خوانندگان نگاه از ...
نمادين و شاعرانه سنجيده
حاتميكيا ابراهيم ساخته "قرمز روبان" درباره
متبادر ذهن به "قرمز روبان" فيلم ديدن از پس آنچه
در كارگردان عنوان به كيا حاتمي تلاش و سعي ميگردد
كه) دغدغههايش دربرداشتن بر علاوه كه است اثري آفريدن
و فاصله نهايت (اوست آثار تمامي مشترك مايه جان مثابه به
او پيشين ساخته با روايت لحن و فضا نوع لحاظ به را تمايز
محيطي در "شيشهاي آژانس" الگوي پيگيري عدم.باشد داشته
در راهكاري به يافتن دست دنبال به افراد از بسياري كه
بعد يا و گيشه لحاظ به آن موفقيت كه هستند اثري ساخت جهت
توفيق به توجه با و باشد شده تضمين جشنوارهاي هنري
برقراري حيث از هم شيشهاي آژانس فيلم كه كمسابقهاي
و هنري جنبههاي بعد از هم و مردم عامه با فراگير ارتباط
يافت دست آن به جامعه فكري گوناگون طيفهاي كردن جذب
تعداد.است ستايش قابل و برانگيز احترام بسيار خود بخودي
كل بيمكاني و بيزماني فيلم ، پيشبرنده شخصيتهاي محدود
و (ميگردد ذكر فيلم ابتداي در كه تاريخي عليرغم) وقايع
عنوان به ميتوان را براثر حاكم شاعرانه و تجريدي فضاي
مخالف "كاملا جهتي در آشكارا كه دانست وجوهي اصليترين
نگاه يك در و شدهاند خلق و طراحي "شيشهاي آژانس"
"قرمز روبان" و محتواست فيلم "شيشهاي آژانس" كليتر
را قرمز روبان حاتميكيا كارنامه در اگرچه.فرم فيلم
"مينو برج" و "سبز خاكستر" چون آثاري كنار در ميتوان
آثار اين از "قرمز روبان" دقيقتر نگاهي با اما داد قرار
حوادث وقوع بستر نيز آن اصلي دليل و ميگيرد فاصله نيز
كه زمينهاي نامبرده آثار در كه معنا بدين است فيلم
و آنها با كامل هماهنگي گرفتهاند قرار آن در شخصيتها
و نيست اينچنين قرمز روبان در اما.دارد دغدغههايشان
فيلم كه جايي ميگيرد شكل جا همين از نيز فيلم اصلي مشكل
به را مشخصي جاي هيچ كه است مكاني مييابد جريان آن در
يكي را آنجا ميتوان كه ميزان همان به يعني نميآورد ياد
ميتوان كرد تصور ايران جنوبي يا و كويري مناطق از
بيمكاني اين البته.آورد ياد به را دورافتاده جزيرهاي
و حال حتي و باشد داشته نميتواند اشكالي هيچ فيالنفسه
شخصيتها ظاهر و است آفريده را عظمت با و مرموز هوايي
داوود مثال عنوان به) است ، هماهنگ فضا اين با كمابيش نيز
كه ميكند تداعي را آدمي بلند سبيل و ريش و هيبت آن با
جايي از اما (است سرگردان نامعلوم و پرت جايي در مدتها
آشناي آدمهاي همان ميكنند صحبت به شروع شخصيتها كه
كه مينمايند رخ خاص دغدغههاي آن با حاتميكيا سينماي
كه معنا بدين.مكانند و زمان به وابسته شدت به "اتفاقا
كه 8 هستند آدمهايي حاتميكيا فيلمهاي اصلي آدمهاي
آن به ويژهاي تعلقات و گذاشتهاند سر پشت را جنگ سال
آنها هويت كه انسانهايي.دارند جنگي محيطهاي آن و زمان
حاكم خاص شرايط و عراق و ايران جنگ با تنگاتنگي ارتباط
با فيلم فضاي و محيط تعارض اينجا از و دارند آن بر
و ميشود بيننده سردرگمي به منجر و گشته آغاز شخصيتها
به واقعگرا و رئاليستي فيلمي بين فيلم كه ميگردد باعث
مانند شاعرانه و نمادين فيلمي و "شيشهاي آژانس" شيوه
جذاب ، و سنجيده بسيار ساختار البته.بماند معلق مينو برج
سه هر تاثيرگذار بازيهاي و مناسب بسيار تدوين ريتم
حائز بسيار فرعي شخصيتهاي نبود دليل به كه) فيلم بازيگر
سبب و كرده كمرنگ را فوق مسئله زيادي حد تا (است اهميت
نيز فيلمبرداري.نگردد قطع اثر با مخاطب ارتباط كه شده
بودن عريض به توجه با كه است فيلم توجه قابل نكات از يكي
در پرسوناژها و لوكيشنها بودن محدود و (اسكوپ كادر)كادر
كار كه كرد تصور ميتوان نفر دو يا يك به صحنه هر
در حد چه تا حاتميكيا و (فيلمبرداري مدير) حسنپويا
تا است بوده مشكل حركتها و زاويهها و كادرها انتخاب
متناسب زيباييشناختي اصول بودن دارا بر علاوه صحنهها
چند هر) نگردند يكنواخت و كننده خسته فيلم خاص فضاي با
ميزان است كم تصوير ميدان عمق كه صحنهها از بعضي در
جلوه آزاردهنده كمي آنها كشيدگي و كادر ناواضح قسمتهاي
عناصري حضور فيلم توجه قابل نكات از ديگر يكي (ميكند
سمبليك و نمادين كاركردي اثر نامتعارف فضاي در كه است
كه كرد اشاره وانتي به ميتوان جمله آن از كه مييابند
آن راننده اينكه و آن خاص و داغان و درب ظاهر بر علاوه
فيلم شخصيتهاي كه است مركبي تنها نميشود ، ديده هيچوقت
آن در فيلم كه) نظر مورد منطقه از خروج يا و ورود براي
ايجاب داستان كه جا هر و ميكنند استفاده آن از (ميگذرد
كه لاكپشتي يا و ميگردد ناپديد سپس و ظاهر صحنه در كند
فيلم روند در و ميشود آغاز او با دوربين همراهي با فيلم
فكر روي از كه شخصيت يك مانند كه ميشود ظاهر چنان گاهي
احساس و ميرسد نظر به ميدهد انجام را كاري آگاهي و
او با داوود خاص دنياي و تنهايي دليل به كه ميشود
كه سياهي سگ را كاركرد همين مشابه.دارد ويژهاي ارتباط
و خلوت فضاي مجموع در و دارد ميكند زندگي جمعه با
به فيلم طول در كه عناصري كه ميگردد سبب فيلم تجريدي
چه و سگ و لاكپشت نظير جاندار چه)مييابند حضور نوعي
دراماتيك اجزايي به تبديل (..و تانك و وانت نظير بيجان
.نمايند القا بيننده ذهن رادر نماديني معاني و گشته
عليقلي محمدرضا براي متفاوتي جلوهگاه "قرمز روبان"
آن با اينجا در زيرا ميگردد محسوب نيز (فيلم آهنگساز)
كلاه تا پناهنده از) او كارهاي اكثر مشخصه كه آشنايي تم
كه كرده ارائه را موسيقياي و گرفته فاصله بود (قرمزي
در ديگري موفق گام قرمز روبان.است فيلم با هماهنگ بسيار
فيلم هر در دارد سعي همواره كه كياست حاتمي سينماي
نمايش به بديع و متفاوت قالبي در را دلمشغوليهايش
ماندگاري آثار او هنري حساسيت و وسواس اينجا تا و بگذارد
صعودي سير اين كه اميد است ، افزوده ايران سينماي به را
.يابد ادامه همچنان
جوانبخت اميد
...جنگ ناگفتههاي
فرياد درباره
رابه جنگ از بسياري ناگفتههاي فيلم ، اين در كيميايي
يك حضور.ايراني زن يك به عراقي چند تجاوز.ميكشد تصوير
شبيه جايي در كه روزا و يعقوبي دكتر نامهاي به مرد و زن
معلوم "اصلا و ميشوند جوان زن يك مرگ باعث كلينيك به
چه "واقعا و قلابي يا هستند واقعي ;ميكنند چه آنجا نيست
در را مسايل اين خود خاص جسارت با كيميايي دارند؟ هدفي
و پيدا رشادتهاي از مقابل نقطه در و ميكند مطرح فيلمش
حاضر كه پل آن كارگران مانند.ميگويد سخن نيز جنگ پنهان
عبور پل روي از را كاميون شده كه قيمتي هر به ميشوند
كه ميشوند يافته نكاتي فيلم در نيز ميان اين در.دهند
.است گرفته صورت آنها روي سردستي پرداختي ميآيد نظر به
ميكنند گمان كه برادر دو آن ماشين شدن واژگون مانند
.است بوده برادرشان مرگ سبب سهراب
در سهراب.دارد فوقالعادهاي شخصيتپردازي فيلم كل ، در
را خود ابتدا كه است متعصب انسانهاي از نمادي فيلم اين
پاي به آخر تا افتند عشقي دام در وقتي اما نميدهند بروز
دست از حتي يا و فراوان ضرري قيمت به اگر حتي.هستند آن
كه فاطمه شخصيت همچنين !باشد ميليوني صد مرسدس يك دادن
از كه است كيميايي آثار در زن شخصيتهاي نوادر از يكي
تمثيلي فاطمه.دارد كامل حضوري فيلم در انتها تا ابتدا
و هستند آواره بودهاند ، آواره كه سوخته نسلي از است
.بود خواهند آواره
كار به را هنرش تمامي بازهم فرياد و كيميايي كل در
تمامي از قدم يك هميشه ، مثل كه ميسازد فيلمي و ميگيرد
دادن مثل او حق در آيابيمهري امااست فراتر فيلمهايش
نمايش است؟ حق "الف" به آن تصحيح سپس و فيلم به "ج" درجه
كه كسي حق در ناسپاسي آيا دو درجه سينماهاي در فيلم دادن
نيست؟ ريخته پايسينما به را عمرش سال 33
براي كه ميگويد هم باز و گفته بارها كيميايي هرحال ، به
كسي مذاق فيلمهابه اين اگر و ميسازد فيلم اهلش و خودش
را "نيست كافي عشق" فيلم برود ، ميتواند نميآيد ، خوش
تنديس بدنبال چشمش و ميزند را خودش حرف كيمياييببيند
.نيست جشنواره و
قم -بهروز اديب محمدهادي
|