خويشاوندي و ازدواج خانواده ، مردمشناسي
سازنده سلول و اجتماع بنيادين پايه خانواده : اشاره
و سنتها حفظ اصلي كانون و جامعه بناي خشت و انسان زندگي
استوار شالوده خانواده.است اجتماعي ارزشهاي و هنجارها
جهت در كانوني و خويشاوندي روابط و اجتماعي پيوندهاي
"اجتماعي پرورش" براي مكاني و انساني عواطف ظهور و بروز
پديد ازدواج براساس كه است واحدي خانواده.است كودك
زندگي امن حريمي همچون خود ، پيدايي آغاز از و ميآيد
پيوند هم با نفر دو وقت هربرميگيرد در را انسان
موج ميآيد ، دنيا به فرزندي يا و ميبندند زناشويي
موج اين و ميشود ايجاد خويشاوندي شبكه درون در تازهاي
هم به نيز را خويشاوندان از زيادتري شمار كه است جديد
خويشاوندي ، و ازدواج خانواده ، واقع ، در.ميدهد پيوند
كدام هر كه هستند مكملي اجتماعي پديدههاي تعريف ، بنابه
مقاله رويكرد اين با.بازشناخت ديگري اعتبار به بايد را
خانواده ، كاركردهاي به پرداختن و خانواده تعريف ضمن زير
شيوههاي آن ، انواع و ازدواج خانواده ، انواع دارد سعي
مورد مردمشناسي علم زاويه از را خويشاوندي و همسرگزيني
.دهد قرار بررسي
انديشه گروه
خانواده تعريف
كه نفر چند يا دو بر مشتمل است اجتماعي واحد يك خانواده
يا ازدواج خون ، طريق از و ميكنند زندگي هم با
گروهي خانواده درواقع ، ;ميخورند پيوند هم به فرزندپذيري
سازمان خويشاوندي پيوندهاي محور بر كه انسانهاست از
به اساسي نهادين نظام نوعي جامعهاي هر در و مييابد
.ميرود شمار
روابط كه ميداند افراد از گروهي را خانواده" ،"ديويس"
به نسبت و ميگيرد شكل همخوني براساس يكديگر با آنان
فرزندپذيري تعريف ، اين "ميشوند محسوب خويشاوند يكديگر
كه حالي در ندارد ، مدنظر را اجتماعي هنجارهاي ديگر و
هم خويشاوند همواره خانواده ، تشكيلدهنده افراد است ممكن
جزاير در مثال عنوان به.نباشند واقعي همخون و نبوده
.نيست خويشاوندي پيوند مستلزم شدن ، خانواده عضو "ملانزي"
محسوب كودك پدر ميپردازد ، را (ماما)قابله پول كه مردي
.ميشود
خانواده انگليسي ، لهستانيالاصل مردمشناس "مالينوفسكي"
و حفظ و فرزندان آوردن بوجود براي ميداند قراردادي را
كم شركت يك" عنوان به را خانواده" نيمكف" و آنان نگهداري
".ميكند تعريف فرزند بدون يا با پايدار بيش و
خانواده كاركردهاي
فضايي در كه ميشود گفته افراد از مجموعهاي به خانواده
زندگي كاركردهايي ، و ميكنند زندگي "خانه" نام به مشترك
در.ميكند مرزبندي "خانواده" عنوان تحت را آنها مشترك
.است بوده او كار و عبادت محل و انسان پناهگاه خانه گذشته
ميشدند ، زاده آن در خانواده افراد كه بوده كوچكي دنياي
ميمردند و ميكردند كار ميآوردند ، فرزند ميكردند ، رشد
و ميآمدند نسلها ميشدند ، دفن جا همان در نيز گاه و
.بود سنتها پاسدار و ميماند پابرجا "خانه" و ميرفتند
براي سودمندي ابزار همواره تاريخ ، بستر در خانواده
صنعتي از قبل تا.است بوده خود اعضاي همياري و يادگيري
همه بودند كشاورز مردم ، از بسياري كه هنگامي و جامعه شدن
تقسيم براساس "اقتصادي واحد" يك عنوان به خانواده ، اعضاي
امروزه ، اما ميكردند ، كار يكديگر با مرد و زن بين كار
را مفيدش كاركردهاي همچنان خانواده وضعيت ، تغيير با حتي
كاركردهاي.ميبخشد تداوم خود اعضاي و جامعه با رابطه در
.كرد گروهبندي زير شرح به ميتوان را خانواده
جنسي روابط:آن به بخشيدن مشروعيت و جنسي روابط تنظيم -1
خانواده توسط جنسي نيازهاي به بخشيدن مشروعيت و تنظيم و
ميان عموما جنسي روابط كه ميرود انتظار و ميگيرد صورت
نيازها اين اگر كه نيست شكي.يابد استمرار شوهر و زن
.نميشد تشكيل نيز خانواده نداشت ، وجود
مرگ كه آنجا از:ژنتيكي ميراث تداوم و توليدمثل -2
جامعه اعضاي جانشيني است ، انساني فرد هر محتوم سرنوشت
وسيله به حدودي تا نياز ، اين.باشد شده تضمين بايد
ميبخشد ، تداوم را جامعه ژنتيكي ميراث كه طبيعي توليدمثل
ارضا را زيستي نيازهاي اين خانواده اگر ميشود ، برآورده
.ميرود نابودي به رو جامعه كه است بديهي نكند ،
اگر:فرهنگي ميراث تداوم و كودكان شدن اجتماعي -3
بايد نيز فرهنگي ميراث باشد ، خود بقاي خواهان جامعهاي
"شدن اجتماعي" طريق از تنها كه است امري اين.يابد تداوم
فرايند در كودكاست امكانپذير خانواده در كودكان
و پدر با متقابل كنش طريق از (جامعهپذيري) شدن اجتماعي
ميآموزد را "گفتن و رفتن راه شيوه" بستگان ديگر و مادر
.ميگردد نايل مختلف تجربههاي كسب به بهتدريج و
اجتماعي) پرورش شيوههاي كه دادهاند نشان مردمشناسان
آن فرهنگ و اجتماع آن فهم كليد جامعه هر در كودك (شدن
"ساموآ" منطقه در خود پژوهش در "ميد مارگارت".است
ساموآ مردم كه مينويسد كودكان پرورش آثار درباره
ميگيرد ياد انسان و است آرام آنان تربيت چون مهربانند ،
لينتون و كاردينر.كند تبعيت سادگي به هنجارها از كه
اين مناطقگوناگون در را اجتماعي پرورش و نگهداري شيوه
مراتب به مردان عده ماركيز جزاير در:ميكنند توصيف گونه
نقش و وظيفه زنان ، دليل همين به و است زنان از بيشتر
معمولا مادر.فراموشميكنند زيادي حد تا را خود مادري
براي را كار اين يا و نميدهد شير سينه از خود كودك به
سبب مادري علاقه و تماس عدم.ميدهد انجام كوتاهي مدت
ميآيند ، بار نامطمئن و مضطرب جامعه اين كهكودكان ميشود
يا بغل در دايما نوزاد معمولا سياه ، آفريقاي در اما
است ، جنبش در او بدني حركات تمامي با و است خود مادر پشت
سالگيدر سه سن تا را خود كودك مادر نيجريه ، در مثلا
غريزي تمامينيازهاي سنگين بار و ميكند حمل پشت يا بغل
.اوست دوش به دهاني مرحله از پس كامل و مستقيم طور اوبه
امريكاي در سرخپوستي قبيلهاي) كومانش قبيله در برعكس
جدا و پيچيده پارچهاي در پيوسته را كودك (شمالي
چوبي استوانه در را او هنگام شب و ميكنند نگاهداري
.ميخوابانند مادر كنار در و گذاشته
خانواده انواع
:است گوناگوني انواع داراي مختلف فرهنگهاي در خانواده
پدر نسل ، چند شامل گسترده خانواده:گسترده خانواده -1
با كه است عمه و عمو و فرزندان و والدين مادربزرگ ، بزرگ ،
خانوادههايي چنين در.ميكنند زندگي هم نزديك يا هم
:مثال عنوان به.يكديگرند ياريگر خانواده افراد معمولا
به رئيس يك "ساموآيي" گسترده خانوادههاي از يك هر بر
كارهاي همه مسئول ماتاي ، .ميكند رياست "ماتاي" نام
كه است افراد همه شامل خانواده.است خود خانواده اعضاي
.ميكنند زندگي ماتاي حمايت زير نامعلومي زمان مدت براي
پدر از عبارت كه نسبي خانواده از متشكل شده ياد خانواده
ماتاي نزديكان از نفر يا 20 آنان ، 15 فرزندان و مادر و
چه و نسبي چه و سببي طريق از چه كه هستند وي همسر يا
.هستند مربوط آنان به خواندگي فرزند
و است استوار نسبي بستگيهاي بر اساسا گسترده خانواده
جوان اعضاي.ميشود ناميده نيز "همخون خانواده" سبب بدين
ازدواج ، اثر در ديگر خانوادههاي افراد با خانواده
گسترده خانواده رو ، اين از ميكنند ، پيدا سببي بستگيهاي
.ميشود زناشويي گروه چند و خوني گروه چند شامل
و "پدرمكاني" خانواده ميتوان گسترده خانواده انواع از
مكاني ، پدر خانواده در.برد نام را "مادرمكاني" خانواده
خانه در زندگي براي را پدري خانه عادي ، طور به عروس ،
خانواده در.ميكند ترك آن به نزديك يا پدرشوهر
زن پدر خانه در و شده جدا پدري خانه از داماد مادرمكاني ،
استان) محلات خورهه درميكند آغاز را خود جديد زندگي
داماد" اصطلاح.ميگويند "جايي زن" شخصي چنين به (مركزي
مفهوم ايران در ميرود ، كار به منظور همين به كه "سرخانه
.نيست خوشايندي چندان
پس جوان شوهر و زن جامعهها ، از بسياري در حاضر ، حال در
پدر از جدا مكاني در و ميگيرند "خانهاينو" ازدواج از
.گويند "نومكاني" آن به كه ميكنند زندگي هم مادر و
شكل سادهترين هستهاي خانواده:هستهاي خانواده -2
و مادر و پدر -نسل دو دربرگيرنده و انساني خانواده
خانواده واقع ، در.ميكنند زندگي هم با كه است -فرزندان
تشكيل نكرده ازدواج فرزندان و شوهر و زن از هستهاي
جدا بستگان ساير از كامل طور به تقريبا و ميشود
.ميروند يكديگر ديدار به گاه اينان و ميگردد
به كه آنجا تا گسترده ، خواه باشد هستهاي خواه خانواده
به ميتوان را آنها ميشود ، مربوط فرد هر تجربه
.كرد تقسيم "فرزندزايي" خانواده و "راهيابي" خانوادههاي
دومي ميشود ، متولد آن در شخص كه است خانوادهاي اولي
وارد آن به بزرگسال عنوان به فرد كه است خانوادهاي
.مييابد پرورش آن در كودكان از جديد نسل و ميشود
محارم با زناي هاي"تابو" بر هستهاي خانواده اصلي ساختار
مدون غير قوانين مجموعه قديمترين كه تابو.است استوار
است چيزي يا شخص معني به مفهوم سادهترين در است ، بشري
شامل و است "الاجتناب لازم" و "ممنوع" آن با تماس كه
در كه ميسازد خاطرنشان اتكينسون.ميگردد "محرمات" برخي
لغوي ريشه از برگرفته "خواهر" اصطلاح زبانها ، بعضي
يك منزله به "تابو" كه است باور براين او است ، "اجتناب"
تكامل و تشكيل اوليه مراحل به قدمتش كه است ديرينه قانون
سپيده از كه ميكند اضافه و برميگردد انساني جامعههاي
و مادران بين حرمت حريم يك مزبور قانون تاريخ ، دم
هنوز حريم اين و كرده مقرر برادران و خواهران و فرزندان
.است الحرمت واجب و الزامآور انسانها همه براي هم
ازدواج
پاياپاي روابط برپايه كه مرد و زن بين است پيوندي ازدواج
ميآورد ، دنيا به زن آن كه بچههايي تا ميگيرد شكل جنسي
اجتماعي روابط ازدواج.شوند شناخته والدين مشروع فرزندان
خويشاوندانشان و همسران ميان را تازهاي وظايف و حقوق و
هنگام در را فرزندان پايگاه و حقوق و ميسازد برقرار
.ميكند تعيين نيز تولد
زيستي و بيولوژيكي نياز يك ازدواج اصلي هسته و زيربنا
انسان جامعهاي هيچ ميدهد ، نشان تاريخ كه آنجا تا و است
رها خود (وحيواني) طبيعي حال به نياز اين ارضاي در را
كرده وضع كه هنجارهايي طريق از همواره بلكه ;است نكرده
و نموده اعمال آن بر نيز اجتماعي كنترل نوعي است ،
تعيين مختلف جنبههاي از را آن برآوردن مجاز شيوههاي
.است كرده
از بعضي.نيست انسان به منحصر و خاص پديدهاي ازدواج
.هستند واحد جفت خواهان انسان از بيشتر پرندگان انواع
و است خانوادگي گوريلها زندگي":مينويسد "وسترمارك"
.است نر گوريل عهده به خانواده از حمايت و لانه ساختن
مينشينند هم دور پير گوريلهاي.چنيناند نيز شمپانزهها
دوستانهاي مصاحبت و ميكنند پذيرايي خود از ميوه با و
سروصدا و شادي با بچههايشان كه حالي در ;دارند هم با
.ميجهند شاخهاي به شاخهاي از دوروبرشان
.ميگردد هلاك فرزندش مرگ غم از مادر ميمون كه است معروف
ماه چند تا را خود كودك مادر ميمونها انواع از يكي در
انگيزه اينميدارد نگه خود بازوي برروي پيدرپي
عشق از و است حاكم ديگر عواطف همه بر انسان در تقريبا
،(نيوهبريد قبايل) مانند قبايل بعضي دراست قويتر هم
گور در تا ميكشند را خود فرزند ، مرگ از پس كه مادراني
چيزي بشر تاريخ در.نيستند كم كنند ، پرستاري او از
به خودخواهي از زن "زودگذر ولي" كامل انتقال از عجيبتر
طايفه دو كه است آن ازدواج اساسي كاركرد.نيست فرزندخواهي
يكديگر به ندارند ، رابطهاي هم با كه را خانواده دو يا
دو ميان بستگي اين تامين جامعهها ، اغلب در.كند مربوط
كه است اجتماعي پيوندي زناست زنان عهده به دودمان
از.ميآورد گرد واحد جامعهاي در را متفاوت طايفههاي
و پول مانند درست است ، مبادله موضوع حكم در زن لحاظ اين
اجتماعي روابط برقراري خاطر به زنان اقتصادي ، روابط
"هارت لين" اقتصادي ، روابط خاطر به پول و ميشوند مبادله
ميكند نقل استراليا در "ملانزي" بومي مرد يك از را سخني
سقف دوختن در است سوزن يك مانند كارزن":گوياست خيلي كه
اما ;ميرود بيرون گاهي و ميآيد تو گاهي سوزن اين ;چادر
به را سقف الياف كه ميكشد خودش با را نخ يك حال همه در
".ميدوزد هم
ازدواج سوي به گام نخستين
انسانهاست ، به منحصر كه اجتماعي نهاد يك عنوان به ازدواج
براين شناسان مردم از برخي است؟ شده آغاز زماني چه از
"كلان" از ازدواج با ازدواج ، سوي به گام نخستين كه باورند
ميشود گفته خويشاوندان از گروهي به كلان شد ، آغاز ديگر
چيزي يا گياه حيوان ، توتم ، .باشند معتقد "توتم" يك به كه
آن از را خود خاستگاه و اصل كلان يك افراد كه است
و اعتقادي موقعيت كردن مشخص بر علاوه توتم ، .ميدانند
مجزا كلانها ديگر از را آن خويشاوندي نظر از كلان ، سياسي
ابتدايي جامعههاي در اجتماعي واحد دهنده نشان و ميكند
توتم كلان ، يك به متعلق مرد يك توتم ، قانون موجب به.است
به و ميخورد نه و ميكشت نه ميكرد ، شكار نه را
خود ، كلان هم اعضاي با نميتوانست وي قانون موجبهمان
خلاصه چنين را دوگانه تابوي اين "آندرولنگ".كند ازدواج
ميداند ، او نسل از را خود كلان ، هر كه موجودي":ميكند
دودمان از افرادي كه حالي در ;ميشود ناميده "همگوشت"
با ندارد حق بومي يكميشوند محسوب "تازه گوشت" ديگر
گوشت" از زني با فقط او.كند زناشويي "خودش گوشت" از زني
"فريزر".كند ازدواج ميتواند "غريبه" يا "تازه
قبيله":است روند اين بيانگر كه ميكند نقل اسطورهاي
ازدواج كه دارند باور را افسانهاي استراليا در "ديري
تا نداشته ضابطهاي و قاعده هيچ آغاز در آدميزادگان
دو به بايد قبيله دستورداد (روحخير) "مورامورا" اينكه
گروهي درون ازدواج از شاخه هر اعضاي...شود تقسيم شاخه
كه بودند مكلف "ويكتوريا وسترن" قبيلههاي.بودند ممنوع
طريق از فقط امر اين و آورند پديد "تازه پوستهاي و گوشت"
آنها كه بود چنين ميگرفت ، انجام غريبهها با ازدواج
اختيار خود زادبوم از دور مناطقي از را خود همسران
مار ،(سقا مرغ) پليكان توتمهاي ظهور و پيدايي ميكردند ،
.ميگيرد سرچشمه اينجا از بلدرچين و
ازدواج انواع
در ازدواج رسمهاي كه است آن نشانگر شناسان مردم پژوهشهاي
از بسياري در حاضر حال در.است گوناگون مختلف ، فرهنگهاي
زن يك ازدواج يعني دارد ، رواج همسري يك ازدواج فرهنگها ،
و والدين از جداگانهاي سكونتگاه در آنها مرد ، يك با
در.ميپرورانند را فرزندانشان و ميكنند زندگي بستگان
بيشتر و داشت رواج كمتر (همسري يك) شكل اين گذشته ،
بيشتر زن يا شوهر كه معني بدين.بود همسري چند ازدواجها ،
دوگونه به اينجا در.داشتند زمان يك در شوهر يا زن يك از
. شوهري چند و زني چند:برميخوريم "همسري چند"
دارد ادامه
ستوده هدايتالله
|