ايران روشنفكران گفتمان و مدرنيته
(2)جهانبگلو رامين دكتر با وگو گفت در ايران در مدرنيته
ارشاد محمدرضا از :گفتوگو
در را آنها ميكنيد ، صحبت پسامدرنها از شما كه اينگونه *
پسامدرنها كه حالي در ميدهيد ، قرار مدرنيته برابر
هستند آن بنيانهاي به معتقد و بوده مدرن شرايط پرورده
كه انتقاداتي مثل.ميسازند وارد بدان جدي انتقاداتي ولي
.ميكنند مدرنيته از...و بودريار دلوز ، دريدا ، فوكو ،
يكسان هميشه ميكنند آنها كه انتقاداتي !ببينيد خوب ،
آنها از بيشتر مراتب به كه است فيلسوفي شايد فوكونيست
در فوكو كه مقالهاي در.است كرده توجه روشنگري مسائل به
در كانت گفتمان:ميگويد نوشته ، روشنگري و كانت مورد
چيست؟ روشنگري كه ميكند خود از كه سوءالي و روشنگري مورد
را آن فوكو و است مدرنيته خود از مدرنيته گفتمان واقع در
روشنگري دستاوردهاي به حدي تا را خود فوكو.نميكند رد
كه است اين ميكند فوكو كه بحثي فقط و ميداند وابسته
پايان به هايدگر و نيچه از بعد متافيزيكي اومانيسم اين
هم هايدگر و رسيده پايان به نيچه با يعني ;است رسيده
را مساله آن و است متافيزيسين آخرين نيچه كه گفته و آمده
بحثي حالاميكند مطرح قدرت گفتمان مساله صورت به بيشتر
فوكو چه مدرنها پست من نظر به كه است اين دارد ، وجود كه
و ميدهند قرار بنبست يك در را ما ديگران ، و دريدا چه
كه بحثهايي.بشويم واقع بنبست يك در نميتوانيم ما
دنياي در اينكه جمله از.است درست زيادي حد تا ميكنند
.شدهاند تمام بزرگ تاريخي روايتهاي امروزي انفورماتيك
عمومي فضاي در و شده خصوصي سياسي فاعل ميگويند اينان
نتيجهگيري ولي است درستي بحثهاي همه اينها. ندارد شركت
اينكه و است رسيده فرا فلسفه پايان كه ميكنند آن از كه
من نظر به باشيم داشته كنشي نوع هيچ نميتوانيم ديگر ما
كه سياسي فيلسوف يك عنوان به "ريكور" كه جوابي و است غلط
يا فري لوك مثل فيلسوفاني و ميپردازد هم هرمنوتيك به
براي.است درستتر مراتب به من نظر به هابرماسميدهند
.دربياورند بنبست اين از را ما ميخواهند آنها اينكه
كه نيست اين ميزنند كه حرفي است ، روشن خيلي هم دليلش
كنيم قبول را مساله اين ما يعني بگيرد پايان فلسفه اگر
انديشه پايان دوره در ما يا و گرفته پايان فلسفه كه
هم كنش پايان اگر.هست هم كنش پايان معناي به اين هستيم
يك عنوان به ميتوانيم را سوژه چگونه ديگر ما پس باشد
در نميتوانيم ما كنيم؟ مطرح مدرن شهروند و حقوقي فاعل
.بدهيم قرار را مدرن سوژه متافيزيكي بنبست وضعيت اين
در شهروند يك عنوان به كه دارد احتياج مدرن سوژه اين
نميتوانيم فقط ما.بشود صحبت بشر حقوق "مثلا حقوقش مورد
.بگيريم قرار فرهنگي نسبيگرايي وضعيت يك در
نوعي به شما خواستههاي و انتظارات اين درواقع آيا *
تيپهاي و روشنفكران خواستههاي يكسري بازتابگر
هست؟ ايران روشنفكري
با مخالفت در هم مقداري يك و است بازتاب مقداري يك بله ،
من نظر به هستند بوميگرايي نوع اين طرفدار كه كساني
تبديل ما اينكه براي.است بيمعني امروزه بوميگرايي
يك در كوچكي ماهيهاي يا كوچكي اشياي به ميشويم
نگاه قومشناختي صورت به ما به دارند ديگران كه آكواريوم
ايران كه ميخواهد دلم ايراني يك بهعنوان من.ميكنند
انديشه بايد منظور اين براي و بشود يكم و بيست قرن وارد
.كند پيدا پويا حالت يك ايران در
تشكيل را مختلفي طيفهاي هرچند -بوميگرايان خوب *
ميخواهند اما نميكنند نفي را مدرنيته درحقيقت -ميدهند
.بدهند تطبيق اكنوني و اينجايي مسائل با و سنت با را آن
بكنيد؟ نفي شما نميكنم فكر را مساله اين
به آن دادن تطبيق ميكنم فكر ولي نميكنم نفي من نه
.بگيريم جدي ما را مدرنيته كه است شرطي
.است بوده تمام نيمه راه يك همواره ايران در مدرنيته
جنگ از بعد -پيش سال از 150 كه دستاوردي آن آنكه براي
با شد شروع اولمان دوره روشنفكران توسط -روس و ايران
.گرفت خود به ايدئولوژيك وضعيت سوممان دوره روشنفكران
مدرنيزه نوع يك به شود تبديل ما مدرنيته كه شد موجب اين
وضعيت.بنشيند انتقادي عقل جاي به ابزاري عقل يعني ;شدن
كه وضعيتي.شد ايدئولوژيك وضعيت يك هم ما روشنفكري
برخورد يك دارند غرب به نسبت "مثلا آلاحمد مثل آدمهايي
.است ناتمام غرب فهم درواقع و است ايدئولوژيك "كاملا
است جوانتري نسل كه ايراني روشنفكران چهارم نسل امروزه
كنار را ايدئولوژيك وضعيت بايد ما كه باورند اين بر
وضعيت يك داريم امروزه ما كه وضعيتي كه چرا بگذاريم
جهاني روشنفكر يك بايد هم ايراني روشنفكر.است جهاني
و فرهنگ ميخواهد هم اگر.كند فكر جهاني بهصورتباشد
را ايرانيت و ايراني معيارهاي از بعضي و ايراني سنتهاي
.بدهد نجات
در فلسفي تفكر ايجاد راه سر در موانعي يكسري اينكه *
چون ميبينيد؟ چگونه را موانع اين شما.دارد وجود ايران
جدي بهطور فلسفي تفكر سو اين به ملاصدرا زمان از ما
همان بيشتر يا و بوده حاشيهنويسي بيشتر بلكه نداشتيم
.نداشتيم منسجمي و پويا تفكر.است بوده انتقال و نقل سنت
است؟ بوده چه ساختاري موانع شما نظر به
است ، بوده گذشته سال پانصد طي اساسي موانع "طبيعتا خوب
اين و تفسير ، و داديم انجام تاويل كار فقط مدت اين در ما
هم شبستري مجتهد كه است صحبتي اين بزنم ، من كه نيست حرفي
بيايد ، بوجود جديد كلام علم يك بايد ميگويد و ميزند
را خودشان كردند سعي ديگر اديان يا مسيحيت اينكه بخاطر
ايران در كار اين ولي بدهند تطبيق جديد فلسفه و علم با
نظرم و موافقم ايشان با بحث اين در مناست نشده انجام
انجام جهش با نميتوانيم را سال اين 500 ما كه است اين
بياوريم را مدرنيته دستاوردهاي كه كرديم سعي ما.دهيم
تثبيت امروزه تا حتي و آمدند بالاخره كه دستاوردهايي ولي
يخچال ، ويدئو ، يعنيبودند ابزاري دستاوردهاي شدند ،
اساس كه را انتقادي عقل ما و...و ماهواره ماشين ،
.گذاشتيم كنار است مدرنيته كليدي و اصلي مفهوم و مدرنيته
جريانهاي و فلسفي بحثهاي با ايران جامعه در بايد ما
هضم را اينها و بشويم آشنا است غرب در كه فكري و فلسفي
.بكنيم
قوي سنت يك اول بايد ما كه است اين شما درواقعنظر پس *
و باشيم داشته ايران در آن بنيانهاي و اصول با مدرنيته
دوا ما از را دردي پسامدرن بحثهاي به پرداختن اينرو از
.نميكند
از عبور بدون پسامدرنيزم به رسيدن كه معتقدم "قطعا من
.نيست ممكن مدرنيته ،
نوع يك مدرنيته ندارد ، اقسام و انواع من نظر به مدرنيته
غربي انديشه تاريخ در ما كه است وضعيتي همان مدرنيته است
امروز به تا روشنگري دوره از يا رنسانس دوره از ميبينيم
همانقدر بله.است جهاني دستاورد يك اين من نظر به و
نقاشي و موتزارت بتهوون ، موزيك كه است جهاني دستاورد
اين روي من.هستند جهاني دستاوردهاي اينها...و پيكاسو
موزهاي به شما كه وقتي كه كردهام تاكيد هميشه مساله
ميبينيد ، ايراني يك بهعنوان را ونگوگ كارهاي و ميرويد
كه است غولي يا است مريخي ونگوگ اين كه نميكنيد احساس
دستاورد يك اين كه ميكنيد فكر ندارد ربطي هيچ من به
كه بگوييد ميتوانيد درواقع كه ميشويد خوشحال است بشري
من را همين داشتيم ونگوگ اسم به مانقاشي مدرن عصر در
دنياي ما دنيايميدانم صادق انديشه و فلسفه درباره
جهاني دهكده آن به كه است دنيايي و است ارتباطات
كوچكتر و كوچكتر دارد اينترنت طريق از يعني -ميگوييم
نزديكتر يكديگر به ارتباطي روشهاي با ما و -ميشود
در شريعتي يا آلاحمد مثل آدمي كه مسالهاي.ميشويم
كه بحثي يعني نيست ما امروز مساله داشتند ، سالهاي 1960
"اصلا و نبوده جهاني دهكده بحث ميكردند زمان آن در آنها
نظر از ما ببينيدبود نشده نزديك هم به اينقدر دنيا
.ميشويم نزديك داريم دنيا جاهاي بقيه به چقدر اقتصادي
ميگويم من خوب.است مصرفي جامعه يك امروز ايران جامعه
كالاهاي به مصرفكننده يك بهعنوان ايراني يك كه همانقدر
غربي ، انديشههاي به بايد هم همانقدر دارد توجه خارجي
نميتوانيد شماباشد داشته توجه چيزها بقيه و غربي هنر
ولي كنيد همسان غرب دنياي با را خودتان تكنولوژيك نظر از
كنار را قرن 21 فلسفي و فكري انديشه ميخواهيم بگوييد
درك عدم و هستند توامان هم با اينها نميشود.بگذاريم
اكنون هم كه آنچنان.ميكند بحران دچار را ما مهم اين
است دليل اين به من نظر به بحران اين.هستيم بحران دچار
زديم پس را انتقادي عقل و گرفتيم را ابزاري عقل ما كه
يك در نميتوانيد شما هستند توام يكديگر با تا دو اين
داشته ابزاري زندگي شيوه يك و ابزاري عقل فقط جامعه
.باشيد
ودانش علم پيشرفت و است جديد دانش جوهره در انتقادي عقل
عقل همين پايه بر ، ابطالپذيري اصل است آن سبب به
از ميخواهم من كه بگوييد ميتوانيد شما.است انتقادي
كنار را انتقادي عقل ولي بكنم استفاده پيشرفته تكنولوژي
.نميكنيد پيشرفتي كه ميشود اين نتيجهاش خوب بگذارم ،
دكارتي خرد يا انتقادي عقل از ما چرا شما نظر به حالا *
رشد بازدارنده عامل يك عنوان سنتبه آيا.هستيم گريزان
اينكه يا كرده عمل انتقادي عقل ;يعني آن پايه و مدرنيته
.است شده مشكل اين سببساز آن از خاصي خوانش و نگرش نوع
داريم هم سنتي جريانات ما.داريم مختلفي جريانات ما خوب
در هم مدرنيته خود حال هر به.دارند توجه مدرنيته به كه
بدون نميتوانيم ما و شده انجام معرفتي گسست يك با غرب
فكري زمينه در مدرنيته دستاوردهاي به ايران در گسست اين
ما كه نيست اين معناي به گسست اين ولي برسيم ، فلسفي و
من كه چيزي.بدهيم پايان سنت با را وگويمان گفت بايد
اعمال جاي به ما كه است اين ميكنم تاكيد آن روي "دائما
.نيست حل راه خشونت.بكنيم وگو گفت هم با بياييم خشونت
دستاوردهاي هضم و مدرن دنياي به رسيدن براي حل راه تنها
و ايراني تمدن بين تنها نه وگو گفت.است وگو گفت مدرن
گفت.ايران روشنفكران ميان وگو گفت بلكه غرب ، تمدن
.ايران جامعه مختلف قشرهاي و مختلف افراد وگوميان
تمدنها با وگو گفت از پيش ما كه است اين شما نظر يعني *
اصطلاح به و دروني وگوي گفت به نخست ديگر ، فرهنگهاي و
بين وگو گفت "معمولا خوب.بپردازيم خودمان ميان
"اصولا يا شده كشيده تنش به همواره ايراني روشنفكران
ميتوان چگونه شما نظر از.است نشده زمينه اين در تلاشي
مسالمتآميز و آرام ، امن فضايي از برخوردار وگوي گفت يك
نشست؟ انتظار به را
در.است شده كمتر تنش خيلي سال 1340 به نسبت الان خوب
روشنفكران اينكه بخاطر.بود بيشتر خيلي تنش سال 1340
ميتوان و داشتند موضع ديني روشنفكران مقابل در سكولار
ميگذارم ، چريكي روشنفكر را آن نام من كه روشنفكري گفت
شما برعكس و نبودند قائل دين علماي براي احترامي هيچ
به كه شبستري مجتهد مثل داريد را روحاني يك "مثلا امروزه
به قدم يك اين من نظر به.دارد خاصي توجه مدرنيته مسائل
وگو گفت اين ميگويم من كه آنجاست و است پرش يك و پيش
.است امكانپذير
بين از را تنش وگو گفت كه كرديد مطرح شما دكتر آقاي *
خشونت مدرنيته و مدرن تفكر ذات در آيا شما نظر به ميبرد
ندارد؟ وجود
.دارد هم پادزهر دارد ، وجود هم "حتما و دارد وجود چرا
چيست؟ آن پادزهر *
حال هر به !كنيد نگاه شما.است وگو گفت آن پادزهر
آشويتس يكي كه است بوده فاجعه دو مدرنيته خشن دستاوردهاي
كه است مدرنيته بزرگ فاجعه دو ايناست گولاكها ديگري و
آن ، كنار در ولي ميكنند تاكيد آن روي هم مدرنها پست
هر بهدارد هم را فجايع اين به انتقاد و نقد مدرنيته ،
خودش كه بگيريد نظر در را "ريكور پل" مثل آدمي شما حال
موجب اين ولي است بوده بازداشت نازيها بازداشتگاه در
كه بگويد و برسد فلسفي بدبيني يك به فرد اين كه نشده
هيچ "اصلا ما پس افتاده اتفاق فاجعه اين چون خوب خيلي
مساله اينداشت نخواهيم هرمنوتيك يا سياسي فلسفه گونه
مطرح را سياست در شر مساله ريكور كه شده موجب "اتفاقا
و عدالت مساله به سياست در شر مساله اين لابلاي از و كند
پي در گناه مساله در فلسفي تامل راه از ريكور.برسد بخشش
واقعي سياسي فلسفه نوعي كه است پرسش اين به پاسخ
و او اينكه همه از مهمتر مساله و باشيم داشته ميتوانيم
مساله خودشان اومانيسم راستاي در "لويناس" مثل ديگران
طريق از ما.ديگري همچون خويشتن ميسازند مطرح را ديگري
بسازيم ، را خودمان ميتوانيم كه است ديگري با وگو گفت
اگر ميگويم من كه است همين براي.كنيم بهتر و بشناسيم
هم ايرانيت بشود ، جهاني روشنفكري امروزه ، ايران روشنفكري
ما يعني ميافتد اتفاق عكسش درست نشود اگر.است شده حفظ
"اصلا را ما ديگران كه آدمهايي يكسري به ميشويم تبديل
.ميگيرند جدي دارند هم سختي به چنانچه گرفت ، نخواهند جدي
وگوي گفت بحث وارد بخواهيم اگر ما جهاني سطح در "مثلا
نخواهند جدي را ما نكنيم تلاش اگر امروزه بشويم ، تمدنها
.گرفت
ياد مدرن دوران در خشونت پادزهر عنوان به گفتگو از شما *
.ميزند دامن را ديگر بحثهاي خشونت مساله ولي كرديد
خشونت كه است اين نظرشان رنهژيرار مثل متفكران از برخي
شكل فقط داشته وجود مدرن دنياي در چه و قديم دنياي در چه
گروهي شكل به قديم دنياي در خشونت.است متفاوت آن بروز
سوي از جديدش اشكال با جديد دنياي در ولي اعمالميشد
گولاكها ، و آشويتس از گذشته.ميگردد اعمال جامعه از بخشي
در كه كشتارهايي يا آلمان در امروزه نژادپرستي مساله
پديدار مدرنيته درون در اينها ميشود هرزگوين بوسني
-گفتگو عدم از غير -عواملي چه كه بدانم ميخواهم شدهاند ،
ميشود؟ مدرن دنياي در خشونت سبب
هم "خشونت عدم انديشه" كتاب درآن را اين من ببينيد
و است بوده هم خشونت بوده ، انسان كه زماني از.نوشتهام
.است بوده هم خشونت عدم انديشه بوده خشونت كه زماني از
در ميشود خشونت انديشه با كه را مخالفتهايي اولين شما
چانيزم مثل ادياني در و ميبينيد..و بوديسم مثل ادياني
.كنيد پيدا ميتوانيد هم زردشتي و
كه تكنولوژيكي قدرت و ابزاري عقل دلايل به مدرنيته اينكه
شكي هيچ اين در آورده بوجود جديد نوع از خشونتهايي دارد
ايدئولوژيهاي و مدرن ايدئولوژيهاي اينكه نيست ،
شكي هيچ هم اين در هستند مدرن دنياي دستاوردهاي توتاليتر
مدرنيته كه ميكنم تاكيد باز من "ضمنا ولي نيست ،
يعني.دارد هم خشونت اين با مبارزه براي انديشههايي
مقابل در كانت فلسفه به ميخواهد فيلسوفي وقتي امروزه
اينكه بخاطر است؟ دليلي چه به كند رجوع هگل فلسفه
كانت فلسفه مبناي بر را بشردوستانهاي فلسفه ميتواند
به ميتواند هگل فلسفي عقل تزوير كه صورتي در بدهد ، قرار
نتيجهاش ميتواند كه ايدئولوژي نوع يك و ماركسيسم فلسفه
كه ميبينيد شما پسبيانجامد باشد ، استالينيسم
كه كوششهايي همين "مثلا مدرنيته ، خود در هست كوششهايي
براي عدالت زمينه در ميكنند والت جان مثل آدمهايي
شايد و بگيريد جامعه در را خشونت اين جلوي شما اينكه
در كه برسد اجتماعي قرارداد يك به حتي جامعه كه بگوييم
.باشد نداشته وجود خشونتي هيچگونه اجتماعي قرارداد اين
خشونت به جوابي كرده سعي هميشه مدرنيته كه ميكنم فكر من
تاريخي جبر يك نيست ضرورت يك مدرنيته براي خشونت. بدهد
نه كرد گذر و عبور آن از نميشود "اصلا بگوييم كه ، نيست
.كند پيدا جوابي يك آن براي كه خواسته هميشه
دارد ادامه
|