چين و ايران تمدن وگوي گفت ;ابريشم جاده
فرهنگ به دروني نگاه
چين و ايران تمدن گفتوگوي ;ابريشم جاده
بهوسيله كه بود نظامي جاده آغاز در ابريشم جاده *
در كه جاده اين غيرنظامي محافظان.ميشد محافظت سپاهيان
شده تبعيد زندانيان بيشتر ميزيستند نظامي قرارگاههاي
بودند چين از
و تفاهم از خالي فضايي در هيچگاه فرهنگها ، وگوي گفت
از گرفت نخواهد شكل آن ، انجام مقدمات آمادهسازي بدون
وگوي گفت تاريخي زمينههاي و خاستگاهها بررسي اينرو
گفت اين ضروريات از جهان ، اقوام و ملتها ميان فرهنگي
.وگوست
نشيب و پرفراز سده در را خود بايد ايرانيان ، ما بيگمان
آماده ديگر ملتهاي با فرهنگي وگوي گفت براي پديد ، نو
پيشينه گرفتن نظر در شد ، گفته كه همانگونه و سازيم
مهم است گامي تاريخ طول در راستا ، اين در ايران فرهنگي
.راستا اين در
چنين به ورود قصد با نويسنده ميآيد ، درپي كه مطلبي در
طريق از را چين و ايران فرهنگي تبادلات پيشينه بحثي ،
.است رسيده بر ابريشم جاده
مردم و ايران از مشاوره ليسانس فوق دارنده فرخي ، باجلان
،(مازيار انتشارات) "شعرچين" كتاب "قبلا هند ، از شناسي
شناسي مردم مركز ايلام ، ) لرستان در داشتهها و باورها
ژاپن ، هند ، اساطير جلد ، در 6) جهان اساطير مجموعه ،(ايلام
"مهاجران" رمان ترجمه ،(نزديك خاور مصر ، آفريقا ، چين ،
رسانده چاپ به را..و"آرامش كوچك كتاب" فاست ، هوارد از
.بود
تمدنهاي به نو نگاهي" ويرايش و ترجمه نويسنده همين از
و مادر دنياي انتشارات توسط و چاپ آماده "تاريخ از پيش
منتشر شناسي ، چين انجمن انتشارات توسط "چين تاريخ" نيز
.شد خواهد
فرخي باجلان
سرزمين" متشكل فرمانروايي نخستين "هان" امپراطوري از پيش
بر تسلط با -م.ق 122-206-"چين" امپراتوري يعني "ميانه
نخستين "دي-هوانگ شيه" خاقان ;شد تشكيل ديگر ايالات
"منگداين" نام به خود فرماندهان از يكي دودمان اين خاقان
داشت عهده به را سرباز و دهقان فرماندهي 300000 كه را
مرزهاي در ميانه آسياي مهاجم شبانان برابر در داد فرمان
چين بزرگ ديوار بدينسان و برافرازند ديواري "چين" شمالي
چه اگرپيوست هم به شمالي مرزهاي امتداد در را پيشين
اما بود بازدارنده سدي مهاجم شبانان برابر در ديوار اين
نابود بيگناه و دهقان نفر هزار هزاران آن ساختمان طي در
يادآور روزگار اين از بازمانده افسانههاي و شدند
اين از و است ديوار اين شدن برپا در مردم بيشمار رنجهاي
اگر.ديگر افسانههاي و "نو-جيان منگ" افسانه است جمله
اقتصادي پيشرفتهاي به وحدت سبب به دوره اين در "چين" چه
سرانجام و بيحد سختگيريهاي اما يافت دست چشمگيري
زمان در و رابرانگيخت دهقانان خشم روستائيان ، آوارگي
با "هان" سلاله "چين" دودمان فرمانرواي دومين فرمانروايي
فرمانروايي دوره - "گائودزو" نام به عاصي دهقاني رهبري
تقسيم با "هان" سلاله كاررسيد پيروزي به -م.ق 195206
شد آغاز آبياري منظم سيستمهاي ايجاد و دهقانان بين زمين
87140-خاقان همچنين "وودي" خاقان فرمانروايي زمان در و
مازاد از انبارها اقتصادي پيشرفت با "هان" سلاله - مق
پارت و روم چون كشورهايي بزرگ رقيب چين و شد لبريز توليد
.شد
و داشت ادامه همچنان ميانه آسياي شبانان مداوم يورشهاي
ديوار آنسوي هاي"هون" و "وودي" خاقان بين كه نبردي در
در "يواچيه" نام به "وودي" بزرگ سرداران از يكي درگرفت
با او ارتباط و شد رانده ميانه آسياي به ها"هون" با نبرد
سپاهيان از گروهي "وودي" خاقان.شد قطع خاقاني سپاهيان
به "جانگچاين" نام به سرداري رهبري به را خود داوطلب
سختيهاي تحمل با سردار اين و فرستاد "يواچيه" جستجوي
را "يواچيه" گريز ، سرانجام و اسارت سال ده از پس فراوان
كه بود زماني اين و بازيافت بلخ و "سيحون" رود جنوب در
او هم و نداشت ها"هون" با نبرد به تمايلي ديگر "يواچيه"
-دريا آمو امتداد در را "كوشان" سلاله همراهان ، با كه بود
دوست هميشه و آورد پديد پنجاب و كابل درههاي و -جيحون
.ماند باقي چين سرزمين
از چين مردم "وودي" فرمانروايي زمان تا بدينسان
پارت و هند و شرقي و ميانه آسياي باختري ، سرزمينهاي
وجود رابطهاي كشورها اين و چين بين و بودند بيخبر
هرسال "وودي" خاقان "چاين جانگ" سفر از پس.نداشت
زمان گذشت با و ميفرستاد كشورها بدين را خود نمايندگان
.يافت گسترش كشورها اين با چين تجاري و فرهنگي مبادلات
مساعد نظامي فعاليتهاي براي را زمينه گروهها اين اعزام
حوزه سراسر "ميانه سرزمين" سپاهيان بهتدريج و ساخت
زير را ميانه آسياي از بزرگي بخش و شرق بهجانب "تاريم"
بر چين تسلط موجب -مق 101-"فرغانه" فتح.گرفتند نفوذ
كهن جاده تاسيس و باختري جاده گشايش و آسيا مرتفع مناطق
شناختند را شبدر و انگور سفرها اين در چينيان.شد ابريشم
چين از مناطقي در محصولات اين پرورش و كشت پس اين از و
صغير آسياي و پارت سرزمين ازطريق چين ابريشم و شد رايج
بود نظامي جاده آغاز در ابريشم جاده.راهيافت اروپا به
اين غيرنظامي محافظان.ميشد محافظت سپاهيان بهوسيله كه
زندانيان بيشتر ميزيستند نظامي قرارگاههاي در كه جاده
بر تسلط براي "وودي" خاقان.بودند چين از شده تبعيد
به را مهاجر هزار صدها زرد رود شمالي خم سرزمينهاي
و كشاورزي براي را زمينها داد فرمان و كوچانيد "گانسو"
در بسياري آبراهههاي راه اين از و سازند آماده گلهداري
اين امنيت نظامي متعدد قرارگاههاي و شد حفر منطقه اين
جاده امتداد و بزرگ ديوار بسط با.كرد تامين را منطقه
تدريج به ديگر كشورهاي "يومه" تا "يشم دروازه" از ابريشم
در كه است تاريخ اين از و شدند آشنا چين فرهنگ و چين با
.ميشود ياد چين ابريشم و چين از ديگر سرزمينهاي ادبيات
اين تقاضاي بهتدريج و رسيد روم امپراتوري به چين ابريشم
مشكل به را روم خزانه كه گرفت بالا چنان روم در محصول
دوره همين از نيز چين و ايران رابطه و ساخت دچار مالي
ايرانيان از "هان" دوره مشهور مورخ "سوماچاين".شد آغاز
نازك شده دباغي چرم از نوشتن براي ايرانيان":كه ميگويد
هم و ميشود نوشته افقي آنها خط.ميكنند استفاده خشك و
فتح از پس":كه اوست از و "ميكنند نقاشي پوستها اين بر
ده حدود در سال هر راهوار اسبان به يافتن دست و فرغانه
دور كشورهاي به سياسي سفير بهعنوان چين از گروه
به متعددي سفيران چين كه بود زماني چنين در و ميرفتند
از برخي ماموريت و داشت گسيل هند و بينالنهرين پارت ،
از يكي ".انجاميد بهطول سال نه تا گروهها اين
بازگشت از پس ميكنند سفر پارت سرزمين به كه گروههايي
گروهي و شترمرغ تخم و شترمرغ "وودي" خاقان براي چين به
.ميآورند هديه شعبدهباز
يافتند راه چين به دوره اين در نيز ديگر كشورهاي سفيران
از بازديد و سفرها در كه بود آن بر "وودي" خاقان عادت و
تا ميبرد خود با نيز را بيگانه كشورهاي سفيران ايالات
بدانان را آن ثروت و قدرت و خود فرمانروايي سرزمين وسعت
و شعبدهبازان و بازيگران سفرها اين در.دهد نشان
و ميكردند سرگرم را ميهمانان كشتيگيران و پهلوانان
شراب و غذا مصرف در اسراف و پذيراييها اين هزينه
از خارجي ميهمانان سفرها اين طي در.بود شگفتانگيز
تاثير و ميكردند بازديد ابريشم و غله انبارهاي و مزارع
توجه و سفيران جلب موجب ميهمانان در نمايشهايي چنين
و نمايشگران بهعلاوه و بود چين به ديگر كشورهاي
بهتدريج خود نوآوريهاي و مهارتها ابراز با ورزشكاران
فرهنگ.ساختند ميسر را فنون و هنرها اين پيشرفت
نبود همنوا چندان چين فرهنگ با فرغانه باختر سرزمينهاي
از بهتدريج اما بودند درخشاني فرهنگ داراي خود اگرچه و
چين ابريشم و شدند متاثر ثروتمند و بزرگ ديار اين فرهنگ
.ساخت مطيع و نرم بهطريقي يك هر را بربر و متمدن اقوام
ديار اين صادرات و ثروت بزرگترين چين ابريشم دوره اين در
و طلا و عاج گرانبها ، سنگهاي اسب ، روم و ميانه آسياي
بزرگ وسيله چين براي ابريشم درواقع و ميكرد دريافت يشم
:ميگويد "سوماچاين".بود كالا مبادله و ثروت جلب
و شمالي مرزهاي بازديد براي كه سفري در "وودي فرمانروا"
ابريشم قواره ميليون يك گرفت انجام بزرگ ديوار كنارههاي
توليد ميزان عظمت از رقمي چنين و داد هديه سربازان به
.ميگويد سخن دوره اين در ابريشم
بزرگ كاروانهاي و ميگرفت انجام واسطه با ابريشم تجارت
-آسيايي جاده از بخشي يك هر ابريشم محمولههاي با
ابريشم جاده مسير شهرهاي.ميكردند طي را ابريشم اروپايي
كه مناطقي در و بودند ابريشم فروش اصلي مراكز از چين در
استراحت براي واحههايي ميگذشت خشك صحاري از جاده
سربازان توسط چين در جاده مسير.بود شده تاسيس كاروانيان
كه بود آن بر "هان" فرمانروايي كوشش و ميشد حفاظت "هان"
براي جاده اين ودرواقع كند دور جاده اين از را ها"هون"
.بود نظامي -تجارتي جادهاي "هان" امپراتوري
دامنههاي طريق از آغاز در ابريشم "نيدهام" از روايت به
،"سوجو" ،"گانجو" ،"جو ليانگ" شهرهاي و "ننشان"
-دو" ازميشد حمل "هوانگ -دون" به "انشي" و "جيوچوان"
كه جادهاي يكي داشت ، وجود جاده دو بعد به "هوانگ
ديگري و ميرفت "دزايدم" دشت و تبت شمال به "مستقيما
به و ميگذشت "تورفان" از و شد ايجاد بعدها كه جادهاي
راه جاده ، دو اين بر علاوه.ميانجاميد "شاين تاين" جنوب
تون" غرب به كه ميشد منشعب شمالي جاده از نيز سومي
و "لولان" صحاري از و ميرفت "يومن" منطقه در "هوانگ
درياچه اين كنار در -.ميگذشت "لبنور" درياچه نزديكي
راهها اين همه -شد متروك ميلادي چهارصد در كه بود شهري
معبر طريق از و كاشغر از.ميپيوستند هم به "كاشغر" در
از جاده همين و ميرفت "فرغانه" به جادهاي "داون ترك"
.ميپيوست "مرو" به سمرقند طريق
نخست:ميشد تقسيم شاخه دو به جاده نيز "كاشغر" در
مرو و سمرقند فرغانه ، به "داون ترك" معبر از كه جادهاي
پامير از و ميرفت بلخ به كه جادهاي ديگر و ميرفت
بلخ به كاشغر جاده.است رفته ميان از امروز كه ميگذشت
و كاروانسرا و ميگذشت "مورن -داون" معبر از "احتمالا
در "احتمالا كردهاند ياد آن از جغرافيدانان كه دژسنگي
مرو از و بود امن ايران به مرو راه.داشت قرار مسير همين
نزديكي در "پارتيان" پايتخت -صددروازه يا "هكاتومپيل" به
همدان -اكباتان به پارتيان پايتخت از و -كنوني دامغان
يا "آرام" به آنجا از و "تيگريس" به آنجا از و -كنوني
.مييافت ادامه بزرگ سوريه
دارد ادامه
فرهنگ به دروني نگاه
دكتر با گو و گفت در تاريخي بررسي يك ايرانشناسي ،
(بخش واپسين) هاشمي محمدنظري
ايران شناسايي يا و شناساندن ايرانشناسي ، عمده هدف *
به خود كشور شناساندن براي را ماايرانيان وظيفه است ،
كارهايي چه زمينه اين در تاكنون و ميدانيد؟ چه ديگران
است؟ شده انجام
به ميگذارم ، احترام مستشرقين اكثر تحقيق روش به من *
در و دارند دسترسي خوبي بسيار منابع به آنها قطع طور
تمدني و فرهنگ هر اما است ، شك جاي كمتر آنها دقتنظر
زندگي فرهنگ آن با سال ساليان فردي تا كه دارد ظرايفي
فرض اگر يابد ، دست دقايق آن به نميتواند باشد نكرده
به علاقه با حتي و بينظر "كاملا شناس شرق محققان كنيم
من نظر به بازهم باشند ، نگريسته ما فرهنگ و تاريخ
فراگير و همهجانبه بررسي براي را كافي و لازم مايههاي
و يابند دست ما فرهنگ رويه به ميتوانند حداكثر.ندارند
است اين ايراني پژوهشگران وظيفه.ميرسند آن عمق به كمتر
با و علمي دقيق ابزارهاي و روش با اول وهله در كه
حوصله ، و دقت با و اطمينان مورد ماخذ و منابع از استفاده
با ثاني در و دهند قرار بررسي مورد جهات همه از را موضوع
و قومي وبغض حب هرگونه از خالي علمي ، وسعهصدر بيطرفي
با تا دهند فرصت ديگران به و بپردازند آن تبيين به مسلكي
ترتيب بدين.ببرند ذرهبين زير به را نظركارآنان و نقد
و فرهنگ ظرايف و كردهاند زندگي بوم و مرز دراين چون
و دلسوزانه ديگر سوي از ميشناسند را اسلامي ايران تمدن
و صحت به حداقل مينگرند ، آن به علاقه و عشق روي از
نيز سوءال دوم بخش مورد در.كرد اطمينان ميشود آن صداقت
كشورهاي از بسياري در ايران فرهنگ خانههاي بگويم بايد
و آنها فعاليت چگونگي جريان در من.است فعال جهان
متوليان كه بگويم را اين ميتوانم فقط نيستم ، آن مسئولين
آن از.باشند علمي لازم شرايط داراي بايد خانهها اين
كه آنجا تا.باشند نيز خود تمدن و فرهنگ شيفته مهمتر
سمينار دو اخير ماهه چند همين در دارم اطلاع
اولي.است گرديده برگزار مفيد بسيار نيمهبينالمللي
مشهد در سامانيان دوره تمدن و فرهنگ تاريخ ، بررسي سمينار
در.تربتجام در بوزجاني ابوالوفاي بزرگداشت ديگر و بود
شركت نزديك و دور كشور چند از دانشمنداني سمينار دو هر
فرهنگي ، ابعاد شناساندن براي رفته هم روي و بودند كرده
سمينار شنيدهام نيز و شد واقع مفيد ما جامعه و تاريخ
در ماه 79 ارديبهشت در عمرخيام حكيم بزرگداشت بينالمللي
.ميشود برگزار نيشابور شهر
است ، بوده تمدن موجد كه زايا ، و ديرپا فرهنگي با ايران *
فكري بلوغ اين به رسيدن تمدنهاست ، گفتوگوي مبدع امروز
ميكنيد؟ بررسي چگونه را تاريخي و
بودهايم ، پيشرو و پويا فرهنگي داراي هستيم مدعي ما *
و مكاني مرز اسلامي ايران تمدن و فرهنگ ميكنيم ادعا
.دهيم نشان و كنيم ثابت بايد را اين نميشناسد ، زماني
"قطعا كنيم مراجعه جهان تاريخ معتبر كتابهاي به اگر
اختصاص اسلامي ايران تمدن و فرهنگ به را بخشهايي
محدود خاص قشري به فقط آگاهيها اين اما دادهايم ،
است گروهي رسانههاي آنان الهام منبع كه بسياري و ميشود
نظير جهان كشورهاي از بسياري.ميمانند بيخبر آن از
.است توريسم صنعت درآمدشان منابع مهمترين از يكي يونان
هدف دو ميتوانيم مذهبي و تاريخي جاذبههاي داشتن با ما
واقعيت خود ادعاي به كه اين اول.كنيم دنبال را عمده
قومي اسلام از بعد و قبل ايراني قوم دهيم نشان و ببخشيم
معنوي و مادي ذخاير بر و كرده خدمت بشريت به كه است بوده
هنري و علمي زمينههاي همه در.است افزوده جهان تمدن
را آن عيني مختلف نمونههاي واقع در و داشته فعاليت
و ارزي مشكلات به توجه با كه اين دوم هدف.بنمايانيم
مناسبي آمد در منبع نفت ، بدون اقتصاد برنامهريزيهاي
موازين از عدول مستلزم وجه هيچ به امر اينكنيم كسب
مذهبي شعاير همه رعايت و حفظ با ميتوان و نيست اعتقادي
و پوشاند عمل جامه آن به صحيح ، برنامهريزي با اما ملي و
در را اسلامي ايران جاذبههاي مناسب جوي كردن فراهم با
آقاي جناب سوي از كه تمدنها گفتوگوي.قرارداد ديد معرض
ارزشهاي شناساندن براي است مناسبي فرصت شده ، مطرح خاتمي
كتابي ايراني محققان از يكي.شرق تمدن معنوي و مادي
"قطعا كه است نوشته "بربرها و يونان" نام به ارزشمند
ميكند مطرح را موضوع اين كتاب.ميشناسند را آن بسياري
از را خود از غير جهان اقوام و ملل همه يونانيان كه
واژه با آنها از و ميپنداشتند خارج مدنيت و تمدن دايره
افسانه براين مستدل خيلي كتاب اين.ميكردند ياد بربر
"كاملا دلايل و شواهد با و ميكشد بطلان خط بيپايه
اينگونه.ميسازد متزلزل را انديشه اين اركان منطقي
تفوق و دارد وجود غربيان از بسياري ذهن در هنوز تصورات
اين از بخشي.ميدانند اصل يك صورت به را شرق بر غرب
تمدنها ، گفتوگوي.است غربيان آگاهي عدم دليل به تصورات
كمك به امروز كه باطل انديشه براين ميتواند حداقل ،
آن و كند وارد ضربه ميشود ، تقويت مغرض گروهي رسانههاي
در بايد نخواهيم چه و بخواهيم چه ما.سازد متزلزل را
ما روي بايد جهان باشيم ، داشته شركت بينالمللي مناسبات
از جهانيكاري موازين به بياعتنايي باكند باز حساب
سوزني سر كه اين بدون و شد گود وارد بايدنميرود پيش
جهان كه را آنچه همه كنيم ، عقبنشيني خود معقول مواضع از
به كشورهايغربي تريبونهاي از ماست ، تمدن و فرهنگ مديون
مستلزم البته امر اين.برسانيم خودشان گوش
و طراحي ظرافت با بايستي كه است دقيقي برنامهريزيهاي
.شود دنبال
|