آرامش و رهايي فلسفه
دوم بخش - هندي الهيات افتخار تاج گيتا ،
سليماني مرضيه :نوشته
گيتا بهگود موضوع
فرزندان جنگ داستان يا مهابهاراته بزرگ جنگ گيتا موضوع
.ميباشد كنوني دهلي اطراف رزم ميدان و است بزرگ بهارات
"شترا دريترا" وي نابيناي برادر ،"پاندوشاه" مرگ از پس
پاندوشاه 5ميزند تكيه قدرت مسند بر وي جاي به (32)
و اختلاف عموزادهها بين.دارد فرزند صد برادرش و پسر
نيرنگ و حيله با دريتراشترا فرزندان.درميگيرد نفاق
مادر با پاندو پسران اما ميكشند را عموها پسر قتل نقشه
جنگلها در و سختي و محنت سالها طي از پس و گريخته خود
خود ملك و برگشته عموزادهها نزد به زيستن ، دريوزگي به
جنگ و نشده تسليم دريتراشترا پسران.ميخواهند پس را
.درميگيرد
به او.است نيرومند كمانداري پاندو ، سوم پسر ارجونا
پس و شده حاضر جنگ ميدان در كريشنا ، خود ران ارابه همراه
.ميگردند پيروز حريف بر جنگ روز از 18
به و است رزمي و حماسي آنها اولين گيتا ، گفتار هجده از
سرداران نام و جنگي ادوات و آلات و نبرد ميدان وصف تمامي
.ميباشد ميدان سوي دو جنگاوران و
آغاز كريشنا و ارجونا سخنان با كه بعدي بخشهاي در اما
ارجونا.نميبينيم جنگي موقعيت و ميدان از اثري ميگردد ،
سلاح شده ، عميق تاسفي و ضعف دچار ناگاه ميدان ميانه در
او از را علت كه كريشنا پاسخ در و.ميگذارد زمين بر
و خويشان با ميتوانم چگونه من:ميدهد پاسخ ميپرسد
همچون دنيوي و فاني مسائلي براي آنهم بجنگم؟ نزديكانم
با كريشنا بعد ، به داستان اينجاي از سلطنت؟ و ملك
حكيمانه ، استدلالهاي با و عميق مذهبي و فلسفي پاسخهاي
و باشد پايبند عقايد اصول به كه ميكند تشويق را ارجونا
طبقه هر در تواست مهم عمل نفس كه ميشود يادآور او به
انجام به صنف آن در را وظيفهات ميبايست هستي كه صنفي و
و بجنگ پس.جنگيدن چيست؟ (33)"كشتريه" يك وظيفه.رساني
.كن دفاع خويش شخصيت و هويت از
گيتا در اعتقادات اصول
وي.است عالم خالق و متشخص متعالي ، خداوند ، گيتا در
او.آفريده (34)"پركريتي" يا خويش طبيعت بوسيله را جهان
جهان ناظم و ميشنود را ما دعاي است ، موجودات همه قلب در
:است همه جد و
كه هستي همه مبداء آن من ، ذات كه /شگفت است رازي"
آن در و جداست هستي همه از /است هستي همه نگهدارنده
محاط چيز هيچ در من و است محاط من در چيز همه /نيست
همه من /ندارد قرار من در چيز هيچ اين وجود با و /نيستم
خود پركريتي به دوران هر پايان در را موجودات
ميدان به دوباره ديگر دوران آغاز در و /بازميگردانم
(35).من بدست آن فرمان و است من از پركريتي /ميفرستم
***
و رهايي سرمنزل به بپرستد اخلاص و عشق با را خدا هركس
جاويدان مبداء /مرا بزرگ ارواح صاحبان":رسيد خواهد مكشه
با و /ميپرستند مرا جهت يك و دل يك و /دانند هستي همه
.ميكنند دوتا پشت بسته عبادت به كمر نياز ، و پرنيايش دلي
(36)"
:دارد جاي جا ، همه و چيز همه در خداوند
نياكان براي كه احساني /منم قرباني /منم اذكار و اوراد"
پدر /منم آتش و افسون و روغن و گياه /منم ميشود كرده
همه پاككننده /منم آن نگهدارنده و آن مادر و جهان اين
/منم او كلمه /منم شود دانسته بايد كه چيزي تنها /منم چيز
قرار ، و شاهد /منم پروردگار و دارنده برپاي /منم مقصود
(37)"/منم يار و پناه
***
واصل بدان سرانجام كند تلاش امري هر براي دنيا در هركس
:ميشود
خدايان همان نزد ميپرستند را گوناگون خدايان كه آنان"
نياكان به ميپرستند را خود نياكان كه آنان /ميروند
/ميرسند پريان به ميپرستند را پريان كه آنان /ميرسند
(38).ميرسند من به سرانجام نيز من پرستندگان
***
:شده نمايانده چنين گيتا در مكشه و رهايي راه
هرچه /ميدهي كه قرباني هر ميخوري ، هرچه ميكني ، هرچه"
/كن من نيت به و من براي /ميكشي كه رياضت هر ميبخشي ،
آن بد و نيك نتايج و عمل بند از كني چنين چون كه
تا /قدمزني ترك طريق در ثابت دلي با و /رهايييابي
خلوص سر از مرا گناهكاري اگر حتي /رسي من به و آزادگردي
پاك وي نيت چه ، /شمرد نيكان از بايد را او بپرستد ، عقيدت
آرامش به و /بازآيد راست راه به زودي به كسي ، چنين /است
ايمان من به هركه:گفت تواني تمام جرئت به تو /برسد ابدي
ناپايدار غمخانه اين در كه تو پس /نشود فاني هرگز دارد
عقيدت / بياكن من مهر از دل /كن پرستش مرا /آمدهاي دنيا
مطلوب كمال مرا /كن سجده مرا كن ، تقديس مرا /بند من در
(39)".برسي من به تا /بدان خود
***
:است بدينگونه گيتا در "پورروشه" وصف
/لطيف از لطيفتر قادر قديم آن /نهان و پيدا داناي آن"
نقش صورتي خيال صفحه در او براي كه /جهان همه نگهبان
والاي پوروشاي /تاريكيها سوي آن درخشان خورشيد /نبندد
(40)"تابناك
***
درگيتا يوگه
يوگا انجام و مراقبه به توصيه وضوح و روشني به گيتا
.ميداند مردمان همه از بالاتر و برتر را يوگي و ميكند
نظر منظور كه آنگونه گيتا در يوگا از منظور اما
است ، -سوتره يوگه موءلف و يوگا موءسس - (41)پتنجلي
.نميباشد
و نفساني مراتب قطع و حذف ،(يوگه) يوگا پتنجلي ، نظر از
و اتصال يوگه ، مفهوم گيتا در اما.است عقلاني و ذهني
يوگههاي طريق از خود اين و است تعالي حق به پيوست
راه" گيتا در يوگا همچنين.ميپذيرد تحقق صورت گوناگون
كامل فضل يك كه است حدي به آن اهميت و گرفته نام "ميانه
ميانه راهدارد اختصاص يوگا به ششم گفتار يعني گيتا از
پيش افراط در حد آن به نه آن در يوگي كه راهي يعني
نه و كند مختل را انسان جسماني و عادي زندگي كه ميرود
امور مصروف سراسر زندگانياش كه ميورزد تفريط بدانسان
چنين گيتا زبان از كامل يوگي وصف.گردد جسماني و مادي
:است
/بيند من در را چيز همه و بيند مرا چيز همه در كه آن"
آنكه و /نشوم جدا او از هرگز من و /نشود جدا من از هرگز
هرگونه /بپرستد هستم هستي همه در كه مرا يگانگي ، مقام در
/ديگران محنت و راحت در كه آن و /باشد من با كند زندگي
ارجونا اي پس /باشد كامل يوگي /بيند آنان جاي به را خود
مرد از و /است برتر دنيا تارك از يوگي كه /پيشگير يوگا
و /است برتر پيشه عبادت مرد از و /است برتر دانشاندوز
نيايش در دل و /كرده درمن دل روي كه آن /يوگيان ميان از
(42)".است آنان والاترين /باشد بسته من
گيتا در سانكهيه
- سانكهيه مباني با آمده گيتا در كه آنگونه نيز سانكهيه
گيتا دراست متفاوت -كاريكه سانكهيه كتاب در مندرج
.است دانش و خرد با مترادف سانكهيه
تفاوتهايي و پركريتي ، و پورروشه مصداق و معنا در تفاوت
عمده از -گونهها بودن متفاوت "مثلا -ايندو جزئيات در
كاريكه سانكهيه در و يوگه در سانكهيه فلسفه اختلافات
از متاثر شك بدون گيتا فلسفي زمينه كلي بطور"ميباشد
با مكتب دو اين اصول اما است يوگه و سانكهيه مباني
(43)".دارد اختلافاتي گيتا تعليمات
***
شناسي آخرت
و خلود به اعتقاد كه آمده عباراتي گيتا دوم فصل در
:ميشود مستفاد آن از "صراحتا روح جاودانگي
حكمت از تو /خورد آنان غم نبايد كه ميخوري كساني غم تو"
زنده براي نه و مرده براي نه حكيم آنكه حال و /ميزني دم
يا نباشي ، تو يا نباشم ، من كه نبوده هيچگاه /نميخورد غم
نخواهد هيچگاه نيز آينده در /باشند نبوده پادشاهان اين
كودكي مراحل تن قالب در جان كه همچنان /نباشيم ما كه بود
به قالبي از انتقال مرحله /ميگذراند را پيري و جواني و
تشويشي باب اين از كامل مرد و /است چنان نيز ديگر قالب
هميشه هست آنچه و نبوده هميشه نيست آنچه /ندهد راه دل به
و /دريابند نيك را معني دو هر اين حقيقت واقفان و /بوده
كه بدان مسلم /است فراگرفته را چيز همه كه حقيقت آن
لايزال ، جان اما /درميربايد مرگ را تن /باشد بيزوال
كشته نه جان /است نامحدود و ناپذير فنا ناپذير ، تغيير
از پندارد كشته يا كشنده را جان آنكه و /بكشد نه و شود
".باشد بيبهره معرفت
اثر آن در تيرها نه ميميرد ، نه و ميزايد نه روحي چنين
در موجودات ساير.بادوزخم آب ، سوزنده ، آتش نه و ميكنند
و است ثابت قائم ، و است دائم اوندارند تاثيري او
معرفت و ببرد پي حقايق اين كنه به اگر انسان و جاويدان
دستخوش هيچگاه نيست ، مرگ معرض در روح اصل كه كند حاصل
ميدان در.نميگردد سوگوار عزيزي هيچ مرگ براي و اندوه
راه بميري اگر.است ارزشمند دو هر كشتن يا شدن كشته جنگ
جهان اين ملك گردي پيروز اگر و شود باز رويت به بهشت
.يابي
***
و قرائت باشد ، رسيده معرفت والاي مقام به كه عارفي براي
حاصل بي يا "ودهها" مقدس متون عبوسانه و ظاهري پيروي
:فايده كم يا است ،
چنان /باشد رسيده معرفت درجه به كه برهمني براي ودهها"
كه بيخرداني هستند /دريا درون در آب سبوئي كه است
الفاظودهها به دل /ميرانند برزبان فريبنده كلماتي
آرزوها از جانشان /نميدانند چيزي آن جز و /دارند خوش
به يافتن دست براي و /آمالشان غايت بهشت و /است لبريز
اينان /ميخوانند گوناگون اذكار و اوراد قدرت ، و لذت
".ندارند (نوزايي) دنيا به بازگشت جز حاصلي
***
(44)وارونه درخت
و تفاسير به منجر و آمده گيتا در كه عجيبي تماثيل از يكي
:است واژگون درخت تمثيل است ، گشته گوناگوني بحثهاي
و بالاست سوي به آن ريشههاي كه جاودانه است درختي"
/ودههاست سرودهاي از آن برگهاي /پائين روبه آن شاخههاي
از آن شاخههاي /ودههاست به عالم بشناسد را آن كسي هر و
/است گرفته مايه گناهان از و سربرآورده پايين و بالا
در فروتر آن فرعي ريشههاي و /است آن شكوفههاي محسوسات ،
صورت /است بسته عمل رشته به را آدمي كه /است جهان اين
و انجام و آغاز از و /ديد نتوان چشم به را آن حقيقي
به قويبن ، درخت اين چون و /نيست آگاه كسي آن ماهيت
كه گردد پديدار راهي /شود برانداخته وارستگي تيز شمشير
(45)".ندارد بازگشت رود آن از كس هر
از و آسمان دل در ريشه يكسو از كه است درختي چگونه اين
آدمي و دارد جهان اين در فروتر فرعي ريشههايي ديگر سوي
گيتا بر خود تفسير در شنكره است؟ بسته عمل رشته به را
"اشوته" است فاني آن شاخههاي كه جهت آن از را درخت اين
از لحظه هر درخت اين شاخههاي است معتقد و مينامد (46)
فرو آسمان در سر ريشهميشود تجديد دوباره و بينميرود
تجديد و سمساره از نمادي را آن رفته فرو زمين در و كرده
زندگيهاي در انسان اعمال ثمره را حواس شكوفههاي و حيات
توسط انسان بعدي كهحيات جهت آن از.ميكند تفسير پيشين
تعيين جهان اين در فرد رفتار و اعمال و كرمه قانون
.است متصل انسانها اعمال به آن پسريشه ميشود ،
دارد ادامه
: برگها پاي
32- Dhritrastra
.ميشوند تقسيم طبقه به 4 هند در اجتماعي طبقات -33
يا (Kestarya) كشتريهها مذهبي ، روحانيون يا برهمنان
و صنعتگران يا (Vaisia) ويشيهها امرا ، و جنگاوران
.آريايي غير و مغلوب قوم يا (Sudra) شودرهها كشاورزان ،
(Sankhya) سانكهيه مكتب اعتقادات اساس بر ،Prakrity -34
تاسيس بودا از قبل قرن يك حدود (Kapila) كيپله توسط كه
عالم در -شده گذارده بنياد ثنويت اساس بر وضوح به و شد
محسوس صورت يا ماده -دارد1 وجود قديم ازلي حقيقت دو
نامحسوس و نامرئي معني يا روح -پركريتي20)طبيعت
تتوه يا عنصر از 23 پركريتي يا ماده جهان(پورروشه)
انديشه و عقل مراتب عاليترين از و يافته تركيب (Tatva)
نيز عنصر آن 23 از يك هر.برسد جسم به تا ميشود شروع
نامهاي به ميباشند (Guna) گونه يا حالت سه داراي خود
حالتي آمدن پديد موجد كدام هر كهSatva ،Rajas ،Tamas
.ميگردند پديده در حركتي يا
فصل 9 گيتا ، بهگود -35
همان -36 ، 37 ، 38 ، 39 ، 40
42- Patan Jali
فصل 6 گيتا ، بگهود -42
.صفحه 306 شايگان ، داريوش هند ، فلسفي مكتبهاي و اديان -43
44-A.K.Coomaraswamy:''The inverted Tree''
فصل 15 گيتا بهگود -45
46- AsVattha
|