...رسانه يك مثابه به معماري ،
مردم و فرهنگ معماري ، متقابل رابطه به نگاهي
تاثيرات جهت از نيز را معماري كه است اين واقعيت *
آورد شمار به رسانه يك ميتوان شهروندان بر مشخص اجتماعي
اغلب از آن ماندگاري و فراگيري گاه كه رسانهاي
است افزونتر ديگر رسانههاي
ميناميم ، فرهنگ كه آنچه روزمره ، معلومات و تعاريف در
اولين در متخصص يك عنوان به حتي.است دسترس در نمادهاي
پديدههايي به بيشتر (فرهنگ) واژه اين با برخورد
روزنامه ، كتاب ، مثل داريم ، احاطه آنها به كه ميانديشيم
فرهنگ كه ارزشهايي و موارد از بسياري آنكه حال..و هنر
ما و شدهايم محاط آن در ما كه است ارزشهايي هستند ، ساز
در آدمي پيرامون عوامل تاثير "مطمئنا برگرفتهاند ، در را
در روزمره تاثير اين و است موءثر او رفتارهاي و حالات
به كه ميكند ، تعريف را فرد شخصيت و منش نحوي به بلندمدت
بياراده و دربرميگيرد را او وجود از جزيي عادت صورت
همه اگرمييابد تجلي فردي زندگي شئون تمام در فرد ،
را موءثرند فرهنگ شكلگيري در كه محيطي و محاطي عناصر
را روزمره عادات كه نمادهايي و مشخصات و علائم حاوي
دست عرصه اين در ديگر ، مفهومي به بدانيم ، ميكنند تعريف
به نگرش نوع اين و ميناميم (رسانه) را آن كه مييابيم
فرهنگي شاخه دو در ميتوانيم را (رسانه) مفهوم
.كنيم بررسي (محيطي رسانههاي و محاطي رسانههاي)
در روزمره و دارد نظارت آنها بر بشريت كه رسانههايي در
نگرشهايي و فرهنگها از جداي) ميگيرد قرار افراد اختيار
اختيار در رسانه اسم به سرمايه صاحبان و سياستمداران كه
با ارتباط لحظه در كه شده ملحوظ نكاتي (ميدهند قرار او
و رفتاري آثار و دارند را تاثير بيشترين مخاطب
بعد مدتي يا و آن همان در است ممكن را تفكربرانگيزشان
.دهند نشان
آن ميگذارند ، فرد بر شده محيط رسانههاي كه تاثيري اما
مداومت اين و ميطلبد مداومت آيد ، دست به زود كه نيست
جامعهشناسي ، علمميآورد بوجود را فردي و اجتماعي عادات
خانواده كوچك جامعه جزء كه ميداند "فرد" را جامعه ركن
سامان را اجتماعي عادات بلندمدت در فردي عادات است ،
است ، محيطي رسانه اجزاي با درگير كه فردي براي ميدهد ،
يكسان عناصر با برخورد در عرفان حد تا شهود و كشف نوعي
سلوك همين در است اجتماع عرف آنچه و ميشود پيدا محيط
برخورد در ديگر عبارت به.ميگيرد شكل رفتاري غيرمشهود
و ميگيرند قرار توجه مورد كوچكتر اجزاي تكراري شيء با
در كوچك اجزاي منطق و شيء آن از استفاده نحوه نهايت در
يا و قوانين از خاصي نوع كه آنهاست از صحيح استفاده قبال
.ميدهد شكل را جوامع عرف همان
و فرهنگها شكلگيري در زمان بعد شد ، اشاره كه همانگونه
و سلوك كه چرا است ، ابعاد شاخصترين از اجتماعي عرف
با معنوي ، حتي و مادي عرصههاي در محيطي رسانههاي شناخت
مقصود منزل سر به انديشه و تامل با همراه مداومت و تكرار
يكي.شود حاصل تا ميطلبد زمان "مطمئنا و ميشود نزديك
شكلدهي و بشريت تكامل در هميشه كه محيطي رسانههاي از
سازهاي و ساخت و معماري هست ، و بوده موءثر او عادات به
رسانيدن و ايجاد جهت در ابزاري هر از كه چرا.است شهري
نظر مورد و مطلوب عملكرد به رسيدن در طراح پيام
كارفرما و طراح ديد از شكل زيبايي نهايت در و مصرفكننده
مصالح و عناصر تمامي پس.ميشود استفاده (كننده مصرف)
چيده هم كنار در نظر مورد معماري هدف راستاي در شكلپذير
و مصالح اين ظرايف تمامي گرفتن نظر در با معمار و ميشود
وضعيتي در را آنها طراحي ، نهايي هدف پي در ابزار
.مينگرد شده پيشبيني
و اوست مطالعات و تجربيات حاصل كه است نگاهي طراح ، نگاه
نيازهاي بر كامل اشراف بايد موفق طراح جهت اين از
كه اينجاست در.باشد داشته توليدياش كالاي مصرفكننده
كه است فرهنگهايي شناختن محتاج مذكور ، نيازهاي شناخت
آثار و سازها و ساخت چون و است نياز نوع آن زاينده
از مكاني نيازهاي مييابد معنا مكان بعد در معماري
شرايط عبارتي به.ميشود محسوب طراحي پايههاي اصليترين
تحميل طراحي تجربه به ناحيه يك مردم اجتماعي و محيطي
يك تاريخي سابقه كنار در اجتماعي و محيطي شرايط.ميشود
.ميشود مشتمل را (ناحيهاي فرهنگهاي خرده) قوم
فرهنگها خرده و معماري
عواملي همراهي به گذشته ايام در اجتماعي ارتباطات نوع
و مداري قوم جهت از جامعه نوع به بسته شد ذكر كه
است ، قرار كه منطقه هر افراد و محيط در آنها ، سنتگرايي
فرهنگهاي ايجاد باعث كند ، معماري به اقدام آن در طراح
.است شده معماري فرهنگهاي خرده نام به خاصهاي
و قبيلهاي منطقهاي ، فردي ، از فرهنگها خرده مجموع
ميسازد متجلي را قومي فرهنگ اندك تفاوتهاي با خانوادگي
دهات ، اسم به كه جغرافيايي و خاص معماري در قومي فرهنگ و
.مييابد نمود است ، كشور نهايت در و شهرستان و شهرك
كه ميكند ، پيدا معنا دنيايي در شد ذكر كه آنچه اما و
باشد كمرنگ و ضعيف كشورها ومرز حد در فرهنگي ارتباطات
تكنولوژيهاي به توجه با نظر مورد مفاهيم امروز دنياي ولي
كه آمده بوجود شرايط و بشري دانش سطح ارتقاي و موجود
ميخواهد كه مواجهيم جديدي تئوري با است ، گريز غيرقابل
نقطه هر در افراد همه براي يكسان قالبي در را بشري فرهنگ
و اجتماعي ارتباطات اينرو از نمايد معرفي زمين كره از
به جديد نگرش نوع ميشود ، دگرگوني دستخوش نيز فرهنگي
را (خردگرا) خردهفرهنگهاي جهاني دهكده عنوان به دنيا
كه خردهفرهنگهايي و داده گسترش دارند منطقي پشتوانه كه
در غيرمنطقي يا و ناپايدار و ضعيف عوامل از بسياري شامل
ادغام فرهنگها ديگر در يا و مضمحل است انساني فرهنگهاي
.ميگرداند
جديد مشكلات
از چيز همه گفت ميتوان تئوريها اين به اجمالي نظري در
متاثر لاجرم نيز شهرسازي و معماري اخص بهطور و هنر جمله
آنچه و مذكور آثار خالقان براي گريزي راه و شد خواهند
از استفاده در سعي جز است آثار خالقان فرهنگهاي چكيده
اين بيگمان و نميماند فرهنگي ثبات براي امكانات
و شد خواهد اجتماعي رفتارهاي از بسياري منشاء تاثيرات
و اجتماعي عرصههاي در گريزي سنت جز دستاوردي هم اين
آثار و بناها طراحان بين اين در.داشت نخواهد قومي
ابزار اينكه به توجه با "مخصوصا شهرسازي ، و معماري
و اقتصادي قدرتهاي دسترس در گاهي تبليغات و رسانهاي
سوم جهان يا و توسعهاند روبه كه مناطقي در است ، سياسي
دوگانگي مشكلات زيربنايي تاثيرات اين و ميشوند ناميده
و ميزند دامن را (تجدد و سنت قديم ، و جديد بين) فرهنگي
و جديد نگاه ارتباطي ، ابزارهاي ميرسد نظر به كه آنچه
.ميكند القا غيرمتخصصين و عوام به را خودگريز از گاهي
از و ميدهند قرار مدنظر را كل طراحي در طرفي از كه چرا
آدمي خصايص بارزترين از كه آدميان نبودن قالبي ديگر طرف
روي پيش (سنتگريزي) يا و (سنتپذيري) قبال در را ، است
.دارند
به ميتواند مشكل اين با طراحان برخورد كه اينجاست در
بسيار نگرشها نوع در تسريعكننده و واسطه عامل عنوان
اين با را خود نگاه نوع دارند وظيفه طراحان و باشد موءثر
مخاطبان ، فرهنگ و مخاطبان زبان با تا داده گسترش نظرات ،
سطوح در نادرست بينش متاسفانه.بزنند اثر خلق به دست
تامل بدون (است درست ميكنيم فكر) كه آنچه القاي و علمي
و جوان معماران گرفتن كم دست يا و نظريات ديگر شناخت و
مسن و گذشته طراحان و معماران كه اين به كردن فكر يا
سياست و اقتصاد مثل جنبي ، ومسائل ندارند گفتن براي حرفي
چندگانگي و دوگانگي شاهد سليقگي ، چند دليل به شده باعث
.باشيم سازها و ساخت عرصه در
دارد ادامه
|