امروز جهان در روشنفكران
بنيطرف عزيزي يوسف :ترجمه سعيد ادوارد
:اشاره
هماكنون آمريكايي ، عربتبار انديشمند سعيد ، ادوارد
وي.است نيويورك كلمبياي دانشگاه در انگليسي زبان استاد
به كه است امروز جهان برجسته ادبي منتقدان معدود از
اغلب.ميپردازد نيز سياسي و اجتماعي مسايل و موسيقي
به نيز كتابهايي و مقالهها اما است انگليسي به وي آثار
قضيه درباره است فلسطيني اصلا كه وي.دارد عربي زبان
فلسطين كنوني خودمختار حكومت با مغاير ديدگاهي فلسطين
عنوان با سعيد ادوارد سخنراني مقاله ، اين.دارد
لندن در كه است "Representation of the Intellectual"
.است شده ايراد
كوچك گروه يا مردماند از بزرگي گروه روشنفكران ، آيا
نمونه دو شدهاند؟ دستچين اعلا تاحد كه برگزيدهاي
روشنفكران توصيف به كه بيستم سده مشهور بسيار
.تعارضاند در يكديگر با بنيادي بهطور پرداختهاند
فيلسوف و ايتاليايي فعال روزنامهنگار گرامشي ، آنتونيو
زندان در تا 1937 سالهاي 1926 طي كه سياسي برجسته
(1)"زندان دفترهاي" كتاب در برد ، سر به موسوليني
ميتواند شخص لذا."روشنفكرند انسانها همه":مينويسد
.ندارد را روشنفكر كاركرد جامعه در انساني هر اما:بگويد
به كه است نقشي از آشكار نمونه گرامشي ، خود زندگي روند
دانش در ويژهاي آموزش گرامشي ، .ميدهد نسبت روشنفكر
ايتاليا جامعه جنبش در حال همان در و داشت زبانشناسي
از نمونهاي نيز روزنامهنگاري كار در او.داشت مسئوليت
صرف از اهدافشان كه بود آگاه بسيار اجتماعي تحليلگران
فرماسيون برپايي به و ميرفت فراتر اجتماعي ، جنبش برپايي
.ميرسيد جنبش اين با پيوند هم فرهنگي كامل
-ميكنند ايفا جامعه در را روشنفكر كاركرد كه افرادي
دو به -دهد توضيح ما براي ميخواست گرامشي كه چيزي يعني
همانند سنتي روشنفكران اول ، دسته:ميشوند تقسيم دسته
اندر نسل كه هستند اجرايي كارمندان و روحانيان و مدرسان
روشنفكران دوم ، نوع اما.ميدهند انجام را كار يك نسل ،
با مستقيم بهطور گرامشي اعتقاد به كه هستند ارگانيك
براي روشنفكران از كه ميخورند پيوند طرحهايي يا طبقات
قدرت و سلطه به بيشتر هرچه دستيابي و خود مصالح ساماندهي
:ميگويد ارگانيك روشنفكر درباره گرامشي.ميگيرند بهره
و صنعت كارشناس تكنسين خود ، كنار در سرمايهدار مدير"
و جديد فرهنگ سازماندهندگان و سياسي اقتصاد متخصص
.ميگيرد كار به را ديگران و قانوني نوين نظام آفرينشگران
يا تبليغات امور به كه هستند كارشناساني ما روزگار در
راههايي گوناگون ، اشكال به يا ميپردازند عمومي روابط
يا نظافت خدمات شركتهاي تا ميكنند طرحريزي را
چنگ به را بازار از بزرگي سهم معين ، هواپيمايي شركتهاي
گرامشي ، تعريف طبق ميتوان را اشخاصي چنين.آورند
دموكراتيك جامعه در اينان.آورد بهشمار ارگانيك روشنفكر
كارگزاران رضايت ميكوشند كه هستند اشخاصي نمايانگر
راي يا مصرفكننده يا آورند ، بهدست را احتمالي
داشت اعتقاد گرامشي.دهند سو و سمت را انتخابكنندهاي
به و تلاش جامعه در فعال بهطور ارگانيك روشنفكران كه
و انديشهها و عقلها تغيير براي خستگيناپذير ، شكل
و معلمان برخلافميكنند مبارزه بازار مرزهاي گسترش
دارند ، تمايل خود مكان در درجازدن به ظاهرا كه مبلغان
همهساله ، و دهند انجام خود وضعيت در تغييري بيآنكه
ميدادند ، انجام قبلا كه ميدهند انجام را كاري همان
در و پيشروي و حركت حالت در پيوسته ، ارگانيك ، روشنفكران
.هستند تشكل حال
روشنفكران درباره "بندا جوليان" مشهور تعريف ديگر سوي از
پادشاهان از كوچكي بسيار گروه را آنان كه داريم را
اخلاق از و دارند برتري استعدادهاي كه مينامد فيلسوف
.بشريتاند وجدان نمايانگر -سرانجام -و برخوردارند والايي
نه بعدي نسلهاي سوي از "بندا" ،"روشنفكران خيانت" رساله
به بلكه روشنفكران زندگي از سيستماتيك تحليلي بهعنوان
دروني نداي كه شد تلقي روشنفكراني عليه شديد حمله مثابه
.ميكنند سازش اصولشان سر بر و ميگيرند ناديده را خود
روشنفكران را آنان كه -اشخاص از اندكي شمار به درواقع او
.ميكند استناد اساسيشان ويژگيهاي و -ميداند واقعي
از نيز و ميكند ياد مسيح و سقراط از بار چندين "بندا"
.رنان ارنست و ولتر و اسپينوزا همانند نويني نمونههاي
نادري آفريدههاي درواقع و نخبگان واقعي ، روشنفكران
معيارهاي كه ميكنند حمايت چيزهايي از آنان زيرا هستند ،
جهان اين به هيچوجه به و جاودانياند عدالت و واقعي
.ندارند تعلق
كه هستند كساني واقعي روشنفكران:ميگويد "بندا"
به دستيابي براي كوشش مجراي در ضرورتا فعاليتشان
بهكارگيري در را خود خوشبختي آنان.نيست علمي آماجهاي
-آنان.مييابند متافيزيكي تاملات يا علم يا هنر
منافع به دستيابي براي كه هستند كساني -بهاختصار
چنين خود با آنها از يك هر نتيجه در و ميكوشند غيرمادي
(2)".نيست عالم اين جزو من مملكت":ميگويد
آشكارا ميكند ، مطرح "بندا" كه مثالهايي حال ، هر به
و تبعات از رهاي انديشمندان الگوي با وي كه ميدهد نشان
منزوي تماما و عاج برج مقيم و جهان اين از بريده كاملا
سري احتمالا و -پيچيده موضوعهاي وقف را خود كه
كه است معتقد وي بلكه.نيست موافق ميكنند ، -معماگونه
ميپردازند طبيعيشان وظايف به هنگامي واقعي روشنفكران
را آنان حقيقت ، و عدالت پاك اصول و متافيزيكي عاطفه كه
و كنند دفاع ضعفا از و سازند محكوم را فساد تا برانگيزد
.طلبند چالش به را غيرقانوني يا بيدادگر قدرتهاي
"فنلون" چگونه كه شوم يادآور نيست نيازي":ميگويد "بندا"
كردند محكوم را چهاردهم لويي جنگهاي از برخي ماسيلون و
و كرد محكوم را *"پلاتينايت" تخريب ،"ولتر" چگونه و
نكوهش را ناپلئون توسط گرفته كار به خشونت رنان ، ارنست
عليه انگلستان كه كرد محكوم را تعصبي "بكل" نيز.نمود
"نيچه" ما روزگار در اما.داد نشان فرانسه انقلاب
طبق.كرد نكوهش را (3)فرانسه عليه آلمانيها وحشيگري
قدرت كه است آن روزگار اين فرزندان مشكل بندا ، گفته
آن "بندا" كه دادند قرار چيزي اختيار در را خود اخلاقي
بصيرت نبود نشانگر كه مينامد "گروهي احساسات سازمان" را
فرقهگرايي شبيه چيزهايي "گروهي احساسات سازمان".است
مصالح و جنگ به ملي دلبستگي تودهها ، وجدان مذهبي ،
.دربرميگيرد را طبقاتي
فرا از پيش يعني نوشت ، سال 1927 در را سخنان اين "بندا"
وي امافراگير و تودهاي گروهي رسانههاي دوران رسيدن
دولتها خدمت در روشنفكران بهكارگيري كه ميكرد احساس
گونه اين از دولتها.است شده ضروري اينها براي چقدر
گيرند ، عهده به را مهم مناصب تا نميخواهند روشنفكران
تبليغ به و بپردازند دولتها سياستهاي تحكيم به بلكه
با را نفرتانگيز چيزهاي و يازند دست رسمي دشمنان عليه
تاسيس به وسيعتر سطحي در و بپوشانند لطيف جملات
اين.بپردازند **"اورولي" زبان از كاملي نظامهاي
"قومي كرامت" يا نهاد "مصالح" حفظ بهانه به نظامها
.ميكنند لاپوشاني را رخدادها واقعيت
راه بر مبتني روشنفكران خيانت از "بندا" ناخشنودي ميزان
تعريف طبقنيست روشنفكران مسئوليت زمينه در ميانه حلهاي
بر را خود زدن آتش امكان بايد واقعي روشنفكران "بندا"
اعدام يا جامعه سوي از شدن منزوي يا تبعيد يا ميخ چهار
.كنند تحمل
دوري كه هستند برجستهاي نمادين شخصيتهاي روشنفكران ،
.است آنان ويژگيهاي از دنيوي عملي اهتمامهاي از جستن
شكل به آنان تكتك يا باشند ، پرشمار نميتوانند آنان لذا
از و كامل افرادي بايد آنان ;كنند پيشرفت روتين
اينها ، همه دليل بهباشند برخوردار نيرومند شخصيتهاي
گروهي ضرورتا - "بندا" نظر مورد معناي طبق -روشنفكران
برخوردارند كامل شهرت از مردم نزد كه مردانكمشمارند از
از و ميدهند قرار مخاطب را انسانيت خود ، رساي صداي با و
اين با.ميكنند آنان نثار را خود زمخت لعنت بالا ،
خود روشنفكري مجموعه در را زني هيچ اصلا وي رويكرد ،
چگونه كه نميكند مشخص وجه هيچ به "بندا".نميدهد قرار
آيا كه اين يا مييابند دست حقيقت به مردان اين
همانند جاودانه و ابدي اصول درباره آنان تيره ديدگاههاي
با.است حقير و شخصي تخيلات تنها دونكيشوت ، ديدگاههاي
واقعي روشنفكر سيماي كم ، دست كه ندارم شكي هيچ همه اين
خود كه ماند خواهد جذاب سيمايي كلي طور به "بندا" نظر از
كه منفي و مثبت مثالهاي.كرد خواهد تحميل قدرت با را
اين جمله از.هستند قانعكننده واقعا ميكند ، مطرح
متضاد.است( 4) "كالاتس" خاندان از "ولتر" دفاع مثالها
نويسندگان هراسانگيز ميهنپرستي مثال امر ، اين با
جاودانه "بندا" كه است "باريه موريس" همانند فرانسوي
نام به -زشتي و خشونت "قدري" حاوي رمانتيسم از نوعي كردن
.ميدهد نسبت وي به را -فرانسوي ملي شرف
جوليان" بر روحي نظر از اول جهاني جنگ و "دريفوس" مساله
.گذاشت تاثير "بندا
از يكي كه بود روشنفكران براي سختي آزمايش رخداد ، دو اين
اعمال از عملي عليه دلاورانه يا:برگزينند را راه دو اين
اين يا گويند ، سخن ملي ملتهب احساسات و ستيزي سامي نظامي
سردادن با و گيرند پيش در گوسفندان راه و گزينند دوري كه
آتش ساختن شعلهور جهت در شووينيستي ، تندروانه شعارهاي
-يهودي افسر اين از دفاع از است آلماني چه هر عليه جنگ
"بندا".زنند سرباز -بود شده محكوم ظالمانهاي طور به كه
.كرد چاپ تجديد را خود كتاب دوم ، جهاني جنگ پايان از پس
و نازيها با همدست روشنفكران عليه وي پيوسته هجوم
كمونيستها با خستگيناپذير شوق و شور با كه روشنفكراني
ما (5).بود كتاب جديد چاپ اضافات جزو كردند همراهي
ي"بندا" كتاب پيكارگر بلاغت "پوسته زير" در ميتوانيم
پيدا عمق در را مخالف روشنفكر شخص محافظهكار ، شديدا
;بگويد حاكميت به را حقيقت ميتواند كه روشنفكري.كنيم
شكل به و دارد فصيح و تند بيرحم ، زبان كه فردي
دنيوي حاكميت هيچ كه خشمگيني فرد ;است دلاور اعجابآميزي
و نقد غيرقابل كه نميبيند حدي در را پرعظمتي و بزرگ
.باشد توبيخ و سرزنش
كه شخصي عنوان به روشنفكر از "گرامشي" اجتماعي تحليل
نسبت ميدهد انجام جامعه در را مشخص وظايف از مجموعهاي
واقعيت به ميگويد ما به "بندا" كه چيزهايي از بسياري به
از بسياري كه بيستم سده پايان در ويژه به.است نزديكتر
:همانند ميكند ، اثبات را "گرامشي" نظر صحت نوين ، مشاغل
وكلا ، كامپيوتر ، تحليلگران آكادميك ، متخصصان گويندگان ،
كارشناسان مديريت ، مشاوران تبليغات ، و ورزش متخصصان
خاص گزارشهاي نويسندگان و دولتي مشاوران و سياسي
رسانههاي عرصه به مربوط مشاغل همه واقع در و بازارها
.كامل طور به تودهاي گروهي
دانش توليد عرصههاي از عرصهاي با كارش كه كس هر امروزه
.است آن "گرامشي" مفهوم به روشنفكر دارد ، پيوند آن نشر يا
اغلب و دانش توليد صنايع غرب ، صنعتي جوامع اغلب در
افزايش فراواني ميزان به بدني توليد به مربوط كارهاي
.دارد آشكار برتري دانشآفرين صنايع البته كه است ، يافته
پيش سال چند آمريكايي جامعهشناس دانشمند "گلدنر الوين"
مديران و نويناند طبقه همان روشنفكران ، كه بود گفته
مالك كه شدهاند كهن طبقات جايگزين حدي تا اكنون روشنفكر
:ميگويد چنين هم گلدنر امابودند مستغلات و ثروت
آن از كه" سطوتي نيازهاي از نيازي اساس بر روشنفكران
خطاب مورد را گسترده تودههاي ديگر "شدهاند برخوردار
نامش كه شدهاند چيزي اعضاي آن جاي به و نميدهند قرار
-روشنفكري هر (6).نهادهاند انتقادي گفتمان فرهنگ را
مدافع وكيل و نظامي استراتژيست و مولف و نويسنده
از و است شده تخصصي كه ميگويد سخن زباني با -بينالمللي
كار عرصه همان در كه ميرود كار به ديگري افراد سوي
ميگويند سخن مشتركي زبان متخصصبا كارشناسان.ميكنند
.است نامفهوم كاملا متخصص غير اشخاص براي كه
كه ميگويد فرانسوي فيلسوف "فوكو ميشل" سان ، همين به
شده جهاني روشنفكر اصطلاح به جايگزين (7)"خاص" روشنفكر
ژان" زمينه ، اين در صحبت هنگام به احتمالا كه" است
".است داشته خود ذهن در را "پلسارتر
اما ميكند كار معيني نظام چارچوب در [خاص] روشنفكر اين
در "فوكو".گيرد كار به -بههرحال -را تجربهاش ميتواند
"اوپنهايمر رابرت" انديشه در مشخصي طور به اينجا
از پس -را خود تخصص عرصه كه بود آمريكايي فيزيكدان
در 1945-سالهاي 1942 طي هستهاي بمب طرح مديريت
علمي امور و مسايل كارگزار سپس و كرد ترك -"لوسآلاموس"
.شد آمريكا متحد ايالات
در را عرصهها از فراواني شمار روشنفكران ، افزايش
پژوهش موضوع به روشنفكران آن ، براساس كه است برگرفته
پيشتازانه طرحهاي درپي امر اين احتمالا.شدهاند تبديل
احتمالا وي.است داده رخ "زندان دفترهاي" در گرامشي
اجتماعي ، طبقات نه و روشنفكران در كه بود كسي نخستين
.ميديد را نوين جامعه مشاغل و كارها تمركز محورهاي
واژه از پس را "AND" و "OF از" واژههاي است كافي شما
پژوهشها از كاملي كتابخانه تا دهيد قرار "روشنفكران"
.گيرد قرا چشمانتان دربرابر روشنفكران درباره
بسيار تمركز و موضوعهايش گسترش علت به كه كتابخانهاي
.ميكند سست را خواننده عزم جزييات ، بر دقيقش
بر اجتماعي مختلف پژوهشهاي و تاريخ كتاب هزاران
از بيشماري تعداد نيز.كردهاند تمركز روشنفكران
روشنفكران مليت ، و روشنفكران همچون موضوعهايي پژوهشها ،
ديگر" و انقلاب و روشنفكران سنت ، و روشنفكران حاكميت ، و
قرار خود كار مبناي را "ميرسد نظرمان به كه موضوعهايي
آورده پديد را خود روشنفكران جهان ، از بخشي هر.دادهاند
فراوان جدالهاي و بحث آنان ، از صنفي هر درباره و است
صورت نوين تاريخ در بزرگي انقلاب هيچ.است گرفته انجام
خود صفوف ميان در را روشنفكراني كه آن مگر است نگرفته
نميشود برپا ضدانقلابي جنبش هيچ برابر ، در.باشد داشته
.باشد داشته خود صفوف ميان در را روشنفكراني كه آن مگر
دختران و پسران نيز و جنبشها مادران و روشنفكران ، پدران
.هستند خواهرزادههايآن و برادرزادهها حتي و
در" جزييات از آواري در وي سيماي يا روشنفكر شدن محو خطر
كه دارد وجود خطر اين نيز و دارد قرار ما "چشمان برابر
شخصيتي يا متخصصان به وابسته صرفا شخصي به روشنفكر
.شود تبديل اجتماعي سمتگيري به وابسته صرفا
كرد ، خواهم بررسي زمينه اين در كه را آنچه مسلمات از
واقعيتهايي اينها.است بيستم سده پايان خاص واقعيتهاي
اما.بود كرده اشاره آنها به پيشتر "گرامشي" كه است
در مشخصي و عام نقش روشنفكر ، كه كنم تاكيد ميخواهم
بيوجه شغل يك در سادگي به را آن نميتوان كه دارد جامعه
خلاصه خويش كار به مشغول كاملا و صرفا فرد يك در يا
.كرد
قدرتي روشنفكر به كه است آن اساسي واقعيت من گمان به
خود نظر يا فلسفه موضع ، ديدگاه ، رسالت ، تا است شده داده
آنان ، براي و معين تودههاي برابر در را آن و كند عرضه را
شخص و دارد حدي نقش ، اين اما.آورد برزبان و بخشد تبلور
نمايد احساس كه بيآن كند ايفا را نقش اين نميتواند
و كننده ناراحت و پيچيده پرسشهاي كردن مطرح وظيفهاش
نه" است ، منجمد عقيدههاي و سنتي انديشههاي با رويارويي
".كند توليد را عقيدهها آن و انديشهها اين كه اين
نتوانند شركتها يا دولتها كه باشد فردي بايد روشنفكر
است فردي او.كنند دعوت همكاري به يا جذب را او آساني به
است مسايلي و شده فراموش مردم نمايندگي وجودياش ، علت كه
استناد با روشنفكر.شدهاند گرفته ناديده مكرر طور به كه
حقوق از.ميكند ايفا را نقش اين فراگير و كلي اصول به
و آزادي زمينه در ملي و جهاني نيروهاي كه انسانهاست
آنان با شايسته رفتاري معيارهاي به استناد با عدالت
ثابت بايد معيارها اين عمدي غير و عمدي نقص و كنند رفتار
.شود مبارزه آن با و گردد
عنوان به من:بگويم شخصيتر بياني با را اين دهيد اجازه
بازگو تودهها براي را مشغلههايم و غمها روشنفكر ، يك
غمها اين از من بيان كيفيت به مربوط مساله اما.ميكنم
كه است چيزي آن به مربوط بلكه نيست ، فكري مشغلههاي و
و آزادي مساله شان ميكوشد كه شخصي عنوان به من خود
را چيزها اين من.هستم نمايانگرش ببرد بالا را عدالت
آنها به طولاني تفكر از پس زيرا مينويسم ، و ميگويم
را ديگران خود ديدگاه با دارم تمايل و آوردهام ايمان
و خاص ميان پيچيده كاملا آميختگي نوعي لذا سازم ، قانع
و نوشتهها و ارزشهاي و تاريخ و عوالم در عام
از اين.دارد وجود من تجربههاي از برخاسته ديدگاههاي
و آزادي و جنگ پيرامون مردم وقتي ديگر سوي از و سو يك
ميگيرند ، اين تصميم آنها درباره و ميكنند بحث عدالت
چيزي.ميشوند تبديل جامعه مسائل از جزيي به چگونه امور
كرد ، اطلاق آن به را خاص روشنفكر نام بتوان كه ندارد وجود
چاپ به و كردي تدوين را واژگانت اينكه محض به زيرا
فقط حال همان در.ميشوي تبديل جامعه از جزيي به رساندي ،
مساله يك سخنگوي يا عمومي شخصيت نقش كه نيست عام روشنفكر
چيزها اين نماد يا ميدهد انجام را ديدگاه يا جنبش يا
و داشتهاند وجود پيوسته شخصي حساسيتهاي و بعد.ميشود
معنا نوشتهها و گفتهها به كه هستند چيزهايي اينها
بايد روشنفكر كه است آن مهمتر چيزها اين همه از.ميدهند
پيدا فكري آسايش تا دهد امكان [طرفدارش] تودههاي به
.است كننده ناراحت مساله كل ظاهرا.كنند
بازيگري است مهم ما براي روشنفكر در آنچه سرانجام
بيان را مشخصي ديدگاه كه است شخصي وي.اوست (نمايشگري)
و موانع انواع افزايش وجود با روشنفكر.ميكند
تودههايش براي را آشكاري و واضح نمايشهاي محدوديتها ،
كرد خواهم دفاع آن از اينجا در كه را دليلي.ميكند عرضه
هنر استعداد از كه هستند افرادي روشنفكران ، كه است آن
نوشتن ، گفتن ، سخن ميتواند هنر اين.برخوردارند نمايشگري
به استعداد اين.باشد تلويزيون پرده بر ظهور يا آموزش
و دهند تشخيص را آن ميتوانند نيز مردم كه است مهم قدري
و صراحت نيز.است خطر و التزام دربرگيرنده همزمان طور به
استعداد اين از بخشي نيز روشنفكر به انتقاد و يورش امكان
"سارتر پل ژان" كتابهاي خواندن هنگام به كه اثري.است
شديدا فردي صداي ميگذارد ، باقي من در "برتراندراسل" يا
شده عرضه دلايل از كه است آنان از يك هر حضور و خصوصي
سخن شخصيشان باورهاي از دو اين زيرا.است قويتر آنها
كارمند صداي با را آنان صداي نميتوان و ميگويند
نشان بخل گفتن سخن در كه كرد اشتباه گمنامي بوروكراتيك
.ميدهد
چه روشنفكران درباره پژوهشها ارائه روند گرم گرما در
پرداخته "است روشنفكر كسي چه" تعريف به "پژوهشگران" بسا ،
و روشنفكر سيماي درباره فراواني چيزهاي اما باشند ،
"زندگي" فعالان محكوميت و دخالتهايش و وي ويژه انتظارات
هر زندگي قوام مجموع در چيزها اين.است نشده گفته
در روس نويسندگان درباره ايزابرلين.هستند واقعي روشنفكر
اندازهاي تا طرفدارشان ، تودههاي:ميگويد نوزدهم سده
آنان.يافتند دست آگاهي به آلماني رمانتيسم تاثير زير
(8)"حقيقت" به مردم برابر در تا رفتند نمايش صحنه برروي
.دهند گواهي
روشنفكران مردمي نقش با پيوند در چيزي چنين من ، نظر از
"سارتر" همچون روشنفكري ياد به ما وقتي لذا.است نوين
و رفتار و كلام در را متمايزش شخصي شيوههاي ميافتيم ،
گفتن در خطرپذيري و مطلق كوشش شخصي ، مهم استدلال احساس ،
را اجتماعي مبارزه يا التزام يا استعمار پيرامون چيزهايي
دشمنانش كه بود مسالهاي اين ، .ميكنيم مرور ذهنمان در
و برميانگيخت را دوستانش شوق و شور و خشمگين را
.شد او خود ناراحتي باعث بعدها احتمالا
:نوشتها پي
زندان دفاتر گرامشي ، آنتونيو (1
روشنفكران خيانت بندا ، جوليان (2
يك هر در مقدس امپراتوري دوران در كه آلماني ايالت دو (*
.ميكرد حكومت پلاتيني امير يك آنها از
ژرژ انگليسي زبان شيوههاي از شيوهاي New Speak (**
.است داده شرح خود كتاب 1984 در را آن اورول ،
همان (3
از كالاتس جان نام به پروتستان تاجر يك سال 1762 در (4
اين كه شد محكوم اعدام به پسرش كشتن اتهام به تولوز شهر
ميخواست پسرش كه بود اين قتل ، علتگرديد اجرا حكم
آلفرد برجسته مخالفان از باريه موريس اما و شود كاتوليك
به داعيان نخستين از و فرانسوي رماننويس وي.بود دريفوس
پايان در وي.بود روشنفكران مخالف و فاشيستي انديشههاي
.كرد مي زندگي بيستم سده آغاز و نوزدهم سده
را "روشنفكران خيانت" كتاب سال 1946 در گراسيه برنارد (5
.كرد چاپ تجديد
جديد طبقه صعود و روشنفكران آينده ;گلدنر الوين (6
و برگزيده گفتوگوهاي:معرفت /قدرت ;فوكو ميشل (7
گوردن كولين گردآوري ديگر 19721977 ، كتابهاي
دريابندري نجف ترجمه روس ، متفكران ;ايزابرلين (8
|