آزادي به روشمند نگاه
حسنپور ذبيحالله
و تفسير قابل است معني اسم اينكه واسطه به آزادي كلمه
است ، مفهوم يك كننده بيان معني اسم زيرا.است تعبير
به.است ديگري چيز به وابسته بلكه نيست مستقل وجودش
هر اساس اين بر.است حالت يا صفت يك بيانكننده عبارتي
اجتماعي ، پديده يك به را آن خود نيت و قصد با متناسب كس
.ميدهد ارائه را خاصي تعريف و داده ربط فرهنگي يا سياسي
در گسترده شكل به كلمه اين ورود معنايي مشكل بر علاوه
و افزوده آن بودن تفسيرپذير بر مختلف ملل سياسي ادبيات
سلايق مطابق آن معاني بر روز به روز شده باعث امر همين
شروع انسانيت اوج از تعاريف اين دامنه و شود اضافه مختلف
:نمونه عنوان به.برميگيرد در را لااباليگري تا و
.است مخالف غيبت بر دال شايد چنانچه آزادي ميگويد هابز
قدرت لاك جان.ميداند اراده كمال را آزادي اسكوتس وانز
ميخواند ، آزادي را عمل يك از احتراز يا انجام براي انسان
كانت اراده ، حسب بر كردن عمل قدرت را آزادي هيوم
نيتس لايب اخلاقي ، قانون سواي چيز هر از استقلال
آزادي كوهن يافته ، شكل تبديل ضرورت هگل عقل ، خودانگيختگي
ديگر سياسي و اجتماعي و فلسفي تعريف صدها و اراده نيروي
در تعاريف اين ماحصل اما.است آمده عمل به كلمه اين از
به ميگردد ، منعكس فرهنگي و سياسي اجتماعي ، كاربردهاي
.كرد استخراج آن از را متفاوت نگرش دو ميتوان كه طوري
برخي و ميدانند لازم جوامع براي و خوب را كلمه اين برخي
يعني آزادي دارند عقيده زيرا دارند ، را عقيده اين خلاف
حمله آزاديخواهي و آزادي نام بر اساس اين بر و ولنگاري
"قطعا بدانيم فرايند و روش يك را آزادي اگر اما.ميكنند
و لازم جامعه هر براي آزادي كه رسيد خواهيم نتيجه اين به
روش يك بلكه نيست نظر مد آن لغوي معني يعني.است ضروري
.است مردم حقوق احقاق براي اجتماعي سياسي ، امور در خاص
كه شكل اين بهميكند حل حدودي تا را مشكل اين فوق تعريف
حوزه به ميكند تفكيك را مفهوم اين كاربرد حوزههاي
يك هر فرهنگ حوزه در.سياست حوزه و اجتماع حوزه فرهنگ ،
اكثر ذهن در كه است انگارههايي تابع فرهنگي روابط از
و روابط با متناسب و بلندمدت در دارد ، وجود جامعه افراد
اقتصادي ، روابط مانند جامعه زيربخشهاي ساير عملكرد
روابط اين تحول و تغيير ميگيرد ، شكل اجتماعي و سياسي
با متناسب هم باز ميگيرد ، صورت بلندمدت در "معمولا نيز
بين تعادل برقراري منظور به و زيربخشها ساير تغيير
روابط واقعي شكل عبارتي به ;سيستم كل با مذكور روابط
حوزه در مصوب قوانين لذا.نيست مصوب قوانين تابع فرهنگي
دليل همين به.ندارد جايگاهي چندان فرهنگي روابط
ميكنند ، دخالت حيطه اين در كمتر نيز سياسي قانونگذاران
جامعه يعني.هستند فرهنگ و جامعه اين از تابعي خود زيرا
به ويژگيها همان با را افرادي فرهنگي خاص ويژگيهاي با
اداره براي نيز مستبدين حتي.ميدهند سوق قدرت هرم راس
.ميكنند معرفي جامعه فرهنگ حامي و پايبند را خود امور
در را فوتبال به علاقهمندان قانوني هيچ مثال عنوان به
سري يك بلكه نداد ، قرار پرسپوليسي و استقلالي طبقه دو
..و بازي نوع رنگ ، از خاصي نوع سلايق ، و علايق و ويژگيها
آن دامنه بر مرور به و كرده ايجاد را تقسيمبندي چنين.
حتي كرد محدود را آن نميشود هم قانون با.ميشود افزوده
است ممكن تنها شود تصويب آن محدوديت در هم قانوني اگر
را آن ماهيت اما دهد تغيير را آن پوشش و القاب و الفاظ
.نميدهد تغيير
به جاري قوانين از بسياري نيز اجتماعي روابط حوزه در
بلكه است ، نشده نوشته قانوني كتاب هيچ در رايج عرف صورت
و تغيير ميكند ، ايجاب را روابط اين اجتماعي ضرورتهاي
صورت نانوشته و جامعه بطن در نيز قوانين اين تحول
عرف يا نانوشته قوانين اين تغيير ديگر عبارت به.ميگيرد
مقابل در جامعهاست مصوب و سياسي قوانين تابع كمتر
نشان حساسيت روابط اين آني تغيير براي قانونگذاران دخالت
حوزه در مسائلمطروحه از كمتر حساسيت اين چند هر ميدهد ،
عرف يك كشورما در نوروزي تعطيلات "مثلا.است فرهنگ
نوشته روابط اين شكل بر مبني قانوني هيچ و است اجتماعي
اين بنابر.ميكند را خودش كار جامعه اما است ، نشده
بحث گاه هر كه است واقعيت اين بيانكننده فوق تعريف
است سياسي روابط حوزه در آن طرح منظور ميشود مطرح آزادي
مغلطهاي و كشاند طرف آن و طرف اين به را آن نبايد و
.كنيم مخالفت آن سازكردتابا
و فرد جامعه ، بين ارتباط چگونگي كننده بيان سياسي روابط
توجه مورد ميتوان را نگرش دو حوزه اين در است ، حكومت
نسبت كدام هر حكومت و فرد جامعه ، نگرش يك در داد ، قرار
كه داريم كل يك يعني.است تكاليفي و حقوق داراي ديگري به
مورد و مهم نيز اجزاء اين از كدام هر و است جزء سه داراي
تعيين ديگر اجزاء حكومتبراي ديگر نگرش در.هستند توجه
ميكند تعريف را تكاليف و حقوق حكومت يعني ميكند ، تكليف
بلكه نميكنند ، تعريف و تعيين را حقي هيچ فرد و وجامعه
دستيابي ميزان هم خودش ميكندو تعريف را اينها حكومت خود
ارزيابي به نيازي "اساسا يا ميكند ارزيابي را بهآنها
يعني.كرد مطرح ميتوان اول نگرش در تنها را آزادي.نيست
حكومت ، بين اطلاعات مبادله براي را سازوكارهايي اول نگرش
به جزء هر تكاليف و حقوق تا ميكند برقرار فرد و جامعه
نيست ، سازوكاري چنين به نيازي دوم نگرش در.شود ادا خوبي
ضرورت به جوامع همه كه است باب اين از شود مطرح هم اگر
نه ميشود اكتفا ظاهري شكل يك به "صرفا و دارند اذعان آن
يعني.ميشود شروع جا همين از اختلافات همه.آن ماهيت به
آن كار و ساز دنبال به پذيرفتيم را اول نگرش گاه هر
اين برقراري ابزارهاي مهمترين از يكي و رفت خواهيم
نحوي به.است روش يك عنوان به آزادي مقوله صحيح ارتباط
جامعه ميشود ، مطرح سياسي روابط حوزه در گفتهها همه كه
آن مجري عنوان به حكومت و ميكند مشخص را آن حدود و حد
گرفته نشات نيز قانونگذاري مجالس ايجادميكند اجرا را
نقش باشد عميقتر نگرش اين چه هر.است نگرش طرز اين از
طريق از نيز گفتهها.است مهمتر نيز قانونگذاري مجالس
.ميشود بيان خودش خاص مكانيزمهاي و احزاب مطبوعات ،
توسط يا مردم توسط مستقيم انتخاب طريق از نيز انتخاب
.ميگيرد صورت قانونگذاري مجالس
تكاليف و حقوق داراي حكومت و فرد جامعه ، كه اول نگرش در
برقراري براي روش يك عنوان به آزادي هستند ، متقابل
دوم نگرش در اما است ، ضروري و مثبت مقوله يك صحيح ارتباط
اداره در جامعه و فرد براي جايگاهي هيچ حكومت كه آنجا از
حوزه در را آن ميشود مطرح آزادي گاه هر نيست قائل امور
مقابل در را مطرحكنندگان و ميكند مطرح اجتماع و فرهنگ
حوزههاي از حمايت مدافع را خود و ميدهد قرار جامعه
اين در.ميكند مخالفت آزادي با و دانسته اجتماع فرهنگي
هيچ و باشد داشته وجود است ممكن آزاديها از بسياري نگرش
را آزادي از شكلي كه همين اما نميآيد پيش هم مشكلي
از غير حوزههاي به را آن بدانند خود قدرت محدودكننده
مخالف سياست حوزه در نام اين با "اساسا و كشانده سياست
.هستند
پذيرفته را روابطي جامعه فرهنگي - اجتماعي حوزههاي در
در اگر حال ;ميكند زندگي آنها مطابق جامعه آن مردم كه
كنيم وضع قانون و تعريف ارتباط اين سياسي روابط حوزه
همه يعني است عمل اين براي كار و ساز يك عنوان به آزادي
با ارتباط در نظرات همه باشند ، نظر اظهار به مجاز افراد
آزادي حركت اين مكانيزم.ميگردد بيان خاص موضوع آن
مراحل شد طي مرحله اين وقتي.است قلم و بيان انديشه
شده اظهار نظرات و روشها بين از يعني داريم را انتخاب
اكثريت.انتخاب آزادي ، يعني گردد انتخاب بايد روش بهترين
تعريف را رابطه اين و ميدهند انجام را انتخاب اين مردم
.هستند آن پذيرفتن به ملزم نيز فرد و حكومت.ميكنند
حكومت يعني جزء دو اين از كدام هر كنند ، اجرا بايد يعني
.هستند آن اجراي با ارتباط در وظايفي انجام به ملزم فرد و
تشكيل شده ايجاد مراحل اين براي تاكنون كه مكانيزمي
.است بوده مجالسقانونگذاري و مستقل مطبوعات احزاب ،
و است آزاد "كاملا خود انتخاب در جامعه ديگر عبارت به
ميتواند را چيزي هر جامعه يعني ندارد ، محدوديتي هيچ
.است چنين هم واقعيت كند انتخاب
كه ميكند مشخص را محدودههايي جمعي توافق طريق از جامعه
اختيارات يعني ميكنند ، عمل محدودهها آن در حكومت و فرد
مرزهايي حكومت و فرد آزادي اما است وسيع بسيار جامعه
.است سياسي و فرهنگي اجتماعي ، قوانين مرزها آن كه دارد
طريق از ميكند وضع جامعه كه قانوني هر روش اين در
.است بررسي و نقد قابل آزادي مكانيزم
و انديشه آزادي; كرد ترسيم چنين ميتوان را مكانيزم اين
آزادي باشد ، داشته نميتواند محدوديتي هيچ كه آن بيان
بيان انديشه ، آزادي طريق از.انتقاد آزادي انتخاب ،
گذاشته عمومي قضاوت به و ميگردد طرح جديد نيازمنديهاي
به آزاد انتخاب اين نتيجه و است آزاد نيز انتخاب.ميشود
است سيستم اين فيدبك انتقاد آزاديميگردد تبديل قانون
در تغيير امكان يعني.است قوانين پويايي كننده تضمين و
حلاجي به را لازم تغييرات و ميكند تضمين را قوانين
تبديل قانون به فوق مكانيزم طريق از تا ميسپارد انديشه
محدوديتها گردد تامين آزادي از نوع سه اين گاه هر.گردد
عمل حوزه در ناخواه خواه يعني.ميگردد توجيهپذير
قانون يعني.ميكند مشخص قانون را آن كه داريم محدوديت
قابل دوم است ، جمعي توافق حاصل اول دارد ويژگي چند
ازاين غير چيزي اگر.است تغيير قابل سوم است ، انتقاد
روياي بايد ديگر حوزههاي در بلكه نيست اساسي قانون باشد
.كرد جستجو را آن
برقرار قوانين طريق از حكومت و فرد جامعه ، بين روابط
مرز اين كه است جامعه در آزادي مرز قانون يعني ميگردد ،
پذيرفتهايم همه يعني.است شده حاصل جمعي توافق اساس بر
در باشد ، كجا جامعه اين در حكومت و افراد عمل آزادي مرز
به نياز است ممكن ميشود اجرا قانون اين كه دورهاي هر
اعضاء تكتك با تغيير اين تشخيص.باشد داشته تغييراتي
يعني.است جامعه با آن پذيرفتن اما است حكومت و جامعه
جريان اين بايد منطقي و صحيح رابطه يك جمعي ، توافق
چه هر.است آزادي از درجهاي وجود هم آن و كند راتضمين
افزايش تغييرات سرعت و ميزان باشد كاناليزه رابطه اين
ثبات داراي جامعه لذا است كم تغييرات عمق اما مييابد
سرعت و ميزان باشد مسدود كانال اين اگر اما.بود خواهد
.است ويرانگر و زياده آنها عمق اما است كم تغييرات
كه است اين در دمكراتيك غير و دمكراتيك انقلابهاي تفاوت
در است ، روزانه تغييرات انقلابها دمكراتيك جوامع در
به سرعت به فوق فرآيند با ضروري تغيير هر صحيح رابطه
تعادل و ميگردد جاري جامعه در و ميشود تبديل قانون
انجام دير تغييرات ناصحيح روابط در اما ميگردد ، برقرار
تعداد ;ميپذيريم را تغيير كه مقطع يك در لذا ميگيرد ،
تغيير عمق پس دهيم انجام يكجا بايد را تغييرات از زيادي
سه هر "نتيجتا.ميكند رازيرورو چيز همه و ميشود زياد
حكومت و فرد جامعه ، .بپذيرد را منطقي تغييرات بايد جزء
.است متعادل و جديد قوانين تغييرات اين محصول
اساس بر فرد و حكومت كه مشتركياست محدوده آن مرز قانون
آن درون در پذيرفته صورت جامعه طرف از كه جمعي توافق
و جامعه با حكومتها كه رابطهاي در.دارند عمل آزادي
اين در حركت شكلارتباط بهترين ميكنند برقرار افراد
اين بخواهند اجزاء اين از كدام هر اگر حال.است محدوده
اجزاء عمل حيطه كردن محدود قيمت به نكنند ، رعايت را مرز
و عناد نشود رعايت فرد طرف از اگر.ميشود تمام ديگر
و ظلم استبداد ، نشود رعايت حاكميت طرف از اگر.است سركشي
توافق اصليترين عنوان به ما اساسي قانون.است ستمگري
اصل "مثلا است ، كرده مشخص خوبي به را محدوده اين جمعي
مبتني ميداند نظامي را اسلامي جمهوري اساسي قانون دوم
آزادي و انسان والاي كرامت اصول آن از يكي كه اصولي بر
حاصل ذيل راههاي از كه خدا برابر در او مسئوليت با توام
:ميشود
سنت و كتاب اساس بر جامعالشرايط فقهاي مستمر اجتهاد -1
;عليهم الله سلام معصومين
و بشري پيشرفته تجربيات و فنون و علوم از استفاده -2
;آنها پيشبرد در تلاش
.سلطهپذيري و سلطهگري و ستمكشي و ستمگري هرگونه نفي -3
اما دارند تكيه آزادي بر نيز اساسي قانون از ديگري اصول
نظر اظهار هم يعني است ، كرده مشخص را آن محدوده اصل اين
بر تاكيد اينكه ضمن دارد نظر در را متفاوت برداشتهاي و
و فرد نهايت در و دارد هم ديگر ملل تجربيات از استفاده
تعيين برايشان كه مجازي محدوده در ميكند ملزم را حكومت
هم و كرده منع را سلطهگري هم لذا كنند ، حركت شده
خود حقوق از دانسته مجاز را فرد يعني.را سلطهپذيري
اين ممنوعكردهماهيت هم را ستمكشي و ستمگري كند ، دفاع
داراي شده پذيرفته چارچوب در حكومت و فرد استكه اين اصل
يا كنند محدود را يكديگر آزادي نبايد و هستند تكليف و حق
قانون كه را مشترك محدوده آن مرزهاي هستند ملزم اينكه
است آن اصل اين صحيح فهم لازمه.كنند رعايت را دارد نام
بگوئيم اينكه نه باشيم فهميده خوب را اجتهاد مفهوم ما كه
مخالفان "اصولا.داريم نظر اظهار حق فلانيو يا من فقط
محدوده به اعتقادي دسته دو هر كه هستند دسته دو آزادي
را قانون و آزادي يعني ندارند آن مرزهاي و مشترك
.مستبدين و مرجطلبان و هرج:برنميتابند
اجازه و ميگيرد را دسته دو هر خودسري جلوي قانون كه چرا
حوزه وبه كنند عبور مشترك محدوده و مرز آن از نميدهد
را آنها اختيارات "اصطلاحا كنند ، رخنه اجزا ديگر خاص
اجزا همه براي خود رعايت براي قانون كه چرا ميدهد ، كاهش
گريز ناظر دسته دو اين كه حالي در.ميدهد قرار ناظر
وجه.ندارند شوند كتاب و حساب بهاينكه تمايلي و هستند
در اولي كه است اين مستبدين و مرجطلبان و هرج افتراق
درمخالفت دومي و ميگيرد ناديده را قانون آزادي از حمايت
.است گريزي قانون گروه دو هر اشتراك وجه اما ;آزادي با
|