تئوريهاي در شخصيتي و اجتماعي نظامهاي
شناسي جامعه
نظامهاي تحولات و دگرگونيها بررسي كه آنجا از :اشاره
پود و تار شناخت مستلزم جامعهاي هر در شخصيتي و اجتماعي
همان پيشين ادوار شخصيتي و اجتماعي نظامهاي خصلتهاي و
قابلتوجه مباحث از يكي اينكه به نظر و ميباشد جامعه
و توصيف در آن تئوريهاي بهكارگيري جامعهشناسي حوزه در
هر در شخصيتي و اجتماعي نظامهاي خصوصيات كيف و كم
بهكارگيري امكان كه است آن بر حاضر مقاله ;است جامعهاي
ادوار شخصيتي و اجتماعي نظامهاي درباره را تئوريها اين
و خصلتها و داده نشان ايران جامعه تاريخي و پيشين
قالب در و معاصر دوران آغاز از قبل را آن عمده ويژگيهاي
اشتراك وجوه مقايسه ازطريق تا ;نمايد عرضه نظريهها اين
-اجتماعي ويژگيهاي بستر در نظريهها اين افتراق و
شناخت راه در كوچك هرچند گامي بتوان جامعه اين تاريخي
نظري مقايسههاي ديگر سوي از.برداشت ايران جامعه تاريخي
با كه داشت خواهد را فايده اين محققين براي دست اين از
متفاوت منظرهاي از را جامعه ، گذشته تطبيقي -نظري پشتوانه
تئوري سه از مقاله اين در.بشناسند و ببينند
آسيايي ، توليد وجه نظريه عبارتنداز كه جامعهشناختي
سنتي سياسي اقتدار نظريه و مكانيكي همبستگي نظريه
.شدهاست استفاده
آسيايي توليد وجه تئوري كاربرد
نشان ايران جامعه بخصوص شرقي جوامع تاريخي سير به نگاهي
استبداد اقتصادي -اجتماعي سيستم بر جوامع اين كه ميدهد
قول به آن در كه (1);است داشته سازمان و سامان آسيايي
ريخته را جامعه شالوده و بنيان آسيايي توليد وجه ماركس ،
سياسي ، اجتماعي ، زندگي از خاصي محتواي و شكل خود با و
آن در كه جامعه ;است آورده بههمراه را شخصيتي و فرهنگي
و (2);است اقتصادي ضرورت يك قدرت تمركز و استبداد
وحدت مظهر و بوده قبايل و جماعات پدر همچون فرمانروا
و بخشيده تحقق را آنها عمومي انسجام كه آنهاست الهي
نظام در (3).دارد بهعهده را آنها از دفاع و صيانت
و ميباشد مالكيت فاقد "عملا فرد آسيايي ، ارضي مالكيت
فرد و است جماعت آن از انتفاع حق و حكومت آن از مالكيت
اين بر علاوه.ميكند استفاده حق اين از جماعت واسطه با
تعلق (فرمانروا) پدر اين به اضافي محصول اعظم قسمت
توليد و كار طبيعي شرايط با فرد رابطه بنابراين.ميگيرد
فرمانروا جانب از كه است بخششي و عطا بهصورت زمين يعني
ازطريق و واسطه با و (قومي پدر چه و خانواده پدر چه)
نوعي نظامي چنين در بنابراين.ميشود ارزاني او به جماعت
مالكيت آن اساس كه ميشود ديده فردي مالكيت قانوني نفي
آن درون در فرد بهطوريكه ميباشد قبيلهاي ارضي
طريقه اين در جماعت عضو كه آنجا از و نداشته استقلالي
حكم به مشروط متصرف يك تنها و نيست چيز هيچ مالك
و شده مالكيت موضوع نيز او خود ;است (فرمانروا) ولينعمت
و برده جماعت عضو بياني به.ميگيرد قرار تملك مورد
تجسم خود در را جامعه وحدت كه ميشود چيزي آن وابسته
برده نه و (فرمانروا پدر) حكومت برده يعني ميبخشد
"ضرورتا آسيايي زندگاني و توليد طريقه (4).بردهدار
ديرپايي ايناست آورده دوام سرسختي با و كرده عمر بيشتر
جنبه كه است جماعت در فرد فناپذيرفتن و وابستگي از ناشي
درخت چون را انسان و كرده حفظ بهشدت را خود نسبي و خوني
فرد بدينترتيب و ميكند متصل كارش موضوع يعني زمين به
جماعت با را خود علقههاي و پيوند نيست قادر هيچوجه به
در.گردد خود انديشه و سرمايه ثروت ، كار ، مالك و كند قطع
و سياسي اقتصادي ، كانون يك جماعت آسيايي ، توليد طريقه
و خود معنوي و مادي حوايج جميع عهده از كه است فرهنگي
تشكيل را بستهاي و مسدود سيستم و برآمده اعضايش
يك از فكري و كاري فعاليتهاي و مشاغل آن در كه (5)ميدهد
و اختلافات بر مبتني ابتدايي و خاص اجتماعي تقسيم
هر ديگر عبارت به.ميكند تبعيت جنسي و سني برتريهاي
جنسي و سني مراتب براساس قبيله و خانواده در فردي
توليد طريقه در بنابراين (6).دارد خاصي منزلت و فونكسيون
همچنان آن اثرات و آورده دوام اواخر همين تا كه آسيايي
و جوهر اجتماع است ، روءيت قابل و باقيمانده شرقي برجوامع
(7).ميباشد عرض آن در فرديت و فرد و است اصل
مكانيكي اجتماعي همبستگي تئوري كاربرد
آن ماركس كه قبيلهاي ارضي مالكيت اجتماعي سپهر و سامان
وجه قالب در را آن خصوصيات و داده قرار توصيف مورد را
به و ديگر ديدگاهي از ميتوان كرده ، بررسي آسيايي توليد
.نمود بيان نيز فونكسيوناليستي جامعهشناسي ادبيات و زبان
ايران بر حاكم اجتماعي سازمان دور نهچندان گذشتهاي در
همبستگي دوركيم اميل قول به و بوده كشاورزي -سنتي "كاملا
آن در كه داشت استيلا آن بر ساده مكانيكي اجتماعي
و سن بر مبتني ساده كار تقسيم و همانندي و تشابهپذيري
فرهنگ عبارتي به (8)بود نهاده بنيان را اجتماع اساس جنس
و وحدت مراتب ، سلسله به اعتقاد براساس سنتي خانواده
اجتماعي همبستگي اين دربود استوار خانواده مركزيت
و صورت آن از اعضا اطاعت و خانواده رئيس قدرت و اعتبار
حاكميت و مذكر جنس برتري در كه داشته عمودي محتوايي
ازلحاظ مراتبي سلسله كه بهصورتي ميشد ، عيان سالمندان
مراتب سلسله اين.ميآورد بوجود جنسي و سني ارشديت
چيزي هر به مقدس احترام يك از بود نشانهاي عمده بهطور
بود جوان و تازه نو ، كه هرآنچه و است كهنسال و قديم كه
امكان بهطوريكه ;ميشد قلمداد منزلت و ارزش فاقد
جامه آن از كمابيش بالنده عناصر پويايي و نوزايي پيدايش ،
بنابر اجتماع آن در خلاصه بهطور (9).بود گرديده سلب
تنظيم بر مبتني اجتماعي نظم مشابهتها ، و هماننديها وجود
تقويت و مشترك ارزشهاي و احساسات رعايت بر نظارت و قواعد
افراد و بوده اجتماعي سامان خميرمايه برون از جمعي وجدان
زورمندانه و چرا و بيچون كنترل و اجتماع زيرسلطه آن در
و فناميپذيرفت و شده حل جمع در فرد كه بهگونهاي بودند
تنبيهي احكام طبق بايستد آن مقابل در ميخواست فردي اگر
.نداشت تسليم و رضا جز چارهاي لذا ميديد كيفر بهشدت
كه اصلي محور بهعنوان گسترده خانواده اجتماع آن در (10)
شغل و معيشت تامين منبع ميداد پيوند بههم را افراد
داشت بهعهده را افراد از محافظت و تربيت آموزش ، و بوده
محدودي و بسته اجتماعي نظام براساس هنجارها و ارزشها و
زور به گذشتهگرا اخلاق يا سنتگرايي شكل به كه بود
(11).ميشد تحميل
سنتي سياسي اقتدار تئوري كاربرد
و آسيايي توليد وجه فوق روايت دو ميتوان ديگر سوي از
عواملگرا ديدگاه دو كه را مكانيكي اجتماعي همبستگي
بنا جامعهشناسي در (نظمگرا دوركيم و تضادگرا ماركس)
و كم مورد در مختصر بهصورت را آنها مقاله اين و نهادند
منظري و ديدگاه از برد بهكار ايران گذشته جامعه كيف
-تفسيري جامعهشناسي زبان به و متمايزتر و متفاوتتر
.نمود بيان نيز ماكسوبر تفهمي
يا سيادت براساس "عمدتا آن درون سازوكار و ايراني جامعه
بيش مردمان آن در كه جامعهاي ;بوده استوار سنتي اقتدار
را فرودست و فرادست مملوك ، و مالك رابطه سال دوهزار از
به ;كردهبودند نهادينه و دروني تفهمي ، رابطه يك صورت به
و درك ارزيابي ، فهم ، براساس جامعه اين مردم ديگر عبارت
كردهبودند پيدا محكوم و حاكم رابطه از كه مشتركي تفسير
تسليم برابرش در آن كردن دروني با و پذيرفته را آن
ساليان ترتيب بدين و ميگذارند آن اطاعت به سر و ميشوند
مشترك فهم از را خود مشروعيت (سنتي اقتدار) نظام اين سال
افراد از بعضي هم هنوزمينمود حفظ مردمان همگاني و
شاه ، ميگويند فوق رابطه از ارزيابي همان براساس جامعه
عمل بد كه بودند او اطرافيان اين بلكه نبود بد خودش
ظلم اينكه براي سنتي اقتدار نظام در انسان پس.ميكردند
اسطورهاي احكام كند توجيه را خود بر تسلط و نابرابري و
فهم ، از پس را آن و ميآفريند (...و خدا سايه سلطان ، )
كنش مقابلش در و كند تحمل را آن بتواند تا كرده دروني
همه قوانين سنتي اقتدار نظام در (12).دهد انجام ماندگار
سليقهاي ، تصميمگيريها بلكه ندارد وجود شمول
و افراد منزلت اين بر علاوه ;است بالا از و خودمدارانه
اجتماعي سازمان در كه دارد موقعيتي در ريشه آنان اعتبار
;كردهاند احراز اكتسابي غير و تفويضي محول ، صورت به
اختيار صاحب و خداوندگار فرمانروا ، نظام اين در همچنين
.دارد درگاه بنده يا رعيت حكم فرمانبر و ميرود شمار به
و مقدر منزلتي داراي دو هر فرمانبر و فرمانروا بطوريكه
پدر ماهيتي "اساسا اقتدار نوع اين.شدهاند تعيين پيش از
يا و خانداني اقتدار شكل ميتواند و داشته تحكمي و سالار
(13).بگيرد خود به نيز سلطاني اقتدار
پيشين ادوار (شخصيتي نظام) اجتماعي منش ويژگيهاي توصيف
ايران جامعه
در و درگذشته ايران جامعه شخصيتي نظام يا اجتماعي منش
اقتدار و مكانيكي همبستگي آسيايي ، توليد وجه بستر و محمل
و قوم گرايانه ، خاص سويي و سمت "عمدتا سنتي ،
و زور پذيرش به معطوف و گرايانه فرد غير خويشگرايانه ،
عاطفي ، تفويضي ، محول ، قيمپذير ، سلطهپذير ، تسليم ،
پيدا همگون و يكدست خصلتي كمابيش و كهنطلبانه متعصبانه ،
و فونكسيون همينطور و مناسك آيينها ، اغلب مردمان و كرده
به و ميپذيرفتند بود شده ديكته آنها به كه را كاركردي
جامعه افراد اجتماعي منش در بنابراينميكردند عمل آن
كاست اعضاي ماركس زبان به و نداشت وجود اختلافي و تمايز
بگونهاي درآمده بيگانه خود از و وسيع گروهي و قشر بصورت
را (فرمانروا سلطان) پدر مرام و عقيده اوامر ، كه
طول در ديگر عبارت به.مينهند گردن آن به و ميپذيرند
الگويي استثمارشدگان شخصيتي سنخ "عمدتا ما جامعه تاريخ
و وابستگي صورت به كه داشته بيگانه خود از و "درخود"
به و ماندگار هنجارهاي و ارزشها اسطورهها ، به اعتقاد
ماكس زبان به (14).كرد تعبديبروزمي و استبدادپذير شكل
اقتدار نظام بستر و محمل در ما جامعه شخصيتي سوگيري وبر ،
رابطه ادراك و فهم در پايداري و تغيير عدم لحاظ به سنتي
و درباري اخلاق و سنت به معطوف "عمدتا فرودست و فرادست
افراد كنش و انتخاب معيار و يافته قوام و بوده اسطورهاي
لايتغير و قطعي تاريخي ، قداست و گذشتگان رفتار براساس
افراد اينكه مانند (15).بود گرفته شكل ارزشها ماندن
جا به را مناسك يا و كنند ازدواج آنطور بايد جامعه
طول در ديگر سوي از.باشد رسيده ارث به گذشته از كه آورند
آن ، بودن طبقاتي -كاستي دليل به جامعه اين گذشته تاريخ
يا و مجاور اقوام پيدرپي تهاجمات و طولاني جنگهاي
فرآيند بيترديد كه آن درون اقوام فراوان درگيريهاي
دچار است جامعه تكاملي حركت لازمه كه را فرهنگي انباشت
و اجتماعي محروميتهاي انواع وجود همچنين كرده ، اختلال
برقرار طرفي از و است ميشده تحميل افراد بر كه اقتصادي
پراكندگي و اتميزه كه استبدادي نظام استمرار و ماندن
مردم كه شد مي باعث ;است داشته همراه به را جامعه افراد
آزاد عضو و طبيعي شهروند يك حقوق از هيچگاه ديار اين
نخواستهاند و نتوانسته يا و نشده برخوردار مدني جامعه
افراد شخصيتي نظام و شخصيت ترتيب بدين.كنند كسب را آن
بود ، كرده پيدا ايستا محتوايي و شكل شرايطي چنين در جامعه
احوالي و اوضاع چنين در شخص دماغي قواي كه معني بدين
به نسبت و ميماند باز خلاقيت از و شده خاموش و خفه
بدگمان اجتماعي زندگي بهبود و اجتماعي اصلاح و تغيير
.نميكند پيدا تجلي مجال پيشرفت انديشه نهايت در و ميشود
و برانديشه ما جامعه قيد پر و دشوار شرايط بيترديد (16)
بر را اينان و افتاده موءثر ايرانيان شخصيتي نظام و عمل
زندگي قبال در ماندگار ادراك و تفسير با تا داشت مي آن
;باشند داشته نااميدوارانه و فعال غير ديدگاهي اجتماعي
مبارزه و تلاش و زندگاني جاي زمين كه اعتقاد اين "مثلا
را كردن توليد و انديشيدن زيستن ، شور اعتقادي چنين.نيست
زايندگي و نوآوري خلاقيت ، مانع و ميكند سلب فرد از
نزد اقتصادي -اجتماعي نابسامانيهاي علاوه به.ميشود
انسان از و ميشود تعبير مقدر مشيتي و سرنوشت به مردمان
(17).ميگردد مسئوليت سلب او خرد و اختيار و
رزاقي حميد
:منابع
: در "ايران در اجتماعي توسعه موانع" عظيم ، رهين ، -1
سالم ، جامعه ماهنامه:تهران سالم ، جامعه با ميزگردي
شماره 5
معيار ، :تهران ،"ويل چاه در سقوط" سيفالله ، سيفاللهي ، -
ص 17 شماره 1 ، اول ، سال
تاريخچه و آسيايي توليد وجه نظريه ارزش" محمد ، خنجي ، -2
اسفند 73 ، و بهمن اقتصادي سياسي اطلاعات:تهران ،"آن
ص 24 شماره 9089
28;همانجا -3
28;همانجا -4
و 29 28;همانجا -5
و آسيايي توليد وجه نظريه ارزش" علي ، محمد خنجي ، -6
-شماره 102 اقتصادي ، سياسي اطلاعات:تهران آن ، تاريخچه
اسفند 74 و بهمن 101
و آسيايي توليد وجه نظريه ارزش محمدعلي ، خنجي ، -7
شماره 9291 اقتصادي ، سياسي اطلاعات:تهران آن ، تاريخچه
ارديبهشت 74
انديشه اساسي مراحل:در "دوركيم اميل" ريمون ، آرون ، -8
انتشارات:تهران پرهام ، باقر ترجمه جامعهشناسي ، در
تا 347 ص 345 دوم ، 1370 ، چاپ اسلامي ، انقلاب آموزش
:در "ايران در فرهنگ و خانواده درباره" جمشيد ، بهنام -9
و خانواده درباره سخنراني جلسات دوره دومين سخنرانيهاي
فرهنگوهنر ، 1354 ، وزارت كل اداره:تهران ايران ، در فرهنگ
و 10 ص 9
و ديناميسم جمعي ، هويت هويت ، بحران" محمد ، عبداللهي ، -10
جامعه انجمن نامه:تهران "ايران در آن تحول مكانيزم
ص 66 بيتا ، حكمت ، نور اول ، دفتر ايران ، شناسي
و 10 ص 9 همانجا ، جمشيد ، بهنام ، -11
ص 66 همانجا ، محمد ، عبداللهي ، -
و مكاتب بر درآمدي" ابوالحسن ، حسين تنهايي ، -12
دوم ، چاپ مرنديز نشر:گناباد "شناسي جامعه نظريههاي
و 291 ص 289 1374 ،
تا 303 ص 301 ;همانجا -13
242;همانجا -14
همانجا 293 -15
:تهران ،"اجتماعي تغيير و لاهوتي ذهن" جواد ، يوسفيان ، -16
ص 14 شماره 6 ، اول ، سال رونق ،
انتشارات ،"فرهنگ پالايش ضرورت" جواد ، يوسفيان ، -
ص بيتا ، طباطبايي ، علامه دانشگاه علوماجتماعي دانشكده
تا 10 8
;همانجا -17
|