انديشه در سوسياليسم و ليبراليسم
اروپا روشنفكران
پيير و آلماني نويسنده گونترگراس صريح وگوي گفت در
دوم بخش - فرانسوي شناس جامعه بورديو
سوسيال دولت براي بتوان كه است سخت بسيار ضمن در :بورديو
اعتصابات سال 1995آورد پديد انتقادي چپ جناح دموكرات ،
كارگران ، از بخشعظيمي كه گرفت پا فرانسه در وسيعي
آن ، از پسبودند كرده هماهنگ را آن روشنفكران و كارمندان
سراسر در بيكاران راهپيمايي رسيد ، راه از بيكاران جنبش
تهييجي نوعي اقامت ، اجازه بدون مهاجران جنبش اروپا ،
و برسند قدرت به دموكراتها سوسيال تا شد باعث كه مداوم
سوسياليستي گفتماني گويا كه ميكردند وانمود چنين دستكم
بسيار عمل در انتقادي جنبش اين ولي.ميزنند دامن را
مانده محبوس ملي مرزهاي در آن وسيع بخش چون است ، ضعيف
چپهاي پرنفوذ موقعيت به بينالمللي ، عرصه در.است
از همين براي.دميد تازه جان دموكرات سوسيال دولتهاي
جامعه" در جنبشي چنين براي روشنفكرها ما:ميپرسم خود
فقط نه قدرتمندان قدرت بكنيم؟ ميتوانيم كمكي چه "اروپا
"اتفاقا.هست هم متفكرانه و روشنفكرانه بلكه اقتصادي ،
از چون است ، مطلوب كمال مشترك ، "گشودن سخن به لب"
را مطلوب كمال كه است نو ليبرال دولتهاي قابليتهاي
گذشته مصرف تاريخ را مطلوب كمال ميكوشند همواره و بكشند
.بدهند جلوه
مهم اين به حدودي تا كمونيست يا سوسياليست احزاب:گراس
در هم سوسياليسم كمونيسم ، فروپاشي از پس كه داشتند باور
بسيار كه كارگري جنبش به را اعتمادشان و است گذشته
از وقت هر انسان.دادند دست از بود ، كمونيسم از ديرپاتر
هر بهميشود تسليم صورت آن در بشويد ، دست خود سنتهاي
را بيكاران تا آمدند پديد كوچكي جريانهاي آلمان در حال
:بگويم سنديكاها به ميكنم سعي من است سالها.كنند متشكل
ميكنند ، تلاش كه زماني تا كارگران ، به نميتوانيد شما
بيپناه شدند ، بركنار كار از كه همين و كنيد رسيدگي
اروپا وسعت به بيكاران سنديكاي يك بايد شما.ميمانند
فقط اروپا اتحاد كه ميكنيم اعتراض ما.كنيد راهاندازي
كار در سنديكايي تلاش ولي ميگيرد ، پا اقتصادي عرصه در
فعاليتها و تشكيلات از شكلي به ملي محدوده از تا نيست
به نو ليبراليسم با بايد ما.درنوردد را مرزها و برسد
همه روشنفكران از بسياري ميان دراين ولي.برخيزيم مقابله
دادن قورت با ولي ميدهند ، قورت و گرفته ناديده را چيز
را چيزها اين بايد.لاغير و ميشوند معده نفخ دچار فقط
اميد به فقط ميتوان آيا دارم ترديد همين براي.كرد بيان
به -فرانسه در هم هنوز كه حالي در.كرد خوش دل روشنفكران
ميكنند ، صحبت روشنفكران از لاينقطع -من نظر از جهت هر
كه مطلب اين پذيرفتن كه ميدهد نشان من آلماني تجربه
.نيست بيش سوءتفاهمي است ، بودن چپ معناي به بودن روشنفكر
عكس آلمان ، سوسياليسم ناسيونال زمان تا بيست قرن تاريخ
براي.بود روشنفكر گوبلز مثل كسي:ميكند اثبات را ماجرا
.نيست كيفيت اثبات معناي به هيچوجه به بودن روشنفكر من
كساني ميدهد ، نشان "جهان نگونبختي" شما كتاب "اتفاقا
شدهاند ، متشكل سنديكاها در و آمده كار دنياي از كه
تا دارند خود با اجتماعي عرصه از بزرگتري بهمراتب تجارب
يا و شده بركنار كار از يا امروزه آنها.روشنفكران
احتياج آنها به كسي ديگر "ظاهرا و شدهاند بازنشسته
.است مانده بلااستفاده "كاملا جماعت اين نيروي.ندارد
جايگاهي تا است تلاشي "جهان نگونبختي" كتاب:بورديو
:شود منتقل روشنفكرها براي مفيد همزمان و متواضعانه
شمال كشورهاي در من كه جايي تا عمومي ، مجامع نويسنده
قابليتهاي كه هست باتجربهاي نويسنده ميشناسم ، آفريقا
ثبت را تجاربش تا ميدهد ، قرار ديگران اختيار در را خود
"كاملا جامعهشناسها جا اين در.كنند پيدا شناخت و كنند
نه البته -هستند اشخاصي اغلب اينها.دارند ديگري وضعيت
بگويند آنها به هرچه بدهند ، گوش ميتوانند كه -هميشه
.ميدهند تحويل و ميكنند برگردان ميشوند ، رمزگشايش
من نظر از ولي باشد ، كاسبكارانه حدي تا رفتار اين شايد
شركت كارها اين در روشنفكران كه است اهميت حائز بسيار
.ميجويند
در ندا روشنفكران به كه است معنا بدين همزمان و:گراس
آنها جمع در.بشوند نزديكتر نو ليبراليسم به تا دهيم
بدون چرخش با آيا ميشوند ترديد دچار كه هستند اشخاصي
درون افسارگسيخته جنون و دنيا دور در پول كنترل
شدن ذوب "مثلا:برخاست مخالفت به نبايد سرمايهداري
از نفر هزار ده يا پنج كه نتيجه اين ما بيدليل و بيهدف
به بورس در كه است نهايي سود فقط ميشوند بيكار كار
.ميخورد زمين
.نميكند كفايت حاكم نظريه كردن رد فقط متاسفانه:بورديو
بسط را انتقادي گفتمان يك بايد زمينه اين در موفقيت براي
منظور اين به ما لحظه اين در.ساخت علني و داد گسترش و
فراتر روشنفكري محدود دايره از تا ميكنيم گفتگو هم با
بشكنم ، را سكوت اينديوار مختصري مشتاقم خيلي من.برويم
تلويزيون نقشنيست پول ديوار ديوار ، اين كه اين راي
گفتگو اجازه كه است وسيلهاي تلويزيون:است متضاد بسيار
.واميدارد سكوت به را ما از يكي زمان هم و ميدهد ما به
خواهيم قرار تهاجم مورد حاكم نظريه جانب از بلافاصله ما
وجود با روزنامهنگاران.شد خواهيم سلاح خلع و گرفت
حاكم گفتمانهاي همدست نادانسته اغلب دارند كه اكثريتي
در.شكست هم در را آنها توافق بتوان مشكل كه ميشوند ،
حضور -مطرح بسيار شخصيتهاي تعدادي استثناي به -فرانسه
كمال با ولي.است دشوار بسيار عمومي افكار در كردن پيدا
تنها و شدهاند ، لال بالا رده شخصيتهاي از بسياري تاسف
ميجويند بهره نمادين سرمايه از كه هستند معدودي تعداد
شنيدن به را آنها بخواهيم كه همين بزنندو حرف تا
واژه كمبود دچار آقايان كنيم ، وادار ديدگاههايمان
.ميشوند
خرافات بزرگ ، موءسسات همه مثل هم تلويزيون "طبيعتا:گراس
عوارض برابر در مردم:ميكند برجسته را خودش خاص
.ميكنند خم را سرشان راديووتلويزيون ديكتاتورمابانه
ميزنيم دامن هم با ما كه همين نظير گفتگوهايي همين براي
آنها نميآيد ، پيش هم بار يك حتي بزرگ برنامههاي در
ميزگردهاي در هرگز من.ميپردازند سليقهها به بيشتر
من براي آنها كار شيوهنميكنم شركت تلويزيوني
اين در.نميدهند انتقال چيزي چون است ، باورنكردني
"اصلا يا بزند ، حرف بيشتر كه ميگيرد پيشي كسي وراجيها
از عمل در هم همين براي و نشود قائل اهميتي سايرين براي
برنامه مجري چون.نميشود كسي دستگير چيزي برنامهها اين
مدام شود ، جالب بحث كه همين و ميكند تيز را گوشهايش
وسطي قرون از كه سنتي به ما دو هر.ميكند قطع را صحبت
.ميزنيم دامن گرايي جدل به و ميشويم متوسل شده ، شروع
تكميل را يكديگر كه تجربه دو متفاوت ، ديدگاه دو نفر ، دو
حركتميتواند اين بدهيم ، زحمت خودمان به اگر ميكنند ،
تلويزيون اين تا بشود باعث شايد و بكند منتقل را مطالبي
موضوعهاي متوجه ميكند ، كار سفارش به مدام كه
جدل به نسبت خود سياستهاي در و بشود جدي گفتمانهاي
.كند تجديدنظر گرايي
هم دست به دست ويژهاي شرايط بايد متاسفانه:بورديو
هنرمندان نويسندگان ، گفتمانها ، دستاندركاران تا بدهند
آن از را خود توليد ابزار دوباره بتوانند پژوهشگران و
از قديمي زباني با آگاهانه "كاملا من.سازند خويش
نه كلام اهل شخصيتهاي امروزه.ميگويم سخن ماركسيسم
.دارند آن فروش راههاي نه و توليد ابزار روي بر كنترلي
مسير طي كورهراهها در و بروند فرو خود در ناچارند آنها
.كنند
ما بپردازيم ، گلايه به فقط كه نيست اين منظورمان:گراس
روند در را خود انسان وقتي بودهايم ، اقليت در هميشه
تعدادي چه اقليت اين از كه ميكند حيرت مينگرد ، تاريخ
شدن شنيده براي البته.وادارد حركت به ميتواند را
عنوان به مثال عنوان به.انديشيد تدابيري بايد صدايمان
"لطفا" عنوان با نويسندگان اصلي تابلوي مجبورم شهروند يك
سياست در بايد انسان.بگيرم ناديده را "!نكنيد تكرار
تكرار مدام است ، شده ثابت كه را موضوعي طوطي يك مثل درست
همواره است مجبور چون است ، ملالآور رفتاري بسا چه و كند
كار اين "ظاهرا ولي.بدهد گوش خود گفتههاي انعكاس به
گوشهاي در آوايي ، بسيار جهان در "كلا تا است لازم
.بيابيم شنوندهاي
شما جستجوي ميكنم ، تحسين شما اثر در من چه آن:بورديو
و انتقادي سفيري ميتوانيد كه است بيان ابزار راستاي در
هر بهدهيد انتقال خود خوانندگان وسيع طيف به ويرانگر
متفاوتتر بسيار كنوني شرايط كه هستم باور اين بر من جهت
بود ، سلاحي دايرتالمعارف زماني.است روشنگري قرن از
.روشنفكري با مخالفان ضد بر بود جمعي ارتباط وسيله
با مخالفت از جديدي "كاملا پديده عليه بايد ما امروزه
.كنيم مبارزه روشنفكري
.اقليت عنوان به كماكان و:گراس
قابل غير طور به مقابل طرف نيروهاي وقتها آن:بورديو
مليتي چند رسانههاي با امروزهبودند ضعيفتر مقايسهاي
در كوچكي جزاير نخواهي خواهي داريم ، كار سرو نيرومند
مشكلات با آثار چاپ نشر عرصه در "مثلا.ميمانند امان
پيدا گرفتاري پيوسته انتقادي كتابهاي يا و ميشود مواجه
مييابم ، اهميت حائز را شما با گفتگو من اگر و ميكنند
با كه كنم پيدا جديدي شكلهاي تا ميروم فرو فكر اين به
به.شوند داده انتقال دادهها اين و بيايد پديد پيامي آن
شخصه به بايد تلويزيون ، دست ابزار به شدن مبدل جاي
كساني خدمت در و كنيم تبديل تفاهم ابزار به را تلويزيون
.هستيم گفتگويشان طرف ما كه
مرا كه چيزي اين بر افزون و است محدود بازي فضاي:گراس
خواستار روزي نميكردم فكر هرگز من:واميدارد حيرت به
حد از زياده آلمان در هميشه ما.باشم بيشتر اجتماعي نظم
نظم بر متكي دولت همه بر مقدم و داشتيم اجتماعي نظم
.سردرآورديم ديگري زيادهروي از اكنون ولي اجتماعي ،
كاري ايدئولوژيك نظر از بخواهد كه بيآن نو ليبراليسم
تقبل را مرجطلبان و هرج موهوم درخواستهاي بدهد ، انجام
گوشهاي به و كند ريشهكن را اجتماعي نظم تا كرده
كارها عهده از ما كنار ، به اجتماعي نظم.بياندازد
در ضروري تغييرات اصلاحات بستر در امروز اگر.برميآئيم
آن اقتصاد و صنعت كه زماني تا بگيرد ، پا فرانسه و آلمان
در مرجطلبان و هرج.نميافتد اتفاق چيزي نپذيرد ، را
در را خودم وضع اين با و ميبرند سر به ستيزي نظم روياي
همين نيز شما "احتمالا و -ميبينم نگرانكنندهاي موقعيت
مسئوليت "مجددا اجتماعي نظم تا كنيم تلاش بايد و -طور
.بگذارد پاپيش موقع به و بشود پذير
.است تبديلها و تغيير همين هم من منظور "دقيقا:بورديو
اجتماعي نظم از بيشتر تقاضاي كردن مطرح به بايد آيا ولي
محافظهكاران انقلاب دام در گيرنيفتادن براي كنيم؟ بسنده
ديگري اجتماعي نظم و پرداخت مطالعه به باره اين در بايد
.كرد پيدا
قدر نشويم ، سوءتفاهم دچار هم به نسبت كه اين براي:گراس
نظم از را چيزي فقط ميخواهند نو ليبرالهاي كه اين مسلم
نظم.دارند اقتصادي اشتياق بدان كه كنند كسب اجتماعي
انضباط و كند استخدام پليس است مجاز كماكان اجتماعي
نيروهاي اجتماعي ، نظم از اگر ولي.بشود جايگزين اجتماعي ،
كنار گرفتهاند ، قرار حاشيه در كه نظم دهنده سامان
مسني افراد و بچهها رفاهي ، موارد تنها نه -شوند گذاشته
كار عرصه وارد هنوز يا و شدهاند خارج كار روند از كه
در و كند پيدا گسترده ابعادي اقتصاد اگر و -نشدهاند
در ببرد ، پناه جهاني يكپارچگي آغوش بر مسئوليتي هر برابر
و دولت درباره جامعه سپس و اجتماعي نظم بايد صورت آن
اصل مسئوليتناپذيري بيانديشد ، تدبيري امور به رسيدگي
.نواست ليبراليسم سيستم ثابت
در را رويدادها سلسله يك "من قرن" كتاب در شما:بورديو
به كه جواني پسر داستان "مثلا كردهايد ، زنده خاطره
پدرش گردن پس بر سپس و ميشود برده ليبكنشت راهپيمايي
.ميكند خرابكاري
هر در ولي نه ، يا است شخصي خاطره يك اين نميدانم من
چيزي يا.ميكند كشف خود خاص شيوه به را سوسياليسم صورت
سطرها درلابلاي:گفتهايد جوان ريمارك درباره شما كه
"مستقيما كه هست روشنفكرها نقش درباره بسياري چيزهاي
درباره نيزقضاوتتان و ميشوند همدست فجيع بارويدادهاي
اثر زيباي بيان به من و بود زيبا بسيار نظرم به هايدگر
.كردهام هديه انتقادي كتابي شما ،
اشتياقي:ميكند سرگرم مرا كه است چيزي اين "مثلا:گراس
ابراز هايدگر و يونگر به نسبت فرانسوي روشنفكران سوي از
شكلهاي به كه كليشهاي تصورات همه دو آن چون ميشود ،
همه و ميكنند تائيد دارند ، فرانسه و آلمان از گوناگون
در داشتند ، شومي پيامدهاي كه دودگرفتهاي چيزهاي اين
.نيست پوچي جز چيزي اين و ميشوند ، تحسين فرانسه
احساسي من براي هايدگر بودن اسرارآميز چون:بورديو
ميكردم ، مقاومت شدت به آن برابر در چون و داشت نامطبوع
روشنگر فرانسوي ، يك برايماندم تنها "تقريبا اينجا در
روشنفكرستيزي تابع اينگونه را خود كه كشوري در بودن
روءساي از يكي..نيست آيند خوش چندان ميسازد ، مدرن
واقعهاي آن و آويخت ، يونگر گردن بر مدالي فرانسه جمهور
.بود هولناك
دارد ادامه
|