فرهنگ شناسي آسيب
به احترام و ملي فرهنگي بعد به توجه بدون واقعي توسعه
ريموند كه همانطور.يافت نخواهد تحقق ملتها فرهنگي هويت
لازم شرط ،[ملي] فرهنگ هويت بر تاكيد:ميگويد شاسله
توسعه و فردي تواناييهاي شكوفايي و استقلال و حاكميت
.است جوامع هماهنگ
:اشاره
امكانپذير فرهنگي توسعه بدون پايدار و فراگير توسعه
فرهنگ نقش مطالعه فرهنگي ، توسعه آسيبشناسي اهميت.نيست
ابعاد تبيين و گسترش به نسبت و داده افزايش را توسعه در
و فرهنگ از ساده تعريف ضمن حاضر مقاله.كرد خواهد كمك آن
جامعه در ملي فرهنگ زمينههاي و اثرات به آن ، ويژگيهاي
.است پرداخته توسعه در فرهنگ نقش به آخر دست و
فرهنگ
آن از متنوعي و متعدد تعاريف كه پيچيدهايست مفهوم فرهنگ
از مجموعهاي به "فرهنگ" مدتها براي.است شده داده
در آن دخالت و ميشد محدود هنري و فكري فعاليتهاي
نخستين از تايلور سرادوارد "مثلا.نبود مطرح اقتصاد
از دقيق حدي تا و جامع "نسبتا تعريف كوشيد كه بود كساني
"صرفا نيز او تعريف اين وجود با اما ، دهد ارائه فرهنگ
كنار در تايلور.است پرداخته مساله معنوي جنبههاي به
تعريف] پيچيدهاي مجموعه" را فرهنگ "ابتدايي فرهنگ"
قوانين ، اخلاق ، هنرها ، اعتقادات ، دانش ، متضمن [كه ميكند
عادات و قابليتها و تواناييها كليه و رسوم و آداب
تحصيل جامعه يك از عضوي عنوان به انسان كه است مكتسبه
(1)".مينمايد
در فرهنگ نقش به اشارهاي كوچكترين تعريف اين در تايلور
فرهنگ كه ميشد برداشت چنين دوره اين در.نميكند جامعه
آن عرضه اقتصاد شكوفايي دوره در كه است تجملي امر يك
در.است زيادي و بيثمر ركود دوره در اما است ، بلامانع
طور به ديدگاه اين نيز دولت بودجهاي جهتگيريهاي
نام به و ميكند كميت فداي را كيفيت اجتنابناپذيري
.ميدهد قرار حمله هدف را فرهنگ كارايي ، و پراگماتيسم
دام در كشورها پيشرفتهترين در حتي فرهنگ ترتيب ، بدين
يافته ، كاهش آن اعتبارات.است گرفتار بودجهاي ضرورتهاي
حال ، هر بهدارد قرار مضيقه در جهات بسياري از و
و نداشته اهميتي ديدگاه اين از فرهنگي فعاليتهاي
حذف اقتصادي توسعه و رشد معادلات از ميتوان بهسادگي
.كرد
در توسعه و فرهنگ جهاني كنفرانس تشكيل دنبال به اما
و فرهنگي سياستهاي با رابطه در سال 1982 در مكزيكوسيتي
طرف از تا 1997 سال 1988 از فرهنگ توسعه جهاني دهه اعلام
توصيه به بنا.يافت تغيير "فرهنگ" مفهوم ملل ، سازمان
به و گسترده مفهوم در بايد را فرهنگ مزبور ، كنفرانس
كه گرفت نظر در متقابل روابطي با و پيچيده بافتي منزله
و بيان متفاوت شكلهاي نيز و دانشها و سنتها از مجموعهاي
دقيقتر ، عبارت به.است استوار جامعه بطن در فرد تحقق
كامل مجموع":از عبارت فرهنگ كنفرانس اين تعريف طبق
يك كه است عاطفي و فكري مادي ، روحي ، مميزه مشخصههاي
شامل تنها نه.ميكند مشخص را اجتماعي گروه يا جامعه
انساني ، اساسي حقوق زندگي ، اشكال شامل بلكه هنرها
(2)".ميشود نيز اعتقادها و سنتها ارزش ، نظامهاي
گروه يا جامعه فرهنگ براي فوق تعريف كه باويژگيهايي
فرعي بعد را فرهنگ نميتوان ديگر ميكند تعيين اجتماعي
جامعه ضروري عنصر فرهنگ بلكه كرد ، تلقي توسعه تزئيني يا
دروني نيروي توسعه ، با كلي رابطه در و آمده شمار به
فرهنگ از دوگانه برداشت اين ، بنابر.ميشود محسوب جامعه
برنامه هيچ كه چرااست غيراصولي برداشت يك توسعه ، و
آن فرهنگي جنبههاي به توجه بدون نميتواند توسعهاي
در و توسعه موازات به فرهنگ.كند كسب موفقيتي جامعه
از و ميكند حركت توسعه با دوجانبه رابطه و پويا فرايند
.ميآيد شمار به آن اساسي ابعاد
فرهنگي ويژگيهاي
شماري به ذيل در كه است خاص ويژگيهاي داراي فرهنگي هر
.ميشود اشاره آنها از
از يك هيچ كه معنا بدين.است فراگرفتني فرهنگي هر -1
انتقال قابل توارث راه از فرهنگي معنوي يا مادي جنبههاي
تبيين ارگانيك وراثت با كه حيواني زندگي برخلاف.نيست
خود اسلاف ميراث از فرهنگ برحسب انساني افراد ميشود ،
.ميشود بهرهمند
يادگيري واسطه به فرهنگ.است انتقال قابل فرهنگي هر -2
ديگر جامعهاي به جامعهاي از يا ديگر نسل به نسلي از
پيدا تحول و تغيير انتقال روند در و مييابد انتقال
است ، پيشرفته و مترقي اغلب گرچه تحول و تغيير اين.ميكند
.كند عمل نيز قهقرايي كه ميافتد اتفاق گاه اما
بشري افراد تماسهاي اثر در.ميكند پيدا اشاعه فرهنگ -3
واسطه به انديشه و افكار و ادب و علم مبادلات و
اشاعه فرهنگها مطبوعات ، و كتب و گروهي رسانههاي
افراد حياتي اساسي نيازهاي كه فرهنگي هر و مييابند ،
به اغلب سازد ، برآورده موءثرتر و بهتر نحو به را جامعه
.ميگردد جذب ديگر جامعه مردم واسطه
در جامعهاي افراد.ميبخشد نظم را مردم رفتار فرهنگ -4
را خود رفتار ميكنند سعي جامعه آن خاص فرهنگ پذيرش اثر
از برخي رو اين از.نمايند جامعه افراد ديگر با هماهنگ
و است تبييني قدرت داراي فرهنگ كه معتقدند جامعهشناسان
آن فرهنگ واسطه به را خاص جامعهاي مردم رفتار ميتوان
.كرد تبيين جامعه
واسطه به جامعهاي هر.است جامعه انسجام موجب فرهنگ -5
نوعي و ميبخشد انسجام جامعه افراد به خود خاص فرهنگ
فرهنگ قسمت در).ميآورد بوجود آنان ميان در يكپارچگي
(.پرداخت خواهيم بيشتر موضوع اين به ملي
تحولاند ، و تغيير حال در مدام دنيا زنده فرهنگهاي -6
عهده از فرهنگي كه هنگامي.مييابند توسعه مستمر طور وبه
تغيير برنيايد ، جامعهاي مردم معنوي نيازهاي كردن برطرف
خود زندگي به ميآيد ، بوجود فرهنگي.مييابد تحول و
برطرف نظر از را خود سودمندي كه آنگاه و ميدهد ، ادامه
ميرود بين از يا بدهد ، دست از مردم اساسي نيازهاي كردن
به.ميكند پيدا توسعه و شده متحول بنيادي طور به يا و
يك مردم زندگي شيوه فرهنگ ، كه گفت ميتوان خلاصه ، طور
جمله از رفتار ، و انديشه الگوهاي شامل كه است جامعه
و اقتصادي فعاليتهاي سياسي ، سازمان اعتقادات ، ارزشها ،
موجب و مييابد انتقال اكتسابي بهطور و بوده آنها نظاير
نقش جامعه توسعه در و ميگردد ، جامعه يكپارچگي و انسجام
.ميكند ايفا اساسي
ملي فرهنگ
به توجه دارد ، اهميت آنچه توسعه برنامههاي طراحي در
نميتوان را وارداتي توسعه الگوي هيچ.است ملي هويتهاي
ملي و منطقهاي محلي ، ويژگيهاي با آنكه مگر برد ، كار به
را الگويي هيچ نميتوان "اساسا و باشد ، داشته هماهنگي
.كرد تحميل
به احترام و ملي فرهنگي بعد به توجه بدون واقعي توسعه
ريموند كه همانطور.يافت نخواهد تحقق ملتها فرهنگي هويت
لازم شرط ،[ملي] فرهنگ هويت بر تاكيد":ميگويد شاسله
توسعه و فردي تواناييهاي شكوفايي و استقلال و حاكميت
اسلحهايست رهاييبخش ، است اقدامياست جوامع هماهنگ
حفظ بر تاكيد واقعي ، استقلال به نيل جهت در مبارزه براي
كنار و (گرايي برون) تقليد گونه هر رد يا فرهنگي هويت
.است امكانپذير بيگانه عملي و فكري شيوههاي گذاردن
ارزشهاي و تاريخ سنتها ، از دفاع معناي به فرهنگي هويت
گذشتهگرايي ، گرايي ، سنت بدون نياكان ميراث حفظ و اخلاقي
با تماس و ارتباط در فرهنگي هويتانزواست و بيتحركي
امكان و ميشود ، غني و نو ديگر ملل ارزشهاي و سنتها
(4)".ميدهد افزايش را انسان شكوفايي و تعالي
فرهنگي فرآوردههاي حفظ و توسعه تعريف ، اين بنابر
فرآوردههاي كه چرا دارد ، تام ضرورت ملي و منطقهاي
را فرهنگي هويت است ، مستقل توسعه ضامن مطمئنترين فرهنگي
به نسبت را مردم آگاهي و خلاقيت قوه و ميكند تقويت
ملي فرهنگ دقيقتر بررسي در.ميدهد افزايش فرهنگي ميراث
و مهم نكته چند به ميكوشيم ذيل در جامعه ، در آن نقش و
.كنيم اشاره توسعه و جامعه در فرهنگ نقش اساسي
جامعه در ملي فرهنگ اثرات
تامين.است ملي استقلال پايههاي از يكي ملي فرهنگ -1
يكي و محرك باستان دوران از ملي آزادي يا قومي استقلال
و تمدن پيشرفت با و است بوده تاريخي حوادث اساسي علل از
افزايش آن شدت و تاثير اجتماعي ، و فكري رشد و فرهنگ
در بيستم قرن اوايل در نيز ايران ملتاست يافته
.است بوده پيشگام ملل جزء ملي استقلالطلبانه تلاشهاي
بايد پس است ، ملي استقلال پايههاي از ملي فرهنگ كه حال
آن از دفاع و ملي فرهنگ حفظ.كوشيد آن دوام و بقاء در
به "ملي فرهنگ از دفاع" كه چرا است ، ملت آحاد كليه وظيفه
مستلزم و دارد اهميت سرزمين از مسلحانه دفاع اندازه همان
فرهنگ حفظ از منظور اما (5)".است شگرف معنوي و مادي تلاش
از رسيده ، ما به خود اسلاف از چه هر كه نيست اين ملي
و حفظ قابل و قبول مورد جادو ، به توسل و خرافات جمله
و عقل واسطه به را فرهنگي ميراث بايد بلكه است ، دفاع
جدا سقيم از را صحيح و سنجيده پيشرفته دانش و وعلم منطق
.كوشيد آن منطقي و پسنديده عناصر حفظ در آنگاه كرده ،
ميتواند هنگامي تنها ملي فرهنگ كه كرد دقت بايد البته
كه بماند پايدار و استوار فرهنگها ساير رخنه مقابل در
داشته را جامعه مردم مادي و معنوي نيازهاي رفع توانايي
احتياجات رفع براي جامعه مردم صورت اين غير در باشد ،
دارند ، بيشتر توانايي كه ديگر فرهنگهاي به خود معنوي
به رو و شده تضعيف تدريج به ملي فرهنگ و ميآورند روي
رفع توانايي اينكه براي ملي فرهنگ.ميگذارد زوال
تحول حال در همواره بايستي باشد ، داشته را مردم نيازهاي
به.سازد هماهنگ زمان مقتضيات با را خود و بوده تكامل و
بتواند تا باشد پويا همواره بايد ملي فرهنگ ديگر ، عبارت
داشته مقاومت تاب بيگانه و سلطهگر فرهنگهاي برابر در
.باشد
.است جامعه همبستگي و انسجام عوامل از يكي ملي فرهنگ -2
فرهنگ ايننيست مستثني كلي حكم اين از نيز ايران جامعه
.است ايران ملت آحاد انسجام و همبستگي موجب كه است ايراني
را آن بايد بلكه نيست ، كافي ملي فرهنگ حفظ تنها پس
ايران ملت نفع به نه ايران ملي فرهنگ تضعيف.كرد تقويت
باشد قرار اگر.فرصتطلب آشوبان شهر نفع به حتي نه و است
كنيم ، تضعيف مردم افكار و اذهان در را ملي فرهنگ كه
تضمين را ملت همبستگي و انسجام ميتواند عاملي چه آنگاه
با مختلف اقوام از متشكل ايران جامعه كه بهويژه كند ،
بلوچي ، كردي ، آذري ، نظير متفاوت "خردهفرهنگهاي"
"خردهفرهنگها" اين از يك هر.است ديگر بسياري و قشقايي
شكل ميتواند ايران جامعه "ملي فرهنگ" درون در و بطن در
فرهنگ خود نوبه به آنگاه و گردد حفظ و يابد قوام بگيرد ،
ميان در ايران ملي فرهنگ اگر.دهد تشكيل را ايران ملي
ملي احساسات جايگزين "قومگرايي" اگر گردد ، تضعيف اقوام
اجتماعي منافع بر گروهي منافع اولويت اگر شود ، ميهني و
مصالح ارزشها ، انتخاب در و گيرد ، قرار روز دستور در
ديگر شود ، عمومي منافع جايگزين جامعه از قشري محدود
.داشت را ملي همبستگي و يكپارچگي انتظار نميتوان
دارد ادامه
|