند ديده طبيعت در كه ميباشند محسوسي
تعريف عنصر چهار ارسطو ، .هستند ارتباط در يكديگر با هم
عنصرش ، چهار.گرفت نظر در خلطي يا مزاج هريك ، براي و نمود
خشكي ، گرمي ، ترتيب به آنها مزاجهاي و آب خاك ، هوا ، آتش ،
.بود تري و سردي
شناسي ، كيهان باب در و آمدند دانشمند ، دو اين اينجا ، تا
پيش سئوالي ميان ، اين در اما.كردند مطرح را نظريه دو
را نظريه كدام و است دو اين از كداميك با حق كه ميآيد
برابر در نظريه يك قبولي معيار "اصولا پذيرفت؟ بايد
نيستند ، علمي پرسشهاي پرسشها ، اين چيست؟ ديگر نظريه
(Second Order) دوم مرتبه از پرسشهايي آنها به بلكه
و هستند بالاتر از پرسش دوم ، مرتبه پرسشهاي.ميگويند
سئوال كه است علم فيلسوف.علمند فلسفه شان پرسشها ، اين
چيست؟ ديگر نظريه به نسبت نظريه يك رجحان معيار ميكند
و پذيرفت؟ بايد معيارها كدام براساس را نظريههايي چه
كرد؟ قبول نبايد را نظريهها كدام
نامهاي به بزرگ دانشمند دو نوزدهم ، قرن در مثال ، براي
علمي ، فلسفه ديدگاههاي لحاظ به هم با بولتسمان و ماخ
موءثري بسيار دانشمند و فيلسوف ماخ.بودند تضاد در بهشدت
عامه ميگفت ، را سخني وقتي كه داشت نفوذ حدي به و بود
دو اين نزاع.ميپذيرفتند را او حرف اروپا ، دانشمندان
.بود اتم واقعيت سر بر ترموديناميكي ، بحثهاي در دانشمند ،
اتمها ، ميگفت و ميكرد دفاع اتمها واقعيت از بولتسمان
اتمها واقعيت منكر كلي ، به ماخ اما هستند ، واقعي عناصر
جعلي افسانههايي "صرفا اينها وميگفت بود مولكولها و
به دو اين اختلاف.هستند محاسباتي كارهاي در تسهيل براي
از پس ماه يك.كرد خودكشي بولتسمان ، كه گرفت بالا قدري
اتمها ، داشتن واقعيت موجه شاهد اولين بولتسمان ، خودكشي
.شد پيدا
واقعيت نسبت اتمها ، به بايد اينكه مورد در قضاوت حالا
كارهاي آزمايشگاه ، در عالم.نيست عالم كار خير ، يا داد
كه ندارد اهميتي هم او براي و ميدهد انجام آزمايشگاهي
هم الكتروني ميدهد ، انجام كه آزمايشي در "واقعا آيا
ما ، كار ميگفت كه بود اين هم ماخ حرف.نه يا دارد وجود
توضيح كه است علم فيلسوف وظيفه اين.است پديدارها توضيح
هويتهاي واقعيت به قايل يعني) رئاليست بايد عالم آيا دهد
منتاليس اينسترو و انترياليست يا (باشد علمي يا فيزيكي
.باشد
دارد قرار علم از بالاتر جايي در علم ، فلسفه پس
نگاه علم به علم ، فلسفه.است معرفت از ديگر مرتبهاي
علم ، .مينگرد پديدارها به علم ، كه حالي در ميكند ،
از.پديدارهاست انواع درباره گزارهها سري يك مجموع
و اقيانوسها اعماق در كه آنچه تا و كهكشانها تا گازها
و اجتماعي تجربي ، ) موجود علوم تعداد به است انساني جوامع
.دارد وجود گزاره عالم ، واقعيتهاي به راجع ،(انساني
.تجويزي وجه (توصيفي ، 2 وجه (دارد1 وجه دو علم ، فلسفه
ديگر طرف از و است چگونه علم ميگويد طرف ، يك از يعني
.باشد بايد چگونه علم ميگويد
يك علم ، خود يعني) است علم به نگاه علم ، فلسفه اگر حال
نگاه علم به بالاتر ، مرتبه از علم ، فيلسوف و شده پديدار
نگاه ميشود جور چند پديده ، اين به شما ، نظر به ،(ميكند
كرد؟
به علم ، فلسفه و دارد وجه بينهايت تعداد به پديده ، يك
وجوه به علم ، فلسفه اگر حال.ميكند نگاه آن مختلف وجوه
آدمهاي كه است فيلي آن مانند درست كند ، نگاه مختلف
در.ميزدند مختلفش جاهاي به دست تاريكي ، در گوناگون ،
با علم فيلسوفان كه باشيم داشته انتظار بايد اينجا
مختلف جاهاي به اينكه براي شوند ، پيدا مختلف رهيافتهاي
داستانهاي شيرينترين از يكي اين ، .كنند نگاه پديده اين
.ميپردازم آن به ديگر درمجالي كه است علم فلسفه
تاثيرگذار بسيار بيستم قرن در كه علم فلاسفه از گروه يك
از كه طور همان كه هستند منطقي پوزيتيويستهاي بودند ،
دارند توجه منطقي جنبههاي به بيشتر پيداست ، نامشان
نظر "علم منطقي ساختارهاي" به فقط ما وميگويند
"منطقي نگاه" يك فقط علم ، فلسفه كه گفتند آنها.ميافكنيم
در فلسفه چارچوب به دادن شكل در فلسفه ، اين.است علم به
بر فلسفه اين سال حدود 50.بود موثر بسيار بيستم ، قرن
ديگري افراد اندك اندك اما داشت ، سيطره دانشگاهها تمام
از كردند ، نگاه هم ديگري صورتهاي به علم ، به و شدند پيدا
شده رايج بسيار الان ، و) شد علم به كه نگاههايي جمله
است كاري علم ، گفتند آنها.است جامعهشناسي نگاه ،(است
بايد بشناسيم ، را علم اينكه براي ما و ميكنند عالمان كه
عالمان سراغ به پس.ميكنند عمل چگونه عالمان ، كه ببينيم
رفتار بررسي نحوه تعريف ، اين طبق علم ، فلسفه.برويم
قرار توجه مورد بايد "علمي جامعه" بار اين.شد عالمان
.شد شناختي جامعه رهيافت رهيافت ، اين اسم پس.ميگرفت
نگاه علم تاريخ به وقتي گفتند و آمدند هم ديگري كسان
خيلي رابطه يك متافيزيك ، و فيزيك بين ميبينيم ميكنيم ،
كيهانشناسي ارسطو ، زمان در مثال براي.دارد وجود نزديك
.بود ارسطوئي فيزيك از متاثر "كاملا ارسطوئي ،
عالم مركز زمين ، كه بود معتقد پيشينيان ، نظريه طبق ارسطو
لذا است ، اشكال كاملترين دايره ، چون داشت اعتقاد و است
وجود كره چهار هم زمين خود در.است كروي هم زمين شكل
آتش كرههوا كره و آتش كره آب ، كره خاك ، كره يعني دارد ،
افلاك از فلك اولين يا كره اولين به ميكرديد ، ترك كه را
گوي يك مانند را زمين.ميرسيديد بود ، قمر فلك كه اتري
ميكردند ، تصور برايش كه شكلي بهترين.ميگرفتند نظر در
تنيده هم دور چگونه پياز لايههايبود پياز يك شكل
در افلاك را عالم گرداگرد كه بودند معتقد آنهاشدهاند
جنس از بزرگي كرههاي كدام ، هر افلاك اين.گرفتهاند بر
و مريخ عطارد ، ماه ، مثل شده شناخته سياراتبودند اتر
مانند را ثابت ستارههاي و زحل و سياره را خورشيد
گونهاي به.ميدانستند آنها به چسبيده بلوري ، گويهاي
اين.ميچرخند هم دور پياز ، پوست مانند كرات ، اين كه
اين ، .گردشند در دايرتالبروج نام به مسيري در افلاك
.بود ارسطويي كيهانشناسي
حركتي هر ميگفت او.داشت فيزيك درباره هم مطلبي ارسطو ،
اصل ، اين.نيست محرك بدون حركتي هيچ و دارد محرك يك "حتما
امكان دور از تاثير است معتقد كه نيوتوني فيزيك اصل با
عالم در خلائي ميگفت ارسطو.بود تعارض در است ، پذير
.ميشوند انجام تاثير طريق از حركتها همه.ندارد وجود
داشته خود در را محركهاش قوه جانداران مثل بايد يا محرك
معتقد اودهد حركت را آن چيزي ، بايد اينكه يا و باشد
آنها شوق ، با ذاتشان كه هستند ذاتي يا طبعي عناصر ، بود
.مياندازيم بالا كه را سنگي "مثلا.درميآورد حركت به را
عنوان صورت اين به را ، آن دليل.برميگردد پايين به
:شود متصل خاك كره خودش ، كره به ميخواهد كه ميكرد
خويش اصل از ماند دور كو كسي هر
خويش وصل روزگار جويد باز
بود اين فيزيك ، و جهانبيني اين با ارسطو تنظيمي سيستم
نظر در گانه اعراض 9 همچنين و جوهر عالم ، براي كه
توضيح آنها با را طبيعي امور همه ميكرد سعي و ميگرفت
در كنيم ، كاوش را چيزي ماهيت بخواهيم اگر ميگفت.دهد
خارج در اگر كه است چيزي جوهر.ميرسيم جوهر به نهايت
با.ندارد محل به احتياج و است متكي خودش به باشد ، موجود
متصل هم به را شناختياش كيهان جنبههاي بقيه توضيح ، اين
.ميكرد
توسط ديگري انقلاب نيوتون ، انقلاب از پس سالهاي در
.كرد عرضه را خود نسبيت تئوري وي ، و افتاد اتفاق آينشتاين
بزرگي عالم هم خودش كه بزرگ فيلسوف يك نيز زمان همان در
ما فيزيكي ديدگاه كه حالا داشت عنوان وايتهد يعني بود ،
را خود متافيزيكي ديدگاه است ، بايد شده عوض عالم راجعبه
بوده ارسطويي نظريه براي عرض و جوهر.بگذاريم كنار هم
دنبال بايد رفته ، كنار ارسطويي نظريه اين كه حالا.است
مقولههاي عالم ، توضيح براي و بگرديم تازهتري مفاهيم
به شما كه توري كليترين يعني مقوله.نماييم عرضه بهتري
براي.است هستيشناسي فيلسوف ، كارمياندازيد هستي
هستي بايد ما.داريم نياز ابزار سري يك به هستي ، شناخت
تور.است تور همان مقوله ، اين.كنيم شكار جوري يك را
و جواهر به را عالم اين هستي.بود عرض و جوهر ارسطو ،
:بود نوع پنج به قايل نيز جوهر براي و ميكرد تقسيم اعراض
وايتهد.اعراض سلسله يك و عقل نفس ، جسم ، صورت ، هيولا ،
متافيزيك بايد شده ، واژگون ارسطويي فيزيك كه حال گفت
ارسطويي ، متافيزيك جاي به و شود واژگون هم ارسطويي
دو او ، خودكنيم عرضه تازهاي مقولههاي و متافيزيك
.نمود عرضه جديد فلسفي نظام يك و كرد پيشنهاد جديد مقوله
و "فرآيند" مقولههاي شد ، عرضه او توسط كه مقولههايي
.بود "تاثير"
دارد ادامه
|