معاصر ايران در مدرن دولت
ثقفي مراد دكتر با گفتوگو در
: اشاره
همه و جدي صورت به كه است سده يك از بيش ايران مردم
.داشتهاند تماس مدرنيته گوناگون شقوق و شئون با جانبه
از كه "مدرن دولت" با آشنايي البته ميان دراين
ما فرهنگ در خاصي جايگاه است غرب تمدن مهم دستاوردهاي
را غرب با ما مهم برخورد اولين بتوان اگر.است كرده پيدا
واكنشي ميتوان را جنبش اين كرد جستوجو مشروطيت جنبش در
با ايرانيان و آورد حساب به مدرن دولت موءلفه مقابل در
اين به كه بودند پيبرده زيادي ، علل و شرايط به توجه
.داشتند را آن از اقتباس و اخذ قصد و دارند نياز موءلفه
فراواني مشكلات و موانع با اما ايران در مدرن دولت تثبيت
براي نيز هماكنون ما كه بدانيم اگر و است بوده روبهرو
شرايط به روبهروييم مشكل با دولت اين نهادهاي تحكيم
درباب.پيميبريم ديارمان در ساختار و مفهوم اين امتناع
مراد دكتر با درايران مدرن دولت موانع و امتناع شرايط
كه است شده گفتوگويي - "گفتوگو" نشريه مسئول مدير-ثقفي
.شماست فراروي آن حاصل
انديشه گروه
كاجي حسين :از گفتوگو
به.است ايران در مدرن دولت امتناع شرايط پيرامون بحث *
سبب و دادهاند هم دست به دست شرايطي چه كه معنا اين
و جدي صورت به هيچگاه ايران در مدرن دولت تا شدهاند
نشود؟ نهادينه عميق
مدرن دولت مفهوم توافقيبرسر بايد ابتدا در ميكنم فكر -
هماهنگ نظام يك دارم مفهوم اين از من كه برداشتي.بكنيم
با متخصص منشيان و كارمندان داراي كه است سياسي -حقوقي
دولت از وقتي.است اجرايي دستگاه در روشن مراتب سلسله
سامان كه داريم توجه نهادي آن به ميكنيم صحبت مدرن
جامعه دموكراتيك همزيستي و زندگي دهنده سازمان و دهنده
اساسي نكته يك به بايد رابپذيريم تعريف اين اگر.است
ميآيد نظر به كه دولت خود كه است اين آن و كنيم توجه
دموكراتيك همزيستي و زندگي دهنده سازمان و ساماندهنده
چنين اجتماعياش پيوندهاي كه است زندگي يك حاصل است
با چون دارد؟ اهميت اين چرا.ميكند ايجاب را ساماندهي
دنبال به خودمان كشور تاريخ اعماق در ما ديگر تعريف اين
هم پيش سال صد از حتينميگرديم مدرن دولت مصاديق
و بگوييم سخن ملي دولت از است ممكن.نميرويم عقبتر
و ساسانيان ببينيم "مثلا كنيم بحث را آن مشروعيت منابع
و ميدادند تشكيل دولت چگونه غزنويان و سامانيان يا
ملي دولت ببينيم است؟ بوده چه آنها دولت مشروعيت منابع
با بحثها اين اما...و است؟ داشته رابطهاي چه مذهب با
زمينه نيازمند مدرن دولت.است متفاوت مدرن دولت بحث
و سازماندهي دموكراتيك صورت به كه است اجتماعياي
دموكراتيك همين از نيز را خود مشروعيت و ميشود ساماندهي
.ميكند اخذ بودن
دموكراتيك صورت به كه گفتيد سخن اجتماعياي زمينه از *
ولي ميخورد گره مدرن دولت بحث با همين و ميشود اداره
از بسياري است ممكن و است كيفي شما تعريف بالاخره
يعني.شود نيزشامل را ساسانيان مانند باستاني دولتهاي
باستاني دولتهاي سنجش براي معياري شما تعريف است ممكن
.باشد نيز
و بشكافيم را "اجتماعي زمينه" موضوع مقداري است بهتر -
كه است زمينهاي از صحبت زيرا چيست؟ آن از مقصود ببينيم
مبناي بر كه ساماني ميكند ، ايجاب را ساماني چنين
نوع از بايد كه ميگوييم ما امروزه و است استوار شهروندي
اجتماعي زمينه چرا كه است اين پرسش.باشد دموكراتيك
ميكند؟ ايجاب را نيازي چنين شهروندي زندگي
پيوستگيهاي و جديد همبستگيهاي شهروندي ، زندگي زمينه
شهرنشين اول نسل در اگر اين و ميكند ايجاب را جديدي
.ميدهد رخ بعدي نسلهاي در "مسلما نشود ديده بهوضوح
محدود جغرافيايي فضاهاي از شما وقتي است آشكار هم دليلش
نيازهاي با را خود شخصيت و هويت ناگزيريد ميرويد فراتر
مشاركت عمده كننده تنظيم واقع در كه دهيد وفق جديد
طرف به را شما كه ايننيازهاست.شماست اجتماعي
به و "الزاما نميگويمميدهند سوق جديد همبستگيهاي
محتاج يعني.است شرايط اين محتاج مدرن دولت اما اجبار
كه شود اداره سياسياي نيروهاي توسط بپذيرد كه ملتي
پيشنهادات و برنامهها گرد را مردم از وسيعي گروههاي
قدرت از شهروند قشر اين كه هرگاه.كنند جمع خود سياسي
نتوانند سياسي نيروهاي كه هرگاه و نباشد برخوردار كافي
ضعف با ما كنند نمايندگي را مردم از وسيعي گروههاي
.ميشويم روبهرو مدرن دولت ضعف تبع به و شهروندي نيروهاي
درراستاي قدمي ما يابند تحقق مذكور شرايط اگر اما
و شهروندان مجموعه. برداشتهايم مسالمتآميز همزيستي
هماهنگ سطوحي در و همگاني گفتاري داراي كه سياسي نيروهاي
.دهند شكل را مدرن دولت ميتوانند باشند
اين و ديد اين ترويج شاهد ما كه است مشروطه با آيا *
هستيم؟ زمين ايران در ساختار
ميبينيم كنيم نگاه مشروطه به ديد اين با اگر اما آري ، -
ما.ميشويم روبهرو ناكامي با مدرن دولت تاسيس براي ما
روشن خيلي و ميآيند كه داريم را شهروندي نيروهاي البته
اين كه داريم هم را نخبگان ميكنند ، مطرح را نيازهايشان
كه است حدي در هم بازتابشان و ميدهند بازتاب را نيازها
حفاظت قدرت هنوز شهر اين منتها.ميكنند پيروي مردم عامه
نيروهاي ماتحرك.ندارد را تاسيس تازه نهادهاي اين از
شهروندي جنبش اين كمك به برخي كه داريم را جامعه سنتي
.ميآيند جنبش اين كمك به كه داريم را ايلات يعني ميآيند
چون اما كند حفاظت ميتواند خودش از حدودي تا نيز شهر
مقابل در نميتواند ندارد محكمي پايههاي جديد دولت اين
ميتوان را رضاشاهي دولت رو ازاين.كند مقاومت آفات
همزيستي البته.دانست همزيستي مساله براي ديگر راهحلي
ساماندهي امانيست مدرن اعتبار همين به و دموكراتيك كه
مدرن دولت جاي معنا يك به ميشود پيشنهاد كه سازماندهي و
به كه اين خلاصه.دارد را خود خاص ضعفهاي كه ميگيرد را
دولت از پرسش ميتوان را ازمشروطه بعد مهم پرسش معنا يك
.دانست مدرن
نامفهوم چنان آنها نظرات و خواهان مشروطه خواستهاي اما *
فربه و جدي چندان را مدرن دولت خواست نميتوان كه است
.دانست
سياست عرصه در متعددي پاسخهاي چند هر مشروطه بعداز -
است ، دردوران مدرن دولت پرسش پرسش ، اما ميشود داده
صفويه دوره در البته شما.نداريد را پرسش اين شما صفويه
پرسش هم غزنويان دوران در.داريد را دولت تاسيس پرسش
دوره در كه است خاطر همين به دارد وجود دولت تاسيس
دربار در زبان پارسي شاعر چهارصد زبان ترك يك غزنويان
گسيل ايران مختلف نقاط به را زبانان پارسي و دارد خود
.بخشد هويت فارسي زبان به توجه با را كشور تا ميكند
را ايرانيان تا ميزند دست تشيع به سني ترك يك همچنين
دولت تاسيس پرسش به روشن پاسخهايي اينهاهمه.سازد متحد
تاسيس پرسش.نيست مدرن دولت تاسيس پرسش منتها.هستند
در و ميآيد پيش مشروطيت با كه است جديد پرسشي مدرن دولت
.است شهروندي نيازهاي و شهروندي نيروهاي پايه ، و مبنا آن
ميگويد سخن سرمشق يا پارادايم تغيير از كوهن وقتي *
به پارادايم تغيير تبع به و علمي انقلابات كه ميپذيرد
ميتوان رويكرد اين باميگيرد صورت گام به گام و تدريج
جديد پارادايم يك شروع نقطه عنوان به هم مشروطه به
طيف يك با ما كه داريد اذعان نيز شما "حتما ولي نگريست
حال در تدريج به زمين ايران و روبهروييم رنگين و گسترده
ما پرسش شما زعم به كه چند هر.است انداختن پوست و تغيير
مباني از بسياري با ما ميرسد نظر به استولي كرده تغيير
.ميكنيم نگاه غربي جديد مفاهيم و نگرهها به سنتي
چون مفاهيمي شدن مطرح و اجتماعي زمينه تغيير بر شما
دست اجتماعي مسالمتآميز زندگي و شهروندي نيازهاي و حقوق
"حتما اما گذاشت ما ديار به پا مشروطه با كه گذاشتيد
چه و -زمان آن در ما ذهني و معرفتي مباني كه ميپذيريد
همدم و آشنا جديد مقولات اين با چندان -اكنون هم بسا
به را اولويت شما كه است اين پرسش حال.نيست و نبوده
و نظري مباني يا اجتماعي زمينه) محور دو اين از كداميك
ميدهيد؟ (معرفتي
نوع تغيير منظورش ميگويد سخن پارادايم از كوهن وقتي
ديد كه ميگويد كوهن واقع ، در پرسش تغيير نه و است جواب
نيست اين من حرف اما.است كرده تغيير پاسخگويي براي ما
كه است اين من حرف بلكه شده عوض مسايل به نسبت ما ديد كه
نيازهاي همين و مييابند بازتاب مشروطيت در جديد نيازهاي
نويني پرسشهاي طرح واداربه را ما كه بودهاند جديد
اينها.است شهروندي نيازهاي ديگر ما نيازهاي.كردهاند
پاسخهاي نشدهاند ، نهادينه اقليتاند ، دوران آن در البته
سنتي نيروهاي با و نيستند قدرتمند نكردهاند ، پيدا مناسب
اما.نيست شكي هيچ واقعيتها اين در.ميشوند درگير جامعه
نيازها اين شدن نهادينه براي سال صد كه است اين مهم نكته
.داريم عجله زياد ما.نيست طولانياي زمان چندان
از بيش آن قدمت كه فرانسه جمهوري نظام.بزنم مثال يك من
شكلي با بار دو و سلطنت احياي با بار چندين است سال 200
تنها واقع در و است بوده امپراطوريروبهرو بازسازي از
سياسي جغرافياي تغيير با كه است جهاني دوم ازجنگ بعد
از پيش.هستيم فرانسه مانند كشوري در سياسي ثباتي شاهد
كه هستيم غريبي و عجيب بيثباتي يك شاهد ما اين ،
متفكري من.است دوم و اول جهاني جنگ همان نمودش بزرگترين
جنگ از قبل فرانسه سياسي ثبات مدعي كه نميشناسم را
جمهوري با تازه هم دوم جهاني جنگ از بعد.باشد دوم جهاني
نوع هم آن تازه.هستيم ثباتي شاهد ما كه پنجماست
مجريه قوه به كه قدرتي با تنها و است جمهوري از ويژهاي
وگرنه.آورد وجود به را ثباتي ميتواند ميشود داده
و ميروند و ميآيند احزاب ميروند ، و ميآيند افرادي
بيثباتي شاهد ما و ميروند و ميآيند ايدهآلها
.هستيم حيرتانگيزي
نظريد براين شما آيا.برگرديم مشروطيت به بدهيد اجازه *
شدهايم؟ جديدي "كاملا اپيستمه وارد ما مشروطيت با كه
پيش سال صد از جديدي نيازهاي كه است اين برسر من صحبت-
پاسخ بايد هم نيازها اين.است آمده وجود به ايران در
البته ميشود داده نياز اين به كه پاسخهاييشود داده
راجع.كرد انتخاب نميشود را نياز ولي ، دارد انتخاب جاي
و كميت بر تنها و نميكنيم سوءال نياز اين واقعيت به
نقد ميتوانيم ما را پاسخها وليميگذاريم دست آن كيفيت
استبدادي دولت پاسخ آيا كه ببينيم ميتوانيم ما.كنيم
نداد؟ جواب كجا و داد جواب كجا نه؟ يا بود درست رضاشاه
ما.كنيم بررسي و نقد را دوم پهلوي حكومت ميتوانيم ما
انقلاب يا و جامعه سياسي نيروهاي بحث به ميتوانيم
در مدرن دولت پرسش اينكه در ولي بپردازيم...و روستايي
.نيست شكي است اساسي پرسشي موارد اين همه
رفتن جلو قدم به قدم" به توجه شود فراموش نبايد آنچه
نياز اين رفع براي و دارد نيازي جامعه اينكه.است "جامعه
تجاربي تلاشها و سعي اين طي در.ميكند وافري سعي
پرسش امانباشد درست آنها همه است ممكن كه ميآموزد
و ساماندهي به كه پرسشيدارد وجود آن در مدرن دولت
مساله حساسيت واقع در.دارد توجه سياست عرصه سازماندهي
.جاست همين
و نظري مباني به چنداني التفات شما ميرسد نظر به *
-آورند وجود رابه مدرن دولت تثبيت شرايط كه -تئوريك
نداريد؟
نظم دهنده سازمان و دهنده سامان كه مدرن دولت گفتم -
بستر و زمينه در خود است دموكراتيك روش برمبناي سياسي
جامعه ما ميكند ايجاب كه است حساسيت همين.ميرويد خاصي
.كنيم سياسي ارزيابي و شناختي جامعه ارزيابي را
جامعه بگذاريم كه نيستم ايده اين مروج من اين وجود با
جمعيتي بصورت و كند بازگو را نيازهايش شود ، باز بشكفد ،
خود سياسي نيروهاي وقت آن آيد ، وجود به نهادينه و گسترده
از حفاظت قدرت مدرن دولت در.آمد خواهند وجود به خود به
كه سياسي نيروهاي شهروند ، دارد ، وجود آن نهادهاي
به احترام و دارند برعهده را اجتماعي نيروهاي نمايندگي
همه اينها.دارند اهميت همه سياسي و اجتماعي بازي قوانين
تحقق لازم شرطهاي معنا يك به و است مدرن دولت ويژگيهاي
مدرن دولت از ديگري ماگونه.است مدرن دولت تداوم و
نيروهاي درون از سياسي نيروهاي اين زماني حالا.نداريم
كه زماني و ميآيند بيرون كارگري جنبشهاي طريق از و چپ
از كه است موقعي ميآيند ، بيرون بورژوازي جنبش طريق از
موقعي و برميخيزند سكولار انديشمندان و متفكران درون
اينها.ميشوند بلند مذهبي انديشمندان درون از كه است
اما.ميشود مدرن دولت شكلگيري تاريخ واردبحث "مسلما
مشترك و لازم شرايط و متدولوژي به توجه است مهم آنچه
نكنيم توجه نكات اين به اگر.است متفاوت اينگونههاي
دچار و پيببريم مدرن دولت ماهيت به نميتوانيم
موانع تشخيص همچنين و لازم شرايط تحقق براي سرگردانياي
.بود خواهيم مدرن دولت تداوم و تحقق
دارد ادامه
|