اساسي قانون در مدني جامعه خاستگاه
جهاني نظم بازسازي و تمدنها برخورد
طبقاتي خشونت شدن نهادينه
اساسي قانون در مدني جامعه خاستگاه
انتخابات ، شوراها احزاب ، جمله از مختلفي راههاي *
حوزههاي در مشاركتگرايي براي مطبوعات و همهپرسي
سياسي شناسي جامعه و اساسي حقوق سياسي ، انديشه
اساسي قانون در موارد اين تمام به كه است شده مطرح
است شده اشاره ما
اشاره
ضرورتهاي ولي نيست علمي جهت از نويني بحث ،"مدني جامعه"
سوم هزاره آستانه در كه ايران ، جامعه اجتماعي و تاريخي
با را بحث اين است ، خويش تمدني حيات بازآفريني دنبال به
زير مقاله نويسنده است ، كشيده پيش به نويني سياق و سبك
قانون به رويكردي با مدني جامعه خاستگاه به پرداختن با
و دولت ميان حايل نهادهاي عنوان به مدني جامعه اساسي ،
اصول به باتوجه را آن گسترش شرط و كند مي مطرح را ملت
.ميدهد توضيح اساسي قانون
انديشه گروه
مدني جامعه خاستگاه -الف
اروپا اخير قرن سه تحولات به نگاهي اگر كه معتقدند بعضي
پديده با همزاد مدني جامعه كه ديد خواهيم بيندازيم
.است بوده مدرنيسم
حكومت در مدني جامعه ويژگيهاي و شاخصهها از بسياري
اين باب در كه تعاريفي ما اينجا در.دارد وجود نيز ديني
حقوق و سياسي انديشه سياسي ، فلسفه حوزههاي در موضوع
تقسيمبندي خاص و عام گستره دو در را است آمده اساسي
دارد جامعه كل به نظر مدني جامعه عام ، مفهوم در.ميكنيم
جامعه مقابل در كه است قانونمند جامعه همان واقع در كه
قرار است ، قدرت و زور بر متكي كه طبيعي جامعه يا بدوي
يافته سازمان جامعهاي مدني ، جامعه منظر اين از.ميگيرد
حقوق و فردي آزاديهاي تضمين جهت در كه است قانونمند و
زمينه قانون ، برابر در جامعه افراد برابري و شهروندي
فراهم را مدني نهادهاي و تشكلها و سازمانها پيدايش
.ميكند
اين به خاصي و مضيق طور به گفت ميتوان كه دومي منظر
نهادها ، شامل را مدني جامعه است ، كرده توجه موضوع
شهروندان ميان كه ميداند نيرومندي تشكلهاي و سازمانها
از گوناگوني كاركردهاي از و ميگيرد قرار حاكمه هيات و
انعكاس و شهروندان ديدگاههاي و درخواستها تنظيم جمله
.است برخوردار حاكم دستگاه و نظام به آنها
بين لايهاي وجود به خاص بطور كه مدني جامعه از بعد آن
حاكمه هيات مستقيم فشار مانع كه شهروندان و حاكمه طبقه
به مردم پرسشهاي و خواستها انتقال ديگر سوي از و مردم بر
.ميباشد پذيرش مورد اسلامي انديشه در ميباشد ، حاكم طبقه
مدني جامعه ويژگيهاي -ب
سعي كه برشمردهاند متعددي ويژگيهاي مدني جامعه براي
به ايران اساسي قانون اصول از برخي به توجه با ميشود
:شود اشاره آنها
مشاركتگرايي -1
و ديداري رسانههاي توسعه و ارتباطي نهادهاي توسعه -2
نوشتاري و شنيداري
ملت برابر در دولت بودن پاسخگو -3
شهروندي حقوق تامين -4
قانون حاكميت -5
سالم رقابت -6
انتخابات ، شوراها ، احزاب ، جمله از مختلفي راههاي
حوزههاي در مشاركتگرايي براي مطبوعات و همهپرسي
شده مطرح سياسي شناسي جامعه و اساسي حقوق سياسي ، انديشه
شده اشاره ما اساسي قانون در موارد اين تمام به كه است
در كه سياسي مشاركت براي مناسب بسترهاي به اينجا در.است
.پرداخت خواهيم شده ، پرداخته نيز آنها به اساسي قانون
كشوري تقسيمات در عدالت -1
عدالت ميدهد گسترش را مردم مشاركت كه زمينههايي از يكي
كه آمده اساسي قانون اصل 19 در.است كشوري تقسيمات در
مساوي حقوق از باشند كه قبيلهاي و قوم هر از ايران مردم
امتياز سبب اينها مانند و زبان نژاد ، رنگ ، و برخوردارند
اشعار است اقتصادي بحث يك كه اصل 48 در.بود نخواهد
از استفاده و طبيعي منابع از بهرهبرداري در:ميدارد
فعاليتهاي توزيع و استانها سطح در ملي درآمدهاي
تبعيضي نبايد كشور مختلف مناطق و استانها ميان اقتصادي
استعدادهايش و نيازها فراخور به منطقه هر تا باشد كار در
و زبان از اقوام استفاده اساسي قانون اصل 15 در.كند رشد
فارسي خط و زبان كنار در مدارس و مطبوعات در خودشان خط
جلوگيري منظور به اصل 101 در.است شده شناخته رسميت به
و عمراني برنامههاي تهيه در همكاري جلب و تبعيض از
شوراي آنها ، هماهنگ اجراي بر نظارت و استانها رفاهي
تشكيل استانها شوراي نمايندگان از مركب استانها عالي
مشخص قانون را شورا اين وظايف و تشكيل نحوه كه ميشود ،
.ميكند
قدرت توزيع در عدالت -2
عدالت شهروندان ، مشاركت بستر آوردن فراهم در دوم نقطه
برخي هماكنون.است كشوري مناصب و قدرت توزيع در اجتماعي
ميكنند احساس كشور مختلف مناطق در ايراني شهروندان از
.ندارند چنداني نقش مركزي قدرت در كه
در كنند احساس جامعه مختلف بخشهاي در شهروندان همه اگر
"طبيعتا هستند دخيل تصميمگيري و تصميمسازي فرآيند
.كرد خواهند فعالتر را خود مشاركت
سياسي نظام مختلف بخشهاي در توازن ايجاد -3
ايجاد شهروندان ، مشاركت بستر آوردن فراهم در سوم نقطه
اقتصادي و سياسي نظر از كشور مختلف بخشهاي بين در توازن
اگر.است شده اشاره آن به اساسي قانون اصل 48 در كه است
ميبينيم كنيم ، نگاه ايران صنعتي نقشه به اجمالي طور به
برخي در.دارد وجود امكانات و صنايع تمركز خاصي مناطق در
حوزه در ملي طرح يك حتي ميكنند احساس شهروندان مناطق
توزيع ديگر ، عبارت به.است نشده ايجاد آنان جغرافيايي
نبايد و است نشده انجام دقيق نحو به ملي منابع و درآمدها
ديگر بخشي و دارد مركزيت كشور از بخشي كه شود احساس
از دو درجه و يك درجه شهروندي احساس بايد.هست پيراموني
.شود بيشتر مشاركت انگيزه تا برود بين
مجيدي محمدرضا دكتر
جهاني نظم بازسازي و تمدنها برخورد
/رفيعي حميد محمدعلي:ترجمه /هانتينگتون.پي ساموئل
29000:قيمت /اول ، 1378 چاپ /فرهنگي پژوهشهاي انتشارات
ريال
گفتوگوي" پيشنهاد با مرتبط نظري مباحث انتشار ضرورت
اقتضا است ، جهان در آن منادي و طراح ما كشور كه "تمدنها
يا اوليه مقاله بر تكيه جاي به نظر اهل كه ميكرد
اثر اصل به هانتينگتون ، نظريه از شده تهيه چكيدههاي
همين ايجاد براي حاضر كتاب انتشار.باشند داشته دسترسي
.است بيواسطه و رودررو آشنايي
از ;دارد دوگانه نقش تمدنها برخورد كتاب در نويسنده
استراتژيست ديگر سوي از و است سياسي نظريهپرداز يك سويي
.آمريكاست خارجي سياست
شمشير او كه باورند براين هانتينگتون منتقدان از بسياري
نقش اگر واقع در.است كرده تيز را تمدني برخوردهاي
باشيم ، داشته نظر در كتاب نگارش در را نويسنده دوگانه
در.ميشود مشاهده كتاب تدوين در ساختاري دوپارگي نوعي
جنگ از پس جهان از كه است آن به معطوف او تلاش اول پاره
برخوردهاي به را مخاطب توجه و دهد ارائه تازه تصويري سرد
دامن برخوردها اين به بخواهد بيآنكه كند ، جلب تمدني
زير را فرهنگ و تمدن استراتژيست هانتينگتون اما.بزند
را مفهوم دو اين و ميدهد قرار استراتژي مسائل نورافكن
مدافع كه حال عين در نتيجه در و ميكند سياسي شدت به
.فروميافتد برخورد اين دامچاله در نيست تمدنها برخورد
طبقاتي خشونت شدن نهادينه
آخر قسمت - اجتماعي تغيير و طبقاتي تقسيم
تئوريسينهاي توسط "طبقاتي خشونت كردن نهادي" اصطلاح
از دسته اين گفته به.است شده مطرح صنعتي جامعه
به ناپيوسته يا لجامگسيخته طبقاتي منازعه نويسندگان ،
سرمايهداري توسعه اوليه دورههاي به محدود مطلق ، طور
قانونمند و مشروع و مقبول روشهاي گسترشاست صنعتي
ميكند كمك طبقاتي خشونت تيز لبه شدن كند به صنعتي جامعه
.مينمايد تغيير دچار "صنعتي خشونت" درون در را آن و
زيرا هستند ، صنعتي كيك از خوبي سهم كسب به قادر كارگران
.دارند خود اقتصادي منافع تعقيب براي گستردهاي كانالهاي
كامل سياسي حقوق كسب با صنعتي ، چانهزني حقوق به دستيابي
تاريخ به پذيرفتهاند را ديدگاه اين كه آنهايي.است شده
نوزدهم قرن اواخر در كه كردهاند اشاره كارگري جنبشهاي
دكترينهاي با نزديكي پيوندهاي بيستم قرن اوايل يا
نفع به آن انقلابي ويژگي بعدها اما داشت ، ماركسيستي
كارگري جنبشهاي "غالبا اينجا در.شد طرد اصلاحطلبي
انتخاب مثال مورد نمونههاي عنوان به سوئد و آلمان
قرن اواخر در (SPD) آلمان دمكرات سوسيال حزب.شدهاند
ايدئولوژي داراي تودهاي سياسي حزب اولين نوزدهم ،
.بود ماركسيستي
و دارندورف تحليل خصوص ، اين در تحليلها بهترين از يكي
مارشال.اچ.تي نظير مشابه ديدگاه داراي نويسندگان ديگر
شهروند مارشال ، .اچتي).دارند قرار امتداد يك در كه است
طبقاتي منازعات مارشال ، گفته به.(اجتماعي ، 1973 طبقه و
به "شهروندي حقوق" نوع سه پيشرفت واسطه به نوزدهم قرن
و سياسي مدني ، حقوق به او اينجا در.يافت كاهش شدت
مدني ، شهروند اينكه اول.ميكند اشاره شهروند اجتماعي
به نزديك كه ميشوند رسمي برابري شامل قانون ، از پيش
تشكيل حق و راي حق به مارشال آن از پس.است قانوني نظام
سوم.است اول بند از مهمتر كه ميكند اشاره سياسي احزاب
به كمك بيكاري ، بيمه -رفاه و صنعتي چانهزني حقوق از
.ميبرد نام آن نظير موارد و بيماران
پيشرفت براي طرحي شهروند ، هر كه است اين مارشال نظريه
"برابري و آزادي" معني به كه طبيعي حقوق.دارد ديگران
شكلگيري اوليه مراحل در است قانون از پيش شهروندان ، همه
با مقايسه در) اينها بدون.بود شده پيشبيني سرمايهداري
توسعه (فئوداليسم دوران دولتهاي تعهدات و متفاوت حقوق
.بود خواهد غيرممكن سياسي شهروند حقوق
سياسي تشكيلات به كارگران راهيابي و سياسي حقوق بسط با
محدود در مهمي نقش پارلمان ، در خود منافع نمايندگي براي
قدرت افزايش.ميكند ايفاء سرمايهدار طبقه قدرت كردن
يافته سازمان شيوههاي تقويت به كارگر طبقه سياسي
مارشال ، نظر از اما.است كرده كمك صنعت در جمعي چانهزني
"رفاهي دولت" رشد در ويژهاي اهميت كارگر طبقه سياسي حقوق
.دارد مدرن
تقسيمات هم موءثري شكل به پيشرفتها اين اين ، بر علاوه
به.است كرده تعديل را طبقاتي خشونت همماهيت و طبقاتي
طبقاتي نظام و شهروند" پيش ، سال صدها از مارشال ، گفته
صورت هر در.(ص84 مارشال) "هستند جنگ حال در سرمايهداري
فتح به دستيابي عدم وجود با توليدكننده طبقاتي منازعه در
نابودي به تهديد را سرمايهداري نظم و است پيروز كامل ،
.نميكند
وجود ميگويد مارشال كه آنچه در مهمي حقيقت من نظر به
اولين.دارد وجود قيد چندين آن پذيرش براي اما دارد ،
اندازه به مارشالبازميگردد قانوني حقوق اهميت به نكته
قانوني مناسبات" ميان توازن فقدان ويژگي بر كافي
مانند به او.نميپردازد كارگر دستمزد وضعيت و "بورژوازي
قيود از تودهها آزادسازي كه كرده تاكيد اين بر ماركس
پيرامون را آنها ذهنيات اعظم بخش فئوداليسم ، آور الزام
اوليه كارفرمايان.است كرده اشغال سرمايه قدرت
كه بودند ، دخيل كارگر براي "آزادي" ايجاد در سرمايهداري
قهرآميز خواست نتيجه يا امتياز نوعي ميتوانست امر اين
.باشد
|