اسلام ارزشي نظام در قضاوت و دادرسي جايگاه
داماد محقق مصطفي سيد دكتر
كه است رفيع حدي به اسلامي حقوق ديدگاه از برائت ديوار
مدافعات در تنها نه. نيست ممكن راحتي به آن در رخنه
كاربرد اصل اين است الله حقوق عرصه كه آنجا بلكه معمولي
و شبهه باتحقق حتي كه حدي به دارد عملي و موثر بسيار
تعطيل نيز حدود يعني الهي احكام اجراي ، ترديد
(بالشبهات تدرء الحدود)ميشود
اهميت بيشترين قانون مقابل در تساوي اصل به اسلام حقوق
سيدقريشي و حبشي سياه بين ديدگاه اين از و است قائل را
نيست تفاوت كمترين
اثر (جزايي بخش) فقه قواعد بر اي مقدمه حاضر مطلب :اشاره
چاپ به زودي به كه كتاب اين.ميباشد داماد محقق دكتر
كلاسيك قواعد تدوين در نوگرايانهسعي نگاهي با ميرسد
قواعد و احكام با مطابقه گهگاه اين بر علاوه.دارد فقه
به.ميشود ديده آن ضمن در نيز ديگر ملل حقوق و حقوقي
در بحثي كرديم محترمتقاضا نويسنده از مناسبت همين
. دهند خوانندگانقرار و ما اختيار در اينباره
انديشه گروه
و قضاوت و است ارزشي نظامات از بزرگي مجموعه اسلام
احوال به نگاهي.دارد برجسته و عمده نقشي آن در دادرسي
آنان ديدگاه در ميدهد نشان راشدين خلفاي و (ص)اكرم رسول
غيره و مملكتداري و لشكر فرماندهي و نظام نظير اموري
به رسيدگي و دادرسي به اهتمام همدوش ارزشي و ارج هرگز
شخص اسلام صدر در جهت همين به و است نداشته اهميت تظلمات
قضا امر كفالت شخصا راشدين خلفاء بعدها و (ص)اكرم رسول
حضرت عصر اسلام محدود و ساده جامعه.داشتند عهده به را
دوم خليفه عمر زمان در خصوصا رحلتش ، از بعد (ص)پيغمبر
و ممالك بر اسلامي حكومت پيروزي با و يافت گسترش
از قسمتهايي و روم و ايران نظير بزرگي امپراطوريهاي
سوابق داراي يك هر كه مصر و آفريقا شمال و كنوني اروپاي
در و بودند پختهاي و افتاده جا سنتهاي و طولاني تاريخي
قضات نصب لزوم داشتند قرار تمدن سطوح از متفاوتي درجات
عمر.گرديد احساس ازپيش بيش مفتوحه ولايات و كشورها براي
كار اين به كه است كسي اولين تاريخ گواهي به دوم خليفه
از بيش گسترش به توجه با نيز او از بعد و است كرده اقدام
براي مختلف قضات انتخاب و نصب اسلام حاكميت محدوده پيش
.شد احساس پيش از بيش اسلام فرمانروايي تحت كشورهاي
حدي به قضا منصب حساسيت و اهميت شد گفته كه همانگونه
مباشرت آن در جانشينانش بعدها و (ص)اكرم رسول شخص كه بود
عليالاصول نيز قضات نصب ضرورت پيدايش از بعد و ميكردند
اين تصدي براي دانشمندان و فقها باسوادترين و متقيترين
ناشي اينجا از قضا شغل حساسيت.ميشدند گرفته نظر در مهم
كه كنند جاري را الهي حدود ميبايست آنها كه ميشد
تطبيق قدرت و شرعي موازين و مقررات درك و فهم لازمهاش
فقهي نظريه يك بنابر كه آن از گذشته.است اصول بر فروع
بود خواهد اجرا قابل معصوم انسان دست به تنها حدود اجراي
چند هر جهت همين به(آمد خواهد خود جاي در).آن جز نه
حاضر فقيهي كمتر شده ، قرارداده كفايي واجبات جزء قضاوت
تقبل از داشت سعي گوناگون انحاء به و ميشد آن قبول به
جهت اين به بلكه تكليف اسقاط باب از زند سرباز مهم اين
و نميدانست شايسته را خود قضا عظيم شان مقابل در كه
.ميكرد تلقي لايقتر مهم اين كفالت براي را ديگران
:قاضي حكم اهميت
عليرغم حكام و زمامداران كه ميدهد نشان اسلام تاريخ
حريم رعايت و حفظ به ناچار كرها يا طوعا معدود موارد
جاي در ريشه گذشت شرحيكه به احترام اين و بودهاند قضا
فصل و حل قاضي كار اصلي مايه دست چون يعني دارد ديگري
لزوما بوده الهي موازين براساس حدود اجراي و اختلافات
و توجه عدم موازين اين به مسلمانان عميق توجه علت به
نبوده ساده چندان جورنيز حكام استبداد عليرغم آن مراعات
.است
اوج در عباسي خلفاي ميبينيم كه است واقعيت اين براساس
گردن ابويوسف نظير پاكدامني قضات احكام به خود قدرت
نشين مسيحي سمرقند شهر وقتي:مينويسد ابناثير.مينهند
با اسلام قواي فرمانده توسط عبدالعزيز بن عمر زمان در
مردم شد ، تسخير جنگ ، مورد در اسلام مقررات خلاف و شبيخون
را آنان او بردند شكايت خليفه به جهت اين از مسيحي
پس مذكور قاضي داد ، ارجاع وقت قاضي بلخي ، حاضر بهابن
جنگي اقدامات عليه حكم شهر مردم حقانيت احراز و ازرسيدگي
به و پذيرفته را حكم آن خليفه و شهرداد تخليه به لزوم و
را دادگستري و عدالت گونه اين كه مردم و گذاشت اجرا مورد
.آوردند اسلام و بازگشته مسيحيت از ديدند اسلام در
مدافعاتمعمولي در السلام عليه علي حضرت و (ص)پيامبر شخص
آنان عليه حكم كه اين جالبتر و ميكردند مراجعه قاضي به
اختلاف داستان كه نهادهاند گردن آن به و يافته صدور
.است مشهور زره مورد در عرب مردي با عليهالسلام علي حضرت
ممالك كه هنگامي:اروپا با اسلام قضايي نظام مقايسه
نظام ميگذراندند را خود وتاريكي جهل روزگار اروپايي
و قواعد و احكام داراي مجموعه يك صورت به اسلام قضايي
به پاسخگويي به قادر و منطقي دروني انسجام و مشخص اصول
قد جهاني تمدن عرصه در روز گيرنده فزوني نيازهاي
و مصر نظير جوار هم تمدنهاي كه است اين واقعيت.برافراشت
به نسبت توليد شيوههاي و معيشت سطح جهت از روم و ايران
با داشتند ، چشمگيري برتري عربستان يعني اسلام خاستگاه
قسط و عدل بر مبتني قضايي نظام يك داراي هرگز وجود اين
دوران اسلام ظهور مقارن زده رفاه جوامع اين.نبودند
سلاطين و حكام و ميكردند طي را خود اضمحلال و فروپاشي
را مردم مشكلات و مسائل پرواي كه اين بدون ممالك اين
خود براي افسانهاي و رفاه از پر زندگيهاي باشند داشته
نشان اسلام نشر شگفتانگيز شتاب.بودند داده ترتيب
نهفته نظامي فنون در اسلام قواي پيروزيهاي رمز كه ميدهد
ذاتي خواهي عدالت و طلبانه مساوات شعارهاي بلكه نبود
شيفته را ممالك اين مردم تودههاي اسلام ارزشي موازين
سابق ، فرسوده نظامات به اعتقاد عدم و بود ساخته خود
.ميساخت اسلام مغلوب سهولت به را سنگين ظاهر به دژهاي
روزگار ديگر تمدنهاي كه كرد ظهور عصري در اسلام واقع در
پويايي و ديناميسم علت به و ميگذراندند را خود رخوت
.ميكرد غلبه رقبا بر كه بود خود دروني
اثبات براي كهنه و منسوخ روشهاي از اروپا كه هنگامي
براساس اسلامي حقوق ميكرد استفاده مجرميت و اتهامات
حل را اختلافات ادله سيستم بر تكيه و روشن و مدون موازين
مربوط اصول.ميپرداخت مجرمين مجازات به و ميكرد فصل و
و "مجازاتها بودن شخصي" و "برائت" و "قانوني مساوات" به
اجزاء كه روشن قاعده و اصل دهها و "بيان بلا عقاب قبح"
اروپا در قرنها ميدهد تشكيل را اسلام حقوقي نظام
تا غربي حقوق در مفاهيم اين تكوين و طرح و بود ناشناخته
.است اسلامي تمدن و فرهنگ مرهون زيادي اندازه
ميلادي سال 615 با (ص)اكرم پيغمبر بعثت با اسلام ظهور
از سال ، پنجاه و يكصد حدود تاريخ اين در است مقارن
ظلماني و تاريك روزگار در روز آن مسيحيت دنياي سرنگوني
سيطره زير كه اروپا تا بود مقدر و ميگذشت وسطي قرون
دست تيرگيها اين با ديگر سال نهصد ميبرد ، سر به مسيحيت
و ميلادي سال 476 وسطي قرون ابتداي)باشد گريبان به
.(است ميلادي تا 1500 آن 1450 پايان
آنها با و نداشتند حقوقي انسانها تنها نه دوران اين در
.نبود خبري برابري و مساوات از ميشد ، رفتار بردگان چون
سخن و كليسا آباء و آزمندان و زورمندان قبال در حق احقاق
يا شدن آجين شمع حد در مجازاتي آنها ، مصالح عليه گفتن
.داشت آتش خرمن در سوختن
اتكاء بدون مجرميت ، اثبات و گناهكاري درجه تشخيص ميزان
و عيب و شناسي قيافه معيار بر منطقي يا اثباتي ادله به
براثر كه بيگناهاني بسا چه.ميشد انجام بدن ظاهري نقص
مجازات آتش در بدن اندام هماهنگي عدم يا جسماني نقص
زندگي تا شدند افكنده سياهچالها و زندانها به يا سوختند
كازيميدو نام.سازند سپري تيره زندانهاي در را خود تيره
عتابآميز كتاب نوشتن انگيزه كه باستيل سنگي ديواره بر
فريادي حقيقت در شد نتردام گوژپشت نام به ويكتورهوگو
.بود داوري و قضاوت نوع اين عليه
و عقلي منشا نوع هيچ كه قضاوت ، نوع اين مباني متاسفانه
به لومبروزو چزاوه "مجرم انسان" كتاب در نداشت انساني
شكل (1905-1835) ايتاليايي طبيب و جرمشناس اصطلاح
.گرفت قرار عدالت ميزان و قضاوت ملاك سالها و پذيرفت
از پس قرن هفت يعني ميلادي قرن 14 تا حتي اردئال شيوه
است عبارت اردئال شيوه.داشت ادامه اروپا در اسلام ظهور
را بيگناه خداوند كه بودند معتقد آنان الهي ، آزمايش:از
گونههاي به مزبور شيوه.داد خواهد نجات غيبي طريق از
آب چنانچه ميافكندند آب به را متهم كه آن جمله از مختلف
ميبرد فرو خود در اگر و بود مقصر ميانداخت بيرون را او
ميكشيدند بيرون بودند بسته او دست به كه طنابي با را او
.ميشد تبرئه و
ميدادند او دست به را گداخته آهن كه بود اين ديگر طريق
نميكرد عفونت او دست اگر كند حمل فوت را 9 آن كه
.ميشد شناخته مقصر ميكرد عفونت اگر و بود بيگناه
اصحاب شدن پديدار و اروپا در روشنگري عصر ازظهور پس
لاك ، چون روشنگران ساير و ديدرو زعامت به دائرهالمعارف
آزادي ، ذيحق ، انسان چون كلماتي روسو ، ژاك ژان و منتسكيو
روزگار آن اذهان ودر گرفت شكل آرام آرامآنها فطري حقوق
.كرد رسوخ
كبير انقلاب زمينهساز روشنگريها ، و تعليمات همين
سال 1791 به انقلابيون.شد ميلادي سال 1789 به فرانسه
-برابري -آزادي" كلمات كه يافتند شهامت مقنن مجلس توسط
.نمايند خود شعار را "برادري
اسلام ظهور از پس (سال 1176) قرن حدود 12 درست بيان اين
.بود
به سنگلاخها ميان از را راهي ميخواست بهتدريج اروپا
اين و بود پيموده را آن قبل قرن اسلام 12 بگشايدكه زحمت
.بود گذاشته اجرا موقع به عملا را شعارها
گام راهي به اروپا كه كنيم ، ادعا داريم حق بيان اين با
آن متعالي شعارهاي با و طي را آن مسلمين قرنها كه گذاشت
.بودند كرده تشريح و داده توسعه را
و بوده لايتغير و مقدس كه اصولي شعارهاي اين از بعضي
يافته انعكاس بشر حقوق اعلاميه متعدد مواد در حتي
:از عبارتند
عالي و راقي بسيار اصولي از برائت اصل:برائت اصل (الف
اصل اين محتواي و مضمون چند هر.است اسلام حقوقي نظام
در اخير ساله دويست اجتماعي -سياسي انقلابات وقوع از بعد
در اروپايي كشورهاي ديگر و فرانسه -امريكا -انگلستان
اعلاميه همچنين و انقلابات اين از ناشي اساسي قوانين
قوانين تمامي تقريبا امروزه و يافته انعكاس بشر حقوق
ليكن شناختهاند رسميت به را اصل اين كشورها اساسي
محورهاي از يكي عنوان به اصل اين اجراي و احترام شناختو
در هم آن از پيش قرن اسلام ، 14 در قضا و دادرسي اصلي
مقايسه قابل مادي مدنيت درجه حيث از كه سرزميني
ويژگيهاي از بيشك است ، نبوده باستاني باتمدنهاي
.است اسلامي تعاليم شگفتانگيز
الهي و طبيعي و فطري حقوق كه عصري در مذكور اصل كاربرد
كوچكترين خودكامه و زورمدار سلاطين ديدگاه در بشر
مقامي و شان انسانها وكرامت عزت براي و نداشت جايگاهي
در.است انقلابي اسلام مزاياي از نميگرديد ملحوظ
تجزيه و كار تقسيم باستاني تمدنهاي و اجتماعي سازمانهاي
تمايزات و (Cast) كاست بر مبتني نظام و طبقات به جامعه
هرگونه و بود درآمده جاافتادهاي سنتهاي صورت به طبقاتي
به و ميشد شمرده نابخشودني گناهي نظامات اين عليه عصيان
و اولويت اجتماعي سازمان اين لازمه.ميديد كيفر شدت
همه محروميت مقابل در اندك گروهي حصر و بيحد امتيازات
طبيعي.بود انساني حقوق كمترين از جامعه اكثريت جانبه
به ستم تحت و محروم انسانهاي فضايي چنين در است
قرار اتهام تحت و مواخذه و سوال مورد گوناگون بهانههاي
ناكرده ، گناه به مردم اتفاق به قريب اكثريت و ميگرفتند
.ميشدند مجازات
"درا" قاعده طريق از را برائت اصل بار نخستين براي اسلام
انسانها اصل اين موجب به ساخت جاري "بلابيان عقاب قبح" و
براي و شدند برخوردار كافي اجتماعي تامين و مصونيت از
محافظت تحت مستحكم حصاري در جامعه افراد حقوق بار نخستين
ديوار.شد تضمين عمومي قواي و حكومت جانب از و گرفت قرار
در رخنه كه است رفيع حدي به اسلامي حقوق ديدگاه از برائت
بلكه معمولي مدافعات در تنها نه. نيست ممكن راحتي به آن
و موثر بسيار كاربرد اصل اين است الله حقوق عرصه كه آنجا
اجراي ترديد و شبهه باتحقق حتي كه حدي به دارد عملي
تدرء الحدود)ميشود تعطيل نيز حدود يعني الهي احكام
.(بالشبهات
اصل صورت به ايران اسلامي جمهوري اساسي قانون در اصل اين
.است شده شناخته رسميت به وهفتم سي
ايران اساسي وقانون اسلامي حقوق در:شكنجه ممنوعيت (ب
اطلاع كسب يا اقرار گرفتن براي شكنجه گونه هر (اصل 38)
نيز سوگند و اقرار و شهادت به شخص اجبار حتي است ممنوع
.نيست مجاز
مطابق زيرا است فقهي عميق ريشه داراي شكنجه ممنوعيت اصل
و بالغ شخص آزاد قصد و اراده تنها اسلامي حقوق موازين
و ومكره مجبور شخص بر و است حقوقي اثر منشا مختار و رشيد
بنابراين.نيست مترتب حقوقي آثار مضطر مواردي در حتي
واقع ودر ميشود گرفته شكنجه تحت كه اقاريري و اعترافات
شخص از انشاء قصد بدون كه است كننده اجبار تلقينات تاييد
اصالت و صحت شرايط فاقد علت همين به و ميشود صادر مجبور
و است ارزش فاقد محاكم در اعترافاتي و اقارير چنين.است
علاوه به شود واقع استناد مورد اشخاص عليه نميتواند
.ميباشد تعقيب قابل قانون موجب به اعمال گونه اين مرتكب
داراي محكومين و متهمين اسلامي نظام در:متهم حقوق (ج
.نيست مجاز روي هيچ به آن از تجاوز كه ميباشند مشخص حقوق
:ميدارد مقرر ايران اسلامي جمهوري اساسي قانون اصل 39
بازداشت ، دستگير ، قانون حكم به كه كسي حيثيت و حرمت هتك"
موجب و ممنوع باشد كه صورت هر به شده تبعيد يا زنداني
."است مجازات
نصوص بنابر كه است حدي به اسلامي حقوق در اصل اين اهميت
و تعزير مستحق كند تجاوز حقوق اين به كسي چنانچه وارده
.بود خواهد عقوبت
در حق اين و دارد وكيل تعيين حق متهم اسلام ديدگاه از
پيش آنجا تا قانونگذار و يافته تبلور اساسي قانون اصل 35
وكيل برايش است موظف دولت نتواند متهم اگر كه است رفته
به خانوادهاش حتي و زنداني شخص امور كفالت.كند استخدام
اسلامي دولت اسلام حقوق نظام در.است اسلامي حكومت عهده
ميباشند حرج و عسر گرفتار كه است كساني كليه امور متكفل
همين به.عاجزند خود جاري امور واداره معاش تامين از و
و است حكومت تعهد و كفالت در حيث هر از زنداني شخص جهت
به و گردد مرتفع بايد متعارف حدود در مايحتاجش كليه
ممراعاشه شدنش زنداني با محكوم وعائله خانواده چون علاوه
را آنها امور واداره هزينه دولت ميدهند دست از را خود
آن با قرنها اروپايي حقوق كه چيزي ميشود عهدهدار نيز
جنبشهاي گسترش و نضج با اخير دهههاي ودر بود بيگانه
تكوين زمين مغرب قضايي نظام در تدريجا اززندانيان حمايت
.است يافته
تساوي اصل به اسلام حقوق:قانون مقابل در مساوات اصل (د
اين از و است قائل را اهميت بيشترين قانون مقابل در
و نيست تفاوت كمترين سيدقريشي و حبشي سياه بين ديدگاه
يكديگر به نسبت آنان اولويت و افراد بين وتمايز شاخص وجه
.است صالح عمل و تقوي تنها
جزئيات كه است حدي به مورد اين در مقدس شرع سختگيري
به را مرافعه طرفين با برخورد نحوه خصوص در قضات رفتار
امور و نگريستن -نشستن -صحبت در قاضي.است كرده روشن دقت
مكلف را ، تساوي اصل ميآيد پيش دادرسي جريان در كه ديگري
بر را طرفين از يكي نيست مجاز هرگز و كند رعايت است
.دهد ترجيح بيجهت ديگري
نزاكت و ادب رعايت كه آن افزون:قضايي نزاكت رعايت (_ه
قضايي اصول از و محسوب آنان مسلم حق متهمين با برخورد در
در متهمي هيچ با نميتواند قاضي.ميرود شمار به اسلامي
از قبل و كند برخورد بيادبانه انتسابي جرم از درجه هر
.بپردازد تلخگويي به او با شدن محكوم
محترم مردم شخصي زندگي حريم:(ولاتجسسوا)تجسس منع اصل (و
ناپسند و زشت امري آنان زندگي در تحقيق و جستجو و است
به انتسابي جرم يك مورد در تعقيب و كشف براياست محسوب
او شخصي زندگي تفتيش به دليل بدون نميتوان هيچگاه متهم
.كرد حاصل اطلاع او خفي جزئيات از و پرداخت
عمل و نظري اسلام ميان كه داشت تصديق بايد همه اين با -5
"سمحه و سهله" شريعت.دارد وجود شگرف تفاوت اسلامي جوامع
اسلام در آنچه با (ص)محمدي سنت و وحي بر مبتني نبوي
گرتوببيني كه است متفاوت آنچنان گاه شده عرضه خلافتي
.باز نشناسياش
مورد در اسلامي شرع كه ندارد ترديد كس هيچ نمونه ، براي
و اختفاء بر نظر ناموسي ، و عفتي بامسائل مرتبط گناهان
تخفيف خيال به كه مرتكبيني حتي و است داشته پردهپوشي
سرزنش و ملامت مورد ميكردند اقرار به مبادرت الهي عذاب
سوي به رو آن جاي به و اعتراف عدم بر و ميگرفتند قرار
تاريخ در آنكه حال.ميشدند توصيه نهادن استغفار و توبه
شيخالاسلامهاي و قدرت صاحبان كه ديدهايم مكرر اسلامي
شريعت ، متولي عنوان به خود موقعيت تثبيت براي گاه محلي
وباطرق پرداختهاند مردم خصوصي زندگي در تجسس به
اتهامات اثبات به است شرعي وجاهت فاقد قطعا كه شرمآوري
الهي حدود مجري را خود رهگذر اين از و پرداخته ناموسي
.نمودهاند معرفي
به را وحكام قضات "زراخري و وازره لاتزرو"وزر قاعده
ولي.است ساخته وادار مجازاتها بودن شخصي اصل رعايت
جور واليان مكررا كه ميدهد گواهي تاريخ معالاسف
ووحشت رعب ايجاد براي مسلمانان مسجد تريبون از اسلامي
رعايت را "برائت اصل" نه كه داشتهاند اعلام رسما
اصيل اصول اين عليرغم و را "وزر قاعده" نه و كرد خواهند
جاي به را "محسن" و كرد خواهند "ظنه به اخذ"اسلامي
(1).نمود خواهند دستگير "مپسيئي"
اصول به يافتن دست كه ميفرماييد تصديق مراتب به توجه با
قدرتهاي توسط شده انجام قرائتهاي ميان از اسلامي ناب
چندان كار وارداتي فرهنگهاي با آميخته يا و نامشروع
.نيست آساني
:پاورقي
در خفقان ايجاد براي ثقفي ابنيوسف حجاج كه آوردهاند.1
اموي خليفه مروان عبدالملك سوي از معترضين اسكات و كوفه
و آمد مسجد به مستقما و شد ، كوفه وارد جلاد چند همراه
اي هان:داشت اعلام منبر بالاي بر و فراخواند را مردم
پيرانتان ، به نه و كرد خواهم رحم كودكانتان به نه مردم
به و.كرد خواهم مواخذه گنهكاران جاي به را بيگناهان
.شد خواهيد داده جلادان تحويل اتهام و گمان صرف
|