معنويت به نياز و مولانا
وگو گفت فرهنگ و مباني
معنويت به نياز و مولانا
استاد با گو و گفت در معاصر جهان در مولانا معنوي سيماي
بخش واپسين - لاهوتي حسن
بحثي حاضر ، گفتوگوي از بخش نخستين در :جستارگشايي
منابع و مترجمان طريق از مولانا شناخت عدم درباره
خود اصيل آثار واقع درشد مطرح چندم درجه و ناپالوده
فيه تبريزي ، شمس غزليات معنوي ، مثنوي جمله از مولانا ،
عرفاني اصيل كتب سپس ،...و مكتوبات سبعه ، مجالس مافيه ،
بهترين مثنوي ، ارزشمند و عميق شروح و شمس مقالات همچون
ساز انسان و اصيل عرفان و مولانا معنوي تفكر نماينده
به نسبت كاسبكارانه نگاه متاسفانه.ميشود محسوب اسلامي
نادرست و نامقبول ترجمههاي رواج سبب مولانا جاذبههاي
تاثيري ميتواند امر اين.است شده بزرگ عارف اين آثار از
و عرفاني و معنوي ميراث به نسبت كلي قضاوت در ناهنجار
اين رفع براي جدي اهتمامي بايد لذا و باشد داشته ما ادبي
ذكر با را مبحث همين گفتوگو ، اين ادامه درنمود نقيصه
.پيميگيريم مسائل اين از نمونههايي
معارف گروه
بدهيد؟ توضيح بيشتر است ممكن باره اين در *
به ميتوان كه گروه اين ديگر درآمدزاي فعاليتهاي از -
بر مولانا اشعار از خود ترجمههاي خواندن:كرد اشاره آن
چاپ آن روي هم را مولانا تصوير كه است سيدي و نوار روي
مولانا يعني "ديوانهرومي" را آنها نشريات و ميكنند
زندهكننده را باركز آقاي و ميكنند معرفي جلالالدين
نام به نويسندهاي.ميخوانند آمريكا در مولانا
(صفحه 59 دسامبر 1998 ، 21) نيوزويك در "كينگ پاتريشيا"
است هفتمي قرن عارف شاعر عشق ، ماشين جديدترين":مينويسد
پس سال هفتصد كه "رومي" يا بلخي محمد جلالالدين نام به
منتشر "عشق هديه" نام به داغداغ شده ضبط اثر دو مرگش از
مارتين مدونا ، چون مشهوري افراد اثر ، اين در.است شده
ميان از را خود خاطر اشعارپسند هاون گلدي و دميمور شين ،
آقاي ويراسته "رومي عاشقانه اشعار" كتاب از او شعرهاي
نويسنده همين ".خواندهاند و برگزيده (تبار هندي) كوپرا
را فهرستي آمازون كمپاني كه ميدهد خبر مقاله ادامه در
فهرست اين در رومي ، به مربوط عنوان شامل 113 كرده منتشر
!روزانه آرامش براي بيت داراي 365 دارد وجود كتاب دو
آوازهخوانان خاطر پسند شعر كه ميفرماييد ملاحظه خوب ،
و باشد است ممكن تحفهاي چگونه آمريكايي عامهپسند جوان
از عوام روزانه آرامش مايه كه است آن بهرهاش حداكثر
و ترانهها گونه اين صادركنندگانباشد آمريكا مردم
قول به اشعار اين كه ميكنند اعتراف جا همه ترجمهها
و خداجوست انسان دل آرزوي عميقترين بيانگر كوپرا آقاي
هم او كه دانشگاه بازنشسته استاد باركز آقاي قول به يا
كه است نوع آن از عشق ، اين":است مترجمان همين از يكي
آنها ترجمههاي كه سبب بدان ".ميبرد فنا به را عاشق
كه آمريكايي خوانندگان.است اسلامي عرفان روح از عاري
و تحقيقي آثار خواندن سواد و حوصله نه و هستند عادي مردم
دارند را آربري و نيكلسون مثل افرادي عالمانه ترجمههاي
از كنند ، پيدا ميتوانند دسترسي آثار گونه اين به نه و
ديگري برداشت هيچ شهوتآلود و زميني عشق جز ترجمهها اين
"روزانه آرامش" همان براي را شعرها اين عمدتا و ندارند
است هنديالاصل كه كوپرا آقاي كه است جالب.ميكنند تهيه
موزيكال چاشني كرده ضبط نوار روي بر را ترجمههايش
متن موسيقي يعني است ، افزوده آنها به هم هنري آهنگهاي
او ذائقه هست ، هم درست خوب ، ايراني ، نه است هندي سراسر
به را مولانا شعرهاي هم تركها كه طور همان است ، هندي
در كه هم را سماع و ميكنند مخلوط تركي آهنگهاي چاشني
از درميآورند نمايش به دنيا تماشاخانههاي صحنه روي
از جالبتر ايراني ، نه.ميكنند استفاده تركي آهنگهاي
آمريكا در ما بيگناه مولاناي كار كه بگويم برايتان اين
هم جنسبازان هم مدافع نشريات و كتابها و مجلهها به
هم زنان و مردان طرفدار نويسندگان و است شده كشيده
جنسبازي هم بوي مولانا اشعار روحاني مضامين از جنسباز
.ميكنند استشمام را
امروزي مترجمان و مفسران چون چيست؟ براي فاجعه همه اين
و بيرقيب ، را صحنه آمريكا در مولانا انديشههاي
به و ديدهاند هنگفت درآمدهاي كسب ميدان و جولانگاه
همچنان ايرانيها ما و تاختوتازند مشغول مختلف راههاي
هندي سوداگران برخي مولانا شناخت كانال وقتي !خوابيم در
تركيه در درآمد كسب و توريست جلب هدف با يا كوپرا مثل
آثار و شعرها در كه مولانا اصيل روح كه است طبيعي باشد ،
.ميشود واژگون است متجلي او فارسي
شما از را سنجيدهاي بسيار ترجمههاي اين از پيش *
شرح" يا "شمس شكوه" كتاب مثل ديدهايم ، مولانا درباره
خود نوع در آثار بهترين از دو هر كه "مثنوي بر نيكلسون
هستيد ، مشغول آن به كه فرهنگي فعاليت به اشاره ضمن هستند ،
شد مطرح فكري دغدغه عنوان به كه مسائلي اين بفرماييد
چنين آيا و شود رفع اصيل آثار انتشار با ميتواند چگونه
است؟ مناسب كار اين براي آثاري
درباره هستم شيمل خانم از ديگر كتابي ترجمه مشغول الان -
علاوه خود كتاب در اسلامشناس دانشمند اين.(ص)محمد حضرت
اسلامي روايات و اخبار و حديث كتابهاي از قرآن ، بر
ايران در كه آنهايي نه منتها است ، كرده فراوان استفاده
رابطه چون نوشتهاند ، ايراني دانشمندان يا است شده چاپ
اين وجود از لذا و است بوده اندك ما با ايشان فرهنگي
دانشمندان با شيمل پروفسور.نيستند باخبر آثار گونه
در آنها تحقيقات و افكار از كه نداشته نشر و حشر ايراني
عياض ماض شفاي" كتاب از اما باشد ، داشته اطلاع زمينه اين
جزولي ، سليمان محمدبن "دلايلالخيرات" كتاب ،"اندلسي
و هستند ترك همه كه..و فضولي امره ، يونس حزم ، ابن آثار
حتي و هندي عاصي ، صديقي ، پاكستاني ، بلوچ كتابهاي همچنين
نقلقول و ميبرد نام مكرر اصلح محمد كشمير شعراي تاريخ
صاحب بيهقي ، اصفهاني ، ابونعيم از البته.ميكند
هم مصر چاپ "شمائلالنبي" صاحب ترمذي و "دلايلالنبوه"
نصر ، سيدحسين دكتر نام ايرانيها از.است كرده استفاده
هم فروزانفر مثنوي احاديث از.ميشود ديده جا سه دو فقط ،
جامي ، مولوي ، از اشعاري نيز قدما از است ، كرده استفاده
نقل (ص)اكرم رسول حضرت درباره گنجوي نظامي و سنايي
.سعدي دلكش و دلربا قطعه آن از ولي ميكند ،
محمد ازجمال فروماند ماه
(...)محمد اعتدال به نباشد سرو
لطافت و زيبايي شدت از كه (ص)رسول حضرت وصف در او شعر و
نامي اصلا "...بكماله بلغالعلي" ميبرد خواننده از دل
قصيدهسرايان بلند قصايد همه آن از.نميآورد ميان به
اين از منظورم.نيست خبري (ص)رسول حضرت نعت در ايران
دنياي دانشمندان با ما فرهنگي رابطه كه است آن مثالها
عربها ، تركها ، اما است ، بوده ضعيف قديم همان از غرب
با محكمي و قوي رابطه ما همجوار پاكستانيهاي و هنديها
اغراقي بيهيچ و.دارند و داشتهاند زمين مغرب دانشمندان
چنان ما معنوي و فرهنگي ميراثهاي حجم كه گفت ميبايد
زيرا نيست ، مقايسه قابل آنها از هيچيك با كه است وسيع
اسلامي عرفان و ادب و فلسفه و علوم و تمدن مركز ايران
پرورش مهد و ما دانشوران از ذكري ديگران هماكنون و بوده
ميان به مولانا نظير برخي اصلي زبان حتي و آنها
و تلاش بر ما خود آنكه جز نيست چارهاي پس.نميآورند
به را خود فرهنگ اصيل واقعيت و بيفزاييم خود فرهنگي كوشش
در بتوانيم و آيد شناخته ما قدر تا داريم عرضه جهان
فرهنگها و تمدنها ديالوگ امروزيها اصطلاح به و تعامل
انشاءالله.بيابيم شايستهاي جايگاه
وگو گفت فرهنگ و مباني
كشورها رهبران و سران اجلاس گشايش با همزمان :جستارگشايي
رئيس نطق با كه سوم هزاره درصدر متحد ملل سازمان در
ميشود ، آغاز تمدنها گفتوگوي درباره ايران جمهوري
دنبال بيشتري تامل با را گشايش اين نمادين اهميت ميتوان
گفتمان طراح و مدارا برمدار صلح مظهر خاتمي واقع در.كرد
جانب از سخن آغاز و تمدنهاست و فرهنگها ميان در گفتوگو
.است زمين ايران معنوي و غني تمدن جانب از وكالت او ،
و عرفان حمل با و گرديد درخشان اسلام جلاي به كه تمدني
و رسيده اوج به فرهنگها از بسياري ارزشهاي و ظرافتها
.است كرده عرضه بشريت به را پرشماري ارزشهاي و قابليتها
عمومي مجمع در خاتمي آقاي خطابه از بخشي ذيل ، مطلب در
مورد را گفتوگو فرهنگ مباني از برخي كه پاريس در يونسكو
نظر به ايشان ، اخير سفر مناسبت به است ، داده قرار توجه
.ميرسد گرامي خوانندگان
معارف گروه
سطوح در و مختلف اشكال به "تمدنها و فرهنگها گفتوگوي"
باب در دقت و تامل.است توجيه و تفسير قابل گوناگون
ميكند باز بحث به صحيح ورود براي را راه گفتوگو ، معناي
و تاريخي و فلسفي مباحث به ورود مستلزم كار اين البته و
آراي باب در تامل و ديالوگ فلسفي و كلامي جهات تفكيك
نميتوان موقع و مقام اين در طبعا كه است بزرگ متفكران
در گفتوگو درباره مختصر نكات بعضي ذكر اما پرداخت ، بدان
معناي ميكنيم فرض اينك و گفتوگو.است ضروري اينجا
معناي و حقيقي معنايي داراي است ، روشن آن نظري و فلسفي
طبعا ميخوانيم گفتوگو به را جهان وقتي ما ، .است مجازي
بحث جلسات تشكيل يعني باشد ، موردنظر ميتواند معني دو هر
گفتگو مصاديق از يكي مختلف مسائل درباره تبادلنظر و
نيز ادبي و علمي هنري ، فرهنگي ، كوششهاي همه چنانكه است ،
اين.است لفظ مجازي معني به گفتوگو مصاديق از
زيرا نيست ، بلاغي و ادبي تقسيمبندي يك صرفا تقسيمبندي
حقيقي معناي عنوان به گفتوگو معناي در تامل و دقت
فاقد لفظ و استعماري معناي كه است مباحثي به ورود مستلزم
.است آن
صفات خود ، در "تمدنها و فرهنگها گفتوگوي"
طرفي از است ، كرده جمع را متناقضي گاه و متضاد ظاهر به
ديگر طرف از است ، بشري فرهنگ و تمدن عمر طول به عمرش
سختي كار البته تناقض اين رفع.است تازه و بديع امري
در شود ، فهميده "اخباري" نحو به عبارت اين اگر چون نيست ،
بسيار را آن عمر تعريف آن كه است تعريفي مستلزم صورت اين
گفتوگوي" اخباري فهم ديگر طرف از ميكند ، طولاني
به "انسان" و "تمدن"و "فرهنگ" تعريف مستلزم "تمدنها
"تمدنها گفتوگوي" تعبير با متناسب و متلائم كه است نحوي
جمعي جنبه به خاص توجه و تاكيد از است عبارت آن و باشد
دامن گسترده و بيمرز عام ، جنبه بر تاكيد و انسان وجود
و فرهنگ هيچ كه نكته اين بر خاص تاكيد و تمدن و فرهنگ
ديگران از جداي و انحصاري نحو به و انزوا در بزرگي تمدن
از بخش آن فقط ديگر ، عبارت به.است نيامده فراهم
دهند ادامه خود حيات به توانستهاند ، تمدنها و فرهنگها
.بودهاند "شنيدن" و "گفتن" و "مبادله قدرت" داراي كه
مستلزم "گفتن" بر علاوه تمدنها و فرهنگها گفتوگوي
كسب را آن بايد كه است فضيلتي شنيدن.هست نيز "شنيدن"
يافتن دست براي چون نميآيد ، دست به آسان فضيلت اين كرد ،
و نفساني تهذيب اخلاقي ، تربيت نوعي به بايد انسان آن ، به
.كند اقدام عقلي پرورش
عمل يك صرفا شنيدن ميكند ، فرق كردن سكوت با شنيدن
موجب كه فعاليتي هم است ، آن فعاليت يك بلكه نيست ، انفعالي
آن گوينده كه جهاني بر را خود وجود شنونده شخص ميشود ،
هر حقيقي شنيدن بدون.بگشايد ميكند ، كشف يا خلق را
.است شكست به محكوم گفتوگويي
توجه متضمن تجويزي نحو به "تمدنها گفتوگوي" عبارت فهم
و سياستمدار ميان نسبت آنها از يكي كه است نكاتي به
چه راستي.است سياست و اخلاق ميان نسبت ديگري و هنرمند
دارد؟ وجود زبردست هنرمند و بزرگ سياستمدار ميان نسبتي
دو به پرداختن دليل به دو اين ميان تغاير و تباين درجه
وجه اما است ، روشن انساني مسائل از مختلف كاملا ساحت
ساده نكته اين از اگر چيست؟ در دو آن ميان تشابه و تقارب
هنرمندي نوعي ورزي سياست گفتهاند ، معمولا كه بگذريم
روابط در ديپلماتيك ظرافتهاي اعمال منظورشان و است
ميان عميقتر و دقيقتر نسبتي متذكر شايد است ، سياسي
در متداول تعاريف از كدام هر.بشويم هنرمند و سياستمدار
نميتوانيم بپذيريم ، مفهوم اين درباره كه را هنر فلسفه
توانايي كه است كسي هنرمند كه كنيم غفلت نكته اين از
آن ميتواند كه نحوي به دارد ، را "حال" زمان در اقامت
.كند "دائم حال" به تبديل را "حال"
او "كه وقتي" آوردن فراهم براي حال زمان در ديمومت ايجاد
آن مخاطبان عنوان به ما ، و كند ايجاد را هنري اثر بتواند
است ، كاري خود يابيم ، حضور اثر آن محضر در بتوانيم اثر
.هستند آن انجام به قادر بزرگ هنرمندان تنها كه هنرمندانه
و ميخورد رقم "دائم حال" آن در هنري اثر تاريخي تقدير
در گوناگون ملل و اقوام تاريخي تقدير كه نداند كه كيست
بزرگ ساز تاريخ سياستمداران دست به زمان از برهههايي
ياد به را شما كلمات ، اين اميدوارم من.است آمده فراهم
نيندازد ، تاريخ در "شخصيت"تاثير نظير كهنهاي بحثهاي
.ندارم را مبحث اين به ورود قصد وجه هيچ به من چون
|