جانشين بدون اما پيچيده مفهومي تسامح ،
كتاب معرفي
جانشين بدون اما پيچيده مفهومي تسامح ،
ندارد حضور فلسفي گفتمان در "عموما تسامح واژه *
دوران در و ميلادي هفده قرن در بار نخستين تسامح واژه *
شد پديدار كاتوليك كليساي و پروتستانها ميان كشمكش
جابري محمدعابد :دكتر
بنيطرف عزيزي يوسف :ترجمه
"تسامح" واژه آيا و دارد وجود تسامح براي فلسفهاي آيا
است؟ فلسفي مفهوم يك
.ندارد حضور فلسفي گفتمان در "عموما "تسامح" واژه واقع در
فلسفه يا يوناني فلسفه يا عربي فلسفه مورد در امر اين
گفتمان استثناي به البته ;ميكند صدق اروپا معاصر و نوين
در و هفدهم سده فيلسوفان از برخي توسط كه لاهوتي -سياسي
و فراوان مذاهب گواه فلسفه تاريخ آمد ، پديد معين شرايط
تلاش كه بودند فيلسوفانياست بوده اخلاق در گوناگوني
ما همه اين با كردند اخلاق عرصه به منحصر را فلسفيشان
مگر نميبينيم را "تسامح" واژه آنان اصطلاحات فرهنگ در
فيلسوفان توسط كه اخلاقي ارزشهاي سوابق در.عرضي شكل به
و تكليف و خيروحق از زنجيرهاي و است شده بررسي و تحليل
در را ايثار و احسان و شفقت و رحمت تا عدالت و فضيلت
ارزش يك عنوان به تسامح واژه به ندرت به برميگيرد
نداشته وجود مفهومي اگر لذا.برميخوريم فلسفي -اخلاقي
تا داشت نخواهد وجود نيز فلسفهاي كه است طبيعي باشد
.گيرد شكل آن براساس
چيست؟ فلسفه در مفهوم اين نبود دليل راستي
مفهوم يك فلسفه در "تسامح" كه است اين من نظر به آن علت
.ميگيرد جاي ايدئولوژي و فلسفه ميان در بلكه نيست ، اصيل
فلسفه درخود از واژه اين كه است آن مورد اين در ما دليل
كشمكش كه- انديشه در از بلكه است نشده فلسفه وارد
يا -دهد كاهش را آن ميكوشد يا ميكند بيان را اجتماعي
رو اين از.است شده وارد ايدئولوژي در از ديگر عبارت به
ماند باقي اعتراض مورد و گمانآميز موضوعي "تسامح" مفهوم
تساهل و تسامح با مگر نشد پذيرفته فلسفه عرصه در و
شرح به چكيدهاش و است معروف موضوع اين داستان.فراوان
:است زير
و ميلادي هفده قرن در بار نخستين (Tolerance) تسامح واژه
در كاتوليك ، كليساي و پروتستانها ميان كشمكش دوران در
.شد پديدار فلسفه حاشيه در و فيلسوفان كتابهاي
عدم و عقيده آزادي خواستار هنگام آن در پروتستانها
بديهي.شدند خدا و انسان ميان رابطه در پاپ كليساي دخالت
ميكرد معين را "ايمان قانون" خود كاتوليك كليساي كه است
در را معنوي "حاكميت" و ميبخشيد غفران و بخشش نامه و
كشمكش نيز مادي حاكميت با كليسا اين.داشت خود انحصار
.سازد خود تابع را آن ميخواست و داشت
واژه) كاتوليك كليساي كه اي"اجماع" به واكنش در
و كليت و تماميت معناي به يوناني زبان در كوتوليكوس
وعده با و سياسي و ديني نظر از داشت قصد (است بودن جهاني
مذهب كند ، ايجاد خود پيرامون خشونت و زور با يا وعيد و
و ديني سيطره براي آن كوشش و كليسا اين عليه پروتستان
به ضرورت و "اجتهاد" حق خواهان و پاخاست به سياسي
مذهب اين نيز.گرديد داور و ميزان عنوان به عقل كارگيري
اعتراف معناي به امر اين.شد مخالفان با تسامح خواستار
مناسك برگزاري و پروتستانها مذهب اظهار حق و وجود حق به
همان اينميدانند اصلح را آن كه است شيوهاي به ديني
گرايشهاي با -اروپا روشنگري عصر فيلسوفان كه است اصلي
شمولآميز شكل و ورزيدند تمسك -فلسفيشان و ديني مختلف
خطا حق خواستار آنان از پارهاي كه طوري به دادند ، آن به
"انساني خطاي وجود به دادن اجازه" ضرورت يا انسان كردن
.باشد عقل حمله جز حملهاي معرض در كه بيآن شد
" تسامح" به مناديان كه كرد ثابت قضايا تحول همه ، اين با
ميدادند نشان پايبندي آن به شدت با كه كساني حتا و
اعتقاد آن به كه مذهبي از فراتر تا نبودند آماده هميشه
رضايت آن از و ميزيستند آن در كه كشوري مصلحت يا داشتند
كه ميبينيم رو اين از.نهند پيش قدمي داشتند
فلاسفه از بسياري همانند تسامح ، داعيهدار پروتستانهاي
قيدوبندهايي كشورها ديگر و انگلستان و فرانسه در روشنگري
كه مذهبي اگر بهويژه ميشدند ، قايل معتقدات آزادي براي
بود ملياي دولت مذهب مخالف و دشمن داشتند ، باور آن به
آن تقويت و خدمت راه در و بودند آن به وابسته كه
يك به وابسته مذهب آن اگر ديگر عبارت به يا ميكوشيدند ،
كاتوليك كليساي همان مقصود اينجا در كه بود خارجي نهاد
مصلحت تابع "تسامح" براي قانونگذاري اينجا در.است رم
اروپايي در مليگرايي كه بود زماني در اين و گرديد "ملي"
كاتوليكها حالت ، اين در لذا.بود خود شكوفايي شاهد نوين
يك به وابسته آنان نظر از زيرا.نديدند تسامح شايسته را
.است رم پاپ همان منظور كه بودند بيگانه ارباب
كتابي در (فرانسوي نويسنده) پيربيل كه است چيزي همان اين
مشهور فيلسوف لاك جان نيز و شد منتشر سال 1686 در كه
از دفاع در و "تسامح پيرامون نامههايي" كتاب در انگليسي
شد ، صادر انگليس دولت توسط سال 1689 در كه تسامح قانون
.فشردند پاي برآن
و كرد دفاع كليسا و حكومت ميان جدايي ضرورت از لاك جان
"مطلقا" و است افراد حقوق از محافظت حكومت ، وظيفه كه گفت
يك تنها نيز كليسا و ندارد مردم روح رستگاري با ارتباطي
".ندارد مردم ايمان در دخالتي كه است ارادي آزاد انجمن
انگليس حكومت اينجا ، در حكومت از او منظور كه است بديهي
از مقصود اما.هستند پروتستان آن مردم اكثريت كه است
آن راس در رم پاپ كه است كاتوليك كلسياي همانا كليسا
آن ملي مصلحت و حكومت آن از اينجا در اولويت.داد قرار
شمار از را كشورش كاتوليك مذهب اتباع لاك ، جان لذا.است
ميكند ، خارج داد ، خرج به تسامح آنان با بايد كه كساني
از و هستند پاپ يعني بيگانه اميري مطيع" آنان كه زيرا
ختم اينجا به -البته -مساله."خطرناكند سياسي نظر
آنان زيرا ندارد ، تسامح نيز ملحدان با لاك ، بلكه نميشود
بود معتقد او.ميكند تلقي حكومت و جامعه براي خطري را
طبيعت قوانين به يقين مبدا همانا خداوند به ايمان" كه
حكومت نتيجه ، در و مدني جامعه اجتماعي ، داد قرار كه "است
.ميگيرد قرار آن براساس
سركوب مخالف "روشنگري فيلسوفان" نامدارترين ولتر ، گرچه
به مناديان نيرومندترين از و بود عقايد و انديشهها
اما "ندارد حدومرزي" كه ميرفت شمار به انديشهاي آزادي
مسايل در كه كرد معين "تسامح" براي حدودي همه اين با
ضرورت" خواستار او.نميرفت فراتر آن از سياست و حكومت
بود اشخاصي به بالا منصبهاي و عمومي پستهاي كردن محدود
به براي دين بود معتقد زيرا.هستند كشور دين به معتقد كه
نتيجه "راندل هرمان جان"."است ضروري ملت درآوردن نظم
نه و دين در اختلاف مساله براي روشنگري عصر":كه ميگيرد
مفهوم كه است بديهي ".بود تسامح آماده سياست ، در اختلاف
حاكميت عليه تا شد زاده سياست و ايدئولوژي عرصه در تسامح
امر اين.بيابد ايدئولوژيك سياسي كاربردي آن ، سود به يا
آن برابر در فيلسوفان و انديشمندان از بسياري تا شد باعث
باطن و كنند حمله آن به حتي و دهند خرج به احتياط
افشا استبداد سوي به را درونياش گرايش و ايدئولوژيك
.سازند
آزادي":ميگفت كه شد مشهور "ميرابو" سخن زمينه اين در
كه بهطوري.است مقدسي حق من نظر به حصر و بيحد ديني
اشكال از شكلي من ، ديدگاه از "تسامح" واژه با آن توصيف
غيرمتسامح ميدارد ، روا تسامح كه حاكميتي.است استبداد
تسامح":ميگفت را همين نيز پين توماس ".ميشود نيز
هردو و است آن تشويه بلكه نيست غيرتسامح با متضاد
وجدان آزادي اعطاي حق خود به اولي.استبدادند از شاخهاي
از را آن تا ميدهد خود به را حق اين دومي و ميدهد را
."بردارد ميان
يا فلسفي مفهوم يك نه ديدگاه اين از "تسامح" كلي طور به
درتسامح.نيروهاست ميان رابطه از تعبيري بلكه اخلاقي اصل
و "كننده تسامح" دوطرف ميان رابطهاي كه است براين فرض
نظم رابطه اين به كه كسي و كند ايجاد "شده تسامح"
اين در كندرسه.ديگر چيز نه و نيروهاست موازنه ميبخشد ،
نميتوانست معين دين يك كه كشورهايي در":ميگويد باره
مسلط ديانت غرور آنچهكه كند ، سركوب را ديگر دينهاي
آن معناي به اينآمد پديد بود داده "تسامح" نام بدان
ميدهند اجازه آنان از ديگر بخشي به مردم از بخشي كه است
كنند پيدا اعتقاد ميپذيرد عقلشان كه آنچه به بتوانند تا
واژه اين بنابر ".نمايند عمل وجدانشان دستور طبق و
بيانگر وجه هيچ به":ميگويد "برات" كه گونه آن "تسامح"
با كه شود گذاشته ديدگاههايي به بايد كه نيست احترامي
نميتوانيم كه آنچه دربرابر ما زيرا نيستند همراه آن
ضعف هنگام به كه كسي و ميدهيم خرج به تسامح كنيم منعش
به قدرت افزايش هنگام به دارد احتمال ميدهد نشان تسامح
".شود بدل غيرمتسامح
احترام":ميگويد كه شويم همسخن "رونويه" با بايد آيا
زيرا.يافت بدي بسيار بيان تسامح ، واژه با تدين آزادي به
ميدارد مقرر را آن عدالت كه است الزامي به مربوط مساله
بايد آيا ".نيست تساهلبردار كه است تكليفي به مربوط و
و بگذريم مفهوم اين از نتيجه در و بپذيريم را ديدگاه اين
به -نياز كه اين يا كنيم؟ خارج فلسفيمان فرهنگ از را آن
واژه اين از تا ميكند وادار را ما -جايگزين نبود علت
هم "گوبلو" با و.بدميم آن در "نويني" روح و كنيم محافظت
ايجاب جديدش معناي در تسامح":ميگويد كه شويم سخن
دفاع و بيان از و نكشد دست باورهايش از انسان كه ميكند
امتناع معناي به تسامح بلكه برندارد ، دست آنها از دعوت و
فريب و خشونت ابزارهاي از ابزاري گونه هر از استفاده از
ديدگاهها به احترام:كلمه يك در و است كردن جريحهدار و
".آنهاست تحميل نه و
گمانه اين زيرا.نيست آسان ديدگاه دو اين ميان انتخاب
حاضر قرن اوايل و گذشته سده اواخر در تحفظات و زنيها
فلسفي فرهنگ در نيرومندي شكل به آنها پژواك و شدند مطرح
.يافت بازتاب -است فلسفي فرهنگ معروفترين كه -"لالاند"
در كه شده بررسي معضل شكل به فرهنگ اين در تسامح مفهوم
نهايت در فرهنگ اين.كرديم استناد آن به گواهيهايمان
و ميپذيرد بسيار تسامح و احتياط با فقط را تسامح واژه
به بايد آن از استفاده هنگام به فيلسوف كه ميكند تاكيد
.كند اشاره خود نظر مورد معناي به وضوح
كتاب معرفي
بومي دانش كاربرد
(جلد 1) پايدار توسعه در
:ناشر -عباسي اسفنديار عمادي ، حسين محمد :تاليف و گردآوري
تومان 1000:بها 1378:اول چاپ -سازندگي جهاد وزارت
از نخست جلد ،"پايدار درتوسعه بومي دانش كاربرد" كتاب
موضوعي محدوده معرفي را خود هدف كه است مقالاتي مجموعه
داده قرار توسعه مباحث به علاقهمندان درميان بومي دانش
از برخي گردآوري با كه است آن بر همچنين مجموعه اين.است
پژوهش پايهريزي به رشته اين نظري ديدگاههاي مهمترين
.دهد ياري كشور روستايي توسعه در بومي دانش كاربردي
ميگوئل چون نويسندگاني از است مقالاتي كتاب اين مطالب
عمادي ، محمدحسين چمبرز ، رابرت فرهادي ، مرتضي آلتيري ،
كه آنتراپ سياكاكروماولري وارن ، مايكل عباسي ، اسفنديار
،"شناخت؟ را سنتي كشاورزي بايد چرا" نظير موضوعاتي
پايدار توسعه و بومي دانش" ،"نيست گذشته يك تنها گذشته"
بومي دانش" ،"نوين پهنهاي در ديرين ديدگاهي:روستاها
بر در را..و "سوم جهان در كشاورزي توسعه و زنان
.ميگيرد
برنامهريزي درسنامه
روستايي توسعه
-ويكراماناياك.اي.دبليو.بي دياس ، .هيراندي :نويسندگان
1377:چاپ سازندگي جهاد وزارت :ناشر
كه رهنمودهايي كليترين ارائه به مذكور ، كتاب در
موجود نيازهاي پاسخگوي لازم ، اصلاحات با همراه ميتواند
، برنامهريزي براي.است شده اكتفا باشد ، خاصي كشورهاي در
در كه آموزشهايي.يافت نميتوان تجربه از بهتر جايگزيني
تجربه كسب براي رهنمودي "صرفا است ، شده ارائه كتاب اين
و كامل دستورالعملهاي ارائه امكان عنوان بههيچ و است
.ندارد وجود روستايي توسعه برنامه تدوين بهمنظور دقيق
برنامهريزي روستايي ، مشكلات حل توسعه ، معناي چون مطالبي
چيست؟ ، روستايي توسعه از ما انتظار منطقهاي ، توسعه
بخشهاي از..و برنامهريزي براي اطلاعات جمعآوري
.ميرود بهشمار كتاب مختلف
فقر كاهش راهبرد طراحي
روستايي نواحي در
:اول چاپ -سازندگي جهاد وزارت :ناشر -گايها.آر :نويسنده
تومان 1300:بها 1378
دولت ، اقدام و بازار سازوكار از معقولي تركيب از كتاب اين
از متشكل ائتلافهاي به اصلي نقش و گرديده حمايت
و تجزيه با كتاب نويسنده.است شده داده فقير روستاييان
فقر كاهش در كه سياستهايي از گستردهاي طيف دقيق تحليل
فقر كاهش راهبرد اصلي عناصر شناسايي به دارند محوري نقش
مسائل" چون موضوعاتي شامل كتاب اين فصلهاي.است پرداخته
بر كلي مروري" "فقر تحليل و تجزيه در سنجشي و مفهومي
،"ارضي اصلاحات" ،"قهر ضد مداخلههاي به مربوط مسائل
.ميباشد...و "روستايي اعتبار مداخلههاي"
|