دهيد نانش و مپرسيد ازايمانش
كتاب معرفي
دهيد نانش و مپرسيد ازايمانش
خرقاني ابوالحسن شيخ زندگي دوران احوال و اوضاع به نگاهي
پنجم قرن عارف
:اشاره
عارفان از "خرقاني سلمان جعفربن احمدبن عليبن ابوالحسن"
.است اسلام و ايران تصوف شگفتآور نمونههاي و پنجم قرن
تولد.است امروزي دامغان توابع از خرقان روستاي زاده وي
.كردهاند نقل را 425 وفاتش و را 352 ابوالحسن
چه.است اسلامي اعصار بزرگترين از يكي خرقاني عصر
مغول شوم فتنه تا اسلام ، از بعد ايران پادشاهان بزرگترين
اين ديگر سوي از.بودند زمين ايران شهريار عصر ، آن در
معرفت عرصه مردان دانش و علم بزرگان پرورشدهنده دوره
كه است خرقاني ابوالحسن شيخ نوابغ اين جمله از.است بوده
گفتوگويي نامدار عارف اين بزرگداشت برگزاري مناسبت به
مشهد ، ادبيات دانشگاه مدرس وزيرنژاد ، ابوالفضل استاد با
.ميگردد گرامي خوانندگان شما تقديم كه دادهايم ، انجام
قرن دوم نيمه يعني خرقاني ابوالحسن شيخ زندگي دوره در *
اوضاع هرجومرج و اضطراب پنجم قرن اول نيمه و چهارم
بود ، رسيده كمال سرحد به ايران خاصه ممالك در سياسي
توضيح را دوره آن اجتماعي -سياسي وضعيت تاريخي بابررسي
.دهيد
بنيعباس خلفاي از چندتن خلافت با است مصادف دوره اين
مالله احمدالقادر ابوالعباس الطانعلله مثل ، مقتدر ،
نيمه در گفتيد كه طور همان و بامرالله وابوجعفرالقائم
بويه آل سلطنت هجري ، سال 322 حدود يعني چهارم قرن اول
دادند تشكيل سلطنتي احمد و حسن علي ، برادر سه و شد تشكيل
تاريخ اين از.برداشت ميان از را بغداد خلافت نفوذ كه
سال 447 تا درآمد بويه آل تصرف در بغداد كه (يعني 322)
تاريخ از جديدي دوره يافت ، تسلط بغداد بر سلجوقي طغرل كه
با مصادف كه دوره اين در كه چرا.ميشود محسوب اسلام
اسلامي خليفه براي است بنيعباس خلفاي از نفر پنج خلافت
تابعه ممالك از پارهاي در كه بود مانده باقي اسمي تنها
بويه آل دست به حقيقي سلطنت و ميخواندند او نام به خطبه
.بود
حذف خطبه از را خلفا نام ممالك بعضي در ضعف اين اثر در
در منصور اسماعيل و اندلس در اموي ناصر عبدالرحمن.كردند
آغاز در اما.دادند لقب "اميرالمومنين" را خود آفريقا
كه بود گونه اين ايران حكومت وضع هجري يعني 350 دوره اين
داشتند ، دست به امرا و سلاطين از سلسله يك را ناحيه هر
حكومت مستقل نيمه بعضي و استقلال و قدرت كمال با برخي
بر و ماوراءالنهر و بود بخارا سامانيان مركز ميكردند
طبرستان و گرگان حكومت.داشتند سلطنت خراسان عمده قسمت
شمسالمعالي آنها معروفترين كه بود زيار آل دست به
عجم عراق در.است ايران معروف ادباي از وشمگير قابوسبن
نواحي در و داشتند سلطنت بويه آل اهواز و كرمان و ري و
تشكيل غزنويان سلطنت اوضاع اين در صفاريان ، اعقاب سيستان
كتب در كه چنان آن و نشست مسند به غزنه در سبكتكين و شد
و نمود تصرف را غزنين اطراف غالب كمي مدت در آمده تاريخ
زمان در غزنويان قدرت اوجگرفت را قصدار و بست نيز
تسلط زير از را عجم عراق و گرفت را خراسان كه بود محمود
شامل كه داد خاتمه صفاريان حكومت به و آورد بيرون ديالمه
هندوستان از قسمتي و افغانستان تمام و ايران نواحي اغلب
.رسيد پايان به كاملا حدود 390 در ساماني دولت.بود
محمود يعني 421 خرقاني ابوالحسن شيخ زندگي اواخر در
منازعه به مسعود و محمد او پسر دو و كرد فوت غزنوي
كه بود او زمان درنشست تخت بر مسعود عاقبت و برخاستند
سخن مسعود و تاختند خراسان به سلجوقي تركمانان
به نيشابور در سال 429 در بالاخره و نشنيد را دورانديشان
ضعف بر روزبهروز و خواندند خطبه سلجوقي طغرل نام
دست كاملا سال 432 در كه آن تا شد افزوده غزنويان
سياسي اوضاع حال هر به.شد كوتاه خراسان از غزنويان
پيوسته سالهاي 450350 ميان در خراسان مخصوصا و ايران
.است بوده سلاطين وخورد زد و كارزار ميدان
بود؟ چگونه سالها اين در مذهبي وضعيت *
و هرجومرج دچار كه سياسي اوضاع موازات به دوره اين در
ارباب و بوده اختلال قرين هم مذهبي اوضاع بود ، اغتشاش
و خورد و زد در يكديگر با دائم اسلامي مختلفه مذاهب
بلافاصله مسلمانان ميان آرا اختلاف چه اگربودند كشمكش
اثر بيشتر وليكن شد آغاز (ص)اكرم رسول حضرت رحلت از پس
چهارم قرن در و گرديد ظاهر عباس بني زمان در اختلاف اين
.رسيد شدت نهايت به هجري پنجم و
و قتل به كار و گرفت بالا سني و شيعه اختلاف دوره اين در
ترويج در و داشتند تشيع مذهب بويه آلكشيد سخت غارتهاي
بر چون ديلمي معزالدوله.ميكردند بليغ كوشش مذهب اين
و كرد تشيع اعلان سنت اهل اقتدار مركز در شد مسلط بغداد
عباسي خلافت مركز در و سنت مذهب رواج بحبوبه در
از بعد بغداد مساجد در داد دستور سال 351 در معزالدوله
لعن":نوشتند را جمله اين فراوان حذف و زياد جنجالهاي
در "سلم و عليه صليالله رسولالله لال الظالمين الله
و بستند را دكانها محرم دهم روز كه داد فرمان سال 352
عيد نيز و ساخت برقرار را (ع)علي بن حسين عزاداري مراسم
در تشيع مذهب ترتيب اين به گرفت ، جشن باشكوه را غدير
خلافت عهد در و يافت روزافزون رواج بغداد خلافت مركز
"كرخ" محله.گرفت بالا بغداد در سني و شيعه فتنه آتش طانع
نه هم اسلامي خليفه و شد سوخته "غوغا" به مركزشيعيان
كه اين تا ميشنيد ، را حرفش كسي نه و داشت مداخله قدرت
در.كرد خاموش را فتنه آتش و آمد بغداد به عضدالدوله
بود ، حكمفرما مذهبي آشوبهاي اين نظير نيز ايران داخل
خراسان فقهاي و بودند معتزله مذهب اصول در عراق فقهاي
جماعت و سنت اصل طرفدار و ابوحنيفه مذهب پيروان از اغلب
.بودند
وجود نيز ديگري مختلف فرقههاي خراسان در ايام همان در *
و جنگها محل ديرباز از خطه اين كه آنجايي از داشت
اشارهاي فرقهها اين به است بوده زيادي كشمكشهاي
.بفرماييد
وجود نيز...و معتزله كرامي ، شافعي ، فرقههاي خراسان در
از و داشتند بزرگ پيشواي و امام آنها از كدام هر كه داشت
فاطمين و قرامطه (450350) دوره اين مهم فرقههاي جمله
محمود.داشتند مخالفت سخت بغداد خلافت با كه بودند مصر
به بود كرامي فرقه از باطنا خود بعضي عقيده به كه غزنوي
و طرفداري كاملا جماعت و سنت مذهب از وقت سياست مقتضاي
گرد انگشت بيهقي قول به و ميكرد بدرفتاري مخالفان با
همه اين با لذاكند مجازات تا ميجست قرمطي و كرد جهان
سردر بر مومن عارف صالح مرد يك بايد حتما آشفتگي
از و دهيد نانش درآيد سرا اين در كه هر:مينوشت خانقاهي
باري درگاه به كه كسي آن چه.مپرسيد نامش يا ايمانش
.ارزد نان به بوالحسن خوان بر البته ارزد ، جان به تعالي
و بود حكمفرما بهشدت مذهبي غوغاي خراسان در حال هر به
بود ، غيره و رافقي و قرمطي و عباسي و علوي نزاع بيشتر
اختلاف آتش يافت ، خاتمه بغداد در آلبويه حكومت چون
.شدند عباسي خلافت طرفدار سلاجقه زيرا فرونشست
درنظر خاصي شاخصههاي انسان به نسبت عرفا ديدگاه در *
ملاك است ، متفاوت مردم عموم نظرگاه با كه ميشود گرفته
خرقاني ابوالحسن شيخ منظر از را آن نمود و كامل انسان
.كنيد بيان
جايگاهش كه است كسي خرقاني ابوالحسن نظر از كامل انسان
همه ماهش و آدينه همه روزش و باشد خدا خانه در پيوسته
و مسجد در كه زيد چونان زمين ، در باشد كه جا هر و رمضان
همه در و را رمضان ماه كه دارد حرمت چنان را ماهي همه
را خدا حال همه در يعني آدينه روز كه نيكويي چنان ايام
محضر دنيا ، چه ، خدا محضر در را خود و بداند حاضر بايد
به دست كه آنجا نيز عموم نظرگاه در البته.است خداوند
چشم و الهي حكم به كوشش حال همه در مييازيد عرفا ريسمان
نيكويي به موظف را خود و باشد محفوظ و پاك زبانش و دل و
.بداند كردن
فعاليتهايش كليه كه امروزي انسان زندگي پس *
برنامهريزيهاي مبتنيبر حركاتش و است شده عقلگرايانه
زندگي ، از خرقاني ازجمله و عرفا تعاريف با است ، منطقي
.است مغاير
مدد به كه ما روزگار صنعتي جامعه نظام دستپرورده انسان
پاي عظمت و افتخار نردبان از پلهاي آنبر هر علم ،
مينمايد ، گستردهتر و كاملتر را خود رفاه و ميگذارد
رفيع چنين پايگاهي به گذشته ادوار از هيچيك در ظاهرا
طبيعت شناسايي راه در كه قدر هر متاسفانه ننهاده ، گام
و خويش شناخت در نسبت همان به موفقتر و ميرود جلوتر
ميرود ، انحطاط روبه عاطفي ارتباطات و نوع هم ارتباط
جهان و دل مرز از ميكند پيشرفت علم و عقل قلمرو در هرچه
به آدمي فضائل والاي مرتبه از لذا و ميافتد دور عشق
.ميشود نزديك شهوت و ماده جاهليت
از ميرود جلو به رو تمدن قدر هر كه است اين بدبختي
از بيش امروز بشر و ميشود كاسته امروز انسان روحي امنيت
.ميبرد رنج روحي امنيت عدم از چيز همه
و اصيلاند كه است علم و عقل نوين تربيت و تعليم زيرساز
زندگي براي بشر نوع:بلانگ ماكس گفته به.نيستند كافي
نيازمندي و اصل اين كه است نيازمند اصلي به خود روزانه
داشته بايد علي معرفت براي كه است عطشي از ضروريتر
محض عقلي جهاز جز ديگري هدايت منبع كه است لازم باشد
است علم راهنماي عليت قانون گيرد ، قرار انسان دراختيار
راهنماي قاعدهوار وظيفه ، فرمان يعني "هازم" امر ولي
اخلاق به را خود جاي بايد عقل كه اينجاست در.است زندگي
.كند تهي جا ديني اعتقاد براي بايد علمي معرفت و دهد
با اسلام حنيف دين كه نباشد برهان ارائه به نياز شايد
راهنمايي حكمت و است نور كه عظيمش كتاب و خويش جامعيت
ضامن و انساني تربيتي مشكلات گشودن در روشنگر است
معنوي زندگاني ضامن اسلام كه آنجا از و بشر نوع رستگاري
سوي و سمت دو هر كننده تامين وهم است ، مادي حيات هم و
.است انساني معنوي و مادي
عليزاده مهدي:از گفتوگو
كتاب معرفي
برادران
چاپ /جار انتشارات /اشراق پرتو ترجمه گريشام جان نوشته
تومان 2500/نسخه 5000/اول 79
با ميخوانيم ، را رمان اين بخش از 39 نخست بخش كه هنگامي
.ميشويم مواجه شگفتانگيز صحنهاي
ترامبل زندان در "فلوريدا شمال فدرال مقدماتي دادگاه"
.ميدهد جلسه تشكيل
تنها زندانيان از تعدادي كه ميشود برده گمان ابتدا
هنگام آن اما ميگذارند ، نمايش به را دادگاه يك برگزاري
تعدادي از متشكل دادگاه اين ميشود ، دعوا طرح وقت كه
و قطعي آن واحكام ميگيرد خود به جديتري شكل زنداني
سستي احكام آن اجراي در زنداني هيچ و است لازمالاجرا
و مختصروحرفهاي اشخاص توصيف و دادگاه فضاي.نميكند
. است آگاهيبخش
سازمان رئيس با امريكا كنگره نماينده يك رمان دوم بخش در
.دارد ملاقاتي قرار سيا
تصويري ارائه با سيا سازمان رئيس دونفره جلسه اين در
كه ميخواهد كنگره نماينده از روسيه آينده از وهمناك
امريكا ارتش بودجه بتواند تا شود جمهوري رياست كانديداي
.نيفتد اتفاق جديد جنگ يك تا كند دوبرابر را
در بايد بخش دو اين كه است آن اينها از جالبتر و
تبديل رمان يك به كه شوند مربوط هم به چنان ديگر بخشهاي
.شود
مفرد شخص چهارم ضمير
صادقي ليلا
تومان 700/نسخه 3000/اول چاپ/هامون نشر
حدود در است بلند نسبتا داستاني مفرد شخص چهارم ضمير
.ميپردازد شخص اول درونيات به تماما كه صفحه 150
رنگي ، جملات سفيد ، صفحه از گاه و ندارد متعارف شكل داستان
به.است شده استفاده آن شدن بصري براي...و امضاء نمونه
.است گرفتن شكل حال در كه باشد تجربهاي ميرسد نظر
|