تمدنها تقابل و تكاملي شناخت
(آخر بخش) تمدنها مفاهمه و تفاهم
كردستاني سوران
مركز مشاور و هاپكينز جان دانشگاه استاد برژينسكي ، (6
دولت ملي امنيت مشاور نيز و واشنگتن استراتژيك مطالعات
كه است آمريكايي ذينفوذ صاحبنظران ديگر از كارتر ، جيمي
ابراز آمريكا ابرقدرتي موقعيت تزلزل از را خويش نگراني
نموده اعلام چنين روشني به را خويش نظريه وياست نموده
براي ملاك بهترين فعليش شكل در غرب كه نميكنم تصور:است
است فرهنگي موج يك "اساسا غربي سكولاريسم.باشد بشر حقوق
اصلي مفاهيم مصرفگرايي ، و خوشگذراني لذتگرايي ، درآن كه
چيزي انساني طبيعت البته.ميدهند تشكيل را خوب زندگي يك
از دفاع معنوي ، و اخلاقي خلاء چنين در.است آن از فراتر
گسيخته عنان سكولاريسم.ندارد مفهومي چندان سياسي انسان
خويش درون در است ، گرفته فرا را غرب از اعظمي بخش كه
فرهنگ...ميدهد پرورش را فرهنگي ويراني خود نطفه
به كشور اين قدرت انتقال براي آمريكا در ثروتاندوزي
زيرا ;است زيانبخش جهاني ، اعتبار با معنوي اقتدار نوعي
ليبراليسم برتري اشاعه براي كه را تلاشهايي فرهنگي چنين
.ميدهد نشان دوپهلو و بيهوده ميگيرد ، صورت جهان در
تكاملي شناخت" يا لتعارفوا طرح اعلام -اول بخش /سوم فصل
"تمدنها مفاهمه و تفاهم فرهنگي ، كامل فرهنگها ، متقابل و
جعلناكم و انثي ذكرو من خلقناكم انا الناس ايها يا"
الحجرات/13 "..لتعارفوا قبائل و شعوبا
"حواء و آدم نام به" زني و مرد از را شما ما !مردم اي:
نمودهايم قبيله قبيله و شعبه شعبه را شما و آفريدهايم ،
...بشناسيد را همديگر تا
كه "فرهنگي تكامل فرهنگها متقابل و تكاملي شناخت" نظريه
سوي انجاميد ، از خواهد "تمدنها مفاهمه و تفاهم" به
انديشمندان عموم قضاوت معرض ودر ميگردد ارائه نگارنده
.ميشود صاحبنظراننهاده و فرهنگ كارشناسان و
تمامي اساسي ركن و اصلي ويژگي و سرآغاز آنجائيكه از
توجه با نيز و است ، تفكر و ورزي انديشه بشري ، فعاليتهاي
;است جهانبيني و شناخت عقلانيت ، و انديشه ثمره اينكه به
و بالندگي و رشد روبه روندي همواره پويا تعقل تفكرو لذا
تكاملي شناخت فرضهاي پيش مجموعه اساسيترين.دارد تكامل
:از عبارتست حقير ، اين ديدگاه از فرهنگها ، متقابل و
در انسان نسبي اختيار و عقيده آزادي اصل به اعتقاد /1
.معنويش و مادي فعاليتهاي دادن شكل
پيشگاه در (موءمن ي)انسانها برابري اصل به اعتقاد /2
.(اسلامي بشر حقوق) خداوند
.تمدني ملي ، قومي ، انساني ، هويت احراز لزوم به اعتقاد /3
رفتار و انديشه در تكاملي تغييرپذيري ضرورت به اعتقاد /4
.انسانها
"فرهنگي تكامل" ضرورت شده ، ياد فرضهاي پيش قبول صورت در
.ميگردد مسلم "فرهنگها متقابل و تكاملي شناخت" طريق از
اعتقاد با فرهنگها ، متقابل و تكاملي شناخت سخن ، ديگر به
تكامل مباني حداقل و ميشود حاصل فرهنگي تكامل مباني به
عنوان به ميتواند كه است شده ياد فرض پيش چهار فرهنگي ،
.گردد تلقي فرهنگها متقابل و تكاملي شناخت مرحله اولين
و راهها فرهنگها ، متقابل و تكاملي شناخت دوم مرحله *
:تكاملي شناخت ابزار
و راهها به دستيازي فرهنگي ، تكامل مباني قبول از پس
يافتن براي اما.ميكند پيدا ضرورت تكاملي شناخت ابزار
به پيدرپي سطح سه در بايد تكاملي ، شناخت ابزار و راهها
:پرداخت جستجو
موضوع در انديشيدن راه از:مطالعه و مبادلات -اول سطح
.تمدنها و فرهنگها متقابل شناخت
و مشاهده مواجهه ، مقارنه ، مراوده ، مرابطه ، -دوم سطح
پيدرپي سير يك در افعال ، و حالات اين از يك هر:معاينه
نزديك در را فرهنگي تكامل طريق رهروان يا رهرو تدريجي ، و
.ميرساند ياري مطالعه مورد سوژه به شدن
مفاوضه ، مقاوله ، مناظره ، مباحثه ، مكالمه ، -سوم سطح
مجموعه بر است مشتمل نيز سطح اين:مناصحت و مسائلت
را كلامي ارتباطهاي برقراري و تماس زمينههاي كه افعالي
ميتوان سطح ، اين ازميسازد فراهم مطالعه مورد سوژه با
.نمود تعبير نيز "گفتگو" يا "ديالوگ" به
يافتن فرهنگها ، متقابل و تكاملي شناخت سوم مرحله *
:اشتراكات
و فرهنگها متقابل و تكاملي شناخت ابزار به دستيازي از پس
يادشده ، سهگانه سطوح پيمودن بر مبتني منطقي روشي انتخاب
قابل "فيمابين اشتراكات يافتن" به موسوم ديگري مرحله
تكاملي ، شناخت راه پژوهشگر مرحله ، اين دراست تصور
اشتراكات نمودن شناسايي و يافتن بر را خود كوششهاي
.ميسازد متمركز تمدنها و فرهنگها فيمابين
رعايت فرهنگها ، متقابل و تكاملي شناخت چهارم مرحله *
:فيمابين اشتراكات به نسبت متقابل احترام
اين طرفين فرهنگها ، فيمابين اشتراكات درك و يافتن از پس
متقابل ، شناخت روند نمودن تكميل جهت انديشمندانه ، تعامل
يكديگر تمدنهاي و فرهنگها فيمابين اشتراكات به ميبايستي
.نمايند رعايت همواره را احترام اين و بگذارند احترام
كار به فرهنگها ، متقابل و تكاملي شناخت پنجم مرحله *
:فيمابين اشتراكات به مستمر پايبندي و بستن
آن طي و ميرود فراتر متقابل احترام رعايت از مرحله اين
پژوهشگر.ميشوند فعال تدريج به تاثر و تاثير مكانيسمهاي
و جدي طور به مرحله ، اين در تمدنها و فرهنگها مطالعه
در و باشد پايبند فيمابين اشتراكات به ميبايستي مستمر
مورد و بندد كار به را آنها خود ، شناخت تكاملي سير
.دهد قرار استفاده
تبادل فرهنگها ، متقابل و تكاملي شناخت ششم مرحله *
:فرهنگي آگاهانه
به فرهنگي كامل دادوستد و مبادله و تعاطي مرحله اين در
مرحله ، اين طي در.ميشود انجام هوشمندانه و انتخابي شيوه
كه "فرهنگي تاثيرپذيري و تاثيرگذاري" دوگانه مكانيسمهاي
ميشود فعالتر تدريج به بود ، شده فعال پيشتر مرحلهاي از
اين.ميرسد خود فعاليت حداكثر به مرحله اين پايان در و
الگوپذيري متقابل نمونهبرداري موجبات دوگانه ، مكانيسم
را تمدنها و فرهنگها ميان مشترك غير و مقبول ازارزشهاي
.ساخت خواهد فراهم نيز
ايجاد فرهنگها ، متقابل و تكاملي شناخت هفتم مرحله *
:مفاهمه و تفاهم
و تكاملي شناخت سطح متكاملترين و نهاييترين مرحله اين
عبارتست آن تبعات و آثار كه تمدنهاست و فرهنگها متقابل
ايجاد "نهايتا و مسالمت مساهله ، مساعدت ، مرافقه ، :از
فرهنگي پيام كه تمدنها و فرهنگها ميان مفاهمه و تفاهم
شايان مقام اين در آنچه.معناست همين به رسيدن نيز اسلام
براي نيز تمدني مجموعههاي زير كه است اين است ، خاص توجه
مراحل است لازم خودي ، تمدن از متكامل شناخت يك به رسيدن
.بپيمايند را فرهنگها متقابل و تكاملي شناخت هفتگانه
و متكامل شناختي به رسيدن براي اسلامي امت مثال براي
از كاملي شناسايي به بايستي اسلامي ، تمدن از شفاف و عميق
به.آيد نائل خود دهنده تشكيل ملي و قومي زيرمجموعههاي
تمدن شكوفايي و زايش و ماندگاري و پويايي سخن ، ديگر
يك به رسيدن به است منوط "ديگري تمدن هر يا" اسلامي
نيز و مسلمان ، ملتهاي و اقوام فيمابين مفاهمه ، و تفاهم
.بشري تمدنهاي و فرهنگها ديگر و مسلمانان بين در
موسوم هانتينگتون نظريه بررسي و نقد -دوم بخش /سوم فصل
پايان" به موسوم فوكوياما نظريه و "تمدنها برخورد" به
.نگارنده ديدگاه از ،"تاريخ
با "تمدن" و "فرهنگ" مفاهيم تمدنها ، برخورد نظريه در
صريح نص براساسبرانگيزند ابهام و شدهاند خلط يكديگر
است ، اسلامي امت اساسي قانون اساسيترين كه كريم قرآن
و "قبائل" و "شعوب" سطح در فرهنگي ، هويت مجموعه نخستين
مجموعه وسيعتر ، گسترهاي در سپس.ميگيرد نضج "اقوام"
تعبير به يا "ملت" مشترك ، تاريخ و سرزمين داراي اقوام
و پويا و مشترك ميراث آنگاه.ميدهد تشكيل را "امت" قرآن
و زمان از وسيعتري گستره در ،"امم" يا "ملتها" ماناي
.ميآورد وجود به را خاصي "تمدن" مكان ،
ويژگي چند گذشته منسوخ و مستحيل تمدنهاي و فرهنگها تمامي
:داشتهاند مشترك
-انحصارطلبي 3 و تهاجم و ستيزهجويي -حق 2 با ضديت -1
مجموعه و خودي تمدن و فرهنگ از صحيحي درك و شناخت نداشتن
.معاصر و پيشين تمدنهاي و فرهنگها ديگر
و سقوط اساسي و اصلي عوامل شده ، ياد مراتب به توجه با
ساختار و نهاد و سرشت در را تمدنها و فرهنگها مرگ و افول
تطورات و تغييرات لذا و نمود جستجو بايد آنها خود دروني
نشات ملت و قوم همان اندرون از ملتي ، يا قوم هر تحولات و
صراحت خصوص اين در مسلمانان آسماني كلام قرآن و ميگيرد
:دارد تام
11/الرعد "...بانفسهم يغيرواما حتي بقوم لايغيرما انالله"
و) نميدهد تغيير را ملتي و قوم هيچ وضع و حال خداوند
از دانايي ، به ناداني از خوشبختي ، به بدبختي از را ايشان
(نميكشاند بالعكس...و سروري به نوكري از عزت ، به ذلت
.دهد تغيير را خود احوال ملت يا قوم آن اينكه مگر
ناشي "اساسا تمدني و فرهنگ هر نابودي و ميرايي بنابراين
نيست ، تمدنها و فرهنگها ديگر با آن برخورد و تصادم از
برقراري در تمدن يا فرهنگ آن ناتواني به است مربوط بلكه
مانايي ديگر ، عبارتي به.تمدنها و فرهنگها ساير با تفاهم
همگرايي در بشري ، تمدنهاي و فرهنگها مجموعه پويايي و
است ممكن چگونه لذا.آنها مخالفت و واگرايي در نه آنهاست
برآمده و برخاسته خود كه زمين مغرب تمدن و فرهنگ مجموعه
يك در است ، بشري معاصر و پيشين تمدنهاي و فرهنگها متن از
بينالمللي ، مبارزطلبي هلمن و تصادم و منازعه عرصه
ميتوان چگونه آنكه ، عجيبتر و برسد؟ ماندگاري به بتواند
و خشونت و تهاجم و تصادم عين در غرب تمدن نمود تصور
منادي و فرهنگي رهبري و سيادت مدعي جنگطلبي ،
اما !باشد؟ دمكراسي و عقيده آزادي و تسامح و انسانمداري
يا قريبالوقوع و محتوم درگيري يك تمدنها برخورد تز
جهانيان حيرتزده چشمان پيش در را تمدني ميان بعيدالوقوع
عقيده آزادي است ، مدعي غرب چنانكه هرگاه.مينمايد ترسيم
ويژگيهاي از را دمكراسي و بشر حقوق اعلاميه نيز و بيان و
چگونه صورت اين در -نيست چنين كه -كنيم تلقي غرب تمدن
و عدالت و آزادي منادي مدرن تمدن همين كه پذيرفت ميتوان
ميراث كردن نابود و تمدنها ديگر امحاي با دمكراسي ،
به روزگاري روزي سرانجام جهان ، زنده ملل و اقوام فرهنگي
تز لذا !آمد؟ خواهد نايل خود انساني عاليه اهداف
و وارفتگي و تناقض دچار شروع ، نقطه همين از هانتينگتون
.است خودباختگي
از منبعث يا مشابه آراي ساير و تمدنها برخورد نظريه در
جلب خود به را توجه اول وهله در آشكارا آنچه آن ،
و فرهنگ مقوله بر مزبور نظريه تمركز همانا مينمايد ،
قوت و مثبت نقاط از اينجانب نظر به نكته همين و است تمدن
زيرا.ميآيد شمار به بحثانگيز تئوري اين پراهميت و
پيشين ، اقتصادي ، اجتماعي ، سياسي ، نظريات و فلسفي آراء
در را انساني جوامع بر حاكم بنيادي و اساسي مناسبات
ماترياليسم اصول بر متكي سوسياليستي اقتصاد سيطره
با يا و ميپنداشت كمونيسم تاريخي جبريت و ديالكتيك
.مينمود توجيه جنايتكار ، ناسيوناليسم و افراطي نژادگرايي
و دروني مناسبات تبيينكننده تئوريهاي كلام ، يك در
بلكه نجاتدهنده ، نه همواره انساني ، جوامع بروني
ستمكاريها و جنايات و تعصبات طوفان در بشر غرقكننده
همواره بيستمي ، سده ايسمهاي از يك هر البته و است بوده
را تاريخي جبريت و بودن علمي شمولي ، جهان همچون ادعاهايي
از بشر نجات منادي آنها همه "تقريبا و كشيدهاند يدك
تحقيق به چند هربودهاند بيعدالتي و فقر و جهل چنگال
بندهاي در هنوز آدمي و نبوده بيش سرابي بشارتها اين همه
دههاگونه و خشونت و نژادي تعصب و بيعدالتي و فقر و جهل
.است مانده گرفتار ديگر اسارت
آينده ، و حال در انسان رستگاري راه يگانه آنكه ، سخن فرجام
متقابل و تكاملي شناخت طريق از است فرهنگي تكامل احراز
و فرهنگها مفاهمه و تفاهم" به رسيدن منظور به فرهنگها ،
تكامل و مدني جامعه شكل نهاييترين كه "تمدنها
.است بشري تمدن مجموعه يافتهترين
باشد مي موجود نامه روز در منابع *
|