شريعتي انديشه در آزادي و دين
مناسبت به دانشگاه استاد رزمجو حسين دكتر با گفتوگو
شريعتي دكترعلي ياد زنده شهادت سالروز
و مهم بسيار شريعتي دكتر افكار قلمرو در آزادي جايگاه *
و قواعد بر مبتني مشروط آزادي طرفدار او البته.است حساس
مخالف "مالا و.ميباشد اجتماعي منزه قراردادهاي
لجام و باريها و بيبند با همراه فردي آزاديهاي
است غربي جوامع از برخي در معمول گسيختگيهاي
عليزاده مهدي :گفتوگو
دارد؟ جايگاهي چه شريعتي تفكر فعلي شرايط در :همشهري
آثار موقعيت و انديشه طرز و تفكر جايگاه:رزمجو دكتر
ميان در -امروز تا انقلاب ابتداي از -شريعتي دكتر
طبقات ديگر و فرهنگي و دانشگاهي دينباور روشنفكران
و رفيع والا ، بنده ، نظر به ما ، دوست اسلام فضيلتخواه
با او مخالفان چند هر هست ، و بوده احترام مورد
خواستهاند زدهاند ، او به كه تهمتهايي با و سمپاشيها
زيرا.نشدهاند موفق ولي بكاهند او فكري منزلت و قدر از
سعي او كه است مستتر نكته اين در زندهياد آن موفقيت سر
و خود عميق شناخت سايه در ديني مباني استخراج با كرد
پارهاي از مذهبي انديشههاي زدودن و مباني آن تصفيه
آميخته آنها با تاريخ طول در كه اسرائيليات يا خرافات
جذاب شيوهاي با را اسلامي راستين و ناب افكار بود ، شده
همه كار به كه كند ارائه و مطرح خود آثار در دلنشين و
تعبير به كه امروز جوان نسل براي جمله از -بيايد نسلها
بالاي تيراژ.است نو و آزاد انديشههاي دنبال به شما
انقلاب از گذشته دهه دو فاصله در كدام هر كه -او كتابهاي
زبانهاي به اغلب آثار اين ترجمه و- رسيده مكرر چاپهاي به
به نسبت جوان نسل كه استقبالي از است نشانهاي جهان زنده
.داشتهاند -كشور خارج و داخل در -انديشههايش و او
دارد؟ پالايش نوعي به نياز شريعتي آثار آيا:همشهري
سازنده انتقاد پالايش ، از مقصودتان اگر:رزمجو دكتر
دكتر كه جا آن از زيرا.است مثبت جوابتان است علمي
در "مسلما جايزالخطاست ، بشر گفتهاند و است انسان شريعتي
و علما تاكنون كه كتابهايي همه همانند -او آثار
ضعف ، نقطههاي -نوشتهاند غيرمذهبي و مذهبي نويسندگان
از و مثال عنوان به.دارد وجود قلم سركشيهاي و اشتباه
:است وارد او نوشتههاي از بعضي بر كه بجايي ايرادات جمله
رعايت اگر كه.بحثهايش از مواردي در اوست قلم سركشيهاي
را عدهاي رنجش موجب "قطعا ميشد ، آنها بيان در اعتدال
از را دكتر كه بنده امثال آنكه ضمن.نميكرد فراهم
مينگريم ، محبت ديده با او آثار به و ميشناسيم نوجواني
فشارهايي و او دردمندي از نشانهاي نيز را سركشيها آن
"تزوير و زور و زر" مثلث طرف از روزگار درآن كه ميدانيم
.غرضورزي و لجاجت مقوله از نه ميشد ، وارد وي به
و نگارش شيوه لحاظ از او كتابهاي بر كه ديگري انتقاد
توجه و تامل حائز و است وارد كتابنويسي علمي موازين
به وي از باقيمانده آثار اغلب كه است اين ميباشد ، زيادي
ماخذ به مستند و نشده تدوين و تحقيق آكادميك و علمي شيوه
علاوه به.نيست است ، بوده او استفاده مورد كه منابعي و
آمدن پيش دليل و است فراوان نوشتههايش در مكررات تكرار
نوار از آنها اكثر چون كه ميباشد جهت بدان نقص اين
يا و دانشجويان توسط و شده استخراج دكتر سخنرانيهاي
دقت لذا -وي خود نه -گرديده تدوين و گردآوري او دوستان
.است نشده آنها تنظيم در كافي
از بعضي به نسبت شريعتي دكتر يكسونگري و كافي توجه عدم
وي نوشتههاي از پارهاي در كه تاريخي ادبي ، موضوعات
است ، گرفته قرار نيز او انتقاد مورد "احيانا و شده مطرح
نظير -ميرود بهشمار وي تحقيقي كارهاي ضعفهاي ديگر از
"حرفها و آدمها":مقاله ضمن -نمود كوير كتاب در كه بحثي
و دارد شاهنامهفردوسي و -سعدي -شيراز شيخ قصايد درباره
مصاحبه اين در آن تحليل و بررسي فرصت كه ديگر نكتههاي
.نيست
اندازه چه تا جديد مباني با شريعتي افكار:همشهري
دموكراسي و آزادي بهدنبال كه جديد نسل و دارد انطباق
انديشههاي از را خود خواسته ميتواند اندازه چه تا است
كند؟ دريافت دكتر
اول:دارد وجود نكته دو سوءالتان اين در:رزمجو دكتر
اگر."دموكراسي و آزادي":ديگر و است "جديد مباني" تعبير
و فكري آزادي و جديد مباني ;"جديد مباني" از مقصودتان
غربي دموكراسي و غربزدگان و غربيان علاقه مورد اخلاقي
مرحوم مانند -شريعتي دكتر زيرااست منفي جوابتان است ،
در را خود عاليه تحصيلات چند هر -لاهوري محمداقبال علامه
و نشده غربزده خوشبختانه ولي رسانده ، پايان به اروپا
زمين مغرب جوامع به متعلق سياسي و فكري جريانهاي مرعوب
او بيزاري آثارش ، جاي جاي در كه است اين و نگرديده واقع
به.هويداست زمين مغرب در موجود اخلاقي انحطاط و غرب از
ما مادر ، پدر ، " كتاب تا 141 صفحات 139 در مثال عنوان
نسل نامعلوم سرنوشت از را خود تشويش و اضطراب ،"متهميم
برابر در و جديد و سنتي فرهنگ برزخ در كه خود زمان جوان
دارد قرار غرب استعماري و منحط فرهنگ تهاجم بنيانكن سيل
نسل اين":است داشته بيان هشداردهندهاي عبارات چنين با
و تجدد پايگاه دو ميانه در نسل ميرود ، اين ميان از دارد
فكليسم ، و امليسم بدعت ، و سنت" گرفته شكل قطب دو و تقدم
كهنهپرست حال ، مقلدين و گذشته مقلدين انحراف ، و ارتجاع
و مانده تنها "ضدمذهبي متعصب و مذهبي متعصب غربپرست ، و
ايدئولوژي صدها برابر در نسل اين..بيپناه و بيپايگاه
جديد تمدن از كه امروزي علمي و اجتماعي و فلسفي مكتب و
نسل اين براي..بايستد نميتواند آوردهاند ، هجوم او بر
.نماييد فراهم تازهاي فكري خوراك او براي.بكنيد كاري
و فرهنگ و اسلام شناساندن براي او ، با زدن حرف براي
و (ع)علي و (ص)محمد قرآن ، و توحيد و ايمان و تاريخ
و جهاد و امامت و عدالت و امام و كربلا و (س)فاطمه
يك خلق به دست بيافرينيد تازهاي زبان..و اجتهاد
ايمان اين ميرود ، ميان از فرصت اين زيرا.بزنيد رنسانس
كه هنوز و ميتوان كه هنوز.نميرسد فردا به مذهب و
".بكنيد كاري ميتوانيد
دارد؟ جايگاهي چه شريعتي انديشه در آزادي:همشهري
شريعتي دكتر افكار قلمرو در آزادي جايگاه:رزمجو دكتر
مشروط آزادي طرفدار او البته.است حساس و مهم بسيار
و.ميباشد اجتماعي منزه قراردادهاي و قواعد بر مبتني
و باريها و بيبند با همراه فردي آزاديهاي مخالف "مالا
در.است غربي جوامع از برخي در معمول گسيختگيهاي لجام
به.يافت او آثار در ميتوان را فراواني شواهد مورد اين
-شماره 20 آثار مجموعه -كرد؟ بايد چه كتاب در:مثال عنوان
مخدر عامل فردي آزادي":داشته اظهار چنين صفحه 239
خودآگاهي از و اجتماعي آزادي از اغفال براي است بزرگي
اذهان در اجتماعي خودآگاهي آنكه براي كساني...اجتماعي
فردي آزادي مساله گردند ، اغفال آن از آدميان و شود كور
فردي نظر از كه كند احساس آدم كه زماني ميكنند ، مطرح را
مثل اين نه ، !ميكند؟ واقعي آزادي احساس آيا است ، آزاد
در اما كنند باز پرندهاي براي را قفسي در كه است آن
حتي است ، شدن آزاد از كاذب احساس يك فقط اين بسته ، سالني
است عاملي خودش اسارت ، به نسبت بودن ، آگاه چون !!بدتر
شخص و برود ، ميان از هم آگاهي چنين وقتي اما.نجات براي
خواهد شكر را خدا ديگر كند ، آزادي احساس دروغين طور به
آزادي به رسيدن براي تلاش از "نتيجتا و "!!ميكند و كرد
آن سايه در اجتماع سعادت كه آنچه يا واقعي و اجتماعي
.برميدارد دست است پذير تحقق
تاييد را آن و ميگويد سخن آن از دكتر كه آزادي:همشهري
دموكراسي با يا است سازگارتر اسلام مباني با ميكند ،
غربي؟
كتاب در شريعتي كه برسانم عرضتان به بايد:رزمجو دكتر
آرمان از بحث ضمن -شماره 2 آثار مجموعه -انقلابي خودسازي
تحليل در همچنين شده ، تعبير "فلاح" به اسلام در كه نجات
آزادي وجود آن تحقق لازمه كه اجتماعي عدالت بزرگداشت و
و معنوي بار مقايسه در است ، قانون چارچوب در انديشه
رايج غرب دنياي در كه (Liberte) آزادي واژه دو كاربرد
است اصطلاحي كه "فلاح" معني با دارد ، هوادار و است
كه توضيح اين از پس كتاب ، همين صفحه 44 در:اسلامي
در فلاح اما.فقط است ، بند يك از شدن آزاد:ليبرته"
فرد يك صرف شدن آزاد نه است ، تكاملي آزادي يك بردارنده
و است رشد يك بلكه مانع ، يك برداشتن يا زندان ، توي از
مباني بر مبتني واقعي آزادي از طرفداري در ،"شكوفايي
در و مذاهب همه در..":ميافزايد بحث همين در اسلامي
آزادي كه ميبينيم سياسي و اجتماعي تلاشهاي تمام
.شهادتها همه اين و مجاهدتها همه براي است بزرگ انگيزهاي
تا بگيريد را -شدن آزاد براي -انقلاب تاريخ جاي هر از
روشنفكر ، و كارگر و دهقان توده ميليونها هنوز الان ، همين
دست به را آزادي اينكه براي ميدهند ، را زندگيشان و خون
امپرياليسم و كنند نابود را استعمار كه اين براي.آورند
بعد و مفهوم اين بنابر ببرند ، ميان از را ديكتاتوري و
انسان كه است عاملي بزرگترين آزاديطلبي ، و آزاديخواهي
خاص قدرت يك برابر در عبوديت از و خواب از و جمود از را
" !...ميدهد نجات
آزادي و اجتماعي عدالت كه تنگاتنگي و طبيعي ارتباط در و
غربي دموكراسي مباني از انتقاد در او دارند ، هم با واقعي
در معمول فردي لجامگسيختگيهاي با توام آزاديهاي و
بدان اسلام كه مباني از طرفداري و زمين ، مغرب جوامع
بحث مورد كتاب و 148 صفحات 147 در است ، كرده توصيه
:ميگويد
انتقال بر و بهرهكشي بر و طبقاتي تضاد بر كه نظامي در"
چگونه است ، استوار پول قدرت به انساني ارزشهاي همه
!گفت؟ سخن فكري و سياسي آزادي و دموكراسي از ميشود
هم با چگونه دو اين سرمايهداري؟ و آزادي دموكراسي ،
پوششي دموكراسي ، از كه اين مگر شوند؟ جمع ميتوانند
!بسازيم انسان از انسان بهرهكشي كردن مخفي براي دروغين
.است دموكراسي آفت بزرگترين و فريب كثيفترين اين و
اخلاقي و عرفاني احساس و داشت آزادي نيست ممكن اين بنابر
نظامي زندگي نظام آن ، از پيش كه اين مگر كرد ، وجودي و
اسارت از و مادي زندگيهاي بند از را انسانها كه ميباشد
آن را شما تكاثر و تفاخر":قرآن گفته به.كند رها اقتصاد
آن تا است ، كرده غافل خدا از و داشته مشغول خود به چنان
را آنها و رفتيد خود مردگان گورهاي زيارت به كه جا
آن بالاخره و ".داديد قرار خود افتخار مايه و برشمرديد
بر مبتني آزادي به نسبت را خود احترام و احساس زندهياد ،
انقلابي خودسازي كتاب و 119 صفحات 118 در الهي قوانين
دوست را تو آزادي ، اي...":است داشته اظهار گونه اين
بيتو.ميورزم عشق تو به.نيازمندم تو به.ميدارم
خواهم موجودي يك تو بي.نيستم من تو بي.است دشوار زندگي
!آزادي اي بيروح ، بياميد ، سرگردان ، پوك ، توخالي ، بود
تو ، آزاد و بلند قامت !آزادي اي ميورزم ، مهر تو به
و معصوم كبوتران !آزادي اي.است من معبد زيبايي مناره
و صلح كبوتران.مناند آشناي و همراز دوستان تو ، رنگين
و نويد پيامدهاي همه و مژدهها همه پيكهاي.آشتياند
از بيزارم ، ستم از من !آزادي ايمناند نوازش و اميد
چه هر از بيزارم ، زندان از بيزارم ، زنجير از بيزارم ، بند
خاطر به زندگيم.بيزارم ميكشد بند در را تو كه هر و
:توست خاطر به بودنم و توست ، خاطر به جوانيم توست ،
آزادي خجسته آزادي ، اي
بنشانم تخت به را تو كه خواهم
خواني خود پيش به مرا آنكه يا
خوانم خود پيش به را تو آنكه يا
شاهنشاهي اختناق دوران در آزادي رثاي در دكتر لذا
كاش من ، زيباي پرشكسته مرغك !آزادي اي":ميگويد
و شب سازندگان وحشت ، پاسداران چنگ از را تو ميتوانستم
و زندانها و مرزها ديوارها ، سازندگان سرما ، و تاريكي
پاك هواي در و ميشكستم را قفست كاش.كنم رهايت قلعهها
مرا دستهاي اما.ميدادم پروازت بامدادي بيغبار بيابر
و غل در را پاهايم بريدهاند ، را زبانم.شكستهاند نيز
تو با مرا وگرنه.بستهاند را چشمانم و كردهاند زنجير
همواره را تو بوي.مييابم خويش عمق در را تو.سرشتهاند
دلانگيزت و زنگدار آواي و.ميبويم خويش خلوت فضاي در
آسمان زير ستاره دل در فرشتهاي بالهاي سايش به كه را
".ميشنوم همواره ميماند ، كوير تابستان شبهاي
از روشني سايه واقع به رسيد ، عرضتان به آنچه حال هر به
اجتماعي منزه برقراردادهاي مبتني آزادي كه رفيعي پايگاه
.است قراردارد شريعتي دكتر انديشههاي در ديني و
دارد ادامه
|