خيام پرسشگري
ميليارد جمعيت 6 عصر در غذا و گرسنگي
نفري
خيام پرسشگري
نيشابور ، -خيام بزرگداشت جهاني كنگره مناسبت به
3028ارديبهشت 79
مرادي قاضي حسن
خيام رباعيات شدن سروده از كه است هزارهاي "حدودا
ايران در چه آن سراينده و رباعيات اينمدت ، در.ميگذرد
فكري مختلف مواضع از و متفاوت جنبههاي از جهان در چه و
حتي و متضاد بسيار گاه نظرات و گرفته قرار داوري مورد
.است شده داده آن سراينده و رباعيات اين مورد در متناقضي
خيام همچون ايراني متفكر هيچ گفت ميتوان كه طوري به
انگار.برانگيزد متعارض حد اين تا داوريهايي كه نبوده
كه باشند ديده ناگزير را خود فكري مشرب هر نمايندگان كه
است نبوده ممكن چون چرا؟.كنند موضعگيري خيام به راجع
كرد ، طرد ميشود و ميشد را خيام.گرفت ناديده را خيام
و ورزيد نفرت او به خواند ، ملحد داد ، دشنام كرد ، لعن
.گرفت ناديدهاش نميشود و نميشد اما...كرد تكفير
سي-بيست و صد حدود اين در باشد بايد درخشان شعلهاي
آتشي ;كرد بازنويسش صفحه چند در ميتوان كه رباعياي
.ميپايد ;نيست انكاريش كه برانگيز خيرگي و نشدني خاموش
مگر اما.ميماند انسانيت و انسان پايداري به پايدارياش
نگرفتني ناديده ناشدني ، انگار كه چيست رباعيات اين در
است؟
مقاله اين منظر از.دارد گوناگون پاسخهاي سوءال ، اين
در انديشهورزيمسئول مثابه به خيام كه است اين پاسخ
و ماندگاري راز.است گرفته پرسش به را جهان رباعياتش
رباعيات.اوست فلسفي پرسشگري در خيام انكارناپذيري
پوشش فلسفه ، خيام ، رباعيات دراست پرسشگري اين بازتاب
از.دارد انكارناپذيري جاذبيت اين و است يافته (هنر) شعر
موضوعات مهمترين جمله از خود رباعيات در خيام كه اينرو
و شادي مرگ ، و زندگي اختيار ، و جبر نيستي ، و هستي -فلسفي
.است گرفته پرسش به را...و درد
همين است ، جهان با انسان رويارويي برآمده فلسفي پرسش
"حيرت" دچار جهان با دررويارويي انسان.عيني و مادي جهان
آغاز در او براي و اوست روياروي آنچه از حيرت:ميشود
.ميكشد سر پرسش كه است حيرت اين از.نيست ادراكپذير
براي انسان كه پاسخي و ميطلبد پاسخ درآمده پرسش به حيرت
در انسان كردار و مواجه شيوه ميبيند تدارك خود پرسش
با كردار در كه شيوهاي.ميكند متعين را جهان برابر
درك به را انسان بسا چه كردار اين نتايج مشاهده و جهان
از نظر مورد اهداف و جهان ميان برساند ناهماهنگيهايي
به بشر"شك" و است حيرت برانگيزنده نيز همين.خود كردار
بعدي پرسشگري بنيان كه است شك همين.ميكند شك خود پاسخ
.شود ديده تدارك ديگري مرتبه در پاسخ تا ميگيرد قرار
از و ديگر مرتبه در پرسش پس ديگر شك و حيرت ديگر ، پاسخ
.نميرسد مطلق و قطعي پاسخ به فلسفي پرسش كه اينجاست
واسطه به يافتهاي تغيير هرشرايط در هربار فلسفي پرسش
پاسخي تا ميشود توليد باز برانگيخته كه شكي و حيرت
.كند زمينهسازي (Noumen) ناپايدار شرايط با متناسب
فلسفي ادراك قلمرو در جهان.ميكند زندگي جهان ، در انسان
جهان در كه پرسشي.است درآمدني پرسش به كه انكارشدني نه
.ميپايد يابنده تحول
پرسش به را جهان كه يعني.ميفلسفد هنر ، زبان به خيام
نيز جهان ماوراي به نداند او كه اين نه.ميگيرد فلسفي
با "عمدتا جهان گرفتن پرسش به در او اما.شدهاند قايل
خود مواجهه در نيز را پاسخ و دارد سروكار جهان اين خود
پي در كه يعني.ميكند جستجو مادي و عيني جهان همين با
درآن و را حضور چگونگي و جهان همين.است عيني پاسخهاي
:اوست پرسشگري موضوع
بود خواهد جهان و نباشيم كه بس اي
بود خواهد نشان ني و ما ز نام ني
خلل هيچ نبد و نبوديم پيش زين
بود خواهد همان نباشيم چو پس زين
پس براي و ميداند ممكن مرگ و تولد فاصله در را آگاهي او
اعتبار رو اين از و نيست قايل نهايتي فاصله اين پيش و
آن به و ميكند جستجو جهاني اين زندگي خود در را زندگي
:ميدهد توجه
ماست رفتن و آمدن كه دايرهاي در
پيداست نهايت نه بدايت نه را آن
راست معني اين در نزند مي كس
كجاست به رفتن و كجا از آمدن كاين
اين.ميدهد قرار پرسش مورد را دهر "مكررا دررباعياتش او
:است دهر با او مواجه مبين
چيست تو كابين دهر عروس به گفتم
است من كابين تو خرم دل گفتا
عيني رابطهاي جهان ، همين با كردار و شدن رويارو در او
بيهوده سوداهاي پي در راكه بودني جهان در.ميكند طلب را
:نميپذيرد شود صرف
مخور فرسوده جهان اين غم دل اي
مخور بيهوده غمان اي نه بيهوده
پديد نابوده نيست و گذشت بوده چون
مخور نابوده و بوده غم باش ، خوش
ذكر وجود با حتي دارد عيني جهان همين بر كه تاكيدي در او
جهان عنوان به را جهان بازهم جهان الهي منشاء كردن
:مينگرد
سخني من از شنو حقيقت دوست اي
تني سيم با و باش لعل باده با
دارد فراغت كرد جهان كه كس كان
مني چو ريش و تويي چون سبلت از
ميورزد اصرار موجود جهان براين تاكيد گاهدر خيام
با رويارويي در انساني خرد داوري بر اوست ژرف تاكيد
:جهان اين سازوكار
تو و من اصل كه باش خرد اهل با
ست نمي و شراري و نسيمي و گردي
در ما وجودي ارزش برترين رسا فريادي با او كه است چنين و
:ميخواند انساني زندگي را جهان
گذرد زندگاني نفسات يك گر
گذرد شادماني به جز كه مگذار
جهان سوداي سرمايه كه هشدار
گذرد گذراني كش چنان است عمر
جهان اين از انسان رفتن كه جاست آن جهانتا بر او تاكيد
:مييابد اهميت
گريست سبزه برسر باز و آمد ابر
زيست نميبايد گلرنگ باده بي
ماست تماشاگه امروز كه سبزه اين
كيست تماشاگه ما خاك سبزه تا
را خود جهان با ارتباط در ايستاده جهان روياروي كه خيام
با رويارويي از.ميدهد قرار پرسشگرانهاي موقعيت در
حيرتي يكسره او حيرت.ميورزد شك و ميكند حيرت جهان
:است انساني
آراست طبايع تركيب چو دارنده
كاست و اندركم افكندش چه بهر از
بود چه بهر از شكستن آمد گرنيك
راست كه عيب صور اين نيامد نيك ور
حيرت همين سرودن و درميآيد حيرت به هستي كل از او
:بيابد چنين روزي به ميتواند
حيرانيم او در ما كه فلك چرخ اين
دانيم مثالي او از خيال فانوس
فانوس عالم و دان چراغ خورشيد
گردانيم او كاندر صوريم چون ما
تا ميكوشد او ميسرايد ، جهان مشاهده از را خود شگفتي او
او مثال طور به.بجويد پاسخي درآمده پرسش به شگفتي براي
شدن نيست و هست بر و درميآيد شگفتي به زندگي تداوم از
زندگي پايداري برجسته بروز همچون جمله از انسان جاويد
برغم تا ترانهاي همچون انگار ;ميورزد تاكيد جهان اين
:ميسرايد را تداوم اين شگفتي او.آيد فائق مرگ
است بوده زميني روي بر كه ذره هر
است بوده نگيني و ج تا تو و من از پيش
فشان آزرم به نازنين رخ از گرد
است بوده نازنيني خوب رخ هم كان
:را مرگ غم و تلخي و
گذران جهان غم مخور و برخيز
گذران شادماني به دمي و بنشين
بودي وفايي اگر جهان طبع در
دگران از نيامدي خود تو به نوبت
بايسته كه را جهان در غور و جستجو همه اين پاسخ او اما
:ميطلبد شادي در ميداند انسانها همه
غور ناپيدا سپهر دايره در
دور به چشانند را جمله كه است جامي
مكن آه رسد تو دور به چو نوبت
جور نه است ، دور كه خوشدلي به نوش مي
منظري از او.اوست كردن شك خيام ، پرسشگري ديگر وجه
انسان به نسبت غيرفلسفي پاسخ هر به او.ميورزد شك فلسفي
.يابد دست خويش پاسخهاي به تا ميكوشد و كرده شك جهان و
شك.نيست چنين اما.است شكگرا خيام ، كه مينمايد بسا چه
شك در اما ميكند شك اگر او.اوست پرسشگري بروز او كردن
اوست عزيمت نقطه پرسشگري بروز بهعنوان شك بلكه نميماند
لاادريگرانه يا خيام پاسخگويي.پاسخ آوردن فراچنگ براي
.يقين بروز يا است
به نتواند اگر.باشد لاادريگرايانه ميتواند او پاسخ
به شك برابر در بداند ناممكن را پاسخ يا و برسد پاسخ
لاادريگرايانه گرايش.نميدانم:ميگويد درآمده پرسش
معرف مييابد بروز خيام در كه آنچنان نيز و كلي بهطور
بودگي ناممكن يا ازو ناتواني مبين ;نيست شكگرايي
.است پاسخگويي
دست كه است يقيني حامل خود در لاادريگري كه اين بر علاوه
تفكر در تضاد معرف تواند مي- است مهم بسيار اين و- كم
.پرسشگري موضوع خطابه با توام رويكرد يا و باشد پرسشگر
***
اگر استكه ورزاني انديشه قامت تمام و راست آئينه خيام
ابراز عيان به را خويش پرسشگري از حاصل آراي نميتوانست
ابهام در را فلسفي صراحت و كرد هنر رداي آن ، بر كند
موقعيت از ايراني آگاهي تبلور خيام.پوشانيد هنري وايهام
هجري پنجم قرن دوم نيمه تاريخي شرايط در خويش تراژيك
منگنه در ايراني قوم آن ، در كه شرايطي.است قمري
ايجابي رسمي شريعت و سلجوقيان بربرانه استبداد ستمگرانه
شرايط در زندگي اين ، و بود شده اسير خلافت دستگاه شده
خيام دوران در شكست زمانه بودن تراژيك.بود شكست تاريخي
پشت را خود فرهنگ زرين عصر هنگام آن در ايران كه بود اين
آن برجسته نمايندگان از يكي خيام كه عصري.ميگذاشت سر
از دوره در مثال طور به و ديگري شرايط در ايراني.بود
همان در -قاجاريه تا صفويان از.ايلي اقتدار افول تا اوج
خلافت رسمي شده ايجابي شريعت و حكومتي استبداد منگنه
همهجانبه انحطاط و زوال دوره اين اما.بود گرفته قرار
تاريخي شكست عصر شرايطي در خيام وليبود ايران فرهنگ
قرار ايران فرهنگ زرين دوران قله بر خود كه ميزيست را
.بود شاهد تراژيك رنجي در را دوران اين نابودي و داشت
كه است جسوري رند تراژيك فرياد رباعياتش در خيام فرياد
.ندارد تسليم سر اما گرفته قرار تاريخي شكست روياروي
خود او آخر.ميگيرد پرسش به را تاريخي شكست اين بلكه
تاريخي شكست از رهايي براي ايراني شايستهتلاش نماينده
و بود شده دچارش آن از قبل قرن چند كه شكستي همان.بود
توانسته سياسي و مبارزهنظامي و فكري تلاش قرن چند پي در
ايندو از كه تركيبي و خود فرهنگ در اسلام جذب با تا بود
برابر در خودرا فكري آزادي و بوداستقلال ديده تدارك
استقرار با و كند تثبيت خلافت دستگاه ايجابي رسمي شريعت
بويه آل و آلزيار سامانيان ، ايراني حكومتهاي به بخشيدن
و برده يورش عباسي خلافت مركز به ديلمي معزالدوله با حتي
كه بود دوران همين در اما.بكشد زير به را خليفه
بيگانه ايلات.گرفتند قرار ديگري تهاجم معرض در ايرانيان
خلافت دستگاه با اتحاد در و يافتند استيلا ايران بر ترك
زرين عصر بود استبداديشان بساط مشروعيتبخش كه عباسي
برآمده خيام.دادند سوق نابودي به را ايران فرهنگ
.بود آن نابودي و افول شاهد عصر ، اين تحسينبرانگيز
پرسش به و تاريخي شكست اين با مواجهه از خيام تلخ فرياد
همه به دلاورانه كه زخمخوردهاي فرياد.است آن گرفتن
حال عين در و شدگي قرباني بر تا ميگويد "نه" چيز
.كند تاكيد خويش عصيانگري
ايدئولوژيكي آموزههاي از يكسره را خود شكست روياروي او
و صوفيانه دريافتهاي نيز و خلافت رسمي ايجابي شريعت شده
عيني جهان از رويگرداني شيوهاي به يك هر كه عارفانهاي
و كرده رها ميكردند انسان رهايي خيالپردازانه سوداي را
گراييده بهانحطاط دنياي گرفتن پرسش به با تا ميكوشد
.كند جستجو انسان براي دنيا همين در را سعادتي و رهايي
:است قايل را اعتبار برترين او زندگي براي كه انساني
پيمودم جهان جم جام جستن در
نغنودم شبي و ننشستم روزي
بشنودم جم جام راز چو استاد ز
بودم من جم نماي جهان جام آن
:يا و
غميم كان و شادي اصل كه ماييم
ستميم نهاد و داديم سرمايه
كمايم و كماليم و بلنديم و پستيم
جمايم جام و خورده زنگ آيينه
بيداد ، و داد غم ، و شادي ميان بايد كه است انسان اين ديگر
زنگ آئينه يا تا كند انتخاب كاستي و كمال بلندي ، و پستي
خيام انتخابي ، چنين تدارك در و جم جام يا باشد خورده
:ميكند دعوت والا اخلاقي كردار به را انسان
مرد حاصل بود اگر روز دو به نان يك
سرد آبي دمي شكستهاي دركوزه
بود بايد چرا خودي از كم مامور
كرد بايد چرا خودي چون خدمت يا
:يا و
پوشي يا خوري كه دنيا ز مايه آن
ميكوشي طلبش در اگر معذوري
هشدار نيرزد رايگان همه باقي
نفروشي بدان گرانبها عمر تا
او.دانست انسان زندگي را هستي ارزشمندترين خيام
به تاريخي شكست عرصه در را انساني زندگي هوشمندانه
عبارت ديد تدارك ما براي كه پاسخي و گرفت فلسفي پرسشگري
جهان ، با رويارويي خود ، زندگي به نهادن ارزش از بود
زندگي معناي براي تلاش و عصيانگري شكست ، به نشدن تسليم
.شادي و عشق در
ميليارد جمعيت 6 عصر در غذا و گرسنگي
نفري
اقتصاددان "مالتوس" توسط "جمعيت تئوري" پيش سال 200
به جمعيت افزايش" كه مضمون بدين ;گرديد ارائه انگليسي
به فقط غذايي مواد افزايش ولي بوده هندسي تصاعد صورت
زمان آن مردم معروف ، تز اين."ميباشد حسابي تصاعد صورت
.ساخت متعجب شدت به را
در يابد ، ادامه بيرويه طور به جمعيت افزايش چنانچه
.شد خواهد گرسنگي گرفتار بشر نسل نهايت
خواهد چگونه آينده در غذا و جمعيت بين رابطه ببينيم حال
!بود
خواربار و كشاورزي سازمان توسط كه گزارشي براساس
"سال 2010 در جهان كشاورزي" بر مبني (FAO) بينالمللي
اين در جهان جمعيت مدت ، بلند چشماندازي در گرديد ، منتشر
طبق.است شده پيشبيني نفر ميليون و 200 ميليارد سال 7
داشت ، خواهد نزولي سير جمعيت رشد روند چون گزارش اين
نتيجه در و يافته كاهش نيز غذايي مواد مصرف ميزان
بشر تقاضاي جوابگوي هنگام آن به تا غذايي مواد توليدات
نگرش چنين رابطه ، اين در نيز جهاني بانك.بود خواهد
غذايي ، مواد جهاني چشمانداز براساس:دارد خوشبينانهاي
ميليون و 600 ميليارد 6"تقريبا سال 2010 در جهان جمعيت
سال 2010 از قبل تا جمعيت افزايش شده پيشبيني و است نفر
كه كردهاند خاطرنشان و يابد كاهش درصد تا 4/1 "تقريبا
;ميباشد درصد فقط 4/1 ساليانه دنيا غلات مصرف مقدار رشد
ميزان كه مناطقي داخل از ميتوان نيز را مقدار اين كه
اما ;نمود جبران است بيشتر آنجا در غذايي مواد توليد
نظري آمريكا ، ورلدواچ تحقيقاتي موءسسه رئيس "براون" آقاي
تحت مطلبي در وي.دارد خوشبينانه تئوري اين برخلاف
را غذايي مواد تقاضاي و عرضه ميزان "گرسنگي قرن" عنوان
زده ، 8 حدس او كه جمعيتي.است كرده پيشبيني سال 2030 تا
براي وي عقيده به.ميباشد نفر ميليون و 900 ميليارد
ميزان بردن بالا افراد ، تعداد اين غذايي مواد تامين
.ميباشد امر ضروريترين توليد
كودهاي اثر محدوديت آب ، جهاني كمبود چون عللي به اما
شدن ، صنعتي تبع به زراعي زمينهاي رفتن بين از و شيميايي
تقاضاي به پاسخگويي حد به نميتوانند غذايي مواد توليدات
دنيا تمام در سال 2030 در ميشود پيشبيني.برسند بشر
چرا !!باشيم داشته غلات كمبود تن ميليون معادل 526 رقمي
اندازه اين به سازمان هر در تقاضا و عرضه پيشبيني
!است؟ متفاوت
توكيو ، دانشگاه استاد ،"تايگاكيجي" آقاي عقيده به
محتواي كه است توليد قدرت به نسبت نگرش و ارزيابي
درمدت ميكنم فكر:ميگويد او.ميدهد تغيير را پيشبيني
افزايش با متناسب غذايي مواد توليد امكان آينده ، سال 10
جا هنوز علمي ، تكنيكهاي گسترش با و باشد فراهم جمعيت
مترمربع هزار هر از آمده دست به محصول ميزان كه دارد
.داد افزايش را زمين
ديدگاه سال 1998 ، ژوئن ماه در ،"آبياري و كشاورزي وزارت"
مواد جهاني تقاضاي و عرضه پيشبيني" عنوان تحت را خود
علت به نظريه اين براساس.نمود اعلام "سال 2005 در غذايي
در وسيعي توقف غيره ، و محيطي مشكلات قبيل از محدوديتهايي
ومصرف توليد ميزان خاطر همين به داشت ، خواهيم غلات توليد
تعادل به تن ميليون و 470 ميليارد ميزان 2 با غلات
.ميرسد
در كشورهاي در غذايي مواد عرضه كمبود ميرود انتظار چون
وابستگي ميزان لذا باشد ، تن ميليون درحد 280 توسعه حال
در.يافت خواهد بيشتري شدت پيشرفته كشورهاي به آنها
سال 1994 برابر چهار به غلات بينالمللي قيمتهاي نتيجه
و عرضه بحران چنين وزارتخانه اين.مييابد افزايش
در را نوين كشاورزي لايحه و كرده پيشبيني را تقاضايي
مجلس به فوريت قيد با دنيا غذايي مواد امنيت تامين جهت
.است نموده تسليم (ژاپن) كنوني
و طرح دفتر تحقيق و بررسي مامور "ناكاسوكا" آقاي
خودكفايي ميزان:ميگويد وزارتخانه ، همين برنامهريزي
ميان در كه است درصد غذايي 41 مواد توليد زمينه در ژاپن
دليل به.ميباشد ميزان پايينترين پيشرفته كشورهاي
ناچار خارجي ، كشورهاي از غذايي مواد واردات به وابستگي
وضعيت بدترين براي كه هستيم "بحران مديريت" سيستم وضع به
مواد شرايط و اوضاع دليل به غذايي مواد صادرات قطع مثل
در يعني.باشد شده آماده كننده ، صادر كشور خود غذايي
كشور ، داخل در غذايي مواد توزيع جامع طرح يك بايد حقيقت
.كنيم تهيه را بحراني شرايط در
در سياستي و برنامه پيشرفته كشورهاي و ژاپن كه دارد جا
غلات بازار تحولات روند با متناسب خود ، از دفاع جهت
پيشرفته كشورهاي مشكل فقط اينكار با اما بينديشند ، جهاني
براي راهي كه توسعه حال در كشورهاي مساله و ميشود حل
نشده حل كماكان ندارند را غلات جهاني بازارهاي به ورود
.ميماند باقي
آفريقاي و جنوبي آسياي كشورهاي در (FAO) گزارش براساس
حدود 830 ،(مغرب) صحرا كوير جنوب در واقع منطقهاي جنوبي
اين اقتصاد كنوني وضعيت !تغذيهاند سوء دچار نفر ميليون
را غذايي مواد بخواهند هم اگر كه است گونهاي به كشورها
.ندارند را اينكار براي نياز مورد ارز كنند ، وارد
توكيو ، كشاورزي صنايع دانشگاه استاديار "ياگوچي" آقاي
بازار وارد نميتوانند كه آنهايي به:ميسازد خاطرنشان
"صرفا نيز كمكها اين كه كرد ، غذايي كمك ميتوان فقط شوند
كشور دراست فروش بازار مازاد خروج براي مجرايي حد در
توليد فراوان صورت به غذايي مواد هنگاميكه (ژاپن) خودمان
در اما ;دارد وجود كشورها اين به كمك امكان شود ،
اين به كمك ممنوعيت احتمال فوقالذكر بحراني موقعيتهاي
بازار نوسانات هميشهداشت خواهد وجود هم كشورها
.بود خواهد توسعه حال در كشورهاي گريبانگير
در سال 1987 ، در ملل سازمان عمومي مجمع گزارش براساس
كه محدوديتهايي به بنا زيست ، محيط و توسعه با رابطه
گرسنگي معضل داد ، تغيير را جهاني اقتصاد سيستم نميتوان
.ماند خواهد باقي نشده حل كماكان
آساهي روزنامه :منبع
گرابيان مريم :ترجمه
|