كنند باور را خود زنان ،
من جلويي نفر.بودم رفته ي ا اداره به كاري انجام براي
ايستادم وقتي.بودند بنيهاي قوي بلندو قد جوان خانم
كارمند آقاي به التماس با دارند ايشان شدم متوجه
آن و "بگوييد ايشان به خودتان شما بخدا ترا":ميگويند
.شماست مال كار خانم ، ":ميگفتند ادب و خوشرويي با آقا
من "!كنيد مراجعه ايشان به خودتان است ، خارج من وظيفه از
نگاه وقتي.ميدادم گوش گفتوگو اين به حيرت و تعجب با
ميدانيد آخه":فرمودند توضيح محض افتاد من صورت به خانم
"!نميگيره تحويل را زنها هيچكس... كه
اتوبوس ، در روز هر ميتوان را نظرها اظهار اينگونه
جمعي كه جا هر خلاصه و ميهمانيها خريد ، مراكز ادارات ،
،"ديگران" از نارضايتي اظهار و شنيد باشد داشته وجود
و وقت چه از نميدانم منغيره و "هيچكس" ،"كسي" "آنها"
و زندگي مسئول "ديگران" يا "آنها" كه آموختهايم كجا
.نداريم آن در نقشي وخودمان هستند ما خوشبختي
قدرتهاي به و شناخته را خودش زني اگر تاريخ ، طول تمام در
و زمان در را خود تاثيرگذاري دايره توانسته پيبرده ، خود
چرا پسشود تاريخ نامآوران از يكي و داده توسعه مكان
و مادرها زندگي با چنداني فرق ما اكثر زندگي
رها تقدير دست در را خود چرا ندارد؟ مادربزرگهايمان
با و ميدانيم خودمان مشكلات مسئول را ديگران يا ميكنيم
تن تقليدي و وابسته زندگي يك به بسيار رنج محدود انتخابي
پيروي مشخصي كليشههاي از هنوز روابطمان خطوط و ميدهيم
و فردي شخصيت واقعي ، زندگي با جهات بسياري از كه ميكند
دارد؟ سازگاري كمتر ميكنيم زندگي آن در كه مكاني و زمان
طريق از ما بيشتر كه باشد اين ميتواند دلائلش از يكي
و فردي جنبه طريق از نه ميكنيم زندگي اجتماعيمان نقشهاي
طريق از زندگي ما انتخاب وقتي.خودمان بهفرد منحصر
.ميبازيم نقش آن در را خودمان متاسفانه است ، نقشهايمان
نقش يك جنبههاي تمام به نميتوانيم هرگز طرفي از چون
خودمان فردي شخصيت ديگر طرف از و بخشيم واقعيت صورت
اين به.نميگنجد نقش يك در كه دارد بسياري جنبههاي
از خودمان نه.هستيم ناكامي احساس گرفتار هميشه ترتيب
لازم كه آنطور ميكنيم احساس نه و داريم رضايت احساس خود
.كردهايم زندگي خود نقش در است
فقط ما كه ميبينيم بيندازيم ، تازه نگاهي خود به اگر
بلكه نيستيم ، ...و پرستار دكتر ، معلم ، همسر ، مادر ، دختر ،
احتمالا انسان يك.هستيم خودمان فقط تنهايي لحظات در
و رضايت احساس به كمتر و دويده را عمرش تمام كه خسته
رئيس همسرش ، مادرش ، و پدر كه ، ميپندارد رسيده خوشنودي
اين با اما.مقصرند "مردم" و "ديگران" كلا يا او ،
در دائما كه اينها چون نميشود دوا دردي هم مقصريابي
ذهني كليشههاي و قالبها ميجنگند ، ما با و ما ذهن
.هستند خودمان
زندگي شده تعيين پيش از نقشهاي و قالبها اين با ما وقتي
درستي به ديگر و ميشويم دوگانگي گرفتار درونا ميكنيم ،
با را خود عقايد و نيازها افكار ، احساسات ، نميتوانيم
به رسيدن براي نميتوانيم و بگذاريم ميان در ديگران
عمل خودمان دروني رهبريهاي و تصميمات طبق خود خواستههاي
حتي ميكنيم ، اجتناب درگيري از آگاهانه بنابراين كنيم ،
كردن عمل جاي بهباشد ما خود بردن رنج آن نتيجه اگر
بجاي را انرژيمان و وقت بيشتر ميدهيم ، نشان عكسالعمل
صرف بكنيم ، خودانگيخته واعمال ارتباط ايجاد صرف اينكه
اغلب و ميكنيم ديگران اعمال و گفتهها به دادن پاسخ
ميدهيم قرار ديگران خواستههاي تابع را خود خواستههاي
مثلا.ميكنند سوءاستفاده ما از مردم ترتيب اين به و
انكار روابط در را ما سهم ميگيرند ، تصميم برايمان
.ميكنند رجوع بيشتري كار ما به و ميكنند
ديگران به هميشه من:ميگفت كه شنيدم خانمي از روز يك
و آنها نفع به ميكنم سعي ميدهم ، اهميت خودم از بيشتر
من ميگويند ، درست بلهكنم عمل خودم ضرر به بيشتر
.ندارم دوست را خودم واقعا
در باختن از ترس است ، ترسي عامل رفتارها اين بيشتر زمينه
عدم با شدن روبهرو از ترس آبروداري ، به نياز درگيريها ،
قرار محبت مورد به احتياج ديگران ، توافق عدم يا قبول
يا شدن طرد از ترس بودن ، قبول مورد قيمتي هر به و گرفتن
به ديگران اهميت عدم با يا گرفتن قرار بيمحلي مورد
دادن دست از ترس شدن ، روبهرو خود عقايد و انديشهها
طرد يا رنجاندن از ترس يا جوشآوردن يكباره و خود كنترل
.ديگران تحقير و
ميگيريمكه قرار هيجانات تاثير تحت چنان گاهي ما بيشتر
را عقايدمان و خواستهها احساسات ، عاديترين نميتوانيم
كار اين ميگيريم تصميم بالاخره هم وقتي و كنيم بيان هم
كه ميگيريم خود به بياهميتي حالت چنان دهيم ، انجام را
قرار بيمحلي مورد و نياورده حساب به را ما ديگران
و ميمانيم باقي رنجيده و مايوس عصباني ، اغلب و ميدهند
چيزي گفتن يا انجام آرزوي صرف را انرژيمان و وقت بيشتر
.برگرداند ما سوي به را مردم توجه بود ممكن كه ميكنيم
گرفتن دست به از كه تابع آدمهاي ميان در رفتارها اينگونه
چون و دارد عموميت شدهاند ، منع خود مسئوليت و كنترل
و همكاري و توافق دادن نشان و ادب بهخاطر اغلب خانمها
به رسيدن براي نميتوانند يافتهاند ، پاداش گذشت
.كنند ايستادگي خواستههايشان
چنان اغلب بكنيم ، را كار اين بگيريم تصميم هم وقتي حتي
با تحقير و بيتوجهي با و ميگيريم خود به تهاجمي حالت
قطع يا ديده صدمه رابطهمان كه ميكنيم رفتار ديگران
به ما رسيدن لازمه وقتي كه است دليل همين به.ميشود
آنها همكاري جلب باشد ، ديگران همكاري خواستههايمان
.ميشود سختتر برايمان هربار
عموميت اما نيست زننده زياد كه تهاجمي رفتار ديگر نوع
از ميخواهيم يعني.است منفي تهاجمي رفتار دارد ، بيشتري
از كردن سوءاستفاده يا زدن گول درآوردن ، سيطره تحت طريق
به كردن قهر و لجوجانه مقاومت يا و ديگران كوشش
.برسيم خود خواستههاي
خجالت و گناه احساس رفتار اينگونه دروني شاخصهاي البته
ديگران ، منفي واكنشهاي با شدن مواجه مهمتر آن از و است
و رنجش با ما با و ميگيرند كناره ما از آنها ميبينيم
در يا ميگذارند ، تنهايمان يا و ميكنند برخورد عصبيت
.ميكنند تلافي تهاجمي رفتار مقابل
آنها دروني تضاد و زن -مرد الگوهاي دوگانگي از كه انساني
تمام ميداند او.ميرسد خود انسانيت به باشد ، شده رها
زن يا مرد تنها ميكنند زندگي زمين روي كه انسانهايي
غدد و فيزيولوژي كه همانگونه ما ، همه بلكه نيستند ،
و مردانه نيروهاي هم خود در ميدهد ، نشان بدنمان
اهميت كه چيزي.زنانگي هم و داريم مردانگي بهاصطلاح
خداوند.كنيم زندگي چگونه حالات اين با كه است اين دارد
آنها شناخت ما وظيفه و فرموده عطا ما به را قدرتها تمام
همين و آنهاست با كردن زندگي چگونگي براي تصميمگيري و
.ميرساند او به نسبت را ما بندگي كه است چگونگي
دارد نياز چيز هر از بيش ميرسد ، قاطعيت به شخص وقتي
به و مستقيما او.كند بيان صادقانه را خود مقصود بتواند
خود وعقايد نيازها احساسات ، .ميكند ايجاد رابطه درستي
خرج به ايستادگي حقوقش به رسيدن براي و ميكند بيان را
حقوق به رساندن آسيب بدون را كارها اين تمام اما.ميدهد
سازگار ، اعتماد ، قابل او.ميدهد انجام ديگران نيازهاي و
و ميشناسد را خود عملكرد قابليتهاي است ، روراست و شفاف
در و برميدارد را اول قدم خواستههايش به رسيدن براي
داشته نياز ديگران از اطلاعي كسب يا كمك به كه صورتي
.كند تقاضا را آن ميتواند باشد ،
آن ميخواهد ميكند ، پيدا اختلافي ديگران با هم وقتي
به اختلاف در درگير طرفهاي تمام كه شود حل طوري اختلاف
.برسند رضايت
بيشتر و هستيد نگراني دچار كمتر كه شويد متوجه وقتي شما
و ميرسيد خود به واعتماد نفس عزت خاطر ، رضايت به
كه ميفهميد ميرسند ، انجام به بيشتر شما خواستههاي
پاسخي با اغلب هم ديگران طرف از.داريد قاطعانه رفتاري
در چه ديگران ، با روابطتان بيشتر و ميشويد روبهرو مثبت
با سركار ، و اجتماع در چه و بچهها و همسر با خانواده
چون هستيد سلامتتر كلا و است همراه بيشتري خاطر رضايت
از ميتواند خودتان نيازهاي و احساسات بيان قدرت فقط
بيماريهاي و دردها آورنده بوجود كه بگومگوهايي و تنشها
تاثيرات زندگيتان در و كند جلوگيري است بسياري روانتني
در را آنها از بعضي نمونه كه آورد بوجود مثبتي بسيار
:ميخوانيد اينجا
و است آگاه من خواستههاي به بيشتر خيلي حالا من همسر" -
حالا او.ميدهد نشان علاقه آنها شدن برآورده براي بيشتر
چون يابد دست هم خودش خواستههاي به ميتواند بيشتر
.نميداد اما دهد ، انجام ميخواست خودش او كه بود چيزهايي
حقوق داراي كه انساني صورت به بيشتر مرا حالاهمسرم" -
".ميشناسد هست خودش به مخصوص
حد چه تا بيروني دفتر در كه ميداند من رئيس حالا چون" -
به ميخواهد كه را كارهايي كه است مواظب هستم ، فشار تحت
را آنها زودتر كمي و كند معين قبل از بگذارد من عهده
فوري كارهاي فشار تحت حد از بيش من تا كند طرحريزي
".نباشم
.دارم معيني نيازهاي من كه ميدانند خانوادهام حالا" -
در من به مشتاقند گاهي حتي.ميدهند گوش من به علاقه با
".كنند كمك نيازهايم شدن برآورده رضايت به رسيدن
كنم ، موافقت هميشه اينكه جاي به ميتوانم كه حالا" -
".ميداند مرا قدر بيشتر نامزدم كنم ، بيان را خودم احساس
بالا شخصيتهاي از كداميك شبيه بيشتر را خود شما
ميبينيد؟
را خودتان زندگي طراحي و كنترل ميخواهيد واقعا آيا
بگيريد؟ دست در خودتان
نباشيد؟ متكي ديگران به حد اين تا ميخواهيد آيا
رفتار دوم دست انسان يك صورت به شما با ميخواهيد آيا
نشود؟
فراتر ماديات و ظواهر حيطه از آرزوهايتان ميخواهيد آيا
رهبري خطوط اجتماعيتان نقش توسعه براي بتوانيد و رود
بپذيريد؟ را جديدي
كه آدمي آن صورت به را خود ميخواهيد آيا بالاخره و
براي آمادهايد آيا و درآوريد؟ داشتهايد دوست هميشه
كه نگرانيهايي و ترسها از و كنيد خطر اهداف اين به رسيدن
:مثل ترسهايي بگذريد؟ دارد خود با زندگي در تغييري هر
ترس يا جديد انتخاب و كنترل اين به عملكرد چگونگي از ترس
با خود روابط و زندگي براي تصميمگيري مسئوليت قبول از
.ديگران
كه است مسئوليت پذيرش و انتخاب روال همين حال عين در
يگانه عينتي او به و ميدهد پيوند خود به را انسان
انسانهايي صورت به ما كه است ترتيب اين به و ميبخشد
را خويش زندگي مسئوليت و ميرسيم استقلال به بالغ
دارند اهميت برايمان زندگي در كه هدفهايي به و ميپذيريم
هر كه ميرسيم درخشان حقيقت اين به و ميبخشيم واقعيت
وقتي شود ، حمايت ما از قانون طريق از و بيرون از هم قدر
اين مانند درست كنيم ، استفاده حقوق آن از نتوانيم خودمان
داشته سيستمي آخرين اتومبيل منزلمان درگاراژ كه است
.كنيم رانندگي نتوانيم اما باشيم
ودودليها وشكها كليشهها اجبار از شدن رها با وقتي شما
آيينه آن در شويد ، رها پوشاندهاند را درونتان آيينه كه
ديگران دارد توقع كه زني صورت به را خودتان تصوير ديگر
رعايت را حقوقش و بگذارند احترام او به بپذيرند ، را او
به خودتان از شما تصور صورت درآن.ديد نخواهيد كنند ،
دست در را خود زندگي كنترل ميتواند كه است انساني صورت
خانواده ، افراد قبول و توجه محبت ، ومورد باشد داشته
روابط در شما چون حالت ، اين در.باشد اجتماع و دوستان
با ميتوانيد رسيدهايد خود نيازهاي ارضاء به خود نزديك
با ميتوانيد باشيد ، داشته دهنده رشد رابطهاي آنها
پذيرش به چون و بدهيد گوش آنها مشكلات به توجه و علاقه
ديگران ميتوانيد رسيدهايد ، هستيد ، كه همانگونه خودتان
.بپذيريد هستند كه همانگونه هم را
اجازه ناچيز دانه يك به كه است حاصلخيزي خاك مانند پذيرش
فقط خاك.دارد را آن لياقت كه شود گلي به تبديل ميدهد
دانه رشد ظرفيت فقط خاك.شود گل كه ميسازد قادر را دانه
دانه خود در تماما ظرفيت اين اما.ميسازد شكوفا را
در را رشد ظرفيت تمامي دانه مانند هم انسانها.دارد وجود
به و ميكند رها را آنها فقط پذيرش زبان و دارند خود
ميان در را مسائلشان و احساسات تا ميدهد آزادي آنها
باعث و ميكند رامحدود مردم پذيرش عدم هم برعكس.بگذارند
است ناراحتي آورنده بوجود و ميشود آنها در تدافع احساس
.ميترساند انداختن خود به نگاهي و كردن صحبت از را وآنها
.است عشق كار حقيقت هستدر كه همانطور ديگري پذيرش
در و است گرفتن قرار محبت مورد احساس شدن ، پذيرفته احساس
چون احساسي بينظير قدرت شناخت به شروع تازه روانشناسي
رشد ميتواند احساس اين.كردهاند گرفتن قرار محبت مورد
نيروي موثرترين احتمالا و ببرد بالا را بدن و ذهن
جسمي و روحي زيانهاي جبران براي كه است درمانگري
.ميشناسيم
هنوز.است لازم خاصي مهارتهاي كارها اين انجام براي اما
حالت ونوعي منفي چيزي را كردن قبول مردم از بسياري
دروني ، احساسي يا وضعيت يك يعني.ميدانند ذهني ايستاي
.ميگيرد سرچشمه درون از واقعا حقيقتي قبول.است درست
نيرويي صورت به ديگري بر تاثيرگذاري در اينكه براي اما
نشان و بيايد ارتباط در فعالي صورت به بايد درآيد موثر
شخص طرف از كه شود نميتواندمطمئن هرگز شخص.شود داده
رفتار در حالت اين كه ببيند اينكه مگر شده پذيرفته ديگري
و بودن مقيد بين فرقشود مي داده نشان فعال نوعي به او
چيزهائيست آن بيان چگونگي در ارتباطي هر در فرد هر نبودن
كه بار هر در روزمره كوتاه گفتوگوهاي همين.ميگويد كه
بوده درمانگر ميتواند ميگيرد ، شكل ارتباطي
صحبت نوع بايد اما.شود سازنده تغييرات وبوجودآورنده
پدران مادران ، كردن صحبت چگونگي باشد ، آن درست كردن ، نوع
بودن مفيد تعيينكننده نوجوانان و كودكان با معلمين يا
.است آنها بودن كاهنده يا
بگذارد سازنده تاثيري خود محيط بر ميخواهد كه انساني
ارتباط ايجاد بايدچگونگي كند ، زندگي سازگار محيطي تادر
.برسد معيني مهارتهاي به كار اين در و بياموزد را پذيرنده
چون ميناميم درمانگر ارتباط را ارتباط گونه اين ما
سلامت يا درمانگرانه اثر مردم بر پيامها از بخصوصي انواع
احساس آنها در و ميدهند بهتري احساس آنها به دارند ، بخش
در را تهديد و ترس.ميآورند بوجود عزتنفس و داشتن ارزش
آسان را سازنده وتغييرات رشد ميبرندو بين از آنها
.ميسازند
اين.ميباشند كاهنده و غيردرماني كردن صحبت ديگر انواع
مورد يا گناه احساس مردم به كه هستند زمينهاي در پيامها
را احساساتصادقانه بيان.ميدهند گرفتن قرار قضاوت
احساسهاي او در و ميكنند تهديد را شخصميسازند محدود
با و ميآورند بوجود نفس به اعتماد كمبود يا بيارزشي
تغييرات و رشد هست ، آنچه از دفاع به او كردن مجبور
.ميسازند متوقف او در را سازنده
به را درمانگرانه مهارت اين مردم از كمي تعداد البته
لازم ما بيشتر براي اماهستند دارا الهي موهبتي صورت
سازندهمان غير ارتباط ايجاد راههاي از ابتدا كه است
.بياموزيم را سازندهتر راههاي سپس و شويم خالي
مسئوليت و استقلال درآيينه زن:منبع
آدامز ليندا :نوشته
فرجادي پريچهر :ترجمه
|